ازدحام جمعیت در روز آتش سوزی و فروپاشی ساختمان پلاسکو را میتوان به چه عامل یا عواملی نسبت داد؟ برخی از تحلیل گران آنرا به کنجکاوی و خودشیفتگی دیوانه وار مردم نسبت دادهاند. برخی دیگر جامعه را مقصر شکل گیری رفتاری چنین “نابهنجار” قلمداد کردهاند. حمید عبدللهیان استاد ارتباطات و جامعه شناسی، در این رابطه، در مصاحبه با ایرنا از اغتشاش و به هم ریختگی جامعه ایران شکایت دارد. او از نا بلدی و فقدان تربیت جمعی انسانها سخن گفته و بر آن تأکید دارد که جامعه تا بدان دچار نا بهنجاری است که به استقبال انتحار میرود. استدلال عمومی انتقادی آن است که جمعیت در شیفتگی به تماشا و ثبت حادثه در دوربینهای موبایل خود راه را بر ماشینها و حرکت امدادگران بسته، مدیریت بحران را با مشکل روبرو کردهاند. کسی نیز بطور جدی این تفسیر را به چالش نخوانده است. حتی مارکسیستهایی که باید در هر کنش اجتماعی رویکرد مبازاتی-طبقاتی ببینند زبان در کام کشیده و تأویل متفاوتی ارائه ندادهاند.
جالب آنکه در جامعهای که همه از روحانیون گرفته تا استادان دانشگاه مدام از هرمنوتیک سخن میگویند کسی اصل ابتدایی هرمنوتیک مبتنی بر بخشندگی یا لطف در تأویل را یاد دآوری نمیکند. پیش از هایدگر و گادامر، ماکس وبر به این نکته پرداخته است که باید کنشگران را عقلائی فرض گرفت تا بتوان تأویلی جامع در حد و حدود یک توضیح برای کنش ارائه داد. در غیاب پیش فرض عقلانیت، بررسی و فهم موضوعیت خود را از دست داده، هر چیزی را میتوان به سادگی تمام به یک جامعه و کنشگران نسبت داد. بدون تردید امروز به سختی میتوان از عقلانیت به ویژه در زمینۀ کنش انسانها سخن گفت. امروز بیش از هر گاه دیگر میدانیم که عقلانیت با شور و احساسات در آمیخته است. ولی میتوان در راستای گرایشهای جدید فلسفی از نیت مندی (intentionality) کنشگران سخن گفت و در پس پشت هر اقدامی از سوی انسانها نیت و قصدی را یافت که در رابطهای نظام مند با دیگر کنشها و احساسات همان انسانها قرار دارد.
ازدحام-در- تماشا به گاه رخداد
ازدحام جمعیت به گاه آتش سوزی و فروپاشی ساختمان پلاسکو را میتوان کنشی مبارزاتی برای احراز هژمونی مورد نظر گرامشی دانست. عرصۀ اصلی زیست و مبارزۀ سیاسی امروز نمایش است و در این عرصه مبارزه برای هژمونی رخ میدهد. مسئلۀ اصلی کنشگران چه به صورت فرد و چه به صورت نهادهای اجتماعی به صحنه بردن نمایش و ایفای نقشی معین در آن است. مردم خود را در روز حادثه به ساختمان پلاسکو میرسانند تا خود تماشاچی حادثۀ در حال رویداد باشند. از آن عکس و فیلم تهیه میکنند تا هم سندی دال بر حضور خود در محل و به گاه حادثه داشته باشند و هم آنرا در حدی که میتوانند در حوزۀ عمومی به نمایش بگذارند. رسانههای همگانی که دیگر چند گاهی است به انحصار دولت یا در دیگر جوامع به انحصار شرکتهای تجاری در آمدهاند حادثه را آنگونه که میخواهند و در سازگاری با منطق نظم یا سرمایه به نمایش میگذارند ولی مردم این نمایش و تماشای آنرا با اقدام خود به چالش میخوانند. تماشا و عکس یا فیلمبرداری به آنها اجازه میدهد تا افق دید و تفسیر ویژه خود را از حادثه داشته باشند و بر مبنای آن اقدام نمایشی رسانههای همگانی را به چالش بخوانند.
