بعضی از ترسها بیشتر از بقیه مانع موفقیت ما هستند. ترسهای شدید مثل طنابی دور تواناییها پیچیده میشوند و آرزوهای ما را غیر ممکن نشان میدهند. آدم موفق خوش شانس نیست او فقط یاد گرفته به سوی خواستههایش حرکت کند و خودش را از بند ترسها رها کند. اگر یک زندگی موفق میخواهید باید با ترسهایتان مقابله کنید.
اینها هفت ترس معمولی هستند که سد راه موفقیت میشوند:
ترس از انتقاد
بیشتر آدمها به یک دلیل ساده آزوهایشان راه دنبال نمیکنند؛ اینکه دیگران چه فکر میکنند و چه میگویند یک ترس یا مانع بزرگ است. مثلا بعضی از ما تحصیلات دانشگاهی را بدون علاقه ادامه دادهایم چون این چیزی بود که دیگران از ما انتظار داشتند. در این مثال فکر رها کردن تحصیل دانشگاهی و ترس از قضاوت دیگران باعث میشود که یک نفر از اهداف و آرزوهای شخصیاش دور بماند. شاید برای یک نفر شروع یک فعالیت اقتصادی به جای درس خواندن باعث موفقیت بیشتری باشد اما این فرصتی است که بهخاطر ترس از حرف و نظر دیگران از دست میرود.
این یک ترس مشترک میان آدمهاست. اما تصمیم گرفتن طبق خواسته و نظر دیگران حتی اگر آنها نزدیک ترین اعضای خانواده یا دوستان باشند زندگی را از جنبههایی دیگر مختل میکنند. به جای آن بهتر است فکر کنیم که اگر به موفقیت مطلوب خودمان برسیم دیگران چه فکر خواهند کرد؟ آیا آنها خوشحال میشوند؟
ترس از فقر و بیپولی
ترس از دست دادن شرایط موجود مانعی برای موفقیت است. یک نفر میتواند با یک حقوق متوسط اما مطمئن سالهای طولانی یک موقعیت شغلی کسل کننده را حفظ کند یا میتواند کمی جسارت به خرج دهد و با تلاش، کاری را که دوست دارد پیدا کند. ترس از دست دادن موقعیت به ویژه پول، طنابی است که مانع رسیدن به بخشی از موفقیتها میشود. این ترسی است که عموم مردم برای حفظ وضعیت موجود دارند برای اینکه فکر میکنند «زنده ماندن» مهمتر از «رشد» است؛ ترسی که مانع رسیدن به رویاها میشود.
ترس از سن
همانطور که بنجامین فرانکلین میگوید « یشتر آدمها در ۲۵ سالگی میمیرند اما در ۷۵ سالگی دفن میشوند.» این اتفاق شاید حتی خیلی زودتر از ۲۵ سالگی اتفاق بیفتد اگر شما تصمیم بگیرید یک زندگی متوسط را ادامه بدهید. آدمی که فکر میکند رویاهایش هرگز محقق نمیشوند موفق نخواهد بود.
ترس از سن وقتی که شما بخواهید کار را از اساس عوض کنید نیز آسیب زننده است. اغلب یک همچین افکاری به ذهن ما خطور میکند: «من ۴۶ سالهام. چطور از من انتظار دارید بعد از یک عمر کار در شرکت بیمه، حالا یک دفتر املاک و مستغلات باز کنم؟ به علاوه این نیاز به تلاش و زحمت فراوان دارد وگرنه من از عهده زندگیام بر نمیآیم»
یادتان باشد که سن کمترین اهمیت را در رسیدن به خواستههایتان دارد.
ترس از شکست
ترس از شکست مجموعهای از پرسشهایی است که با «چه میشود اگر» یا «اما اگر..» شروع میشوند. «اگر کارم به نتیجه نرسد؟»، «اما اگر مورد استقبال قرار نگیرد..؟» یا «اگر شکست بخورم؟»
این پرسشها از اساس اشتباه هستند هر چند که شخصیت محتاط ما آن را تائید کند. به جای فکر کردن به چیزهایی که باعث شکست میشوند باید به تاثیرات مثبت موفقیت فکر کنیم. حتی اگر شکستی در کار باشد این فرصتی برای اصلاح و بهبود وضعیت است. شکست برای رسیدن به موفقیت محتمل است و این راهی است که هر آدم موفقی طی کرده است.
