رمان «کمی بهار» در سال ۱۳۱۲ آغاز می‌شود؛ دو سال پیش از کشف حجاب. اردکان در این رمان صحنه‌ای‌ است که در آن و در قالب یک «ساگای خانوادگی» تاریخ ایران رقم می‌خورد. خانم پارسی‌پور در این رمان می‌خواهد نشان بدهد که چگونه تحولات زن ایرانی در طول تاریخ، منجر به تحول مردان نیز می‌شود.

«کمی بهار» همانطور که به‌تدریج نوشته می‌شود، در رادیو زمانه هم به شکل کتاب گویا در اختیار خوانندگان و شنوندگان قرار می‌گیرد.

شماره ۳۱ از این مجموعه را می‌توانید بشنوید. خلاصه این بخش چنین است:

شوكت، كه در دل بسيار نير را تحسين مى‌كند به خانه‌ى دكتر اعتماد مى‌رود و بچه هاى نير را به همراه دارد. شوكت از اين كه به خانه‌ى يك كمونيست برود نگران است. او از كمونيسم چيزى نمى‌داند. پدرش سال‌ها پيش به او گفته است كه كمونيست‌ها همه چيز را قسمت مى‌كنند و داراى اموال اشتراكى هستند. هيچ‌يك از اين تعاريف به شوكت كمك نمى‌كند كه معناى كمونيسم را درك كند. عفت اعتماد كه براى مبارزه با سرطان ترياك مى‌كشد حال چندان خوشى ندارد. شوكت از خانم دكتر اعتماد درخواست مى‌كند كه ترياك بكشد. او مى‌خواهد بداند ترياك چيست. ايمان، پسر دكتر اعتماد از ترياك‌كشى مادرش بسيار خشمگين است، اما مادر به او اطمينان مى‌دهد كه تنها دليل ترياك‌كشى او درد شديد است. مهران و پروانه كه نه ساله هستند هردو در يك آن عاشق ايمان دوازده ساله مى‌شوند.