ونداد زمانی ـ داستان‌های خانم «الیف شفق» جزو کتاب‌های پرفروش ترکیه محسوب می‌گردند. پنج سال پیش داستان «حرامزاده استانبولی»  نه تنها موقعیت او را به‌عنوان نویسنده مطرح ترکیه‌ای تثبیت کرد بلکه به خاطر آنکه داستان‌هایش را به زبان انگلیسی نوشته و مورد استقبال بین المللی قرار گرفته است برایش جایگاه معتبری جهان نیز تدارک دید. او در بحبوحه دفاع از داستان قبلی‌اش صریحاً به این حقیقت اشاره کرد که در ترکیه (و در جهان سوم) رمان‌نویس یک شخصیت ملی است و جامعه به دیدگاه‌های نویسندگان در حد یک عقیده‌ی ملی ارج می‌گذارد.

الیف شفق در کتاب جدیدش که به شکل یادداشت‌های شخصی یک «مادر» به رشته‌ی تحریر در آمده است، به بحرانِ عمومی که بسیاری از زنان جوان در ترکیه و جهان با آن روبرو هستند، می‌پردازد. الیف شفق که از سال‌های اولیه شهرتش در جوانی به‌عنوان زن مجرد و مستقل از موفقیت ادبی برخوردار شد و زندگی پر هیاهو و جذابی را برای خود فراهم کرده بود به یک‌باره در این نوشته‌ی جدید از هجوم یک تمایل تازه در وجود خودش می‌گوید که زندگی او را کاملا تغییر می‌دهد.

او به خاطر می‌آورد که در اواسط سی سالگی‌اش و در دوره‌ای که می‌بایست از دستاورد‌ها و پشتکار خلاق خود در دنیای ادبیات از بهترین آرامش و ثبات روحی برخوردار باشد، به ناگهان همه‌ی وجود فیزیکی‌اش تحت الشعاع میل غریزی قرار گرفت که به او دیکته کرده بود «مادر» شود.

الیف شفق درکتاب جدیدش «شیرسیاه» ۱ که آن را به زبان انگلیسی نوشته است با صمیمیتی ستودنی مسیر زندگی یک زن جوان و رمانتیک را تصویر می‌کند که می‌خواهد مادر باشد و بعد از تولد اولین فرزندش دچار افسردگی می‌شود. در این سفرنامه‌ی بسیار خصوصی، الیف شفق با مهارت تمام توانسته است پیوندی طبیعی بین یادداشت‌های تخیلی، گفت‌وگوهای درونی و واقعیت‌های زندگی شخصی‌اش به‌وجود آورد.

شگفتی و کنجکاوی اولیه‌ای که نویسنده تلاش کرده است در مسیر خاطراتش ابراز کند به این واقعیت متناقض بر می‌گردد که او در تمام زندگی بزرگسالی‌اش مخالفت شدیدی با ازدواج نشان داده بود. او با تمام وجود از موقعیت آزاد و مستقل خود بهره می‌برد و با هیجان صادقانه‌ای از محرومیت‌های زندگی متاهلی و به‌ویژه مادر شدن انتقاد می‌کرد. او باور عمیقی داشت که زنان خانه‌دار و مادران، محکوم به درجا زدن هستند و میل مادرانه همه انرژی، امید و بلندپروازی‌های زنان را قبضه می‌کند.

شگفتی تغییراتی که در میانه‌ی سی سالگی در بدن و هورمون‌های غریزی‌اش ایجاد شده بود برایش باورنکردنی بود. او به یک‌باره شاهد دعوتی درونی و سراسیمه گشت که بی‌وقفه به او یادآوری می‌کرد باید هر چه زود‌تر مادر گردد. تقلا و تلاش برای انکارِ نیاز پرقدرتِ درونی همه‌ی انرژی و توجه نویسنده را به خود جذب کرده بود. الیف شفق که مطمئن بود با تلاش‌های خستگی‌ناپذیر و با اتکا به باورهای جدید خود توانسته بود قلعه‌ای با برج و باروهای بلند و نفوذ ناپذیر برای شخصیت زنانه‌اش بسازد شاهد فروپاشی همه‌ی دنیایی شد که برایش مقدس بود.

