اگر خبرهای روز را دنبال کنید، متوجه میشوید که بحث برابری جنسیتی دستخوش تحولات عمیقی شده است. خبر آزار جنسی چند زن توسط ژیان قمیشی (مجری رادیوی سیبیسی)، (چاقوزدن دختران بهاصطلاح بدحجاب توسط یک بسیجی در جهرم) و …. اما بحثهایی که درباره برابری جنسیتی میشود، ارزش چندانی نخواهند داشت مگر اینکه از پله اول شروع کنیم: از بچههای خودمان.
در تعریفی ساده فمینیست کسی است که مردان و زنان را نه دقیقاً یکسان که برابر میبیند؛ او امتیازها, دستمزد و احترام برابری برای هر دو جنسیت قائل است و معتقد است بدن فرد (چه مرد، چه زن) باید در کنترل خود او باشد.
من سه پسر دو، پنج و هشتساله دارم و همیشه فکر میکردم ضروری است آنها را فمینیست بار بیاورم. عزم راسخ من برای چنین کاری، چند ماه پیش دوباره قوت گرفت. تصمیم گرفتم تا تجربه شخصی خودم درباره آزار جنسی توسط ژیان قمیشی را رسانهای کنم. این تجربه از آن دست تجربههایی است که مطرحکردنش در رسانهها کاری بهغایت دشوار است، اما میخواستم به آنها نشان دهم که کلیشههای فرهنگی و اجتماعی موجود و نابرابریهای نظاممند جنسی به این معنا است که من وکیل که از قانون سر درمیآورد، آن قضیه را مطرح نکردم و پیش پلیس نرفتم و هیچ کاری انجام ندادم.
برای والدین سخت است بابت دنیایی که بچههایشان قرار است در آن بزرگ شوند و شخصیت بزرگسالیشان شکل بگیرد، نگران نباشند.
آیا پسرهای ما برخوردی احترامآمیز با زنان خواهند داشت و آیا دخترهای ما قادر خواهند بود که حرف بزنند و شنیده شوند و ترسی از این بابت نداشته باشند؟
برای ترویج و تحقق چنین آرمانی، همه پدرها و مادرها (از جمله خود من) به امکانها و ابزار عملی بیشتری نیاز دارند. ما میتوانیم تعهد هر روزهای داشته باشیم تا الگوی بچههای خویش شویم، تا آنها را تشویق کنیم که چگونه خودشان باشند و احساسهای خود را بیان کنند. میتوانیم بچهها را جوری بار بیارویم تا همان تغییری باشند که ما میخواهیم – و باید – شاهد آن باشیم.
۱. رسانههای بچهها را نظارت کنید
بیشتر والدین معمولاً روی مصرف اینترنتی و رسانهای بچهها مقداری کنترل دارند که خوب است. به همین کار ادامه دهید و اگر میتوانید آن را بیشترش کنید چون صفحههای اینترنتی و رسانهای نقش عظیمی در شکلگیری جهانبینی بچهها دارند.
کارین کندی: «رسانهها نقش مهمی در شگلگیری و تقویت نقشها و کلیشههای جنسیتی دارند. خشونت رسانهای بهویژه نحوه بازی کردن بچهها و حتی رابطه گرفتن آنها با یکدیگر را متاثر میسازد.»
کارین کندی (مدیر اجرایی منع و مداخله در آزار کودکان، که سازمانی حقوقی و آگاهیبخش در تورنتوی کانادا است و به کودکانی کمک میکند که در معرض خطر آزار هستند یا در گذشته مورد آزار قرار گرفتهاند) میگوید: «رسانهها نقش مهمی در شگلگیری و تقویت نقشها و کلیشههای جنسیتی دارند. خشونت رسانهای بهویژه نحوه بازی کردن بچهها و حتی رابطه گرفتن آنها با یکدیگر را متاثر میسازد. بچههایی که در معرض خشونت رسانهای قرار میگیرند، در رابطه با دیگران خشنتر و تجاوزگرتر هستند و احتمال بیشتری هست که برای حل مسائل خویش از خشونت استفاده کنند.»
خشونت رسانهای نه تنها بچهها را نسبت به تاثیرات تجاوزگری سنگدل میسازد، بلکه میتواند قربانی را از انسانیت بیاندازد و توانایی همدلی بچهها را کاهش دهد.
