اسلامگرایان و بخش قابل توجهی از نیروهای چپ ایرانی و غیر ایرانی بعد از اوجگیری جنگ میان حماس و اسرائیل حملات اسرائیل به غزه را وحشیانه و جنایتکارانه مینامند ولی از حماس در این نزاع با تمسک به اشغال سرزمینهای فلسطینی و تاریخ رفتارهای اسرائیل در برابر فلسطینیها رفع مسئولیت میکنند.
اینان معتقدند که قدرت برتر نظامی و اقتصادی اسرائیل، حمایت ایالات متحده از دولت اسرائیل و به طور کلی شرایط نابرابر دو طرف، توجیه کننده رفع مسئولیت از طرف فلسطینی در این نزاع است و به همین دلیل هیچ اشارهای به رفتارهای غیرانسانی و غیر مسئولانه حماس نمیکنند یا آنها را توجیه میکنند.
اگر این نزاع دو طرف دارد (که دارد) طبعا میتوان سوالاتی از این دست را مطرح کرد: چرا باید حماس را از انتقاد و مقایسهرفتارهایش با اصول و موازین جنگ، مثل عدم حمله به غیرنظامیان، عدم تمسک به سلاحهای کشتار جمعی و عدم استفاده از مدرسه و بیمارستان به عنوان محل ذخیره سلاح معاف کرد؟
اگر حماس در دوران جنگ (در صورت حمله زمینی و ورود نیروهای اسرائیلی به غزه) به سربازان دختر اسرائیلی تجاوز کرد یا سلاح شیمیایی به کار برد چه؟ آیا نباید با تجاوز به سربازان یا استفاده از سلاح شیمیایی و میکروبی از هر طرف که باشند به تساوی برخورد کرد؟ آیا فقط راکت اسرائیلی آدم میکشد و راکت حماس آدم نمیکشد؟ (این که اسرائیل امکان از میان بردن آنها را دارد موضوع دیگری است) آیا آدمکشی فقط نوع اسرائیلیاش بد است؟ آیا استفاده از مناطق مسکونی برای پرتاب موشک مجاز است؟ آیا شبه نظامیان میتوانند کودکان را سپر دفاعی خود بعد از حمله قرار دهند؟
حتما حماس و حزباالله باید صاحب بمب اتمی و تانکهای مرکاوا و جنگندههای اف ۳۵ شوند تا بتوان آنها را مورد انتقاد قرار داد و از آنها مسئولیت خواست؟ با این منطق آیا نباید طبقات و اقشار اجتماعی را به دلیل امکانات غیر مساوی با معیارهای مختلف مورد داوری قرار داد؟ آیا ارتکاب جنایت توسط یک بیخانمان و رئیس جمهور امریکا را، باید با معیارهای متفاوت مورد داوری قرار داد؟
در جنگهای بشری همیشه طرفین در یک موقعیت از حیث سلاح و نیروی انسانی و امکانات مادی قرار نداشتهاند و به همین دلیل یک طرف پیروز شده است. آیا معیارهای متفاوتی برای داوری اعمال طرف پیروز در برابر طرف شکستخورده داریم؟
آنچه موجب تمایز مبانی حاکم بر این نوشته با مواضع اسلامگرایان و بخشی از نیروهای چپ میشود این است که هیچ چیز (تحت اشغال بودن یا حق داشتن در یک موضوع یا ضعیفتر بودن از حیث عده و عُده) نافی مسئولیت اخلاقی و انسانی و مدنی نیست. اگر چنین است و انتقاد و موازین و معیارهای انسانی در جنگ هر دو طرف را شامل میشود چرا برخی اصولا مسئولیت حماس را در این نزاع نادیده میگیرند؟
جنگ ظالم و مظلوم
مقدمه نهفته در استدلال به عدم مسئولیت حماس، این است که این گروه و دیگر گروههای فلسطینی چندین دهه تحت اشغال یا عدم امکان مراوده و سفر زندگی کردهاند و تحت این شرایط جانشان به لب رسیده است. از این جهت باید صرفا به محکومیت اشغالکنندگان که علت همه این تنازعات هستند پرداخت. در مقابل این ایده مبتنی بر احساس، میتوان جنگ را به جای “میان ظالم و مظلوم” “میان گروههای انسانی” لحاظ کرد. در شکل دوم ما دیگر با جنگ حق و باطل یا ظلم و مظلوم روبرو نیستیم که به طرفی که حق یا مظلوم میدانیم کارت سفید بدهیم تا هرچه می خواهد انجام دهد.
