وبلاگ‌نویس قدیمی است. به قول خودش به «سال‌های طلایی وبلاگ نویسی» تعلق دارد. وبلاگ «نوشی و جوجه‌هایش» از همان سال‌ها تا امروز که جوجه‌ها دیگر برای خودشان بزرگ شده‌اند با اراده‌ای قوی از آنها نوشته و مخاطبان خودش را یافته جوری که گاه برای کار تازه‌ای که بهانه این گفت‌وگو شد ناچار است از وبلاگ نوشی و جوجه‌ها کمک بگیرد.

وبلاگ «آرامگاه زنان رقصنده» بی سر و صدا به موضوعات و مسائل مختلف می‌پردازد و راویانش زنان هستند. نوشی که سرپرست یا به گفته خودش «سرگروه» نویسندگان است، از ایده شکل‌گیری این وبلاگ می‌گوید: «ایده اولیه وبلاگ به سال‌ها پیش برمی‌گردد. آن زمان بسیاری از ما وبلاگ‌نویسی را با گمنام‌‌نویسی شروع کرده بودیم. سبکبالی ناشی از گمنام بودن برای ما فضایی ایجاد کرده بود که بتوانیم راحت‌تر صحبت کنیم. بعد آرام آرام شروع کردیم به پیدا کردن دوست، اعتماد کردن، ملاقات کردن، هویت مشخص داشتن. حتی برای سایر خواننده‌‌هایمان هم که نمی‌دانستند ما کی هستیم، دارای هویت شدیم. یعنی در نقشی که وبلاگ برای ما تعیین کرده بود فرو رفتیم و در چهارچوب ذهن خواننده‌‌ها تعریف شدیم. دیگر آن آزادی روزهای اول را نداشتیم. برای من نقش غالبی که جدا از هویت واقعیم تعریف شد، نقش مادرانه بود. به خودم آمدم و دیدم در نوشته‌هایم دیگر از من به عنوان زن چیز زیادی باقی نمانده. بعد سعی کردم وبلاگ دیگری بسازم و شروع کنم به نوشتن در مورد زنانگی‌ام.»

نوشی می‌گوید به ذهنش رسیده که بد نیست زن‌های دیگری که مثل او دغدغه نوشتن دارند، با او در این زمینه همکاری کنند. با خودش فکر کرده: «حتما هستند مادران تنهای دیگری که مثل من سرشارند از حرف‌های زنانه که به جبر عرف و قانون و ترس از قضاوت، زیر هویت مادرانه‌‌شان مدفون شده‌اند.»

همین می‌شود بهانه تولد وبلاگ زنان رقصنده، با شرطی که در دنیای امروز کمی عجیب است: «گمنام نویسی در وبلاگ»؛ آن هم وقتی نوشتن در فضای مجازی با وجود فیس‌بوک و رسانه‌های برخط، همه آدم‌های اهل نوشتن را وسوسه می‌کند با نام حقیقی خود نوشته‌هایشان را به مخاطبان‌شان عرضه کنند. نوشی اما به گفته خودش از این فضای شفاف جا می‌خورد: «زمانی که پس  از هشت سال سکوت به فضای مجازی بازگشتم، فیس‌بوک مهم‌ترین فضای مجازی در میان ایرانی‌ها بود. من متعجب از چیزی بودم که با آن مواجه می‌شدم. فیس‌بوک فضایی شیشه‌ای فراهم کرده بود که به درد نوشتن نمی‌خورد. ما قرار بود گمنام بنویسیم و این با شفافیتی که در ذات فیس‌بوک تعریف شده تضاد داشت. من برای نوشتن دنبال فضایی بودم که بشود مثل وبلاگ به راحتی متن‌ها را منتشر کرد، بایگانی کرد، پیام گذاشت، وارد مکالمه شد و محدودیت کلمه و شکل و قالب نداشت. فیس بوک برای این منظور ساخته نشده بود.»