چند راه برای نظارت بر مصرف رسانهای کودکان عبارتند از:
دور و بر بچهها باشید. من همه ابزار رسانهای را در یک اتاق جمع کردهام (که بسیار هم پر سر و صدا شده) تا وقتی دارند تلویزیون تماشا میکنند یا بازی ویدیویی میکنند یا توی اینترنت میچرخند، در بیشتر مواقع یکی از والدینشان آنجا باشد.
به بچههای بزرگتر توضیح دهید که چرا ما میخواهیم مصرف رسانهای آنها را کنترل کنیم. من به پسر هشتسالهام میگویم کار من این است که او را از دیدن و شنیدن چیزهایی باز دارم که حس بدی میدهند یا او را میترسانند. فعلاً که کارگر افتاده.
محتوای مصرف آنها را از قبل مورد بررسی قرار دهید تا ببینید آیا برای سن آنها مناسب است یا نه. این کار میتواند جستوجو در گوگل باشد یا خواندن بررسیها و نظرات والدین دیگر درباره آن محتوا تا بدانید ارزش آن را دارد که برایش وقت بگذارید و این کار را انجام دهید یا خیر.
حمایت کردن و ترویج دادن رسانههایی که تبلیغات کمتری دارند نیز کمک بزرگی خواهد بود. مثلاً یک برنامه تلویزیونی شاید برای بچهها مناسب باشد، اما تبلیغاتی که پخش میکند نه.
۲. فهم رسانهای بچهها را افزایش دهید
واقعیت این است که هر چقدر هم سعی کنیم، بچههای ما باز هم در معرض محتواهای بیش از حد جنسی شده و جنسیتی شده و اغلب هم خشن قرار خواهند گرفت؛ صرفاً چون این چیزها همیشه در اطراف ما هستند.
پژوهشی میگوید بچههای ما روزانه از طریق وبسایتها، بیلبوردها، مجلهها و تلویزیون، بهطور متوسط در معرض سه هزار تصویر قرار میگیرند. از آنجا که نظارت بر تمام محتوای رسانهای بچهها عملاً غیر ممکن است، ما باید از همان سن کودکی به آنها یاد بدهیم که نگاهی انتقادی به این پیامها داشته باشند. مثلاً بعد از تماشای دستهجمعی یک برنامه تلویزیونی یا خواندن دستهجمعی یک نوشته در مجله، بحثکردن درباره آن میتواند یکی از این راهها باشد.
داشتن حس و رابطه عادی با بدن، اساس سکسوآلیته سالم و بهداشتی بچهها در سالهای بزرگسالی است و این رابطه و حس، با واژههایی که به آنها یاد میدهیم آغاز میشود.
نظر بچهها را درباره این شخصیتها و تصویرها بپرسید و تشویقشان کنید که فکر کنند چه کسانی این برنامهها را ساختهاند و چرا چنین ساختهاند. «چرا» را زیاد استفاده کنید.
اگر عکس زن نیمهبرهنهای را دیدید، معذب نشوید و نادیدهاش نگیرید، یا امیدوار نباشید که بچهها آن تصویر را ندیده باشند.
به من اعتماد کنید. بچهها میبینند. بنابراین به آن تصویر اشاره کنید و از بچهها بخواهید تا درباره این تبلیغ و اینکه تبلیغ کننده چه چیزی را میخواهد برساند و چرا، فکر کنند.
این بحثها جدای منافع آموزشی، میتوانند سرگرمکننده و فرحبخش هم باشند.
۳. شرم از بدن را کنار بگذارید
داشتن حس و رابطه عادی با بدن، اساس سکسوآلیته سالم و بهداشتی بچهها در سالهای بزرگسالی است و این رابطه و حس، با واژههایی که به آنها یاد میدهیم آغاز میشود.
اگر از واژههای صحیح مربوط به بدن (و نه واژههای خوشظاهر خوشگل و محجوبانه) استفاده کنیم، انگاره یا تصویر مثبتی از بدن را ترویج کردهایم و حس عزت نفس را در بچهها افزایش میدهیم و ارتباط سالمی را ایجاد میکنیم و سرانجام نیز آسیبپذیری آنها در برابر آزارهای بالقوه را کاهش خواهیم داد.