امروز دیگر حماس و حزبالله با اسرائیل نمیجنگند بلکه این جمهوری اسلامی است که با سلاح و دلارهای نفتیاش با اسرائیل میجنگد و از حماس و حزبالله به عنوان نیروی انسانی استفاده میکند. مقامات و رسانههای جمهوری اسلامی بارها گفتهاند که به جای جنگ با اسرائیل و غرب در مرزهای ایران میخواهند با این دولت و همپیمانانش در مرزهای خودشان بجنگند و از این جهت از حماس و حزبالله حمایت نظامی و تدارکاتی میکنند.
موشکها و پهپادهای حزبالله و حماس از آسمان به دست آنها نرسیده است. آیا در تقابل جمهوری اسلامی و اسرائیل باز هم ظالم و مظلوم در مقابل هم قرار گرفتهاند؟ البته علی خامنهای که امروز یکی از قدرتمندترین نیروهای نظامی منطقه را در اختیار دارد همیشه در قالب مظلومیت از خود و نظامش سخن میگوید. تا وقتی که باطل و حق پنداری در کنار باورهای شیعی خود مظلومپنداری عمل میکنند، گروهی میتوانند اندیشه انتقادی و نگاه عرفی به جنگ را تعطیل کنند.
داوریهای پیشینی و داوریهای پسینی
معیار داوری در باب یک جنگ مشخص، داوریهای پیشین ما در مورد دو طرف (که بیشتر مبتنی بر آرا و احساسات و ایدئولوژیها هستند) نیست بلکه اعمال و رفتارهای آنها در همین جنگ پیش روست. اسرائیل مدعی است که قبل از زدن خانههایی که از آنها شلیک موشک صورت گرفته به خانههای پیرامون آنها تلفن زده و از آنها میخواهد خانه را تخلیه کنند.
آیا حماس هم قبل از پرتاب موشک به یک نقطه چنین کاری میکند؟ اسرائیل ادعا میکند کسانی را که نوجوان فلسطینی را به قتل رساندند بازداشت کرده است. آیا حماس که درغزه اداره امور را در اختیار دارد چنین تلاشی را برای بازداشت قاتلان سه نوجوان اسرائیلی به خرج داده است؟
همه به یاد داریم که حماس در جریان تصفیههایی که پس از تخلیه ارتش اسرائیل از این منطقه انجام داد به فلسطینیهای عضو جنبش فتح نیز رحم نکرد و آنها را از دم تیغ گذراند. چنین گروهی که در یک منطقه قدرت را به دست دارد در این موارد نمیتواند شانه از زیر بار مسئولیت خالی کند.
تعطیلی اندیشه انتقادی
هم اسلامگرایان و هم اغلب چپهای ایرانی میانه خوشی با دیدگاههای عقلگرایانه و انتقادی ندارند. با چاقوی عقل و انتقاد، بسیاری از مبانی ارزشی و نظری آنها به سرعت رنگ باخته و تبخیر میشوند.
از این قبیل است تقدم بخشیدن به عدالت اجتماعی در برابر آزادیهای چهارگانه (بیان، تجمع، تشکل و رسانهها)، قید و بند زدن به آیین دادرسی مدنی برای توزیع ثروت یا حفظ قدرت توسط نیروهای انقلابی و عدالتخواه، مقید کردن دمکراسی به نوعی تعهد (حکومت صالحان و رفقا)، دشمنی با سرمایهای که در اختیار “جریانهای مومن” (وفاداران به حکومت به تعبیر خامنهای) و رهبران حزبی نباشد، و انواع نظریههای توطئه که مبنای تحلیلهای سیاسی و اجتماعی آنهاست.
