Opinion-small2

هر دولت بنا به تبار فکری خود تلاش می‌کند واقعیات کج و معوج موجود را اصلاح کند. اگر توفیقی در این زمینه حاصل شود، قطعا به حساب عقلانیت و حقانیت تبار فکری آن دولت گذاشته خواهد شد و چنانچه ناکامی حاصل آید -که امر غریبی هم نیست- متفکران و ایدئولوگ‌ها سرزنش می‌شوند و لاجرم سعی می‌کنند در نظام اندیشه‌گانی خود بازبینی انتقادی کنند و آن را با واقعیت‌های موجود تطبیق دهند.

حسن عباسی
حسن عباسی، یکی از ایدئولوگ‌های «افسران جنگ نرم» سپاه است.

اما در نظام سیاسی حال حاضر کشور، این روند معکوس است. یعنی فضا چنان غبارآلود و تهی از شفافیت و نظارت است که مروجان تفکرات ارتجاعی و سرکوب‌گر نه تنها حاضر به پذیرش مسئولیت تبعات مخرب ایده‌های خود در مقام اجرا نیستند که همچنان بر موضع پیشین اصرار ورزیده و نارواداری را سرلوحه قلم و زبان خود ساخته‌اند.

به جرات می‌توان گفت که مسئولیت‌گریزی در حال حاضر از جمله بزرگترین آفات عرصه سیاسی و اقتصادی ایران است.

به جرات می‌توان گفت که مسئولیت‌گریزی در حال حاضر از جمله بزرگترین آفات عرصه سیاسی و اقتصادی ایران است. مشخص نیست چه کسی مسئول خزانه خالی است، مسبب ورشکستگی تولید داخلی و اجرای ناقص قانون هدفمندی یارانه‌ها معلوم نیست، سریال اختلاس و فساد هم هر روز با بازیگران جدید و البته رقم‌های نجومی‌تر تکرار می‌شود و کسی هم مسئولیت تخلفات را قبول نمی‌کند.

 یک روز باند رفیق‌دوست غوغا می‌کند، روز دیگر فرزندان واعظ طبسی در کانون فسادند، یک روز شهرام جزایری، آن روز دیگر محمودرضا خاوری، مه‌آفرید خسروی، سعید مرتضوی، بابک زنجانی، رضا ضراب و…

هر قدر مسئولیت مدیران و مقامات اجرایی سنگین باشد، مسئولیت آنان که بر مصادر علمی و فرهنگی و تصمیم‌سازی تکیه زده‌اند به مراتب سنگین‌تر است. قطعا سیاستمداران تحت تاثیر مشاوران فرهنگی و متفکرانی هستند که در مراکز علمی و مذهبی در حوزه‌های علمیه و دانشگاه‌ها زعامت دارند.

مسئولیت آنان که بر مصادر علمی و فرهنگی و تصمیم‌سازی تکیه زده‌اند به مراتب سنگین‌تر ار مقامات اجرایی است. قطعا سیاستمداران تحت تاثیر مشاوران فرهنگی و متفکرانی هستند که در مراکز علمی و مذهبی در حوزه‌های علمیه و دانشگاه‌ها زعامت دارند.

اگر سیاستمداری تحت تاثیر یک جریان فکری خاص کنشی انجام داد که نتایج منفی بدنبال داشت آیا فقط آن مقام اجرایی مسئول است؟ آنان که ایده‌های خاصی را در سپهر سیاست ترویج می‌کنند آیا نباید، در برابر نتایج حاصل از اجرای آن ایده‌ها خود را مسئول بدانند؟ اگر مطالبه پاسخ و نظارت از مردان اجرایی مطالبه گزافی نباشد- که نیست- قطعا پدران فکری و معنوی آنها نیز باید مسئولیت تفکرات و ایده‌های خود را بپذیرند.