اگر شما هم مثل من والدینی داشتید که روشن و باز نبودند، حس میکنیم کار غریب و زشتی است که در گفتوگوهامان با بچهها و بهویژه در ملاء عام، از واژههایی مثل کیر و کس استفاده کنیم. اما سعیتان را بکنید. رفتهرفته آسانتر میشود، و از همه مهمتر، این گفتوگوها میتواند آغازی باشد برای گفتوگوهای دیگر و بیشتری که قرار است بعدها درباره سکس با بچهها داشته باشید.
با بزرگتر شدن بچهها سعی کنید راههای دیگری برای فکر کردن آنها به بدنشان یادشان بدهید. وقتی پسر پنجساله من متوجه آن تصویر زن نیمه برهنه شد، من سعی کردم که به او بگویم نوزادها چگونه از سینه مادرشان غذا میخورند و همه پستانداران این کار را انجام میدهند.
فراموش نکنید که وقتی دارید درباره بدن خود حرف میزنید، مراقب باشید. یکی از دوستانام به تازگی برایم تعریف کرد که دختر هفتسالهاش اتفاقی شنیده که مادرش میگوید بچهدارشدن بدن زن را «خراب» میکند و مجبور شده تا مکالمهای «غیرعادی» با بچهاش داشته باشد.
۴. مرز بگذارید و به این مرزها اهمیت دهید
ایده وضعکردن قانون و مرز، میتواند با بازی شروع شود. اگر بچهها دارند دنبالبازی یا غلغلکبازی میکنند و یکیشان این بازی را دوست ندارد، بازی باید متوقف شود.
مفهوم «بس است دیگر» را در قوانین بازیکردن بچهها ایجاد کنید و البته مطمئن شوید که بچهها تفریح داشته باشند و شاد باشند. اصرار بر اینکه بچهها حتماً باید دوست خانوادگی یا فامیلی را ببوسند و بغل کنند، احتمالاً شایعترین مثالی است که ما مرز بچههای خود [درباره بدن] را نادیده میگیریم.
اگر از بچهها میخواهیم باور داشته باشند که «نه یعنی نه»، ما نیز باید به حرف آنها گوش کنیم. کندی میگوید: «باید به بچهها یاد داد که فقط آنها میتوانند تصمیم بگیرند که فلان تماس آیا حس خوبی داشته یا نه؛ یعنی فقط آنها میتوانند اجازه دهند که کسی لمسشان کند. وقتی یاد بگیرند که حق دارند بگویند نه و رفتار دیگران (حتی بزرگسالها) را نقد کنند، مهارتهای ارزشمندی برای جلوگیری و بازداری از آزار و بهرهکشی پیدا خواهند کرد.»
وقتی از بغل کردن دیگران خودداری میکنیم، حس اهانت را در آنها ایجاد میکنیم؛ چاره چیست؟ میتوان به راههای جایگزین و مثبت فکر کرد، مثل بوس فرستادن یا دست دادن یا دست تکان دادن.
۵. همدلی طبیعی بچهها را پرورش دهید
آموزش همدلی – این توانایی که بفهمیم رفتار ما چه تاثیری بر دیگران دارد و بنابراین رفتارمان را مطابق آن تنظیم کنیم – کلیدی است برای پرورش بچههایی که هوش عاطفی بالایی دارند.
وقتی بچهها درباره این چیزها حرف میزنند، آن نوع واژهها و زبان را به چالش بکشید. از آنها بپرسید چرا اینگونه حس میکنند، و روشنشان کنید که همه بچهها آزاد هستند که انتخاب و ترجیح خودشان را داشته باشند. از عباراتی مثل «مثل خانمها رفتار کن» و «پسر باید پسر باشد» پرهیز کنید.
مطالعات نشان میدهد که در سن دو یا سه سالگی، بچهها میتوانند با احساسهای شادی و غم و خشم، همدلی و همدردی داشته باشند چون آنها نیز همین عواطف و هیجانها را دارند. والدین میتوانند به بچهها کمک کنند تا حسی که در هر موقعیتی دارند را بشناسند و مشخص کنند و بعد، از آنها بخواهند به این فکر کنند که دوست یا برادر یا خواهرشان در این موقعیتها چه حسی خواهد داشت و بدین طریق همدردی و همدلی را در بچهها تقویت کنند.