به همین دلیل هنگامی که نوبت به فهم رفتارهای دو طرف نزاع در ماجرای اسرائیل و فلسطینیها میرسد، چراغ عقل و انتقاد از طرف فلسطینی کاملا خاموش میشود.
دیدگاههای ضد امریکایی
علت دیگر تعطیلی اندیشه انتقادی و رفع مسئولیت از یک طرف جنگ، رسوبات یا دیدگاههای قطبیگرایانه و ضد امپریالیستی است: “چون ایالات متحده به اسرائیل کمک نظامی میکند پس اسرائیل جنایتکار است”. اما جمهوری اسلامی به حماس و حزبالله کمک تسلیحاتی و مالی میکند و این رژیم ضد امریکایی است؛ بنا بر این در طرف مقابل است و نباید آن را حداقل در سیاست منطقهایاش مورد انتقاد قرار داد.
اندیشههای ضد سامی که در میان اسلامگرایان مثل نقل و نبات تکرار میشود (و چپها به دلیل آشنایی بیشتر با حساسیت افکار عمومی در غرب یا وقوف به این موضوع نژادپرستانه یا گذر از آن کمتر به سراغ آنها میروند) در این نوع موضعگیریها بسیار موثر هستند. نه تنها در موضوع اسرائیل، بلکه چپها در موضوع اوکراین نیز که رفتار روسیه مشخصا نقض حاکمیت ملی اوکراین بود به دلیل تنفر غرب از روسیه، حمایت یا سکوت پیشه کردند.
تفکیک حماس و حزبالله از جمهوری اسلامی
در سخنان اسلامگرایان و چپها در برابر مخالفان ایرانی حماس و حزبالله همیشه به این نکته اشاره میشود که نباید دشمنی با جمهوری اسلامی به فراموشی حقوق فلسطینیها منجر شود. این سخن از اساس بیپایه است چون امروز حماس، جمهوری اسلامی، حزبالله، داعش، دولت سوریه، طالبان و برخی گروههای عراقی نزدیک به جمهوری اسلامی همه در یک جهت قرار دارند و آن نفی دمکراسی، حقوق بشر و دیگر مبانی و معیارهای غربی است. فلسطینی بودن یک فرد یا گروه، وی را ضرورتا به فردی دمکرات و طرفدار حقوق بشر و معتقد به حاکمیت قانون تبدیل نمیکند. این گروهها نه تنها در ایدئولوژی بلکه در استراتژی و تاکتیک شبیه هم هستند و بسیار شبیه هم عمل میکنند.
سخن در اینجا در باب یک شهروند فلسطینی منفرد نیست؛ سخن در مورد حماس و حزبالله به عنوان سازمانهای تروریستی است که نه تنها شهروندان اسرائیلی بلکه شهروندان ایرانی یا هر دولت دیگری را که در برابر آنها قرار گیرند یا وظیفه امحای آنها بدانها واگذاشته شود از میان میبرند.
اگر امروز ندای دخالت بشردوستانه توسط امریکا در منطقه خاورمیانه (چه در عراق و چه در فلسطین) بلند نیست به این دلیل است که طرفهای نزاع بر سر ارزشهای انسانی یا موازین دمکراسی و حقوق بشر با هم نمیجنگند و جنگ بیشتر بر سر زمین و نژاد و مذهب و منابع و کینههای تاریخی است. اگر امروز حماس در فلسطین یا حزبالله در لبنان به طور کامل دولت تشکیل دهند روشن نیست که رفتاری همانند اشغال کنندگان با شهروندان فلسطینی و لبنانی پیشه نکنند.
اسلامگرایان شیعه و سنی نشان دادهاند که گاه بدتر از اشغالگران با مردم رفتار میکنند. از همین جهت اولویت فعالان حقوق بشر و دمکراسی خواهان ایرانی، نقادی جریانهای اسلامگرا در منطقه است و نه مستثنی کردن آنها از انتقاد و مسئولیت.
همه به یاد داریم که حماس در جریان تصفیههایی که پس از تخلیه ارتش اسرائیل از این منطقه انجام داد به فلسطینیهای عضو جنبش فتح نیز رحم نکرد و آنها را از دم تیغ گذراند.
