Music_women_Iran_1

تاریخ پنج‌هزار ساله‌ی جهان گواه آن است که زنان و موسیقی پیوندی جدایی ناپذیر داشته‌اند. سنگ‌بریده‌هایی به جا مانده از دوران تمدن‌های ایلامیان و بین‌النهرین نشان می‌دهد که در مناطق کشاورزی باستان جایگاه زنان موسیقی‌دان هم‌سنگ مردان بوده است. زنان در جهان باستان در هیچ دوره‌ای نبوده که به دلیل جنسیتشان از پرداختن به موسیقی محروم بوده باشند.

نه تنها اثر موسیقی زنان در داستان‌ها آمده که در تاریخ و سنگ‌بریده‌ها نیز ثبت شده است.

Music_women_Iran_2

آثار نقاشی و سنگ‌بریده که از زمان مصر باستان بدست آمده گواهی می‌دهد در فرهنگ مصر باستان نیز زنان موسیقی‌دان جایگاهی والا داشته‌اند.

Music_women_3

از دوران یونان و روم باستان چه قبل از تولد مسیح و چه بعد از آن علاوه بر شواهد تاریخی مکتوب، نقاشی‌ها و موزائیک‌های بسیاری مانده که گواه حضور زنان در عرصه‌ی موسیقی اعم از نوازندگی و خوانندگی است.

Music_women_4

در تاریخ ملی ایرانیان، سنگ‌بریده‌ها، موزائیک‌ها، آثاری که بر روی ظروف نقره به جا مانده، و داستان‌های بسیاری که در ادبیات فارسی موجود است، شواهد بسیاری است که خبر از اهمیت موسیقی زنان در نزد ایرانیان می‌دهد. این اهمیت در ایران ساسانی به اوج خود رسیده و ثبت شده است.

یک نمونه‌ی آن، موزائیک‌های قصر شاپور در نزدیکی کازرون است. که بخشی از آن در موزه ایران باستان و بخشی در لوور نگاهدار می‌شود.

Music_women_5

در یکی از این موزائیک‌های نفیس که در ویرانه‌های بیشاپور به دست آمده، یک زن در حال نواختن چنگ نشان داده می‌شود. و زنی دیگر در حالت رقصیدن. یک سینی نیز موجود است که زنی را نشسته بر اژدها در حال نواختن نی به نمایش می‌گذارد.

در نقوش برجسته تاق بستان کرمانشاه منظره شکارگاهی حجاری شده، که در آن مجلس، دختران چنگ‌زن در قایق نشسته‌اند، به دنبال شاه که بر روی مردابی مشغول شکار است، در حال نواختن، روانند.

Music_women_6

پادشاهان ساسانی از جمله شاپور، انوشیروان و بهرام پنجم به موسیقی توجه خاص داشتند. در زمان سلطنت بهرام لولیان هندی در ایران به هنرآفرینی مشغول بوده‌اند. اما عصر طلایی موسیقی ساسانیان را دوره‌ی سلطنت خسرو پرویز باید دانست. در زمان او موسیقی به بلندترین جایگاه خود رسید. و موسیقی‌دانان به لحاظ مرتبه صعود کردند. این رشد در موسیقی چنان بود که هنوز تا امروز موسیقی ایرانی بر سر همان سفره‌ی نشسته است. آن پادشاه خوش ذوق، چنان به موسیقی ارزش می‌گذاشت که در زمان او بزرگترین موسیقی‌دانان تاریخ موسیقی ظهور کردند و نام خودشان را برای همیشه در تاریخ ایران جاودانه ساختند. علاوه بر سنگ‌بریده، و نقاشی‌ها داستان‌های بسیاری نیز گواه آنند که پادشاهان ساسانی بخصوص بهرام و خسرو پرویز به موسیقی و موسیقی زنان اهمیت فراوان می‌داده‌اند.

به طور مثال از روایات شاهنامه بر می‌آید که در زمان ساسانیان آموزش موسیقی جزو تعلیم و تربیت دختران همه‌ی طبقات بوده است. این شامل حال دختران آسیابان، دهقانان و جواهر فروشان می‌شده است. آموزش موسیقی عبارت بوده از رقص، آواز یا چامه‌خوانی و نواختن سازهای مختلف.

فردوسی در نقل زندگی بهرام گور می‌گوید که شاه در آسیابی دخترانی می‌بیند که همه تاجی از گل بر سر گذاشته بودند و رامشگری می‌کردند و “چامه رزم خسروی” می‌زدند. از میان جمع دختران رامشگر، چهار دختر بیرون می‌آیند تا از شاه که به آسیاب وارد شده، پذیرایی کنند. وقتی شاه نسب دختران را می‌پرسد معلوم می‌شود که همه دختران آسیابانی پیر هستند.