دولت احمدی‌نژاد با انحلال «سازمان برنامه و بودجه»، به بهانه اینکه اهداف آمریکایی داشته است (منبع)، عملا با کسری بودجه شدید و تاخیر زیاد در تدوین برنامه بودجه روبرو شد. وقتی اقتصاددانان مطرح کشور در خصوص تبعات وخیم سیاست‌های نادرست اقتصادی دولت از جمله گسترش فقر و نابرابری هشدار دادند، بلافاصله با واکنش تهاجمی دولت روبرو شدند و بسیاری از آنها برکنار یا بازنشسته شدند.

دولت احمدی‌نژاد طی ۸ سال تصدی‌گری خود عملا با مفهوم «توسعه» سر عناد داشت و این تز فکری هم از جایی بیرون از دولت تئوریزه می‌شد و در اختیار دولتمردان قرار می‌گرفت. جستجوی سرنخ‌های این رویکرد ارتجاعی و سوررئالیستی به اقتصاد و سیاست، ما را به بخش‌ها و افراد خاصی در دانشگاه و حوزه می‌رساند؛ عده‌ای که در دانشگاه‌ها فعال بودند و حوزوی‌هایی که همچنان دست‌اندرکار تئوریزه کردن علم‌ستیزی هستند.

محمدعلی رامین
محمدعلی رامین

افرادی چون حسین کچوئیان (عضو هیئت علمی و مدیر گروه دانشکده علوم اجتماعی در دانشگاه تهران و از اعضای شورای‌عالی انقلاب فرهنگی)، حسن عباسی (رئیس اندیشکده یقین)، شهریار زرشناس (عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و نویسنده نشریاتی مثل کیهان و صبح صادق وابسته به سپاه (، محمدعلی رامین (معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد) و… زمینه‌های فکری و مشروعیت‌بخش برای کنش مخرب دولت احمدی‌نژاد در عرصه اقتصادی و سیاست خارجی را فراهم کردند.

دولت احمدی‌نژاد طی ۸ سال تصدی‌گری خود عملا با مفهوم «توسعه» سر عناد داشت و این تز فکری هم از جایی بیرون از دولت تئوریزه می‌شد و در اختیار دولتمردان قرار می‌گرفت.

وجه اشتراک تمام این “متفکران”، مشروعیت‌‌زدایی از اقدامات دولت‌ها و کارگزاران پیش از احمدی‌نژاد بود. آنها عملاً برنامه‌های سیاسی و اقتصادی دولت‌های هاشمی و خاتمی را تحت این عنوان که انحراف از آرمان‌های اصیل انقلاب بوده، تخطئه کردند و حتی حکم به وجود توطئه خارجی در پس پرده این دولت‌ها و برنامه‌هایشان دادند.

 آنها با دو قطبی کردن فضای سیاسی کشور، طیف اصلاح‌طلب و راست‌های مدرن تحت زعامت هاشمی را «جاده صاف‌کن امریکا» و «ستون پنجم اجنبی» معرفی کردند و زمینه‌های فکری لازم برای هر نوع تقلب، سرکوب و حذف تمام نیروهای اجتماعی و سیاسی تحول‌خواه (شامل زنان، دانشجویان، کارگران، اقلیت‌های مذهبی و قومی و…) در جریان کشمکش‌های پس از انتخابات سال ۸۸ را فراهم آوردند.

 از جمله مهم‌ترین انگاره‌های فکری که رویکرد مخرب دولت احمدی‌نژاد را توجیه می‌کرد، مخالفت با مفاهیمی چون «توسعه»، «تجدد»، «دموکراسی»، «پارلمان»، «رفرماسیون» و… از سوی حامیان فکری سرسخت آن در دانشگاه‌ها بود.

سرنخ‌های رویکرد ارتجاعی و سوررئالیستی به اقتصاد و سیاست، به بخش‌ها و افراد خاصی در دانشگاه و حوزه می‌رسد.