چطور بیاد ندارید?!!!
و باید هم بیاد داشته باشید که اسراییل از تشکیل حماس که در مقابله با جنبش فتح بوجود امد پشتیبانی کرد !
همانطوری که امریکا از بوجود امدن القاعده برهبری بن لادن پشتیبانی کرد!
*** !
مار در استین پروردن…….
موفق باشید
موسی
موسی / 15 July 2014
جواب تحلیلهایی مثل این را ژیل دلوز مدتی قبل از این حرفها داده است. تحلیل آقای محمدی زیاد رادیکال نیست، بنابراین با سطح موضوعات درگیر است.
فلسطین | ژیل دلوز
از ابتدا تا انتها، اینطور وانمود میشود: نه تنها مردم فلسطین باید نیست شوند، اصلن هیچوقت وجود نداشتهاند. فاتحان جزء کسانی بودند که بزرگترین قتل عامِ تاریخ را متحمّل شده بودند. صهیونیستها این قتل عام را بدل به شرّ مطلق کردند. بزرگترین قتلِ عام تاریخ را به شرّ مطلق تبدیل کردن، دیدی مذهبی و عرفانیست، نگاهی تاریخی نیست. این نگاه جلوی شر را نمیگیرد، برعکس، باعثِ گسترده شدنِ شر میشود، شر را به انسانهای بیگناه تحمیل میکند، به دنبالِ جبرانِ خسارت میگردد و به نوبهی خود، بخشی از آنچه یهودیان تجربه کرده بودند، به آن دیگران، به آن بیگناهان تحمیل میکند (از سرزمینشان بیرون کردن، در گِتو گذاشتن، ملّتِ فلسطین را ناپدید کردن). اینجا با ابزاری «سردتر» از قتلِ عام، میخواهند به همان نتیجه برسند.
آمریکا و اروپا موظف بودند خسارتهای وارد شده به یهودیان را جبران کنند. چه کردند؟ ملّتِ دیگری را مجبور کردند تا آن خسارتها را بپردازد. کدام ملّت؟ ملّتی که هیچ نقشی در قتلِ عام نداشت، از هر هولوکاستی بیگناه بود و حتا حرفاش را هم نشنیده بود. اینجاست که گروتسک آغاز میشود، و همزمان، خشونت هم شروع میشود. صهیونیسم، و بعد، دولتِ اسرائیل میخواهند که فلسطینیها آنها را به رسمیّت بشناسند. با این حال، دولتِ اسرائیل مدام مردمِ فلسطین را نفی میکند. هیچوقت از فلسطینیها حرفی زده نمیشود، تنها از عربهای فلسطین صحبت میشود، طوری که انگار برحسبِ تصادف و یا اشتباهی آنجا هستند. و بعدها، طوری نشان میدهند که انگار فلسطینیهای آواره از خارج میآیند، از نخستین جنگ، از مقاومتی که به تنهایی از خود نشان دادند کسی حرفی نمیزند. آنها را به مثابه فرزندانِ هیتلر معرفی میکنند. چرا؟ چون حقّ اسرائیل را به رسمیّت نمیشناسند. اما اسرائیل این حق را برای خودش قائل میشود تا عملن هستیی آنها را نفی کند. اینجاست که داستان آغاز میشود، رفته رفته گسترده میشود و بر تمامِ کسانی که از آرمانِ فلسطین دفاع میکنند، سنگینی میکند. داستان و شرط بندیی اسرائیل این چنین است: هرکس به شرایط موجود و عملکردِ دولتِ صهیونیستی اعتراض کرد، ضدّ-یهود معرفی کنیم. این عملیات از سیاستِ سردِ اسرائیل نسبت به فلسطینیها نشآت میگیرد.
اسرائیل هیچوقت هدفاش را پنهان نکرده، از همان بدو امر: تخیلهی سرزمینِ فلسطین. و از آن هم بالاتر، این طور وانمود کردن که انگار سرزمینِ فلسطین همیشه خالی بوده و از آنِ صهیونیستها بوده.