رخداد بر خلاف آنچه فیلسوف فرانسوی بادیو به ما میگوید حقیقت را بر ملا نمیسازد. اصلا حقیقت وجود ندارد تا آشکار شود. حقیقت برساخته میشود و رخداد در تازگی و خود انگیختگی خویش گشایشی را برای برساختن یا اِعمال حقیقت به وجود میآورد. رخداد به گاه رویداد هنوز تعریف و تأویل نشده است و معنای خاصی نیافته است. مدتی پس از رویداد آن ارتشی از روزنامه نگاران، مفسرین و سپس تاریخ نگاران و متخصصان آنرا برای همگان تعین میبخشند و تعریفی معین از آنرا به دست میدهند. امروز رسانههای همگانی یکی از اولین نیروهایی هستند که حادثه را با عکس و فیلم گزارش داده، به نمایش گذاشته و با استفاده از بررسیهای و نظرات متخصصین تحلیل و تعریف میکنند. بعد از گزارش و تفسیر رسانه ها، رخداد تازگی و خودانگیختگی خویش را از دست میدهد. برای بخشی از مردم مهم است که تا رخداد هنوز تازه و تعریف نشده است به صحنۀ (رویداد) آن بشتابند و خود آنرا تماشا کنند. با عکس و فیلم برداری، آنها خود را به مقام ثبت کننده، گزارش گر و مفسر آن ارتقاء میبخشند. آنها به گزارش و تفسیر رسانههای همگانی مشکوک هستند. میخواهند که با هژمونی اعمال شده از سوی آن مبارزه کنند. همیشه فرصت برای آنها آماده نیست. بسیاری از حوادث پیاپیش برنامه ریزی و سازماندهی شدهاند. عرصه هایی همچون اتاق شمارش رأی به گاه انتخابات یا محل مرگ یک سیاستمدار در دسترس آنها نیست. ولی رخدادی ناگهانی همچون آتش سوزی و فروپاشی پلاسکو در دسترس آنها است. پس به سوی تماشا و ثبت آن هجوم میآورند.
ازدحام اینجا دارای نقش مهمی است. مردم همدیگر را میجویند. نه به خاطر شیفتگی به یکدیگر یا احساسی که برخی آنرا گله وارگی تودههای مردم خواندهاند. نه! مردم همدیگر را میجویند چون به کنش خود همچون کنش جمعی از سر منافع/علاقهای جمعی مینگرند. آنها انجام کنش خود را در گرو همراهی با و کناکنش (interaction) با یکدیگر میدانند. نمایش امری جمعی است، امری است که در گسترۀ کناکنش اتفاق میافتد. نمایش را برای یک گروه تماشاچی به صحنه میبرند. تماشاچیان را باید جذب نمایش ساخت. با آنها باید همراهی داشت. هر چه تماشاچیان بیشتر باشند و راغبتر به دنبال کردن نمایش تا به همان حد نمایش مهمتر و جذابتر است. ازدحام در ابتدا به رخداد آتش سوزی اهمیت میبخشد سپس به خود گردهمایی مردم. در این فرایند اقدام نمایشی مردم در تماشا و ثبت رخداد اهمیتی اساسی پیدا میکند و پدیدۀ ازدحام-در- تماشا شکل میگیرد.