کچوئیان طی گفتگویی در سال ۸۴ (مقاله: مشکل «تجدد مالی» تاریخ است. نشریه سوره. شماره ۲۳ بهمن و اسفند ۱۳۸۴) دولت احمدی‌نژاد را مصداق «دولت اسلامی» می‌داند که با عدالت و مهرورزی قصد تحقق «خواست تاریخی» ملت ایران و زدودن بدعت‌هایی را دارد که از «اواخر کار مهندس موسوی» بنیان گذارده شده و تا سال ۸۴ ادامه یافته است.

این گفتگو مشحون است از تخطئه کامل تاریخ ۱۵۰ سال اخیر، انکار مفاهیمی چون تجدد، توسعه، طبقه متوسط، دموکراسی و پارلمانتاریسم.

حسین کچوئیان
حسین کچوئیان

 ایدئولوگ‌های هوادار دولت در سال ۸۴ چنان وانمود می‌کردند که گویی اکنون در آستانه یکی از مهم‌ترین نقاط عطف تاریخ ایران (و بلکه جهان) ایستاده‌ایم و احمدی‌نژاد نماینده اراده‌ای‌ست که رسالت تاریخی‌اش زدودن انحراف (بخوانید هر آنچه رنگ و بوی تجدد و توسعه دارد) از چهره زنگار گرفته کشور است.

محمدعلی رامین (که از قضا همچون کچوئیان و زرشناس تحصیل‌کرده غرب است) از دیگر ایدئولوگ‌های دولت «معجزه هزاره سوم» بود. او هم‌زمان معاونت مطبوعاتی وزیر ارشاد، دبیر سیاسی شورای‌عالی امنیت ملی، ریاست بنیاد جهانی بررسی هولوکاست و دبیر سیاسی ستاد رایحه خوش خدمت (حامیان احمدی‌نژاد) را بر عهده داشت.

او و کسانی چون حسن عباسی، سهم به‌سزایی در القاء این ایده در دولت احمدی‌نژاد و سایر بخش‌های نظامی و امنیتی رژیم داشته و دارند که امریکا و نظام جهانی سرمایه‌داری در حال فروپاشی است.

رامین در جریان یک سخنرانی در ۱۲ آذر ۱۳۸۶ در دانشگاه تهران علاوه بر بشارت فروپاشی عنقریب امریکا، در جلسه‌ای که به مناسبت روز دانشجو برگزار شده بود، تاسیس دانشگاه تهران را به انگلیسی‌ها نسبت می‌دهد که با هدف تخریب حوزه‌های علمی مقاومت، یعنی حوزه‌های علمیه، صورت گرفته است. وی همچون کچوئیان با تخطئه دولت‌های هاشمی و خاتمی بزرگ‌ترین گناه آنها را «نشاندن مفهوم توسعه به جای مفهوم عدالت» می‌داند.

حسن عباسی، ایران را پس از فروپاشی شوروی مهم‌ترین رقیب امریکا و غرب در سطح نظام بین‌الملل دانسته و همواره از رادیکالیسم در عرصه سیاست خارجی به‌ویژه در رابطه با امریکا دفاع کرده است.

کار دیگری که ایدئولوگ های «دولت اسلامی» انجام دادند، قداست بخشیدن به احمدی‌نژاد و تصمیمات او بود: رامین می‌گوید «پس از غفلت هزار ساله شبیه‌ترین انسان روی زمین به امام زمان (احمدی نژاد) را برگزیدیم… احمدی‌نژاد سردمدار جنبش امام زمانی می‌شود. او کل نظام را از یک فرایند انحطاطی نجات می‌دهد.» (سخنرانی ۱۲/۸/۱۳۸۶ در دانشکده الهیات دانشگاه تهران)

حسن عباسی (فرمانده تیپ ۸۳ مستقل امام صادق) که تا سال ۱۳۸۳ حتی فاقد مدرک کارشناسی بود، به یکباره و طی چهار سال سه مدرک کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا را اخذ کرد (منبع) و به عنوان «دکتر حسن عباسی» به ریاست «مرکز دکرینال امنیت بدون مرز» (یا اندیشکده یقین وابسته به بیت رهبری) منصوب شد.