هدف وبلاگ ما نشان دادن نظرات مختلف است. می‌خواهیم در این وبلاگ زاویه دید مردانه را هم به موضوع نشان دهیم. انگار که به مخاطبان‌مان گفته باشیم بسیار خب شما روی زنانه سکه را دیدید، حالا اجازه بدهید روی مردانه آن را هم ببینیم

وبلاگ آرامگاه زنان رقصنده شاید به لحاظ بصری رنگ و لعاب جذاب و هوش ربایی نداشته باشد، اما در عوض در انتخاب نامش خوش سلیقگی به کار رفته است. نام وبلاگ مخاطب را به سمت خودش می‌کشاند. انتخاب اسم برای وبلاگ هم برای خودش داستانی دارد: «عنوان وبلاگ اسم یک اثر باستانی در ناحیه آپولیای ایتالیاست. به نظر می‌رسد آرامگاه یک جنگجو باشد که در کنار وسایل رزمش دفن شده. اما دیوارها از نقش زنانی پوشیده شده که دست در دست هم می‌رقصند و توسط سه نوازنده سفیدپوش مرد همراهی می‌شوند. علاوه بر نقاشی دیواری این آرامگاه که به عنوان لوگو و عکس سرصفحه وبلاگ از آن استفاده شده، نام اثر هم قشنگ بود. تضاد زیبایی که بین کلمه آرامگاه و رقصندگی وجود داشت. انگار که در سوگ آخرین جنگجو، به جای مویه و نا امیدی، بلند شوی و برقصی. گمان نمی‌کنم هیچ اسم و تصویری بهتر از این برای وبلاگمان پیدا می‌کردم.»

نوشته‌ها را نویسندگان ثابت زن می‌نویسند و هر هفته یک میهمان مرد آنها را همراهی می‌کند. نوشی در پاسخ به این سوال که چرا میهمان شما مرد است می‌گوید:

«هدف وبلاگ نشان دادن نظرات مختلف است. می‌خواهیم در این وبلاگ زاویه دید مردانه را هم به موضوع نشان دهیم. انگار که به مخاطبان‌مان گفته باشیم بسیار خب شما روی زنانه سکه را دیدید، حالا اجازه بدهید روی مردانه آن را هم ببینیم. از طرف دیگر، چند مردها به اندازه کافی تریبون برای اظهار نظر در اختیار دارند و فشار کمتری از جانب جامعه متوجه آنهاست اما آنها هم در بسیاری مواقع از ترس مورد قضاوت واقع شدن، مجبور به خودسانسوری هستند و شاید گمنام نویسی فضای لازم را برای بدون نگرانی حرف زدن فراهم کند.»

می‌گویم به نظر می‌رسد علیرغم تلاشی که آرامگاه زنان رقصنده برای مبارزه با سانسور و خودسانسوری دارد، اما اصرار بر گمنام نویسی خودش نوعی سانسور باشد؛ اگر بناست کسی در مورد موضوعی که تابوست بنویسد و بخش مهم ماجرا یعنی نام نویسنده سانسور شود در تضاد با اهداف شما نیست؟

نوشی در پاسخ به این سوال می‌گوید: «اگر کسی برای نوشتن و انتشار با اسم خود دچار مشکل نباشد اصلا نیازی به عضویت در گروه ما ندارد. از طرفی وقتی موضوع گمنام نویسی در وبلاگ گروهی مطرح می‌شود موضوع شخصی نیست. در بین ما چهره‌هایی هم هستند که هیچ مشکلی با نوشتن با نام خود ندارند اما با گمنام نویسی فضای امنی به وجود می‌آورند که تشخیص متن دیگرانی که دچار ترس هستند ساده نباشد. در واقع اعضا یکدیگر را به این شکل حمایت می‌کنند.»

نکته دشوار ماجرا اما لو نرفتن نویسندگان است. نوشی از سازوکار پیچیده‌ای برای این کار بهره می‌برد: «همه افراد گروه در یک مهلت مقرر، بدون اطلاع از چیزی که سایر دوستان‌شان و نویسنده مهمان نوشته‌اند، متن‌شان را به ایمیل سرگروه ارسال می‌کنند. متن‌ها بعد از ویرایش به ترتیبی که هر هفته تغییر می‌کند، روی وبلاگ قرار می‌گیرند. نداشتن اسم نویسنده و نامعین بودن زمان انتشار متن باعث می‌شود که به جز نویسنده متن و سرگروه کسی هویت نویسنده متن‌ها را نداند. البته در مورد افراد معروف‌تری که سبک مشخصی در نوشتن دارند این احتمال هست که نویسنده مشخص بشود، اما طبق اساسنامه مکتوب گروه، ما مطلقا در این مورد صحبت نمی‌کنیم.»