مارکس تصریح کرده است که او کاشف و نظریه پرداز پدیدۀ مبارزۀ طبقاتی نیست و متفکرین بورژوا پیش از او آنرا فهمیده و مطرح کردهاند. مهمترین کنشگر رابطۀ ازدحام و مبارزۀ نمایشی نیز نه رادیکالهای درگیر مبارزۀ اجتماعی و طبقاتی که کسی همچون دونالد ترامپ محافظه کار بورژوا است. اکنون چند روز است که ترامپ درگیر بحث دربارۀ تعداد شرکت کنندگان در مراسم تحلیف ریاست جمهوری اش است. بحث بر محور عکس و فیلم رسانهها از مراسم میچرخد. ترامپ و همکارانش حاضر هستند رسانههای رسمی بورژوایی را به چالش بخوانند و به گونهای مسخره – البته از دید رسانهها و متخصصان – از “واقعیت بدیل” سخن بگویند تا نکتهای را در کانون توجه قرار دهند که شاید انحرافی از امری مهمتر یعنی اِعمال قدرت و ادارۀ جامعه به نظر آید. مهم برای ترومپ نه مشروعیت صوری صندوق رأی و فرایند انتخابات که جمعیتی است که در اقدامی نمایشی-مراسمی شرکت میجویند. او میخواهد خود را نماینده و برگزیدۀ همین گروه معرفی کند. در این پسزمینه تعداد و شکل حضور جمعیت اهمیت پیدا میکند. اینجا تعداد و برداشت تخصصی از میزان حضور مردم مهم نیست. خود مردم در انبوهی خویش در کناکنش با یکدیگر و با همکاران ترومپ باید بر آن صحه نهند. مهم عکسها یا فیلمهای رخداد است. ازدحام در ازدحام، در ثبیت ازدحامی ازدحام مادیت پیدا کرده و معنامند میشود.
در اثری به تازگی منتشر شده، جودیت باتلر به توان و کارکرد اجرایی گردهمایی پرداخته است.[1] در پیامد حوادث بهار عربی و جنبش اشغال وال استریت، کارکرد سیاسی و اجتماعی گردهمایی در میدان و خیابان مورد توجه قرار گرفته است. باتلر در این زمینه به برآمد سیاسی-اجتماعی قرار گرفتن بدنها در کنار یکدیگر پرداخته است. بدن انسانها امروز بیش از پیش در موقعیتی شکننده (precarious) قرار گرفته است. بدبختی و مرگ در هیأت بیکاری، فقر، آوارگی و جنگ به سادگی میتوانند به سراغ او آیند. در گردهمایی ها، انسانها کنار هم قرار گرفته کنش سیاسی را رقم میزنند، اعتراض و خواستهایی را بیان میکنند و در این فرایند سنخی از همبستگی را بین خود میآفرینند. از شکنندگی خود بر میگذرند هر چند میدانیم گردهمایی در میدان شکنندگیهای خاص خود را دارد.
ازدحام-در-تماشا همچون گردهمایی میدانی سنخی از همبستگی را بین انسانهای درگیر تماشا و ثبت رخداد میآفریند. همبستگی اینجا گره خورده به کناکنش و قصد انجام کاری مشابه است. یکایک افراد حاضر در جمعیت به یکدیگر نیاز دارند تا بتوانند جمعیت شوند و خود را در آن به سان کنشگر تماشاچی به نمایش بگذارند. همبستگی دارای خاستگاهی دیگری نیز هست: همبستگی در آفرینش حقیقت. جمعیت همراه با یکدیگر و به اتکاء انبوهی خود عکس و فیلم میگیرند تا دیدگاهی را به سان واقعیت به ثبت برسانند. کسی به تنهایی یا در جمعی خُرد نمیتواند چنین کاری را به انجام برساند. برای این کار به حضور همگانی یکایک افراد نیاز است.
ازدحام-در-تماشا همچنین خاطرهای جمعی میآفریند. برای همین نیز همه از صحنهها عکس و فیلم میگیرند؛ عکس و فیلم مشارکت خود. تا نه فقط در رقم خوردن تاریخی مشترک و در نتیجه یک همبستگی که همچنین برای نقش خود در ثبت تاریخی آن سندی مشخص داشته باشند. اینجا است که به مهمترین ویژگی ازدحام-در-تماشا میرسیم. با آن سنخی از کنشگری جدید از راه میرسد. کنشگری ای که همزمان جمعی و فردی است، که سوژه در آن آمیخته با عینیت ابژه است، که فاصلۀ اینجا و آنجا و اینک و آنک را در مینوردد، که معنا را در بی معنایی مییابد و امر نمادین را آلودۀ امر واقعی میسازد. این سوژهای است که تاریخ را باز میایستاند تا آنرا شتاب بخشد.