خودتان را الگویی برای همدردی و همدلی قرار دهید، اما پیش میآید که گاهی اینگونه نباشید. از این نمونهها استفاده کنید و نظر بچهها را برای بهتر کردن یا چرایی آن رفتار جویا شوید.
۶. کلیشهها را مچاله کنید و دور بیاندازید
طبق نظر لیس الیوت، نویسنده کتاب «مغز صورتی، مغز آبی»، آگاهی جنسیتی از دو و نیم سالگی آغاز میشود.
بچهها در مهدکودکها همسالان خویش را به خاطر ناجوری جنسیتی (مثلاً «پسرانه»بودن یا «دخترانه»بودن انواع اسباببازی و رنگها و اندازه موها) توبیخ و ملامت میکنند.
وقتی بچهها درباره این چیزها حرف میزنند، آن نوع واژهها و زبان را به چالش بکشید. از آنها بپرسید چرا اینگونه حس میکنند، و روشنشان کنید که همه بچهها آزاد هستند که انتخاب و ترجیح خودشان را داشته باشند. از عباراتی مثل «مثل خانمها رفتار کن» و «پسر باید پسر باشد» پرهیز کنید.
والدین برای مقابله با این کلیشهها، نباید از جنسیت به عنوان دلیلی برای انجام دادن یا ندادن فلان کار استفاده کنند. مثلاً پسرها را از «اسکیت نمایشی» منع نکنند یا به دخترها اصرار کنند که آشپزی یاد بگیرند.
بازیکن شدن یا رقصنده شدن یا فضانورد شدن، آرزوی همه است. این تحول میتواند نگرانکننده باشد. برخی از شما شاید نگران پسرتان باشید که چرا رنگ صورتی میپوشد یا نومید شوید که چرا دخترم رفتاری دخترانه ندارد، اما باید این نگرانیها و نومیدیها را کنار بگذارید. مهم این است که بچهها عزت نفس داشته باشند و شاد باشند.
یکی از مهمترین راهها برای برخورد برابر با دخترها و پسرها این است که آنها را جوری بار بیاوریم که عواطف و هیجانهای مختلف را بهطور کامل تجربه کنند. مثلاً به پسرها بگویید که گریهکردن کار بدی نیست و به دخترها بگویید که احساساتشان را بیان کنند.
مطالعهای که اخیراً در نشریه بریتانیایی «روانشناسی رشد» منتشر شده، نشان میدهد مکالمههایی که مادران با دخترهای چهارسالهشان دارند در مقایسه با مکالمههایی که با پسرانشان دارند، معمولاً حاوی واژههای عاطفی بیشتری است.
پژوهشگران دریافتهاند که این رفتار میتواند بهطور ناخودآگاه کلیشههای جنسیتی را در بچهها تقویت کند و هوش عاطفی بسیار بالایی را به دخترها بدهد. در پایان باید گفت بچهها خودشان باید تصمیم بگیرند که در بزرگسالی چگونه باشند و چطور رفتار کنند و به ایدهها و کلیشههای قدیمی درباره بایدها و نبایدهای دخترانه و پسرانه توجهی نداشته باشند. البته کار ما والدین این است که هر جا لازم و ممکن بود، محیطی دوستداشتنی و حمایتگرانه ایجاد کنیم.
منبع:
نمونه کامل پرورش کودک به سبک ایدئولوژیک! یاد دستورات نظام مقدس جهت تربیت بچه افتادم.این نویسنده *** یاد نگرفته که بچه را باید به عنوان یک انسان بزرگ کرد نه یک حامل ایدئولوژی
jz / 26 December 2014
نظارتی که خانم روا ست در این مطلب ترویج میکنند دقیقا استصوابی است!! ینی چی همه دستگاهها رو جمع کنیم توی یه اتاق؟!! // البته که بچه ها آزادن که انتخاب خودشونو داشته باشن. اما ینی چی که ازشون بپرسیم چرا فلان احساسو دارن؟! این رسما زورگوییه ها! آدمیزاده و احساسش. دیگه بابت احساسش هم مواخذه بشه چیش میمونه؟! این خانم روا ست به نظر من از بعضی خانومای حوزه علمیه هم سخت گیر تره خوب شد مامان بچه های ایرانی نیست!
