روز شنبه، بیستم ژوئن ۲۰۱۵، جمعیت کثیری از مردم بریتانیا در اعتراض به سیاست‌های ریاضت اقتصادی دولت دیوید کامرون در شهرهای لندن، لیورپول، گلاسکو و بریستول به خیابان‌ها آمدند. تخمین زده شده است که جمعا حدود ۲۵۰ هزار نفر در این تظاهرات شرکت کردند. این اعتراض صلح‌آمیز، توسط کمپین ائتلافی «شورای خلق علیه سیاست‌ ریاضت اقتصادی» و به رهبری جان ریس، فعال سیاسی بریتانیایی و نویسنده کتاب «جبر انقلاب» سازمان‌دهی شده بود.

People's Assembly Against Austerity

در پایان این راه‌پیمایی، شخصیت‌های سیاسی و هنری، از جمله جرمی کوربن کاندیدای رهبری حزب کارگر، جان ریس و سام فیربین از سازمان‌دهندگان این تظاهرات، کارولین لوکاس نماینده حزب سبز در مجلس عوام، مارتین مک گینس معاون وزیر اول ایرلند شمالی، لن مک کلاسکی دبیر کل اتحادیه‌های متحد، جین فریمن از سازمان استقلال زنان و دایان ابوت نامزد حزب کارگر در انتخابات شهرداری لندن سخنرانی کردند.

جمعیت حاضر در این تظاهرات که شامل اعضایی از حزب کارگر، حزب سوسیالیست‌های انقلابی، حزب سبز، «اتحادیه‌های متحد کارگری»، اتحادیه معلمان بریتانیا، اتحادیه کارمندان دولت و بسیاری از کمپین‌های محلی بودند، خواستار لغو سیاست ریاضت اقتصادی دولت، عدم کاهش بودجه در بخش‌های بهداشت و درمان، آموزش و بیمه از کار افتادگان و توقف خصوصی‌سازی شدند و اعلام داشتند که تا توقف این سیاست‌ها به اعتراض خود ادامه خواهند داد.

قرار است در هشتم ژوییه، هم‌زمان با ارائه برنامه بودجه جدید توسط دولت و نیز در پایان تابستان ۲۰۱۵ و هم‌زمان با کنفرانس ملی حزب محافظه‌کار در منچستر، شورای خلق دست به تظاهرات سراسری و اعتصاب سراسری مترو لندن بزند.

در خصوص تظاهرات روز شنبه، رادیو زمانه با جان ریس، رهبر و سازمان‌دهنده این تظاهرات مصاحبه‌ای اختصاصی انجاد داد که می‌‌خوانید.

 می‌توانید به طور خلاصه توضیح دهید که چگونه سیاست‌های ریاضت اقتصادی به بریتانیا رسیده است و چرا شما این سیاست‌ها را «تهدید آمیز» می‌دانید؟

john_rees
جان ریس

جان ریس: اگر نگاهی به زندگی مردم عادی بیندازید می‌توانید به سرعت تاثیر سیاست‌های ریاضت اقتصادی را ببینید. وضعیت در این کشور به گونه‌ای است که ۲۵ درصد جمعیت آن زیر خط فقر زندگی می‌کنند. فاصله طبقاتی بین ثروتمندان و فقرا امروزه از دوره امپراطوری ویکتوریایی هم بیشتر شده است. مراکز توزیع غذا به فقرا رشد چمشگیری داشته‌اند. برخی از مدارس  گزارش می‌دهند که دانش‌آموزان در کلاس‌های درس بیهوش می‌شوند، زیرا غذای کافی برای خوردن ندارند. بیماری‌هایی مانند نرمی استخوان دوباره در مناطق محروم شرق لندن شایع شده‌اند. این نوع بیماری از جنگ جهانی دوم تا به امروز دیده نشده بود. زیرا خدمات بهداشتی به دلیل کاهش بودجه به نقطه بحران رسیده است. حتی شاغلان هم فقیر هستند، و با قراردادهای صفر ساعته (نوعی استخدام قراردادی که ساعت کاری مشخصی ندارد و کارگر باید همواره و در هر زمانی آماده به کار باشد، چه کاری به او داده شود و چه نشود و تنها در قبال ساعت‌هایی که کار کرده است حقوق می‌گیرد) و با حقوقی کم‌تر از حداقل دست‌مزد استخدام می‌شوند. امروزه در بریتانیا جوانب بسیاری از زندگی مردم نشان می‌دهد که ریاضت اقتصادی کارد را به استخوان طبقه کارگر رسانده است.

