«رقصیدن در دمشق» عنوان کتابی است از مریم کوک که مقاومت هنری مردم سوریه را در زمانه بحران به تصویر میکشد. داستان مردم سوریه، آنگونه که اغلب در رسانهها گفته شده، حکایت آوارگی پناهندگان و بیچارگی قربانیان است. «رقصیدن در دمشق» اما تصویری دیگر از این مردم و انقلابشان به دست میدهد، تصویری مبتنی بر خلاقیت هنری و مقاومت زیباییشناختی که بنا به آن، ماجرای جنگ سوریه دیگر در توحش سربازان اسد و بربریت شبهنطامیان اسلامگرای مخالف حکومت خلاصه نمیشود.
هنر خندیدن در آتشفشان یک انقلاب
انقلاب سوریه آتشفشانی از افکار و احساسات سرکوب شده را فعال کرد. این انفجار اما همان قدر که سیاسی بود، فرهنگی هم بود. ایستگاههای رادیویی و روزنامههای مستقل، همراه با اشعار مردمی و گرافیتیهای خیابانی به یک باره فوران کردند و شکوفا شدند. این بخش داستان اما عمدتاً در غرب ناگفته و ناشنیده مانده است: چه کسی، برای مثال، از جشنواره تئاتر حلب در سال ۲۰۱۳ زیر بمباران خبردار شد؟
«رقصیدن در مشق» نوشته مریم کوک، منتقد و پژوهشگر جهان عرب و خاورمیانه، با بررسی پاسخ های فرهنگی به انقلاب، سرکوب، جنگ و تبعید، درصدد پر کردن چنین خلأیی است.
رقصیدن در اینجا هم استعارهای برای همبستگی جمعی است – همانطور که نویسنده آنارشیست اما گلدمن گفت: «اگر نتوانم برقصم، این انقلاب من نخواهد بود.» – و هم معنای تحت اللفظی دارد. در جریان اعتراضات، رقص شامی «دبکه» از آئینی فولکلور به رجزخوانیای خیابانی تعالی یافت، همچنان که ترانههای مردمی به سرودهای انقلابی بدل شدند.
اثر پیشین کوک «سوریه معترض» تحلیلی بود حول و حوش ژست رواداری رژیم و تلاشهای آن قبل از سال ۲۰۱۱ برای ختثی کردن هنرهای اعتراضی. در آن دوران، همچنان که کوک نوشته است، رژیم سوریه، برای مثال،سرمایه نمایش بینالمللی فیلمها را در خارج از سوریه فراهم میکرد، اما پخش خانگی آنها را ممنوع کرده بود.
«رقصدن در دمشق»،که میتوان آن را دنباله کتاب «سوریه معترض» دانست، شرح میدهد که چگونه فرهنگ از چنگ و بند همکاری و همدستی با رژیم گریخت: پیش از انقلاب، کتاب های خاطرات و رمان های متعدد و روزافزونی که آشکارا به مسأله زندان مربوط میشدند، به نوعی وقوع قیام را در سوریه پیشبینی کرده بودند.
وقتی اعتراضات فوران کرد، «هنرمندان اکتیویست» خیلی زود درگیر «سیاست توهین» و طنز و طعنه شدند. با شکستن تابوها، فعالیتهایی همچون نمایش عروسکی «برترین آدمکش های کودن» گروه Masasit Mati، آهنگهای ابراهیم قاشوش [خواننده یالله ارحل یا بشار ]، و کاریکاتورهای علی فرزات به طور خاص بشار اسد را هدف قرار گرفتند. مریم کوک مینویسد: «توانایی خندیدن به حاکم مستبد و ملتزمینش به ترمیم و بهبود درهمشکستگی مردم ترسخورده کمک کرد.»
دوام آوردن، به یاد آوردن و دیگر راهحلهای هنری سیاست
با تشدید سرکوبها، مردم سوریه تصاویر قساوتها و سبعیتها را به این امید برانگیختن و بسیج همبستگی در خارج منتشر کردند. هرچند چنین همبستگیای به وجود نیامد و این مأموریت به شکست انجامید، اما پاسخ های هنرمندانه به خشونت کمک کرد تا تروما یا زخم به یک «خاطره عاطفی و جمعی مسئول و متعهد به آینده» تبدیل شود.
بازنماییهایی صریح «جسمانیت حیوانی و احساسات خام» که گسترهای از ویدئوهای ضبط شده با موبایل تا رپرتاژ های ادبی سمر یزبک را در برمیگرفت، اما خیلی زود جای خود را به تجربهگرایی فرمال داد. از جمله مثال های قابل توجه میتوان اشاره کرد به رمان فاکنری «مرگ کاری سخت است» نوشته خالد خلیفه که مضمون آن یک خاکسپاری به تعویق افتاده است، و نیز به «فیلمهای گلوله» گروه ابونضاره، و فیلم کوتاه و آیرونیک عزه حموی، «فن بقا»؛ این فیلم داستان مردی است که از پوکه بمب و مهمات، وسائلی همچون بخاری، تلفن و حتی توالت ساخته است.