در ازدحام-در-تماشا هر کس از زاویۀ دید خود عکس و فیلم میگیرد ولی همزمان این کار را همراه و به اتکای حضور دیگران انجام میدهد. حادثه شاید حتی در خود مهم نباشد، ولی چون واکنش دیگران را بر میانگیزد مهم است. حضور دیگران شوق تماشا و ثبت واقعه را ایجاد میکند. تصمیم گیری و اقدام هر کنشگر تا آنجا امری معین و تأثیرگذار بشمار میآید که واقعه و تماشای آن را به ثبت برساند. عینیت عکس و فیلم از کنشگر سوژه میسازد. کسی که در صحنه حضور داشته و آنرا به ثبت نرسانده اساسا نمیتواند از کنشی معین در آن رابطه سخن گوید. همانگونه که بطور کلی نمایش از شخص کسی یا فردی معین میسازد، تماشای حادثه و ثبت آن فرد را به مقام کنشگری با برداشتی معین از جهان ارتقاء میدهد. با تماشا و ثبت واقعه، فاصلۀ زمانی بین اینک و آنک و فاصلۀ مکانی بین اینجا و آنجا بر چیده میشود. فرد اینجا است ولی حضور خود را، در فضای مجازی، در بسی جاهای دیگر، مادیت میبخشد. فرد اینک را تماشا و ثبت میکند ولی آنرا به آینده نیز میفرستد و میکشاند. در این فرایند از کاری همچون تماشای یک آتش سوزی که در خود همچون بسیاری از کنشهای انسان بی معنا است و اصلا معلوم چرا رخ داده، معنا میآفریند. معنای حضور به گاه رخدادی تاریخی. به این شکل امری واقعی که معلوم نیست چیست و چرا رخ داده آلودۀ امری نمادین ولی در عین حال پوچ میشود. تماشا و حتی عکس و فیلم چیزی از رازآلودگی واقعیت را بر ملا نمیکند. بدان معنایی معین میبخشد. تاریخی معین برای آن ساخته و دستگاه اولیۀ تفسیری برای آن ایجاد میکند.
تماشاچی و عکس یا فیلمبردار حادثۀ آتش سوزی و فروپاشی پلاسکو خود را جزئی از تاریخ و حتی بیشتر از آن سازندۀ تاریخ احساس میکند. او با نگاه شتابناک و دوربین موبایل خود برای لحظهای تاریخ را باز میایستاند. نگاه و همچنین عکس و فیلم او لحظهای است. در خود دارای هیچ تاریخی نیست. ولی از سوی دیگر در ازدحام، در جوش و خروش و در اقدام ثبت گرایانۀ تودهها تاریخ شتاب بر میدارد. رخدادی فاجعه آمیز در ثبت تصویری به رخدادی تاریخی تبدیل میشود. چرخی به راه میافتد و شتاب بر میدارد. در شتاب خود، تاریخ از ازدحام-در-تماشا بر میگذرد. رخداد تبدیل به تاریخ شده، ناطرین، نمایش گران و مفسرین خود را پیدا میکند.
جمعبندی
ازدحام-در-تماشا شکل میگیرد تا اقتدار و انحصار غولی در قد و قامت رسانهها به چالش خوانده شود. با ازدحام خود، تودهها میکوشند، خود، تماشاگر و ثبت کنندۀ یک رخداد باشند و انحصار رسانهها در زمینۀ نمایش و تأویل آنرا در هم شکنند. ولی در این فرایند کنشگری نو زاده میشود که گسستهای تاریخی ایجاد شده در دوران مدرن بین کنش فردی و جمعی، سوژه و ابژه (در زمینۀ کنش)، فاصلههای زمانی و مکانی، وبی معنایی و معنا مندی را در هم میشکند. ازدحام-در-تماشا رخداد را برای لحظه یا لحظههای از دست تاریخ و تفسیر نظام مند آن میرهاند تا برای چند گاهی تازگی و خودانگیختگی آن حفظ شود هر چند واقعیتِ آنرا در استتار نگاه میدارد.
