هفته پیش در چهارچوب سلسله گفتارهای «حق بر بدن» یادداشت محمدحسین نیری، حقوقدان و پژوهشگر حقوق بشر در دانشگاه لندن را خواندیم. اینک بخش دوم و پایانی این یادداشت را میخوانیم که با محوریت بررسی استدلالهای مخالفین و موافقان اتانازی تنظیم شده است. بخش نخست این یادداشت را میتوانید نیز در اینجا مطالعه کنید.
به عقیدهی رواقیون، انسان مسئول زمان و نوع مرگ خویش است. از دیدگاه آنها، برعهده ماست که فرصتِ تضمینکننده مرگِ خوب را دریابیم. این فرصت گاهی به شکل خودکشی است، گاهی مرگ در سنِ پیری در بستر و گاه یک مرگ قهرمانانه. آنها اعتقاد داشتند «مرگ خودخواسته» در زمان صحیح و به دلایل صحیح، یک فضیلت به مفهوم اخلاقی است.
ولی توجه داشته باشیم که این دیدگاه به ایرادات ذیل که البته بعدها مطرح شدهاند پاسخ نمیدهد:
– تاثیر خودکشی بر اعضای خانواده و نزدیکان و در سطح وسیعتر بر جامعه.
– ارتکاب خودکشی تحت تاثیر افسرگی و اختلالات روحی.
– اصول اخلاقی که خودکشی را منع میکند.
– حیات اخروی در صورتی که شخص بدان معتقد باشد.
متفکرین مسیحی در نقطه مقابل این تفکر قرار دارند و در زمره مهمترین دلایلشان، به ممنوعیت اخلاقی- مذهبی خودکشی استناد میکنند و خودکشی را گناهی کبیره میشمارند. آنها زندگی و مرگ را تنها در اختیار خدا میدانند و روبهرو شدن با مرگ را برای یک فرد با ایمان مترادف با رنج کشیدن، بی اقدامی (صبر) و تسلیم در مقابل خواست پروردگار میشمرند. از این حیث، ادیان یهودیت و اسلام نیز دیدگاه مشابهی در این خصوص دارند.
توماس آکوئیناس متفکر مسیحی قرن سیزدهم برای مخالفت خود با خودکشی سه دلیل عمده ذکر میکند: هر موجودی خودش را دوست دارد و برای بقای خود تلاش میکند بنابراین «خودکشی» خلاف طبیعت است. به علاوه خودکشی به اجتماع آسیب میرساند و در نهایت، هدیه زندگی که از طرف خدا به انسان اعطا شده را پس میزند. دیدگاههای او بعدها به موضع ثابت کلیسای کاتولیک تبدیل شد.
بعدها فلاسفه غربی از جمله هیوم، کانت، نیچه، شوپنهاور، دورکهیم و … نظرات متفاوتی در این خصوص ابراز داشتند. از این میان تنها به نظر ایمانوئل کانت، بزرگترین فیلسوف دوران جدید اشارهای گذرا میکنیم: برای کانت پذیرفته نبود که اراده شخص، مجاز باشد خودش را از بین ببرد. او در این رابطه میگوید: «کسی که خودکشی میکند باید از خود بپرسد آیا اقدام او مطابق با اصل “غایت بودن انسان” است یا خیر. اگر او خودش را نابود کند تا از شرایط دردناک بگریزد، خود را تبدیل به ابزاری صرف کرده برای ایجاد شرایطی قابل تحمل. ولی انسان شیئی نیست؛ یعنی چیزی که به عنوان وسیله مورد استفاده قرار گیرد. بلکه در تمام افعالش باید به عنوان یک غایت در نظر گرفته شود. بنابراین هرگز نمی توانم انسانِ (خودِ) درونم را از بین ببرم یا صدمهای به آن بزنم.»
