سیستم هورمونی و مغز والدین همجنسگرای مرد در لحظات مراقبت از فرزند نوزاد خود، به طور توأم هم مانند پدران دگرجنسگرا رفتار میکند و هم مانند مادران دگرجنسگرا.
پژوهشی که در روز دوشنبه ۵ خرداد با عنوان «مغز پدران به تجربه مراقبت از کودکان حساس است» منتشر شد، اولین نمونه تولید دانش در بررسی مغز و سیستم هورمونی پدران همجنسگرا در مراقبت از کودکان خود است.
این پژوهش میتواند مسئله مسئولیتپذیری همجنسگرایان در قبال کودکان خود را به گفتمانهای برابری خواهی در تشکیل خانواده پیوند دهد.
با توجه به اینکه مسئله حق همجنسگرایان برای فرزنددار شدن تابویی فرهنگی است، این پژوهش میتواند مسئله مسئولیتپذیری همجنسگرایان در قبال کودکان خود را به گفتمانهای برابری خواهی در تشکیل خانواده پیوند دهد.
حق فرزنددارشدن، بهویژه برای پدران همجنسگرا که قابلیت زیستی آبستنشدن را ندارند، مطرح است.
آنچه که بهاصطلاح عامی غریزه مادری خوانده میشود، مجموعهای از رفتارهاست که توسط سیستم هرمونی و شبکههای احساسی و رفتاری در مغز مادران پس از زایمان قابل توضیح است. اما این پژوهش به سرپرستی روت فلدمن، روانشناس و متخصص اعصاب، نشان میدهد که پدران همجنسگرا در مجاورت با فرزند نوزاد، غریزه مادری دارند.
ترشح هورمون اُکسیتوسین
روت فلدمن و تیمش که رفتار و احساسات والدین و فرزندان را در مغز و سیستم هورمونی بررسی میکنند از ۲۰مادر دگرجنسگرا، ۲۱پدر دگرجنسگرا و ۴۸پدر همجنسگرا خواستند که در آزمایشگاه آنها در دانشگاه بار ایلان در اسرائیل برای تست میزان هورمونها و همچنین آزمایش امآرآی (MRI) از مغز حاضر شوند.
ترشح هورمون اُکسیتوسین در بدن پدران همجنسگرا هم در بازی تحرکی و هم در تماس محبتآمیز با فرزند نوزاد صورت میگیرد و روندی مشابه با بدن پدران و مادران دگرجنسگرا به صورت توام دارد.
مادران و پدران دگرجنسگرا همه متعلق به ساختارهای سنتی خانواده بودند که در آن مادر بیشترین مسئولیت پرستاری و مراقبت از فرزند را دارد. پدران همجنسگرا از میان والدینی انتخابشده بودند که اولویت اول را در نگهداری مراقبت از فرزند، به عهده گرفتهاند.
همه شرکتکنندگان در این پژوهش اولین بار بود که فرزنددار شده بودند و همه فرزندان در دوران پژوهش نوزاد بودند.
پیش از آزمایش امآرآی، تیم روت فلدمن این پدر و مادرها را در منازلشان ملاقات کرده بودند. آنها روابط مادران و پدران را با فرزندانشان مشاهده کرده و از زندگی روزانه آنها فیلم گرفته بودند.
ابتدا فرزند با هردو والدین بازی کرده و تیم محققان از آنها فیلم میگیرند. سپس فرزند با تک تک والدین جداگانه بازی کرده و فیلم گرفته میشود.
پیش و پس از هر دوره همنشینی و وقت سپری کردن فرد با فرزندش، محققان به کمک تیم پزشکی مرکز سروسکی تلآویو، میزان هرمون اُکسیتوسین را در بزاق فرد اندازهگیری کردند. اُکسیتوسین، هورمونی است که در لحظات صمیمیت و محبت در بدن ترشح میشود. بهطور گستردهتر به اُکسیتوسین «هورمون اعتماد» میگویند و پژوهشها نشان داده است که میزان اعتماد یک انسان به دیگری، وابسته به مقدار ترشحات مولکول اُکسیتوسین است.
اگرچه ارقام ترشح هرمون اُکسیتوسین بین تمام والدین چه همجنسگرا و چه دگرجنسگرا مشابه هستند، ارتباط دهی میزان ترشح هورمون با دو رفتار مراقبت یا بازی با نوزاد به محققان نتایج متفاوتی را نشان داد.