او از تئوریسین‌های بزرگ جمهوری اسلامی محسوب می‌شود. عباسی که مدعی است رسانه‌های امریکایی او را «کسینجر اسلام» لقب داده‌اند، از جنجالی‌ترین منتقدان دولت خاتمی و هاشمی و اصلاح‌طلبان محسوب می‌شود.

عباسی از ایدئولوگ‌های «افسران جنگ نرم» سپاه است که اختناق رسانه‌ای را در داخل کشور مدیریت و جهت‌دهی می‌کند و سهم زیادی در فراهم کردن بستر مساعد فکری برای سیاست خارجی تهاجمی و ایجاد توهم ابرقدرت بودن در میان دولت‌مردان جمهوری اسلامی داشته است.

محمدعلی رامین و عباسی، سهم به‌سزایی در القاء این ایده در دولت احمدی‌نژاد و سایر بخش‌های نظامی و امنیتی رژیم داشته و دارند که امریکا و نظام جهانی سرمایه‌داری در حال فروپاشی هستند.

عباسی ایران را پس از فروپاشی شوروی مهم‌ترین رقیب امریکا و غرب در سطح نظام بین‌الملل دانسته و همواره از رادیکالیسم در عرصه سیاست خارجی به‌ویژه در رابطه با امریکا دفاع کرده است. او پیوسته تلاش کرده استراتژی جمهوری اسلامی را در رابطه با غرب به قول خودش به سمت «رویکرد پراگماتیستی ضربه‌ اول» ببرد.  یعنی «تعریف زمین بازی یا حداقل بی‌اعتنایی به هشدارها و تهدیدهای حریف» (منبع) که نگاهی گذرا به بلندپروازی‌های هسته‌ای رژیم طی ده سال اخیر و بی‌اعتنایی احمدی‌نژاد نسبت به قطعنامه‌های شورای امنیت به خوبی تاثیر این تفکر تهاجمی را در مواضع ایران نشان می‌دهد.

دولت احمدی‌نژاد همسو با این توهمات ایدئولوژیک، برنامه‌های اقتصادی و سیاست خارجی خود را تنظیم می‌کرد که نتیجه آن تعامل ناپايدار و تنش‌زا با دنيای خارج بود، تبعات این سیاست در نامه ۶۰ اقتصاددان منتقد به سیاست‌های دولت نهم به خوبی تبیین شده است. تفكر دولت بر اساس فرض فروپاشی نظام جهانی كنونی درآينده نزديك استوار است.

ضديت چارچوب فكری دولت نهم با نظام سرمايه داری جهانی و ليبراليسم اقتصادی، دموكراسی و اقتصاد بازار به كرات و در مجامع مختلف توسط مسئولان دولت عنوان شده‌ و نكته پنهانی نيست. اين ضديت و باور تا آنجا پيش می‌‌رود كه تصور می‌‌شود، نظام سرمايه‌داری همچون نظام سوسياليستی به‌زودی فرو خواهد پاشيد.

سخنان حسین کچوئیان مشحون است از تخطئه کامل تاریخ ۱۵۰ سال اخیر، انکار مفاهیمی چون تجدد، توسعه، طبقه متوسط، دموکراسی و پارلمانتاریسم.

 اين تفكر و عرضه آن در مجامع بين‌المللی به تنهايی به جهت برنامه‌ريزی‌ها و تصميمات سياسی، اقتصادی و اجتماعی كه در بر دارد، خطرناك و پر هزينه است. (منبع)

در مورد ایده‌های عجیب و غریب و غالبا اوتوپیایی که «سیاست را به آسمان خیال می‌برد» منتقدان بسیار نوشته‌اند و پس از آشکار شدن تبعات مخرب این نوع سیاست‌ورزی نیز بسیاری از حامیان سابق از دولت احمدی‌نژاد فاصله گرفتند (از جمله کچوئیان).