بیشک استثماری در کار بوده، اما نه به معنایی اروپاییاش در قرنِ نوزدهم: دیگر ساکنانِ مستعمره موردِ بهرهبرداری قرار نمیگیرند، بلکه از کشورشان بیرون میشوند. آنهایی که میماندند، نیروی کاریی سرزمین قلمداد نمیشدند، همیشه جدا افتاده، موقّتی و سیّار بودند، مثلِ مهاجری که در گِتو گذاشته باشند. از بدو امر، قرار است زمینها را به شرطی بخرند که خالی از سکنه باشد، و یا قابلِ تخلیه کردن باشد. نسل کشیست، اما نابود سازیی فیزیکی تابعِ تخلیهی جغرافیاییست: فلسطینیهای بازمانده عمومن عرب هستند و باید بروند در میانِ دیگر اعراب ذوب شوند. نابود سازیی فیزیکی، چه به مزدوران سپرده شود یا نشود، به هرحال حاضر است. با اینهمه میگویند نسل کشی در کار نیست، چرا که این «هدف نهایی» نیست: همین طور است، امکانیست میانِ امکاناتِ دیگر. همدستیی آمریکا با اسرائیل تنها به خاطرِ یک لابیی صهیونیست نیست. الیاس صنبر به خوبی نشان داده است که آمریکا در اسرائیل بخشی از تاریخاش را بازمییابد: نابودیی سرخپوستان، آنجا هم تنها بخشی از نابود سازی به طور مستقیم فیزیکی بود، قرار بود تخلیهای صورت بگیرد، و اینطور وانمود شود که هیچوقت سرخپوستی وجود نداشته است، مگر در گتوهایی سرشار از مهاجرانِ داخلی. از بسیاری جهات، فلسطینیها سرخپوستانِ نوین هستند، سرخپوستانِ اسرائیل. آنالیزِ مارکسیستی دو حرکتِ مکمّل را نشان میدهد: به طورِ مداومِ حدّ و حدود ساختن، درونِ این حدود، سامانه را توسعه دادن و از آن بهرهبردای کردن؛ به دور راندنِ این حدّها، از حدّ و حدود پیشی گرفتن، از سر گرفتن، چیزی عظیمتر آغاز کردن، و یا پایه و اساس را شدّت بخشیدن. به دور راندنِ حدَ و حدود، عملکردِ کاپیتالیسمِ آمریکایی بود، رویای آمریکایی بود، اسرائیل آن را از آنِ خود کرد، تبدیلاش کرد به رویای اسرائیل بزرگ، در سرزمینِ عرب، بر دوشِ اعراب.
جاوید / 15 July 2014
چرا به دیدگاه مجید محمدی در ( چرا وچگونه مسئولیت متقابل …) می شود نا شریف گفت .
یک : بی اهمیت جلوه دادن یک تراژدی تاریخی ( تصرف جسمانی و انهدام روحانی یک سرزمین میلیونی )
دو : بی اهمیت جلوه دادن برده گی ( بهره کشی از لشکر کار گران سرزمین تصرف شده اعم از زن و مرد و کودک در جهت ِ رشد اقتصادی سرمایه سالاران سرزمین متصرف )
سه : بی اهمیت جلوه دادن واقعیت تجربه شده ( که آزاد زیستن انسان ها می تواند منشاء خیر شود یا باشد )
چهار : بی اهمیت جلوه دادن این ضرب المثل بین المللی ( که اگر گنه کرد آهنگری در المان _ نباید بزنند گردن مسگری در فلسطین )
پنچ :فرو کاستن ِ یک فاجعه به معنای ژرف کلمه اش به یک حادثۀ معمولی با وصلۀ پاره پوره از وقایع روزمرۀ حادث شده در همین سال های اواخر قرن بیستم (جریان های جنایت پیشۀ سازمان های رنگارنگ اسلام ابزاری )
چرا به دیدگاه مجید محمدی در ( چرا وچگونه مسئولیت متقابل …) می شود نا شریف گفت : به این دلیل که مجید محمدی { وانمود } را به روایت ِ ژان بودریار فرانسوی می خواهد با توسل به شبه مستندات سوفسطایان عهد یونان افلاطون ( نمود مجسم ) و ( واقعیت عین ) بباوراند گرچه نمی تواند زیرا :
ویرانی ( غزه ) از آبادانی ( تل آویو ) غم سازتر است .