در سفر دیگر بازِ سیاهِ شاه می‌گریزد. به‌دنبال باز، شاه به باغی که به دهقان دولتمندی تعلق داشته، وارد می‌شود. شاه می‌بیند مرد پیری نشسته و سه دختر با او هستند. پیرمرد وقتی متوجه ورود شاه می‌شود پس از ثنای او به دخترانش چنین می‌گوید:

"هلا چامه پیش آور ای چامه‌گوی
تو چنگ آور ای دختر ماه روی
یکی پای‌کوب و دگر چنگ زن
سه دیگر خوش آواز و لشکر شکن"

وقتی شاه در می‌یابد که هر سه، دخترانِ هنرمندِ پیرمرد هستند هر سه را خواستگاري کرده، به همسری خویش در می‌آورد.

بهرام گور در مرتبه‌ی سوم به جواهرفروشی راهنمون می‌شود. او دختری دارد که بسیار زیبا چنگ می‌زند. شاه به شوق شنیدن صدای چنگ او با لباس مبدل، دنبال نشانی حرکت می‌کند. و آواز چنگ، او را به محل زندگی دختر راهنمای می‌کند. پدر دختر درباره‌ی دخترش می‌گوید:

“همو میگسارست و هم چنگ‌زن

همان چامه‌گویست و لشکرشکن”.

زن جوان که نامش آرزوست نخستین نغمه‌ای که به افتخار میهمان ناشناس خود می‌زند” خروش مغان” است.

این دختر نغمه‌پرداز در میان عام و خاص به هنرش مشهور است. وقتی میهمان او را از پدرش خواستگاری می‌کند پدر عجله‌ای در پاسخ به درخواست شاه نمی‌کند. او می‌خواهد نظر خود دختر را بداند. از دخترش چنین می‌خواهد:

“نگه کن بدو تا پسند آیدت

بر آسودگی سودمند آیدت.”

شاه برای این دختران جهیزی که پدران برای دختران خود به داماد می‌دادند نمی‌خواهد، بلکه همان هنر آنها را جهیز آنها می‌گیرد.

نظامی در هفت پیکر، از معشوق بهرام گور می‌گوید که در خواندن آواز و نواختن چنگ توانا بوده است:

“با همه نیکویی سرودسرای

رودسازی به رقص چابک‌پای

ناله چون بر نوای رود آرد

مرغ را از هوا فرود آرد.”

این زن که در هنگام شکار همیشه همراه بهرام بوده‌، علاوه بر آنکه در موسیقی ید طولایی داشته، در خردمندی هم نمونه بوده است. دختر به دلیل پاسخ درست و شجاعانه‌ای که به بهرام می‌دهد دستورِ کشتنش صادر می‌شود. زن با هشیاری نه تنها جانش را نجات می‌دهد که موفق می‌شود دوباره قلب شاه را با خود همراه کند. او با تمرین و پشتکار تن خود را چنان قوی می‌کند که می‌تواند گاوی را بر دوش بکشد، شصت پله بالا ببرد. در روزی که شاه میهمان سرهنگی است که مأمور کشتن زن بوده، اما جان دختر را نگاه داشته، کنیزک این توانایی را به نمایش می‌گذارد. و دلیلی بر درستی حرف خود در روز شکار ارائه می‌دهد و شاه از او می‌پذیرد.

در داستان‌های سمک عیار که عمرشان به عهد اشکانیان می‌رسد، مثال‌هایی از نغمه‌پردازی زنان و توانایی ایشان آورده می‌شود که گفته‌هاي فردوسی و نظامی را تأیید می‌کند.

در بخشی از داستان سمک عیار می‌آید که روح‌افزا زنی است که آوازی بی‌مانند دارد. او کارش تعلیم دختران جوانی است که دارای استعداد موسیقی هستند. این بانو از میان کیسه‌ای که بندهای طلا و تکمه‌های مروارید و لعل دارد، بربطی بیرون می‌آورد، که از عاج و آبنوس است و دسته‌ی آن به جواهر مرصع شده، و میخ‌های آن از صندل سفید است. روح‌افزا آن بربط را بر کنار می‌نهد. گوش‌های آن را می‌مالد و چنان می‌نوازد که خروش از جمعیت بر می‌خیزد. این بانوي موسیقی‌دان که نواختن همه‌ی سازها را می‌داند برای هر سازی نامی گذاشته است؛ مثلا نام عودش را روح‌افزا گذاشته، نام چنگش را سالخورده‌ی خوش‌نواز (سمک عیار ۱:۲۸). وقتی سمک عیار از این زن می‌پرسد که از جوانمردی چه دارد. بانو به امانت‌داری اشاره کرده و آن را در قصه اثبات می‌کند. همچنین اضافه بر آن رازداری خود را نیز نشان می‌دهد.