 جرمی کوربن، نامزد رهبری حزب کارگر، نیز در آن‌جا بود و انگشت انتقاد خود را به سمت نظام بانکی نشانه گرفت. شما نیز دیوید کامرون و حزب محافظه‌کار را مقصر دانستید. از طرفی می‌دانیم حزب کارگر آن‌گونه که نام این حزب ادعا می‌کند نتوانسته است در راستای منافع طبقه کارگر عمل کند و بسیاری از سوسیالیست‌ها و چپ‌ها دیگر از آن حمایت نمی‌کنند. سیاست‌های حزب کارگر و حزب محافظه‌کار را در قبال ریاضت اقتصادی چگونه مقایسه می‌کنید؟ و تا چه اندازه با سخنان آقای کوربن موافقید؟

 حزب محافظه‌کار به طور واضح و علنی حزب ثروتمندان، کمپانی‌ها و سرمایه‌داران بریتانیا است. همواره این‌گونه بوده است و امروز هم همین است. سیاست‌های ریاضت اقتصادی این حزب شرورانه‌ترین،  نسبت به طبقه کارگر ستیزه‌جویانه‌ترین و شدیدترین نوع برنامه ریاضت اقتصادی بین تمام احزاب سیاسی است. جریان اصلی رهبری در حزب کارگر نیز به ریاضت اقتصادی تمایل دارد اما نوع «سبک‌تر» ریاضت اقتصادی.  یعنی کاهش بودجه به میزان کمتر در مدت زمان طولانی‌تر اما در چارچوبی که طبقه سرمایه‌دار برای بریتانیای امروز لازم می‌داند. با این وجود رهبری حزب کارگر، اعضای حزب کارگر و هواداران حزب کارگردر اتحادیه‌ها با هم کاملا متفاوت‌اند. اکثر هواداران حزب کارگر در اتحادیه‌های کارگری به هیچ عنوان خواهان ریاضت اقتصادی نیستند. خواهان کاهش بودجه به میزان کمتر در مدت زمان طولانی نیستند. آن‌ها خواهان هیچ نوع کاهش بودجه‌ای نیستند و جرمی کوربن نماینده این خط در درون حزب کارگر و خط اکثریت در اتحادیه‌های کارگری است. من فکر می‌کنم رای خوبی بیاورد و این تعداد رای، جناح راست حزب کارگر را شگفت‌زده خواهد کرد. ممکن است که پیروز این انتخابات نباشد اما توانسته است این بحث را به میان بکشد که آیا باید اصلا ریاضت اقتصادی اعمال شود و آیا این سیاست‌ها ضد مولد هستند و برای کشور فاجعه به بار می‌آورند و این مباحث را به قلب سیاست کشانده است. از سوی دیگر چنین تظاهرات عظیمی برپا شد و این دو مورد یعنی از یک سو جرمی کوربن که خود را نامزد رهبری حزب کارگر کرده است و از سوی دیگر این تظاهرات گسترده در حال حاضر یکدیگر را تقویت می‌کنند.

 به نظر شما آیا به زودی شاهد دوره جدیدی در حزب کارگر خواهیم بود؟

 خیر. من فکر نمی‌کنم چنین اتفاقی بیافتد. حزب کارگر احتمالا چالش‌های جرمی کوربن را محدود نگه خواهد داشت. اگر جرمی کوربن پیروز انتخابات شود، جناح راست حزب کارگر از آن انشعاب خواهد کرد. در این صورت بی‌شک دوران جدیدی در این حزب آغاز خواهد شد و آن‌چه از این حزب باقی خواهد ماند، یک حزب با اکثریت جناح چپ‌ خواهد بود. اما این به بحران سیاسی در جامعه بریتانیا خواهد انجامید. این اتفاق، غیرممکن نیست، اما احتمال رخداد آن کم است. بیشتر محتمل است که کوربن رای خوبی بیاورد اما یکی از نامزدهای جناح راست، رهبر این حزب شود.