کانت بعد از این موضع خود برگشته و در اظهار نظری که به او منتسب شده گفته است: «اگر انسان نتواند زندگیاش را جز با زیر پا گذاشتن انسانیتش حفظ کند بهتر است آن را قربانی کند. درست است که زندگی حیوانیش را به خطر میاندازد ولی میتواند احساس کند آن میزان که زیسته، توأم با سرافرازی بوده است.» در حقیقت برای کانت، حفظ زندگی بالاترین وظیفه نیست.
پ- اتانازی و استدلالهای موافقان و مخالفان
در سال ۱۹۷۸ «دِرِک هامفری» که به عنوان بنیانگزار جنبش «حق بر مرگ» شناخته میشود، کتاب (Jean’s Way) را نوشت که به شرح همکاری او در خودکشی همسرش میپرداخت که از بیماری سرطان رنج میبرد. تا پیش از این دوره، همانگونه که گفته شد، بحثها اختصاص به مرگ و خودکشی داشتند، ولی در این زمان نخستین بحثهای فلسفی جدی در خصوص اتانازی مطرح شد و تعدادی از فیلسوفان معاصر از جمله «جان هریس» و «پیتر سینگر» با تکیه بر اصول «خودمختاری» و «حق تعیین سرنوشت» به دفاع از اتانازی پرداختند. آنها معتقدند همانگونه که شخص تا حد ممکن حقِ تعیین جریان زندگیاش را دارد، حقِ تعیین جریان مرگش را نیز دارد. بنابراین اگر بیماری که به بیماری درمان ناشدنی مبتلا است با اختیار و اراده آزاد از پزشک درخواست کمک در خودکشی کند، پزشک باید مجاز باشد که به او کمک کند. بدین ترتیب شاهد دو تفکر عمده در این رابطه هستیم؛ یک تفکر لیبرال که اتانازی را از نظر اخلاقی قابل قبول میداند و خواهان قانونی شدن آن است و دیگر تفکر محافظه کار که آن را غیراخلاقی و قانونی شدن آن را خطرناک میداند.
استدلالهای موافقان اتانازی عمدتاً بر سه محور استوار است:
– قابل قبول بودن اتانازی در شرایط خاص از نظر اخلاقی.
– خودمختاری و حق تعیین سرنوشت. (حق بر بدن خویشتن)
– رهایی از درد و رنج.
در مقابل، مخالفین اتانازی استدلال میکنند: کشتن و گرفتن جان انسان، ذاتاً و مطلقاً خطا (در مفهوم اخلاقی) است؛ اتانازی خلاف اصول حرفهای پزشکان است واحتمال سوء استفاده از آن وجود دارد. (قاعدهی سراشیبی لغزنده) [1]
به این ایرادها نیز پاسخ داده شده که طبق مقررات مذهبی و قوانین این طور نیست که کشتن انسانها مطلقاً ممنوع باشد، بلکه مواردی مانند کشتن انسانها در جنگ و دفاع مشروع و مجازات اعدام در همین مقررات دینی و قانونی پذیرفته شدهاند. به علاوه، پزشکان موظف به اجرای اتانازی نیستند؛ بلکه باید «قانوناً مجاز باشند» تا در صورت وجود شرایط قانونی، این کار را انجام دهند. از سوی دیگر با تدوین مقررات جامع و نظارت دقیق، امکان سوء استفاده از آن به حداقل میرسد و بیشتر از سایر اشتباهات و تخلفات پزشکی نخواهد بود. با این حال، طرفداران اتانازی معتقدند در صورت قانونی شدن آن باید موارد به کارگیری آن بسیار محدود شود و منحصراً به عنوان آخرین راه و در صورت عدم امکان کنترل درد و رنج بیمار به کار گرفته شود.
به نظر میرسد مسئله اصلی در تمام این بحثها و اختلاف نظرهای دیرینه، همان مبنای اختلاف رواقیون در مقابل متفکرین مسیحی است: «نقش شخص در مرگ خودش.» یک دیدگاه میگوید مرگ چیزی است که انجام میدهی و دیدگاه دیگر میگوید مرگ چیزی است که برایت رخ میدهد. به نظر میرسد هر دو دیدگاه بخشی از حقیقت را در خود داشته باشد.