مهدی رودسری
مهدی رودسری / 15 July 2014
جناب محمدی! این اوج بی طرفی یک تحلیلگر است که بفرماید: اگر حماس در دوران جنگ (در صورت حمله زمینی و ورود نیروهای اسرائیلی به غزه) به سربازان دختر اسرائیلی تجاوز کرد یا سلاح شیمیایی به کار برد چه؟ ”
شما بگویید تجاوز به فلسطین کی پایان یافته یا متوقف شده است که شما انتظار دارید که نه حماس شکل بگیرد نه رادیکالهای سرسخت تر از حماس و نه انسانهای تحقیر شده از فرط نومیدی به نابودی خود به امید وارد کردن ضربه ای به دشمن قدرقدرت خودکشی نکنند؟ جناب محمدی اشغال و تجاوزگری اسرائیل امری نیست که در تاریخ معینی و با بیانیه ضد حقوق بشر و تمدن بالفور اغاز و پایان یافته است، شصت و نه سال است که بدون توقف ادامه دارد. خانه سازی های جدید هرگز متوقف نشده است. بارها و بارها مرزهای اسرائیل تغییر کرده و این سرزمینی که بر سلاح نظامی و شیمیایی و هسته ای و حمایت مالی بیدریغ امریکا استوار است بارها خود را گسترش داده است. فلسطینی که گفته می شود روزی اسرائیل با تشکیل آن موافقت خواهد کرد قرار است در کدام کوچه و محله تشکیل شود؟ داستان فلسطین ننگ انسان معاصر است که به این بلندی نعره حقوق بشر و تمدن می کشد. شوخی راکت های حماس را هم فراموش کنید. تا به سر کسی نخورد کشته ای بر جا نمی گذارد. به فیلم های انفجار این راکتها آنها که شکار نمی شوند نگاه کنید و به اجساد سوخته و پاره بچه های فلسطینی و داستان خواب و خیال تجاوز احتمالی به سرباز زن آمریکایی را موقتاً کنار بگذارید که در این اوضاع فاجعه بار حتا موجب خنده هم نمی شود.
ملیحه محمدی / 15 July 2014
نویسنده عزیز مثل اینکه اصل موضوع یادتان رفته . عزیز بازی با کلمات و جملات خیلی جالب زیبا و سرگرم کننده .به شرطی که خواننده از اصل موضوع اطلاعی نداشته باشد. اما در دنیای واقعی مسائل خیلی فرق میکنند. اعلامیه بالفور را دیگر همه اطلاع داریم .شخصی با حمایت اشخاصی قوی وارد خانه شماو به زورهمه چیز راصاحب میشود . بعدحامیان متجاوز شما را میخواهندقانع کننداین خانه مال شما نیست.شما قانع نمیشوید بدنبال کسی میگردی که به فریادت برسد.و پیدا نمی کنی بعدهم چند نفر ضعیف پیدا میکنی که نمیتوانند کمک درستی به شما بنمایند.و..بالاخره به شما یک اتاق کوچک درحیاط همان خانه میدهند و هر روز هم با تنفر و رفتار های گوناگون ..خواهش میکنم منصفانه عکس العمل خودتان را در رادیو زمانه بنویسید ما یادبگیریم و به دنیا اعلام کنیم که حضرات آیات شما ها چرا ارتش دارید کارخانه های سلاح سازی چرا سلاح میسازید در دنیایی که شخصی جامعه شناس بنام مجید محمدی دفاع شما را خشونت تعبیر میکنند. آقای محمدی وقتی دارند زندگی وحیات را ازکسی میگیرند برای نجات جانش دست و پا میزندهر رفتاری از این شخص زیر تیغ موجه است .اگر نباشد محکوم به فناست .درست است آقای محمدی لگد زدن خیلی زشت است بخصوص اگر به کودک و تماشاچیان باشد ولی مهم است که چه کسی لگد را میزند برای کسی که دست وپایش رابسته اند و ندارد ازبینش میبرند لگدزدن نه بدترین رفتارش هم قابل توجیه است.نباید بگویم چرا این شخص به تماشاچیان لگد میزند من و مای تماشاچی بایداول خشونت فاعل را ببینیم .اگرجامعه شناسی حق را به فاعل میدهد آقای محمدی باید بگویم این جامعه شناسی بدرد جامعه انسانی نمیخورد.ما برای امنیتی پایدار و آـزدای مداوم علوم انسانی را ارج می نهیم. پایدار هم اینست که من دست به تجاوز نزنم تا شما سنگ بصورتم نزنید.والا باید صورتم پذیرای سنگ شما باشد.