 «شورای خلق» با پیشینه تظاهرات ضد جنگ عراق و سال گذشته در حمایت از غزه، بیشتر به عنوان کمپینی ضد جنگ شناخته می‌شود. بزرگ‌ترین این کمپین‌ها که به بریتانیا خلاصه نشد و به نقاط بسیاری در جهان گسترش یافت، کمپین ضد جنگ عراق بود که حتی نتوانست این جنگ را به تعویق بیندازد. کمپین حمایت از غزه در سال گذشته همراه با کمپین تحریم اسراییل توانست تا حدی موفق باشد و اعمال فشار کند. آیا فکر می‌کنید کمپین‌هایی از این دست می‌توانند مانع اعمال سیاست‌های دولت‌ها شوند؟        

 فکر می‌کنم نباید این گونه قضاوت کرد و باید روشن کنم که تمام کمپین‌های ضد جنگ از سال ۲۰۰۲ تا به امروز توسط   ائتلاف « ضد جنگ» شکل گرفته است. «شورای خلق» از همان تکنیک‌ها بهره می‌برد اما درباره سیاست‌های داخلی بریتانیا و ریاضت اقتصادی است. در نتیجه این دو مستقل از هم با دو طیف مختلف از هواداران هستند. اما به طور کلی، باید درمورد این نوع کمپین‌ها بگویم که وقتی آن‌ها را تشکیل می‌دهید، باید به عنوان یک کنشگر «بی‌قرار» باشید، اما وقتی تاثیرات آن‌ها را ارزیابی می‌کنید باید آن‌گونه که یک «تاریخ‌نگار» می‌بیند، دیدی گسترده داشته باشید. در مورد کمپین‌ ضد جنگ درست است که نتوانست مانع از بروز جنگ در عراق شود، اما، در سال ۲۰۰۶، وقتی تونی بلر از تجاوز اسراییل به خاک لبنان حمایت کرد، ما طی یک هفته فراخوان تظاهرات دادیم و توانستیم ۱۵۰ هزار نفر را به خیابان بکشانیم. بخشی از کابینه حزب کارگر اعلام کردند که اگر تا روز دوشنبه نامه‌ای از سوی تونی بلر مبنی بر کناره‌گیری‌اش تا پایان سال دریافت نکنند، استعفا خواهند داد. و به نتیجه رسیدند. بنابراین من فکر می‌کنم جنبش ضد جنگ در آن چارچوب زمانی موجب کناره‌گیری تونی بلر از مقام خود شد. وقتی به رای‌گیری سال ۲۰۱۳ رسیدیم که بمباران دمشق، حلب و حمص توسط بریتانیا به رفراندوم گذاشته شد، این طرح در مجلس عوام رای نیاورد. این اولین بار طی بیش از۲۰۰ سال بود که رای‌گیری برای جنگ توسط دولت با شکست رو به رو می‌شد. من فکر می‌کنم این دست‌آورد جنبش ضد جنگ در دراز مدت بود.

هر جنبشی باید این‌گونه قضاوت شود. در این کشور جنبش حق رای زنان سافرجت که پیش از جنگ جهانی اول (سال ۱۹۱۴) در اوج بود، زنان تا سال ۱۹۲۸ به حق رای دست نیافتند. اگر به جنبش حقوق مدنی آمریکا نگاهی بیندازید، می‌توان گفت که شکست خورد. اما در واقع پس از ۱۵ سال برگزاری کمپین یا حتی بیشتر، از تحریم اتوبوس مونتگومری در دهه ۵۰ میلادی گرفته تا جنبش نیروی سیاه (بلک پاور) در اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰، همگی در شکل‌گیری جامعه آمریکا بسیار تاثیرگذار بوده‌اند.

البته مسایل پایه‌ای‌تری هستند که باید در این جوامع با اعتصابات سراسری و انقلاب تغییر کنند. اما اگر پرسش شما این است که تظاهرات گسترده چه نتیجه‌ای خواهد داد، من فکر می‌کنم این بهترین چارچوبی است که باید از همین منظر به آن نگاه کرد. فکر می‌کنم این روش در نهایت می‌تواند مانع اعمال سیاست ریاضت اقتصادی دولت شود و جامعه را مجبور کند تا مسیر دیگری را برگزیند.

TUSC

 ائتلاف جدیدی به نام تاسک ( ائتلاف فعالان اتحادیه‌های کارگری و سوسیالیست‌ها) در بریتانیا شکل گرفته است. گویا، دوره ائتلافات حزبی و سازمانی در جهان و به خصوص در خاور میانه و آسیای صغیر آغاز شده است. مانند سیریزا در یونان، حزب دموکراتیک خلق‌ها در ترکیه، هم‌چنین در سوریه و غیره. آیا ائتلافاتی از این دست تاثیراتی پایه‌ای خواهند گذاشت؟