از او می پرسم کار گروهی و تیمی بین ایرانی‌ها کمتر نتیجه بخش بوده. در این مورد با مشکل خاصی مواجه نیستید؟ پاسخش قابل تامل است:

«انضباط فردی، سختکوشی و پایبندی به اساسنامه… به نظر من این اساس کار گروهی است. این که قبول کنیم به جای مداخله در کار دیگران از رفتار و کنش‌های خودمان مراقبت کنیم. حواس‌مان باشد که کوچک‌ترین خللی در کار ما روی کار دیگر افراد گروه هم تاثیر می‌گذارد.  تلاش کنیم دست از قضاوت دیگران برداریم و بیشتر گوش کنیم و در سکوت، بدون تقلا برای متقاعد کردن بقیه، انتخاب خود را  داشته باشیم. جا را برای دیگران تنگ نکنیم و مطمئن باشیم همه ما سهم مساوی از فضایی که در آن مشترک هستیم خواهیم داشت. هر بار با ورود عضو جدید تا مدتی توان و انرژی گرفته می‌شود تا همه چیز برگردد به نظم تعریف شده. گاهی حتی همکاری اصلا پا نمی‌گیرد یا بعد از مدت کوتاهی قطع می‌شود. این وبلاگ حاصل اراده جمعی گروهی است که تک تک افرادش برای برقراریش زحمت می‌کشند و تلاش می‌کنند.»

از خلال گفت‌وگوها پیداست حساسیت و سختگیری خاصی دارد. نظر اعضای تیم را در این‌باره از او می‌پرسم :« اینکه من خودم را چطوری تعریف کنم با اینکه تیم چه نظری در مورد من دارد متفاوت است. من آدم منظم و دقیقی هستم که به جزئیات توجه دارد. حتی وقتی مجبور به تغییر ناگهانی برنامه‌هایم می‌شوم، باز هم از نظم درونی خودم پیروی می‌کنم. این مفهومش این نیست که من آدم کاملی هستم یا اشتباه نمی‌کنم. مفهومش این است که هر وقت متوجه بشوم که از مسیر خارج شده‌ام یا اشتباه کرده‌ام، بدون اتلاف وقت یا شانه خالی کردن از قبول تقصیر، برمی‌گردم و مسیر آمده را اصلاح می‌کنم. این از دور شاید سختگیری به نظر بیاید، خصوصا وقتی که از دیگران بخواهی با نظم و ترتیب تو رفتار کنند، البته امیدوارم به نامهربانی و بداخلاقی تعبیر نشود.»

از نوشی می‌پرسم چقدر به اثرگذاری وبلاگ زنان رقصنده امیدوار است؟ او در پاسخ می‌گوید که وسعت کلمه اثرگذاری بسیار بزرگ‌تر از آن است که الان بشود قضاوتی کرد اما در مقیاس کوچک زنان رقصنده بی اثر نبوده: «این وبلاگ قصد موعظه یا آموزش دادن ندارد، قصد ندارد کسی را قضاوت کند. در واقع فقط آرای مختلف در مورد یک موضوع را نشان می‌دهد. تضاد آرا می‌تواند باعث شود خواننده بیشتر فکر کند و تصمیم بگیرد.»

او در پاسخ به اینکه تا به حال به همکاری با وب‌سایت‌های دیگری که در حوزه زنان کار می‌کنند و آموزش را هم در نظر گرفته‌اند فکر کرده؟ می‌گوید: «به نظرم آرامگاه زنان رقصنده هم از نظر فرم و هم محتوا و هم ایده، اولین نمونه کار گروهی در این نوع است. بنابراین نهایت مشارکتی که می‌شود با وبلاگ‌ها و وبسایت‌های دیگر داشت، دادن لینک و معرفی است که ما در در بخش‌های “باغچه همسایه” و “سفر به دیگر سو” تا حدی این کار را انجام داده‌ایم. اما اگر پیشنهادی دریافت کنیم که بدانیم با اهداف اولیه وبلاگ در تضاد نیست، ضمن حفظ استقلال رای و عمل‌مان، حتما همراهی خواهیم کرد.»

آرامگاه زنان رقصنده، پرونده‌های جنجال‌برانگیز هم داشته. نوشی در پاسخ به اینکه جنجالی‌ترین پرونده‌ای که کار کردید در چه حوزه‌ای بوده و این جنجال در ذات موضوع انتخابی بوده یا واکنش‌ها به آن باعثش شده، پاسخ می‌دهد: «موضوعاتی که بیشتر به لایه‌های پنهانی به‌خصوص مسائل جنسی می‌پردازند و موضوعاتی که مدعی خاص دارند یعنی در مورد قشر خاصی صحبت می‌کنند، جنجالی‌تر هستند.»

وبلاگ آرامگاه زنان رقصنده هم اکنون در حال جذب نویسنده جدید است. اگر به نوشتن علاقه دارید، شرط گمنام نویسی را می‌پذیرید و البته با قوانین وضع شده توسط سرگروه مشکلی ندارید، همین حالا برای نوشتن داوطلب شوید.