این مرد رو به دوربین میگوید: «ما این را رنگ نزدهایم. درست همان طوری مانده که از روسیه به طور سفارشی برای مردم سوریه آمد.»
این بخش کتاب، شامل «بازگشت به حمص» (۲۰۱۳) نیز میشود؛ فیلم مستند طلال دیرکی که داستان تحول عبدل الباسط الساروت از یک ستاره فوتبال و دروازه بان معروف را به یکی از رهبران متعرضان و سپس یک مبارز مسلح مقاومت پیگیری میکند.
نگاه کتاب به نقش رسانههای اجتماعی بسیار عمیقتر از اغلب تفسیرهای سال ۲۰۱۱ درباره جنبههای سایبری و اینترنتی بهار عربی است. اینترنت به فعالان سیاسی کمک کرد تا ناشناس بماند و بدین ترتیب تاحدی امنیت آنها را تضمین کرد. اینترنت همچنین فضایی فراهم آورد برای نمایش و حفظ آثار هنری، آن هم درست همان زمانی که میراث مادی سوریه، از مسجدهای حلب تا معابد پالمیرا در اثر بمبهای رژیم و خرابکاری و وندالیسم جهادگرایان درحال تخریب بود. گالریهای آنلاین مانند «خاطره خلاق انقلاب سوریه» سعی کردند پیچیدگی و گستره خلاق قیام را ثبت و بایگانی کنند.
برخی تصاویر دیجیتال با «زیبایی شناختی کردن» مکانهای تخریب شده، کوشیدند جنگ را انسانی کننده و به چیزی قابل سوگواری بدل سازند. مشهورترین نمونه چنین فعالیتی کولاژها و مونتاژهای تمام عزام است که نقاشی بوسه اثر کلیمت را روی یک ساختمان مسکونی ویران، و حلقه رقصندگان ماتیس را روی خیابانی پوشیده از آوار و ب زنان تاهیتی گوکن را بر یک اردوگاه پناهندگان انداخته، و [آثار بزرگ نقاشی را با چشماندازها و ویرانههای جنگ] ترکیب کرده است.
ملکههای سوریه روی صحنه
بخشی از فعالیت های هنری نیز در تبعید و در مراکز جوانان اردوگاهها و زاغههای شهر انجام شد؛ از جمله تئاترهای پناهندگان که یک نمونه آن نمایشی بین-مرزی از طریق اسکایپ و با بازی بچههای سوری بود: نمایش رومئو و ژولیت شکسپیر به روایت پناهندگان که رومئوی آن در اردن بود و ژولیت آن در حمص؛ این نمایش علیرغم بمباران، تک تیراندازها و قطع و وصل مکرر تماس اسکایپ به اجرا درامد. پایان رومئو و ژولیت کودکان سوری اما از نسخه شکسپیر خوشبینانهتر بود: این بار عاشقان نفرین شده زهرها را دور انداخته و اعلام کردند: «چرا ما را میکشید؟ ما میخواهیم مثل بقیه دنیا زندگی کنیم!»
زنان پناهنده سوری نیز برای طرح مسأله تجاوز گسترده و جنایت سربازان رژیم، نمایش «زنان تروا» اوریپید را روی صحنه بردند. یاسمین فدا بخشهایی از تمرین این نمایش را در مستند «ملکههای سوریه» –که جوایز متعددی برده- گنجانده است.
با این حال، کتاب «رقصیدن در دمشق» همه ماجرا را روایت نمیکند. کتاب صرفاً بر «هنرهای عالی» متمرکز است، علیرغم این، کتاب با فصاحت و ایجاز قابل تحسینش در دام روایتهای رایج و کلبشهای رسانهها نمیافند، و میتوان آن را بخشی از پیکرهای دانست که عمار المأمون، روزنامهنگار سوری، «روایت انقلابی جایگزین» مینامد؛ «روایتی که با گزارش رسانهها از قربانیان و پناهندگان سوری نمیخواند.»
«رقصیدن در دمشق» نشان میدهد که چگونه انقلاب سوریه، علیرغم تمام سنگاندازیها و مانعتراشیها، اقتدار اخلاقی را دموکراتیزه کرد، و فعالان سیاسی هنرمند را به «روشنفکران ارگانیک» جدید جهان عرب بدل ساخت. بدین لحاظ، این کتاب، اصلاحیه یا خطی قرمزی است بر تمام داستانپردازیهایی که بر عاملیت مردم سوریه به نفع بازنماییهای ژئوپلتیک والامرتبه و اغلب غیردقیق چشم میپوشند. همچنین میتوان کتاب را گواهی گرفت بر نقش اساسی فرهنگ، همه جا، در اوقات بحران.
منبع: گاردین