ایدئولوگ‌های حوزوی احمدی‌نژاد علیرغم اینکه در دور دوم ریاست‌جمهوری با او زوایه پیدا کردند، هنوز هم بر طرح تخیلات منتزع از واقعیت پافشاری می‌کنند. این سخنگویان ارتجاع در حالی بر طبل ستیز با نهادهای مدرن در ایران می‌کوبند که هنوز تبعات وحشتناک سیاست‌های رادیکال احمدی‌نژاد دامن‌گیر جامعه است.

هنوز نهاد دانشگاه از زیر بار «سیاست‌های بولدوزری» مدیران احمدی‌نژاد خارج نشده که حامیان فکری سابق احمدی‌نژاد بار دیگر، آن هم در هفته به اصطلاح وحدت حوزه و دانشگاه، از تریبون‌های نماز جمعه به این نهاد آموزشی مدرن یورش می‌برند.

علم‌الهدی، امام جمعه مشهد و از حامیان به شدت سنت‌گرای دولت سابق، چندی پیش در همایش «وحدت حوزه و دانشگاه» در مشهد طی سخنانی جنجال‌برانگیز اعلام کرد: «دانشگاه» از سوی انگلیسی‌ها با هدف «مقابله با حوزه‌های علمیه و روند تولید علم» راه‌اندازی شد و میرزا تقی خان امیر کبیر «عامل» سکولاریسم در ایران است. (منبع)

با دولت یازدهم، جریانی نسبتاً واقع‌گرا و همسو با الزامات نظام سرمایه‌داری جهانی بر سر کار آمده اما توهمات ایدئولوژیک در خصوص فروپاشی قریب‌الوقوع غرب همچنان بر ذهن فرماندهان ارشد نظامی و استراتژیست‌هایی که مسئول سیاستگذاری در این زمینه هستند حاکم است.

احمدی‌نژاد از سپهر سیاست ایران رفته است (هر چند به قول غلامحسین الهام قرار است در رجعتی دیگر همراه با امام زمان به این عرصه بازگردد). اما آنان که طی هشت سال گذشته عقبه فکری و ایدئولوژیک او را فراهم کردند، هنوز بر مهم‌ترین نهادهای فرهنگی کشور سیطره دارند و تریبون‌ها و رسانه‌های داخلی همچنان تحت کنترل‌شان است.

 این دستگاه‌های عریض و طویل فکری-فرهنگی که بودجه‌های هنگفتی را هم می‌بلعند، تاکنون جز تئوریزه کردن غرب‌ستیزی و علم‌ستیزی و القاء آن به سیاست‌گذاران و تصمیم‌سازان در سطوح بالا، تولید فکری مفیدی نداشته‌اند. مراکزی چون «فرهنگستان علوم اسلامی» و «موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی» هنوز در اختیار کسانی چون آیت‌الله میرباقری و آیت‌الله مصباح یزدی قرار دارند؛ کسانی که جملگی با فلاسفه و هر نوع تفکر انتقادی سر عناد دارند.

آیت الله میرباقری
سید محمد مهدی میرباقری، رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم

میرباقری اخیرا در دیدار با فیلمسازان جشنواره فیلم عمار ضمن تحقیر «الگوی توسعه غربی» تمام فلاسفه و اندیشمندان غربی را «سربازان شیطان» لقب داده است: «آنها (فلاسفه غربی) بعد از رنسانس یک عهد نانوشته‌ای دارند که با انبیاء مبارزه کنند که از دل این مبارزه هم مارکسیسم بیرون می‌آید و هم کاپیتالیسم. ما می‌گوییم اگر فیلسوف و دانشمند‌ند باید ذیل انبیاء حرکت کنند والا ذیل شیطان حرکت می‌کنند و ما دو ولایت بیشتر در جهان نداریم که یا ولایت انبیاء است یا ولایت ابلیس، و فیلسوف و دانشمندان اگر ذیل ولایت انبیاء نباشند، تحت ولایت شیطان قرار می‌گیرند و لذا همه فیلسوفان مدرن غرب را پرچم‌داران فرهنگ شیطنت در جهان می‌دانم.» (منبع)