بعد از اسلام علیرغم نهی موسیقی، زنان نوازنده همچنان به کار خنیاگری مشغول بوده‌اند. ایشان نه تنها در دربار خلفای عباسی، که می‌کوشیدند به شیوه‌ی پادشاهان ساسانی زندگی کنند، یافت می‌شدند که در میان مردم نیز به هنرنمایی مشغول بوده‌اند.

Music_women_7

مسعودی می‌گوید مردی از عراق به جستجوی زنی كه خوش آوازی او زبانزد خاص و عام بوده می‌رود. در مدینه در می‌یابد که زن از آنِ قاضی است. به طلب زن نزد قاضی مدینه می‌رود. قاضی زن را می‌خواند. از او می‌خواهد بخواند. زن چنان زیبا می‌خواند که قاضی پاپوش خود را می‌گیرد، به گوشش می‌آویزد. به زانو در می‌آید، از فرط طرب خود را شتری می‌نامد. سپس به مرد جوان می‌گوید که برود. چون آن زمان که آواز‌خوانی زن را نشنیده بود دوستش داشت. پس از شنیدن صدای او هیچ‌کس را بر او ترجیح نخواهد داد. سپس می‌گوید اگر عمر بن‌ عبدالعزیز هم آواز زن را می‌شنید می‌گفت سوار من شوید که من مرکبم. خبر به گوش عمر می‌رسد. می‌خواهد قاضی را از کار برکنار کند. اما وقتی آواز زن را می‌شنود چنان از شوق می‌گرید که حق را به جانب قاضی می‌دهد. او را به شغل خودش باز می‌گرداند (مروج‌الذهب ٢ : ١٩٢-۳).

مسعودی درباره‌ی یزید بن عبدالملک هم می‌گوید کنیزکانی به نام حبابه و سلامه در دربار او بودند، که روزی به وقت آوازخواندن آنها یزید چنان به وجد آمد که گفت می‌خواهد به پرواز درآید.

مسعودی در رابطه با بانوان خوش‌آواز و شاعر که نواختن عود هم می‌دانستند از عبی ‌بن‌ جهم نقل می‌کند که وقتی جعفر متوکل به خلافت رسید مردم به تناسب مقام و توانایی به او هدایایی دادند. ابن‌طاهر دختری به نام محبوبه فرستاد که اهل طایف بود. او دختر را تربیت کرده و اقسام علم آموخته بود. آن زن شعر می‌گفت و آهنگ می‌ساخت و عود می‌زد. علاوه بر آن تمام آنچه که علما می‌دانستند او نیز می‌دانست. این زن جایگاهی بلند در نزد متوکل یافت تا جایی که هیچ‌کس نبود که هم‌سنگ او باشد. سپس شرح می‌دهد که چگونه زن در توان بدیهه‌سرایی، شاعری، و ذوق موسیقی از همه‌ی نزان و مردان زمان خود فراتر رفته بود (مروج‌الذهب ٢:٥٣٢).

در تاریخ بیهقی از زنی به نام ستی‌زرین مطربه نام برده می‌شود که به قدری به امیر نزدیک بوده است که مانند حاجبه عمل می‌کرده، و هر پیغامی که امیر برای زنان شبستان خود داشته به وسیله‌ی او فرستاده می‌شده است. از گفته‌ی بیهقی بر می‌آید که اخبار بسیاری که بیهقی از زنان حرم و عروسان دربار نقل کرده از این زن نقل شده است (تاریخ بیهقی ٣١٠).

Music_women_8

محمدبن‌منور می‌گوید روزی ابوسعید ابی‌الخیر در بازار نیشابور به زنی مطربه که مست بود برخورد. زن چنانکه عادت آن زنان است روی‌گشاده و آراسته به شیخ رسید. همه‌ی همراهان شیخ بر زن بانگ زدند که از او دور شود. اما زن به سوی شیخ آمد و شیخ گفت

“آراسته و مست ببازار آیی

ای دوست نگویی که گرفتار آیی؟ “

زن دچار وجدی روحانی شد و هرچه داشت تقدیم شیخ کرد و از زنان بزرگ و پرهیزگار زمان خود گردید (اسرار‌التوحید ١٩٣).