رمان «کمی بهار» در سال ۱۳۱۲ آغاز میشود؛ دو سال پیش از کشف حجاب. اردکان در این رمان صحنهای است که در آن و در قالب یک «ساگای خانوادگی» تاریخ ایران رقم میخورد.
خانم پارسیپور در این رمان میخواهد نشان بدهد که چگونه تحولات زن ایرانی در طول تاریخ، منجر به تحول مردان نیز میشود. «کمی بهار» همانطور که بهتدریج نوشته میشود، در «رادیو زمانه» هم به شکل کتاب گویا در اختیار خوانندگان و شنوندگان قرار میگیرد.
شماره ۷۵ از این مجموعه را میتوانید بشنوید. خلاصه این بخش چنین است:
عبدالله در سال ١٣٢١ در دانشگاه تهران در رشته مهندسى راه و ساختمان درس مىخواند. او در آرزوى ثروتمند شدن بود. شبها نیز در مجله ایران امروز که امتیاز آن از آن الیاس خان بود کار مىکرد. او تصمیم گرفت که دوستش، منوچهر زیبنده سردبیر مجله شود. اکنون هرچه عبدالله خاکشیرمزاج و آرام بود، منوچهر زیبنده پرسر و صدا و ضد کمونیست عمل مىکرد. کارگران چاپخانه عبدالله را دوست داشتند و یکى از آنها به نام غلامحسین دشت سرخى که منشأ روستایى داشت به دوست خوبى براى او تبدیل شده بود. عبدالله نمىتوانست نژادپرست باشد، چون چنگیز باقرى، نابغه ریاضى داراى چشمان مغولى بود، در نتیجه عبدالله دلیلى داشت که فکر نکند نژاد برتر است و…