roya / 15 July 2014
مطلب درست و بجایی بود اما حتم دارم منظور اصلی نویسنده در پشت تعصبات خوانندگان مخفی میماند و انتقاد های وارد شده عموما به همان خواندن عجولانه و قضاوت ارزشی محدود خواهد ماند.
لب کلام این است که اگر جنگ بد است و جنایت بد است باید از دو طرف محکوم شود و برتری نظامی یک طرف به معنای توجیه طرف مقابل نیست.
سعید / 16 July 2014
اما انسان بودن وی و ستمی که بدو میشود سبب میشود که ما از حقوق بنیادی او دفاع کنیم. چه او مسلمان باشد و یا کافر! آنچه در فلسطین رخ داده و میدهد الزامن به دوران امروز مربوط نیست و نباید آن را به دوران سی سال اخیر خلاصه کرد. از همین رو پیش از آمدن جمهوری اسلامی و داعش و حماس … ، ستم به انسان فلسطینی اعمال شده و میشود. در میان این انسان فلسطینی یکی از گروه حماس است و یکی از الفتح و یکی هم بی دین و کمونیست! آنچه اسراییل در آنجا بر مردم روا میدارد نوعی نسل کشی ست. همان کاری که روزگاری هیتلر بر یهود در آلمان روا داشت. اگر منافع جمهوری اسلامی با حماس در یک بلوک بندی سیاسی قرار دارد، بلوک بندی آمریکا با اسراییل نیز یکی ست! پس باید تمیز قایل شد میان حقیقت و حقوق انسانی و بلوک بندی سیاسی! در دوری جستن از سیاست اسراییل در امر سرکوب فلسطینی ها ما طرفدار حماس نیستیم. همانطور که رسانه ها نیز گزارش میکنند، از میان و ۱۲۰ نفر کشته شده تا دو روز پیش تنها ۱۰ نفر نظامی (حماس ؟!) محسوب میشدند. این باقی مردمان مانند من و شما هستند که حتی شاید برای امور سیاسی خود به حماس رای داده باشند، اما برای کشتن شدن بدین منظور رای ندادند! حق زیستن اساسی ترین حق انسانها ست!
اصغر نصرتی / 16 July 2014
انان که می خواهند به سرچشمه ها برگردند می توانند از قتل عام دیگری شروع کنند .قتل عام قبایل یهودی اوس و خزرج در عربستان . جدا کردن زنان جوان و اسیر کردن انان کشتن انان که بالغ بودند و راندن بچه ها و پیر زنان به اورشلیم یهودی ! شاید هم باز قدیمیتر دعوای دو قبیله فرزندان اسحق نیای یهودیان و اسماعیل نیای اعراب مکه و اینکه کدامیک از طرف خدای ابراهیم برای قربانی شدن انتخاب شده بود و کدام قوم برگزیده اند !
یهودیان می توانند ادعا کنند که کشتار را عمو زاده های مسلماننشان در مدینه اغاز کردند بعد مسلمانان سرزمین انان که معبد مقدس سلیمان بر ان بنا شده بود اشغال کردند و سرانجام باز گشتند تا حقوق خویش را باز گیرند .
اتکا به بنیادهای تاریخی راه به سیاست نخواهد برد و فقط زبان چنگ را تیز می کند
شاهد / 16 July 2014
در عالم واقعیت چیزی به نام بی طرفی نیست/هر کس بگوید در بهرتین حالت خودفریب ی میکند و بدترین حالت دروغ. وای بحث انصاف مطرح است. یعنی اشکالی ندارد ادم بی طرف نباشد ولی در نقد بایست منصف باشد.