مادران دگرجنسگرا میزان ترشح اُکسیتوسینشان در لحظات مراقبت، پرستاری، نوازش بدن، شیردهی و بوسه به نوزاد بیشتر میشود. پدران دگرجنسگرا در لحظات بازی تحرکی با فرزند، ترشح هرمون اُکسیتوسینشان بیشتر میشود. پدران همجنسگرا اما هم در بازی تحرکی و هم در تماس محبتآمیز با نوزاد، ترشح هورمون اُکسیتوسینشان بیشتر میشود.
در آزمایشگاه دانشگاه بار ایلان
در آزمایشگاه هر فرد بهطور مجزا وارد دستگاه امآرآی میشود. در درون دستگاه محققان به فرد فیلملحظاتی را که فرد در حال بازی یا مراقبت از فرزندش بوده نشان میدهند. واکنش فرد به تصاویر فیلم توسط دستگاه امآرآی ضبط میشود.
قسمتهایی از مغز که بنا به پژوهشهای پیشین با اصطلاح «شبکههای فرزندپروری» شناخته میشوند در همه این والدین با دیدن تصاویر رابطهشان با فرزند نوزادشان، تحریک میشود و فعالیت نشان میدهد.
تحقیقات بیشتر نشان خواهد داد که فعال شدن مدارهای احساسی مغز مرتبط به درگیری والدین در زندگی نوزاد است یا ارتباط مستقیم یا غیر مستقیم با مسئله گرایش جنسی دارد.
اما مسیرهای فعالیت در مغز مادران و پدران دگرجنسگرا متفاوت است.
فعالیت مغز مادران دگرجنسگرا در مشاهده فیلمهای خانگی در قسمت آمیگدال، اینسولا و هسته اکومبنس مغز فعال میشود. قسمتهایی که مسئولیت رسیدگی به احساسات قوی، هوشیاری، تمرکز و توجه را دارند.
در پدران دگرجنسگرا هنگام تماشای فیلم فرزند، قسمتهای کورتکس پره فرونتال و شیار تمپورال فوقانی در مغز بیشتر فعال میشوند؛ قسمتهایی که مرتبط با یادگیری و تجربهاند.
در مادران دگرجنسگرا، فعال شدن شبکه آمیگدال این تحلیل را به دنبال دارد که مادران بیشتر با فرزند نوزاد رابطه احساسی قوی، توأم با نگرانی دارند. در مقابل پدران دگرجنسگرا مایلاند با فرزندانشان تجربه کنند و به آنها رسیدگی کنند.
اما تصاویر امآرآی از مغز پدران همجنسگرا نشان داد که در این پدران مغز بهطور همزمان مانند مادران دگرجنسگرا و پدران دگرجنسگرا رفتار میکند. یعنی هم آمیگدال، اینسولا و هسته اکومبنس مغز فعال میشود و هم قسمتهای کورتکس پره فرونتال و شیار تمپورال فوقانی. به عبارتی، پدران همجنسگرا هم بهطور احساسی نگران تغذیه و حفاظت از فرزندانشان هستند و هم نیاز به برقراری ارتباط بهمنظور یادگیری و تجربه دارند.
این اولین بار است که مطالعات تصویربرداری از مغز، نوع رابطه پدران همجنسگرا را با فرزند نوزاد نشان میدهد.
بااینحال پژوهشهای بیشتری لازم است تا به بررسی دقیقتر مدارهای عاطفی در مغز والدین همجنسگرا در ارتباط با فرزندانشان بپردازد.
پدران همجنسگرایی که در این پژوهش شرکت کردهاند اولویت اولشان در زندگی نگهداری از فرزندانشان بوده و بهطور تماموقت به فرزند نوزادشان رسیدگی میکردند. امکان دارد که این مدارهای عاطفی به دلیل سطح نزدیکی و رابطه بدنی پدران با فرزندان ایجادشده باشد و لزوماً مرتبط با گرایش جنسی پدران نباشد.
تحقیقات بیشتر نشان خواهد داد که فعال شدن مدارهای احساسی مغز مرتبط به درگیری والدین در زندگی نوزاد است یا ارتباط مستقیم یا غیر مستقیم با مسئله گرایش جنسی دارد.
این مقاله من را به این فکر رساند که حالا این کلمات مادری و پدری هم جفنگهایی بیش نیستند! هستند؟ مادر و پدر چیاند جز یک مشت اسامی مشخص برای توضیح یک مشت وظایف مشخص. شاید این همه آدم که در گذر تاریخ هم با زنان حال میکردند و هم با مردان، همان پدران نمونهای بودند که با بچهها رابطههای احساسی عمیق میگرفتند. حالا چه فرق میکند که چه کسی با چه جنسیتی مادر است و چه کسی با چه جنسیتی پدر؟ به نظرم همه این کلمات بهتر است ساختار فرهنگیشان به چالش کشیده شود.
نون.کاف / 28 May 2014