ت- سخن پایانی
گرچه «حق حیات» به عنوان یک حق بنیادین انسانی مورد شناسایی قرار گرفته، ولی وارد کردن حق بر مرگ در زمره حقوق انسانی نیز امروزه طرفدارانی دارد که «حق بر مرگ» را- البته با در نظر گرفتن ملاحظات اخلاقی- لازمه حق تعیین سرنوشت و خودمختاری انسان میدانند. شناسایی این حق و قانونی شدن اتانازی، یکی از دشوارترین سئوالات پیش روی قانونگزاران، مسئولان بهداشت و درمان و بیماران و در واقع تمام اعضای جامعه است.
متاسفانه در کشور ما به واسطه حساسیتهای مذهبی و باورهای فرهنگی که به شدت متاثر از آموزههای مذهبی است، مسئله اتانازی در حد تئوریها و نظریات فلسفی و اخلاقی باقی مانده و کمتر به ثمرات عملی یا احیاناً قانونی شدن آن پرداخته شده است. بسیاری از صاحبنظران نیز از ارائه نظر قطعی خودداری میکنند و بحث را با پرسشها و ابهامات بیشتر به پایان میرسانند.
در یک نگاه کلی به نظر میرسد اتانازی نه تنها به درستی درک نشده و خطرات آن بزرگنمایی شده، بلکه نادیده گرفته شده است. بسیاری از ایرادات مطرح شده نسبت به اتانازی جنبه عملی دارد. اگر اتانازی از نظر اخلاقی پذیرفته باشد، مسائل عملی با اتکا به حسن نیت و نظارت قابل حل است.
جایگاه اخلاقی اتانازی، به نحو اجتناب ناپذیری وابسته به شیوه فهم ما از ارزش زندگی و حمایت از آن است. به عبارت دیگر، این فهم ما از «ارزش زندگی» است که دیدگاه ما نسبت به اتانازی را تعیین میکند. در یک فهمِ انسانی از ارزش زندگی، اتانازی (درصورت وجود شرایطی) اخلاقی است و باید قانوناً مجاز باشد. انسانها حق دارند رها از پیش فرضها، استدلالهای غلط و محدودیتهای خودساخته یا تحمیلی، مرگِ راحتتری داشته باشند.
پینوشت:
1. Slippery Slope
ایمیل نویسنده: [email protected]
محمد حسین جان . مطالب بس بسیار روشنفکرانه شما در خصوص اتا تازی و و اسلاف شما در مورد حق بر بدن دنبال میکنم ولی خالصانه بگویم : فلسفه بافی نکنید !! در مقوله های سلف شما بسیار زیرنویس کردم در خصوص هزاران اسیپرم رها شده و انتخاب یک تخمک تا زندگی شکل بگیرد و خدا و کائینات بوجود در ایند ! ظاهرا پی گیر نیستید و بر طبل خود میکوبید ! ولی از گذشته که بکذریم مردی بنام کامبیز خود را به اتش کشید ! ایا او حق بر بدن خود داشت ؟! یا این مصیبت را بر او تحمیل کردند ؟! بله ! شاید منهم در شرائطی قرار بگیرم که از شما خواهش کنم لطفا محبت کن و مرا ازاین رنج هستی رها کن ! وتوهم برحسب قوانین سرگیجه اور هلند منت گذاشته مرا راحت میکنی ! روی دیگر سکه انست که شما عامدا انسانی را چنان در فشار روحی قرار میدهید که مرگ را شیرینتر از زندگی میبیند ! ایا این حق اوست ؟! یا حقی است که از او گرفته شده ؟! در همین حال که من در گفتگوی بی حاصل با شما نشسته ام خیلی از ایرانیان مایوس از عدالت در کمپهای منتظر شما هستند تا مرحمت کرده انها را ( اتاتازی) بفرمائید !! لطفا به انها کمک کتید !
کاربر نادر / 13 April 2011
من سیانور دارم ،اگه کسی میخواد بهم ایمیل بزنه.
کاربر مهمان / 21 November 2011