شکی نیست هر گروه یا حکومت ایدئولوزیکی بالقوه میتواند جنایتکار باشد.
انسان ایدئولوژیک موجودی به غایت قهقرایی است وقتی حاضرست بخاطر اعقیده اش خودکشی/انتحار کند دیگر تکلیف بقیه معلوم است.
انسان ایدئولوژیک از بنیادگرای اسلامی گرفته تا صهیونیست موجوداتی خطرناکی هستند. این موجودات از قوانین ضد انسانی فراجنگلی تبعیت میکنند گفتم این موجودات بسیار بی رحم هستند حماس و اسرائیل دو روی یک سکه فراجنگلی هستند اینها به خودشان رحم نمیکنند. هر دو محکوم هستند و همچننی آمریکا و غرب و شرق و رژیم جمهوری اسلامی یک مشت خونخوار و ادمکش هستند و میان بدبخت مردم تحمیق شده هستند برای امیال اینها به جان هم میفتند!
تنها راه عدم متابعت توده اسنانها زا این موجودات خونخوار ضد انسانی است.
دوری از هرگونه جنگ و تجاوز/دموکراسی… چاره کرا است
پسر ایرانی / 16 July 2014
فقط کافی بود به امار رجوع میکردید ***
http://www.nytimes.com/interactive/2014/07/15/world/middleeast/toll-israel-gaza-conflict.html?_r=2
محمد / 17 July 2014
جنگ همیشه بد است. به همان میزان بی عدالتی و نابرابری هم بد است. جنگ هم بیگانهان اسرائیلی را می کشد هم بچه های فلسطینی . وضعیت فلسطین و اسرائیل خیلی پیچیده شده است.به نظر من مساله این است که آیا یک فلسطینی ( فلسطینی می گویم نه اسرائیلی. به این دلیل که بیشتر فلسطینی ها مورد ظلم واقع می شوند) می تواند اسرائیلی ها را ببخشد ؟ درست است که در این میان اسرائیلی ها هم آرامش ندارند و مورد تهدید واقع شده اند. اما چگونه می توان این کینه تاریخی را از دل فلسطینی ها در آورد و کمک کرد به زندگی عادی برگردند.آنچه مسلم است اگر از یک فلسطینی بپرسید که آیا مورد ظلم واقع شده است. به نظر من جواب مثبت می دهد.از طرف دیگر نفی کشور اسرائیل و اسرائیلی ها به نظر من در دنیای امروز ممکن نیست.
در نهایت باید فهم مردم اسرائیل و فلسطین از شرایط پیش آمده بالا برود. خطاهای گذشته را پذیرفته ، به آینده نگاه کنند.دیدگاه من یک دیدگاه روان شناسانه و انسانی است.یک مثل هست که میگه : دستی را که نمی شود قطع کرد باید آن را بوسید.
حال چقدر طول می کشد که اسرائیل ها و فلسطینی ها ، دست از دستکاری زخم های خود برداشته و راه ترمیم را در پیش بگیرند. آینده می داند….. یک روان شناس
ابراهیم / 17 July 2014
احتمالا رسم دلبرانه جنگ اسراییل هوش از سر کسانی چون ایشان ربوده است،دهانشان از حیرت باز مانده و نمی دانند با چه زبانب و با چه بیانی مدنیت و انساندوستی انسان اسراییلی را توصیف کنند بدان گونه که پیش از هر بمباران هوایی به همان ترتیبی که رسم شرکت مخابرات کشورمان است و قبوض عقب افتاده تلفنمان را یادآور می شود، به فرد فلسطینی اطلاع داده می شود شود که تا پنج دقیق دیگر خانه اس، محل زندگی خانواده اس با خاک ویران می شود پس حق دارد خانه را ترک و قدم
در مسیر نامعلوم آوارگی نهد، نه امر نامعمولی است و نه
زیاده دشوار سخت او هم به مانند چهل هزار همسهری اش در روزهای قبل یا به مانند پنج ملیون هموطن اش در دهه های پیشین.
آوات / 19 July 2014