الیف شفق یقین داشت پناهگاهی ساخته است که او را از هجوم سنت‌های دست و پا گیر مصون نگه خواهد داشت ولی ناباورانه متوجه شد که با دست خود در حال فروپاشی حصار ارزشی خویش می‌باشد. فروپاشی همه جانبه‌، وقتی آخرین سنگرهای زندگی مجردی و مستقلش را در هم ریخت که الیف تصمیم به ازدواج گرفت.

الیف شفق به کمک تمام تمهیدات ادبی که در سایر داستان‌هایش به کار برده بود توانست با جذابیت تمام، اعترافی را تصویر و تخیل کند که بسیاری از افراد در هر شرائط و موقعیتی، امکان ارتکاب به آن را دارند. اعتراف به انجام اعمالی که شاید آدم‌ها کوچک‌ترین سهمی در انتخاب آگاهانه آن ندارند ولی با این وجود تصمیمی است که خودشان به آن تن می‌دهند. الیف شفق می‌خواست مادر شود و هیچ چیز نمی‌توانست او را از تصمیمش منصرف سازد.

الیف از ماجرای تولد اولین فرزند خود می‌نویسد و بلافاصله به مشکلاتی که زایمان نه تنها برای او بلکه برای بسیاری از زنان به ارمغان می‌اورد اشاره می‌کند. با وجود آنکه خاطرات الیف در «شیر سیاه» رنگ و بوی تخیل‌امیز و پر نشاطی دارد ولی او قادر بوده است با‌‌ همان لحن، یاس دوران بسیار سخت افسردگی بعد از زایمان را نیز تصویر کند.

الیف شفق ترفند خاصی را نیز در نوشته‌اش به کار برده است که به بهانه آن می‌تواند با طیف متفاوتی از زنان و حتی مردان رابطه حسی برقرار کند. او در طول خاطره نویسی و به آرامی، شخصیت‌های متنوعی را که گویی زنان مختلف درون او هستند خلق و معرفی می‌کند. او از آن‌ها به عنوان «زنان کوچک درون من» یاد می‌کند. زنانی که در مسیر مجردی تا مادری با او و در ذهن و روح او همراه هستند. در میان آن‌ها زنی وجود دارد که بلند پرواز است، زنی با حس مادرانه قوی، زن هدفدار و سخت‌کوش، زن دمدمی مزاج و خوشگذران و زن روشنفکری که همه چیز را به تمسخر می‌گیرد.

در دوران طاقت‌فرسای افسردگی است که نویسنده یک‌بار دیگر این بهانه را تهیه می‌بیند تا غریزه‌ی مادر بودن و پیامدهای آن برای زنان را مورد بررسی قرار دهد. الیف در این ترفند روایتی، زمینه‌‌ی رابطه‌ی ساده و صمیمانه‌ای را با خوانندگان پی می‌نهد تا آن‌ها بتوانند به ابراز وجودهای او که به هر سو سرک می‌کشد و مرتب در حال به زیر سئوال بردن اعتقاد قبلی خودش است احترام بگذارند.

در همین کنکاش‌های روحی، روانی و اخلاقی است که او تصمیم می‌گیرد زندگی خصوصی نویسندگان زنی چون سیلویا پلات، ویرجینیا وولف، آلیس واکر و زلدا فیتزجرالد را از نزدیک بررسی کند. او می‌خواهد بداند که زنان فوق با حس مادرانه چگونه مقابله کرده‌اند و یا به تفاهم رسیده‌اند؟ برای او مهم است که بفهمد چرا سیلویا پلات با وجود داشتن دو فرزند دست به خودکشی زده است؟ او با تمام وجود می‌خواهد بداند چه بر سر شیوه و عاقبتِ نویسندگی زنان فوق می‌آید؟ آیا مادر شدن مصادف است با از دست دادن انرژی خلاقانه‌ی نویسندگی؟ آیا آن‌ها توانستند بر روی رابطه عاشقانه درازمدت با همسران خود حساب باز کنند؟

الیف شفق با هوشمندی خلاقانه در سفر دوست‌داشتنی، صمیمی و زنانه‌ای که در کتاب خاطراتش دارد فرصت می‌یابد تا بخش بزرگی از دغدغه‌های زنان مستقل و موفق دنیای معاصر را به تصویر بکشد.

1-Elif Shafak , Black Milk: On Writing, Motherhood, and the Harem Within

http://www.qantara.de/webcom/show_article.php/_c-310/_nr-817/i.html