ترس از برداشت دیگران
«من به بخش استخدام زنگ نمیرنم. چون نمیخواهم آنها فکر کنند که به این شغل خیلی نیاز دارم. من صبر میکنم تا انها با من تماس بگیرند. شاید اگر تماس بگیرم شانس گرفتن شغل را از دست بدهم.»
این رویکرد اشتباهی است که مانع موفقیت و رسیدن به خواستهها میشود. اگر میخواهید به خواستههایتان برسید باید بی پروا و بیباک باشید. خیلیها فکر میکنند نباید خود را آنطور که واقعا هستند نشان بدهند چون این کار برای دیگران ناخوشایند است. اما یادآوری این نکته ضروری است که دیگران نمیفهمند شما چه هستنید مگر اینکه ابراز وجود کنید.
ترس از احمقانگی
ما جلوی کمد لباس میایستیم و میگوییم: «امروز این لباس را نمیپوشم. مزخرف به نظر میرسم. شاید یک وقت دیگر امتحانش کنم» اما چرا امروز روز مناسبی نیست؟ ما اغلب همینطور رفتار میکنیم؛ گویا چیزی که میخواهیم اشتباه یا بد است. اما ما باید با قدرت و ثبات بیشتری تصمیم بگیریم و ظرفیتها و قابلیتهایمان را امتحان کنیم.
خیلی از تصمیمهای مهم در دنیا اتفاقی بودهاند. آدمها بارها و بارها از مسیر خود منحرف شداند و راه های بسیار پیچیده ای را طی کردهاند تا به موفقیت برسند. فقط وقتی کار ما احمقانه است که اصلا حرکتی رو به جلو نداشته باشیم و گمان کنیم که هرگز نمیتوانیم تصمیمی درست و نتیجه بخش بگیریم.
ترس از موفقیت
آدمها از ابراز وجود میترسند ولی ابراز وجود چیزی است که به موفقیت ربط دارد. ما به دیگران نگاه میکنیم و میگوییم «من هم میتوانستم جای او باشم» یا «چرا من جای او نیستم؟» اما در واقعیت میترسیم که چیز مشابهی مثل پول، شهرت، عشق و اعتبار دیگران را داشته باشیم.
بسیاری از ما آموختهایم که هرگز نمیتوانیم به موفقیت واقعی در زندگی دست پیدا کنیم. یک سیستم اعتقادی در بسیاری از فرهنگها وجود دارد که میگوید موفقیت غیر واقعی است به همین ترتیب خیلی از خانوادهها کودکانشان را به سوی موفقیت هل نمیدهند. اغلب والدین موفقیت زیاد را باور ندارند چون آن را تجربه نکردهاند.
اگر موفقیت رویای ما است به جای چنین طرز فکری باید باور کنیم که همه میتوانند به موفقیت مطلوب خودشان برسند.
همه این ترسها زمانی از بین میروند که بخواهید با آنها مقابله کنید و بالاخره بفهمید دنبال چه چیزی در زندگیتان هستید. زندگی رو به جلو برای رسیدن به موفقیتها و خواستهها یا پیگیری رویایی که تا پیش از این دست نیافتنی میدانستهاید چیزهای بیشتری برایتان خواهد داشت تا عقب ایستادن و گوش دادن به صدای ترسهایی که در درونتان فریاد میزنند «تو موفق نخواهی شد.»
ترسها هیچ ندارند جز اینکه اجازه نمیدهند بفهمید جلوتر از جایی که ایستادهاید چه خبر است.
این مطلب برگرفته از این نوشته است.
واقعا که اگر کسی پند و اندرزهای عالمانه ! شما را جدی بگیرد، دیگر به هیچ دانشی به ویژه روانشناسی و علوم
تربیتی در «زندگی..!» نیازی ندارد و برای خلاص شدن از ترس هایش فقط باید دنبال فالگیر های خوب بگردد.
ای کاش نویسنده یک جزوه روانشناسی درباره ترس را ورق زده بود تا چنین حکم های ساده لوحانه ای درباره ترس
صادر نمی کرد.
فرخ ناظری / 24 February 2016