روزنامه مردمسالاری در شماره شنبه چهارم تير ۱۳۹۰ گزارشی درباره استقبال نکردن نمايندگان مجلس از محمود احمدینژاد، رئيسجمهوری ايران منتشر کرده است.
سهشنبه ۳۱ خرداد، در جريان حضور احمدینژاد در مجلس برای رأی اعتماد به حميد سجادی گزينه پيشنهادی وزارت ورزش و جوانان، نمايندگان مجلس به استقبال وی نرفتند.
اقبال محمدی يکی از نمايندگان اصلاحطلب مجلس به مردمسالاری گفته است به دليل همکاری نکردن دولت با مجلس و بیتوجهی به اجرای قوانين، «بیتوجهی به احمدینژاد چيز عجيبی نيست.»
رضا اکرمی يکی ديگر از نمايندگان مجلس نيز گفته بیتوجهی احمدینژاد به سه پيام مجلس باعث شد تا نمايندگان از وی استقبال نکنند.
وی «احترام به قانون، اطاعت بیچون و چرا از آيتالله علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی و نامه مسألهدار احمدینژاد به مجلس هنگام معرفی وزير ورزش و جوانان» را سه دليلی دانست که باعث شده نمايندگان مجلس از احمدینژاد استقبال نکنند.
اين نماينده مجلس از بیتوجهی دولت به اجرای برخی قوانين، غيبت ۱۱ روزه احمدینژاد در هيأت دولت و «کلمات نامناسب و دور از شأن مجلس» در نامه معرفی وزير ورزش را از نمونه رفتارهای احمدینژاد بيان کرده که باعث شده نمايندگان به پيشوار وی نروند.
علی اسلامیپناه يکی ديگر از نمايندگان مجلس، موضعگيری نکردن احمدینژاد در برابر «جريان انحرافی» را يکی از دلايل استقبال نکردن نمايندگان مجلس از وی دانسته است.
«جريان انحرافی» توصيفی است که اصولگرايان منتقد دولت درباره اسفنديار رحيم مشايی و همفکران وی به کار میبرند.
وی گفته است: «اين جريان انحرافی منتسب به احمدینژاد است که با وجود موضعگيریهای شفاف و صريح بزرگان نظام، فعالان سياسی و نمايندگان مجلس، احمدینژاد هرگز حاضر نشده است نسبت به اين جريان انحرافی اعلام برائت کند.»
اسلامیپناه افزوده «اگر قرار باشد فردی در برابر فرمان رهبر انقلاب و تضعيف ولايت فقيه به صورت غيرمستقيم از خود اثر بر جای بگذارد، اين ديگر خط قرمز نظام است و نه تنها از آن نمیگذريم بلکه در برابر آن موضعگيری شفاف و صريح نيز خواهيم داشت.»
مطالب ديگر مطبوعات:
روزنامه جام جم؛ واکنش ايران به تحريم جديد آمريکا عليه ايراناير
روزنامه تهران امروز؛ حلقه انحرافی در محاصره قانون
متاسفانه این روزها تحلیل ها ی تحلیل گران سیاسی همگی بر این نکته تاکید دارند که دوران جناح احمدی نژاد رو به افول گذاشته است و در کنار سیستم ولایت فقیه و روحانیت احمدی نژاد را حذف شده می پندارند . من اگر چه موضوع جناح احمدی نزاد را فقط به احمدی نژاد محدود نمی دانم و مسلما تکیه گاه احمدی نژاد و جریان او سپاه پاسداران است که در همه ی ارکان جمهوری اسلامی نه تنها نفوذ دارد بلکه برای آن تعیین و تکلیف هم می نماید و احمدی نژاد هم که نمایندگی این جناح را هم اکنون در دست دارد ممکن است در کوران توازن نیروها این رهبری را از دست بدهد اما انچه که اهمیت دارد اینست که سپاه تصمیم دارد روحانیت و همه ی نهادهای تابعه ی آنرا که تا کنون حق وتوی تصمیات حکومتی را در دست داشتند از جمله ولایت فقیه را که بالاترین مرجع حق وتوی روحانیت است از سیستم حذف نمایند . و حتی این درگیری ها تبدیل به جنگ تن به تن نیز گشته است امروز اطرافیان احمدی نژاد در رده های پائینی مانند ملک زاده دستگیر می شوند و فردا ذوالنور بازنشسته می شود هز ضربه ای را با ضربه ای پاسخ می دهد تا رقیب را وادار به تمکین کند . مجلس هم برای احمدی نژاد و سپاه اهمیت ندارد او یکصد نماینده در اختیار دارد و جناح مقابل هم همینگونه است و این اقلیت مجلس که با اصلاح طلبان هستند با رای به جناح روحانیت و یا با رای خنثی عملا با جناح خامنه ای و روحانیت همگامی می نمایند . و جناح احمدی نژاد با فشار و تطمیع بر آن نیز غلبه خواهد کرد اما هم مجلس و هم خامنه ای دریافته اند که در ساختار قدرت با توجه به تقلب در دو انتخابات گذشته و اینکه مردم از هر دو جناح و بطور کلی از جمهوری اسلامی گذشته اند کسب قدرت و بهتر است بگوئیم حفظ قدرت تنها با تکیه بر اهرم نیروهای نظامی امکان پذیر است از اینرو این قدرت نظامی مالی و امنیتی سپاه است که دست بالاتر را در معادلات قدرت بازی می کند سپاه که نیازش تا دیروز به مشروعیت دستگاه روحانیت بود – که امروز هیچ اعتباری ندارد و حتی فردی مانند مصباح هم بر آن اذعان دارد – ضرورتا امروز این شریک مزاحم با حق وتو را در قدرت که هیچ کاری از آن بر نمی آید لازم نمی بیند و ضرورتا نمایندگان مجلس هم با همه ی سخنرانی هایشان قادر به مهار این قدرت افسارگسیخته نخواهند بود و مقاومت ماههای گذشته ی احمدی نژاد هم نشان میدهد که او از پشتوانه ی غیبی مافیای قدرت کمال استفاده را در رویاروی ولایت فقیه و روحانیت و مجلس و قوه ی قضائیه نموده و می نماید . ویروس گسترش یافته ی جمهوری اسلامی لایه های مختلف ساختار قدرت را در اختیار گرفته و عنقریب با احمدی نژاد و یا بدون احمدی نژاد همه را تابع بلا منازع خود می نماید . اما بحران اقتصادی که به تبع آن انفجار بزرگ را در پی داشته عنقریب مردم را وادار به عکس العمل خواهد کرد و در این معادله ی قدرت مردم هستند که تعیین و تکلیف نهائی را بر عهده خواهند گرفت مردمی که دریافته اند همه ی جناحهای حکومتی در اداره ی کشور دچار بن بست شده و قادر به حل کوچکترین خواستهای آنها نیستند مردمی که آلترناتیوهای غیر حکومتی را جستجو می کنند مردمی که دیگر با حداقلها تمکین نخواهند کرد میدان دار صحنه خواهند شد .
کاربر مهمان فرهاد - فریاد / 25 June 2011