 تاسک مشخصا حزبی است که برای انتخابات تشکیل شده است و تنها هدف آن شرکت در انتخابات است و به اندازه ائتلاف ضد جنگ یا شورای خلق که کمپین‌هایی با شرکت احزاب مختلف، اتحادیه‌ها و جنبش‌های اجتماعی هستند،  کمپینی فراگیر و سازمان‌دهی شده نیست. مشکل تاسک این است که بیش از حد در سطحی محدود و تنها توسط دو گروه چپ‌گرای رادیکال یعنی حزب سوسیالیست و حزب کارگران سوسیالیست شکل گرفته است. این دو حزب روی هم کمتر از هزار نفر عضو دارند. گرچه حرکت خوبی است اما تعداد هواداران انتخاباتی و رای‌دهندگان  به نامزدهای آن‌ها بسیار اندک است. بالاترین رایی که نامزدهای آن‌ها به دست آورده‌اند کمی بیشتر از ۳ درصد کل آرا بوده است و بیشتر نامزد‌های آن‌ها توانستند حدود یک درصد آرای لازم را کسب کنند. بنابراین در انتخابات چالش قابل توجهی در برابر احزاب سیاسی جریان اصلی به حساب نمی‌آیند. به نظر من این ائتلاف در زمان مناسبی شکل نگرفته است و نخواهد توانست آن نوع سازماندهی را که در مثلا سیریزا یا حزب دموکراتیک خلق‌ها وجود دارد شکل دهد.

 از نظر شما چه زمانی برای تشکیل یک ائتلاف مناسب است؟

 برای آن که این ائتلاف اثربخش باشد و بتوانند وزنه‌ای اجتماعی برای کسب آرای قابل توجهی شود، باید از یک جنبش فراگیر سر بیرون آورد. ما تا حدی چنین کاری را همراه با حزب «احترام» از دل جنبش ضد جنگ انجام دادیم و چند نفر را به عنوان نماینده به مجلس و شوراهای شهر فرستادیم. گرچه این ائتلاف چندان به طول نیانجامید اما از دل یک جنبش عظیم فراگیر بیرون آمده بود. چنان‌چه در اتحادیه‌ها به گونه‌ای انشعاب رخ دهد که در اتحادیه صنعتی فلزکاران آلمان (IG Metal) روی داد و ائتلاف بزرگ شکل گرفت، این نیز می‌تواند یک روش دیگر باشد. اگر انشعابی در حزب کارگر رخ دهد، می‌تواند از آن ریشه بگیرد. یا ممکن است تلفیقی از این دو فاکتور باشد. اما برای موفقیت در انتخابات با شیوه‌ای که در بریتانیا برگزار می‌شود، لازم است که در بالاترین سطح ظاهر شوند. بنابراین به یک نامزد اکتفا کردن و امید بستن به آن که این یک نامزد بتواند آرای خوبی به دست آورد چندان تاثیری ندارد.

 با وجود شرایط اختناقی که در ایران سراغ دارید، تا چه حد کمپین‌هایی که در ایران یا برای ایران تشکیل می‌شوند را اثرگذار می‌دانید؟ و به عنوان یک کمپینر، چه راهکارهایی را برای اثربخشی بیشتر این کمپین‌ها پیشنهاد می‌کنید؟

 واضح است که جنبش‌های چپ و کارگری در ایران در شرایط خفقان و سرکوب قرار دارند و هر کس برای تطبیق با شرایط موجود روش خاص خود را دارد. فعالیت‌های زیرزمینی تنها کاری است که می‌توان برای مدت مدیدی انجام داد. من با گروه‌های چپ مصری کار کرده‌ام و پیش از سال ۲۰۰۲ فعالیت‌های آن‌ها به شدت محدود به فعالیت‌های مخفی می‌شد. در ایران هم شرایط این چنین است. دانش دقیق و ملموس درباره گزینه‌های سیاسی، نیروهای مختلف و سنت‌ها لازمه اتخاذ تاکتیک‌ها و استراتژی‌ها است و من این دانش را درباره ایران ندارم. صادقانه بگویم که بسیار مایلم بدانم که فعالان خارج از بریتانیا چه مشاهداتی دارند و گاهی اگر از دور به اوضاع نگاه کنید، آن چه را می‌بینید که مردمی که در بطن ماجرا هستند نمی‌بینند. اما در کل، پیش از فرموله کردن تاکتیک‌های مبارزه باید تصویر دقیقی از بستر سیاسی، رفتار و ذهنیت طبقه کارگر و سنت‌های موجود در سازمان‌های آن جامعه داشته باشید. من باید بر این نکته پافشاری کنم که مردم باید صف‌بندی‌های نیروهای طبقاتی، گرایشات نیروهای موجود، نحوه برخورد حکومت و مجال سازمان‌دهی، را به دقت بررسی کنند. این همان کاری است که ما می‌کنیم.

London March
نمایی از گردهمایی بزرگ ضد ریاضتی در لندن -بیستم ژوئن ۲۰۱۵