برنی / 26 December 2014
در جواب برنی : بله بخاطر همین بچه های ایرانی پر رو لوس و نازپرورده و تنبل بار می آیند ! چون پدر و مادر هر چی خواستند در اختیارشون گذاشتند . از همین متولدین دهه شصت بگیر(که پدر ما رو در آوردند از بس زنجموره کردند که کنکورمون سخت بود:|) تا دهه هفتادی ها و هشتادی ها و نودی ها ! نسل به نسل لوس تر و بی ادب تر و سطحی تر و مصرف گراتر و مفت خورتر .
دهه پنجاهی / 27 December 2014
یک روش تربیت بچه در ایران هست که هر چی بچه بخواد همون میشه . پدر و مادر در حد خدم و حشمش هستند . سالهاست رواج داره و هر چی گذشته با توجه به بهتر شدن اوضاع اقتصادی و رشد طبقه متوسط پیچیده تر و پر زرق و برق هم شده . بچه هایی که در چنین سیستمی بار می آیند هیچ خاصیتی برای جامعه شون نخواهند داشت . با کمترین مشکلات فرار می کنند یا افسرده میشن . ما داریم در جوانان امروزی نتیجه این تربیت رو می بینیم . متاسفانه بعضی از اون ور بوم افتادند و سیستم پدرسالار رو با سیستم فرزند سالار عوض کردند و برای بچه هاشون هیچ محدودیتی قائل نمی شوند . بیخود نیست جامعه امروز ایران این قدر غیر قابل تحمل شده و هیچ امیدی هم به تغییرات مثبت نیست .
دهه پنجاهی / 27 December 2014
البته معیارهای فرهنگ سرمایه داری امریکایی هم که در بین خانواده های تازه به دوران رسیده ایرانی بسیار پر طرفداره به همین دلیل اگه کسی بگه برای بچه ات باربی نخر یا رنگ صورتی مخصوص دخترها نیست هجوم می آورند که کافر دهانت رو ببند :|
دهه پنجاهی / 27 December 2014
کاملا موافقم. به نظرم نباید آزادی هویتی رو از بچه ها بگیریم و مجبورشون کنیم طبق کلیشه های جنسیتی کهن رشد کنند. اونا باید خودشون بفهمن چی دوست دارن و می خوان کی باشن. در مورد بحث دوستمون از نظارت استصوابی هم موافق نیستم . تو تمام دنیا نظارت بر رسانه های دم دست بچه ها تا حدودی کنترل می شه . این نظارت به معنی منع کودک از دیدن صحنات خشونت آمیز و یا جنسی رکیک هست و البته به دلیل اینه که کودک آمادگی مواجهه با این هجمه ها رو نداره
aشیرین / 27 December 2014
سخنان نویسنده مقاله به نظر من نیز چرند و غیر انسانی بود. در ضمن با این روش ها افراد ، فمینیست و غیره نمیشوند. در ضمن خود فمینیسم مگر یک ارزش است ، که دوستان اصرار بر فمینیسم شدن دارند؟ شما اول خرس را بگیرید، سپس مویش را بکنید. چه کسی حالا خواست که بچه اش فمینیست بشود که شما دارید آموزش اش میدهید؟! اصلا خود فمینیسم چیست؟ آن نیز یک ایدولوژی است ، مثل سایر ایدولوژی ها. چه کسی گفته که زن با مرد برابر است؟ زن در اموری برتر است و مرد در اموری دیگر. این به معنای برابری نیست. زنها هروقت تشریف بردند در معدن کار کردند و هزار کار دیگر را که مردان انجام میدهند را انجام دادند، از مردان بخواهند که آنها را با خود در یک سطح ببینند.