ولی آیا این ارزش دیوانگی نسبت داده شده به ازدحام را دارد؟ آیا کار امداد رسانی و نجات جان انسانها کاری مهمتری از ازدحام در خیابان برای تماشا و عکس یا فیلمبرداری از یک رخداد فاجعه آمیز نیست؟ پاسخ رادیکال به این پرسش از دل تقابل امر نمادین با امر واقعی برون میآید. امر نمادین دیر زمانی است که بر امر واقعی غلبه یافته است، هر چند همیشه امر واقعی با حفظ رازآلودگی بر انسان شوریده است. امداد رسانی تا هنگامی که رخداد تبیین نیافته امری یکسره بی معنا است. در خود هیچ حادثهای به گاه رویداد نه فاجعه است نه حادثهای بدون پیامد و بی اهمیت. ابعاد و ویژگیهای آن ناشناخته هستند. در پی گزارش ناظرین و در دوران مدرن رسانه ها، حادثه تبیین و ویژگی پیدا میکند. جدال اصلی در جامعه بر سر بر سر نجات جان انسانها یا سازماندهی بهینۀ امداد رسانی نیست. در این زمینه توافقی همگانی وجود دارد. جدال جایی دیگر آغاز شده و همه را درگیر خود میسازد. جدال بر سر تولید ادراک و تفسیری که در نهایت حقیقت واقعه و در نتیجه واقعیت نام میگیرد. ازدحام برای آن است که در تازگی و خودانگیختگی رخداد بسان تماشاچی و ثبت کننده حضور یافت تا ارادۀ جمعی خود را بر امر واقعی حاکم ساخت. ذرهای عقب نشینی در این زمینه به قدرت حاکم، به رسانههای همگانی اجازه میدهد تا نمایش و تفسیر خود را بر رخداد و در نهایت بر جهان حاکم سازند.
شاید بهتر میبود که مبارزه در عرصههای کلاسیک آن، در خیابان، سنگر، کارخانه و میدان پیش برده میشد. آنگاه شاید هدف دقیق تر بود و تمایز بین صف دوست و دشمن مشخص تر. سازماندهی مبارزه نیز نظام مند میشد و هر کس مسئولت معینی را به عهده میگرفت. دیگر با ازدحام، انبوهی جمعیت، سر و کار نداشتیم. آن دوره را اما پشت سر نهاده ایم. دورۀ دیوانگی و سرخوشی محض از راه نرسیده است. هنوز دو دانگی از شب هولناک نظم و هوشیاری باقی مانده است. ولی شکلهای نوین زیست سیاسی و مبارزه اجتماعی و سیاسی از راه رسیدهاند. سیاست بیش از پیش وجهی نمایشی یافته است. رسانهها امروز نقشی مهم در به صحنه بردن نمایش و بر ساختن حقیقت در آن صحنهها ایفا میکنند. از رخداد آنها واقعیت میسازند. در این چارچوب تودهها به جای روی آوری به سنگر و خیابان به محل رخداد میشتابند تا خود پیش از ارکان نظم واقعیت را رقم زنند.
پانویس
[1] Judith Butler (2015), Notes Toward a Performative Theory of Assembly, Harvard University Press, Cambridge.
از همین نویسنده
- نقش سیاست نمایشی در انقلاب ۵۷
- جنبۀ نمایشی سیاست جدید
- پیروزی سیاست نمایشی: دربارۀ انتخابات ریاست جمهوری آمریکا
شترسواری که دولا دولا نمیشه !
آنهم در روز روشن ، آنهم وسط پایتخت و آنهم با جمعیت میلیونی بیکار، آنهم روزهای یکنواخت و کسالت بار، آنهم ……
چرا نباید تجمع میکردند؟!
Pasha / 31 January 2017