دوست دهه پنجاهی
بچه های دهه ۶۰ و غیره هم به اهیچ عنوان بی مصرف برای جامعه نیستند. حد اقل بی مصرف تر از ما نیستند! مگر خود شما و ما که دهه ۵۰ ای بودیم چه گلی به سر جامعه زدیم؟
یک دهه پنجاهی دیگر ! / 27 December 2014
سلام
من پرسش سادهای دارم: چرا در متن، نام آلت تناسلی مردانه به شکل مصطلح آن آمده اما در مورد ک — نوشته شده واژن؟ این خودش بیانگر آن نیست که ذهن مترجم، رسانه، ویراستار و … از خط کشیهای رایج جنسبتی بیرون نیامده است؟ اگر قرار است در این رسانه، ک — ک باشد، چرا ک — واژن شده؟
بخش مورد نظر در متن: برای اندامهای بدن از واژههای خوشگل و خوشظاهر و محجوبانه استفاده نکنید…
«….حس میکنیم کار غریب و زشتی است که در گفتوگوهامان با بچهها و بهویژه در ملاء عام، از واژههایی مثل کیر و واژن استفاده کنیم. اما سعیتان را بکنید. رفتهرفته آسانتر میشود…»
مهبانو
مهبانو / 27 December 2014
مهبانوی عزیز
ممنون از دقت و نظرت. برای دوستان نوشتم که زحمت اصلاح کردن اش رو بکشند. امیدوارم برای ترجمه های بعدی هم اگر نقصانی بود متذکر بشید.
به ترین ها
حمید پرنیان / 27 December 2014
ما گلی هم به سر جامعه نزده باشیم این همه بابت سختی های واضحی که کشیدیم زنجموره نکردیم و دیگران را به جنون نرساندیم ! بار مسئولیت خیلی زود روی دوشمان قرار گرفت و جوانیمان تا سی و چند سالگی کش نیامد دوست دهه شصتی که خودت را پنجاهی معرفی کردی ! کاش بزرگ ترین معضل ما هم کنکور بود !
در مورد کامنتت که بوی مردسالاری بدجوری از آن به مشام می رسد اگر قرار به کار در معدن باشد پس همه مردان هم لابد باید کار معدن کنند در حالی که نمی کنند!!! کار معدن فقط یک شغل است که انتخاب می شود .اگر بخواهم جواب نظر بی منطقت را بدهم باید بگویم هر وقت همه مردها توانستند بزایند زنها هم همگی کارگر معدن می شوند !!! متاسفانه در ایران فقط ابزار مدرن شده وگرنه عقاید همان است که بود . اتفاقا نسل های جدید زن ستیز تر هم شدند ! زن شاسی بلند و داف و غیره و ذلک بخشی از ادبیات روزمره شصتی ها و هفتادی هاست !
دهه پنجاهی / 28 December 2014
فرق زیادی میان فمینازی ها و سربازان امام زمان نیست. هر دو گروه خود را حق میپندارند و دیگران را از گونه ادنیزاد نمیدانند. در ضمن تعریع عملی فمینیسم و انچه در واقع میبینیم برابری زن و مرد نیست بلکه برتری جنس مونث و تحقیر جنس مخالف است. خواستم فرزندم را فمینیست بار بیارم حتمن از راهنمایی های داهیانه شما نویسنده فرزانه استفاده می کنم.!
Hassan / 29 December 2014
دوست دهه پنجاهی ، آیا توجه کردی که تمام خوصوصیاتی که به دیگران نسبت دادی، یکجا در خودت جمع است؟
در مورد دهه تولد بنده نظر دادی (که خودش نشان از درجه شعور شماست).
شما که دغدغه ات دهه تولد افراد است و همه را به یک چوب “دهه” میزنی (غافل از اینکه متولده ۵۹ زمین تا آسمان با متولد ۵۰ فرق دارد و متولد ۶۰ هیچ شباهتی با متولد ۶۹ ندارد)، همان بهتر که کامنت ندی، چه برسد که بخواهی به سخنی که با تو نبوده، پاسخ هم بدی!
یک دهه پنجاهی دیگر ! / 07 January 2015
” در ضمن تعریع عملی فمینیسم و انچه در واقع میبینیم برابری زن و مرد نیست بلکه برتری جنس مونث و تحقیر جنس مخالف است.”
این جمله را باید با طلا نوشت.
یک دهه پنجاهی دیگر ! / 07 January 2015
Trackbacks