 احمدی‌نژاد رفته است اما هنوز در جمهوری اسلامی نزدیکان رهبری (و به طور قطع خود ایشان) روی فروپاشی تمدن غرب برنامه ریزی می‌کنند و این چنین توهماتی را مبنای سیاست‌گذاری‌های کلان خود در عرصه داخلی و خارجی قرار می‌دهند.

حجت‌الاسلام محمدیان رئیس نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه‌ها در گردهمایی مسئولان این دفاتر، اشاره می‌کند که «موجی که با ظهور انقلاب اسلامی در کشور و جهان پدید آمد، توانست تمدن غرب را به انزوا ببرد» و می‌افزاید: «موج انقلاب اسلامی تمدن غرب را به انزوا برده و این تمدن امروز با یک جریان غیر قابل نفوذ مواجه شده است و نتیجه آن فروپاشی غرب از درون خواهد بود.»

مراکزی چون «فرهنگستان علوم اسلامی» و «موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی» هنوز در اختیار کسانی چون آیت‌الله میرباقری و آیت‌الله مصباح یزدی قرار دارند که جملگی با فلاسفه و هر نوع تفکر انتقادی سر عناد دارند.

چند ماهی از عمر دولت یازدهم می‌گذرد و جریانی نسبتاً واقع‌گرا و همسو با الزامات نظام سرمایه‌داری جهانی بر سر کار آمده اما توهمات ایدئولوژیک در خصوص فروپاشی قریب‌الوقوع غرب همچنان بر ذهن فرماندهان ارشد نظامی و استراتژیست‌هایی که مسئول سیاستگذاری در این زمینه هستند حاکم است. اکنون حتی فرماندهان نظامی نیز برنامه‌های جاه‌طلبانه خود را برای تغییر معادلات قدرت در منطقه با اعتقاد به اینکه امریکا در حال نابودی است تدوین می‌کنند.

سردار قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه، اخیراً طی سخنرانی خود در سیرجان اظهار کرد: «فهم حقیقی ولایت و نظام جمهوری اسلامی ایران توانست استکبار جهانی و آمریکا را به زانو درآورد… این کشور در شرایطی که بزرگترین قدرت قلمداد می‌شد در همه ابعاد فروریخته است.» (منبع)

فردی مثل مصباح یزدی که پرداختن به مسئله معیشت مردم و رفع تحریم‌ها را (به عنوان دستور کار دولت جدید) «مایه تاسف و نشان از انحطاط فکری» می‌داند، از مهم‌ترین حامیان فکری احمدی‌نژاد بوده است. همو بود که روی کار آمدن احمدی‌نژاد را محصول «نماز شب و خون دل خوردن‌های خانواده شهدا» می‌دانست.

این مصباح یزدی بود که نخستین بار مهر امام زمانی بر پیشانی محمود احمدی‌نژاد زد. او همچنان سردمدار ارتجاع فکری موجود در پستوهای تاریک فرهنگی و سیاسی جمهوری اسلامی است و اکنون با تئوریزه نمودن «ولایت مطلقه فقیه» می‌رود که طرحی خطرناک از «امارت اسلامی» را جایگزین «جمهوری اسلامی» کند.

تئوریسین‌های ارتجاع در حوزه و دانشگاه به عنوان پدران معنوی احمدی‌نژاد سهم انکارناپذیری در انزاوی کشور، تحریم‌های بین‌المللی، فساد گسترده اقتصادی و دو قطبی شدن جامعه میان اقلیتی مرفه و اکثریتی فقیر دارند.

مصباح یزدی معتقد است: «در طول این سی و اندی سال نمی‌توانیم بگوییم ولی فقیه اشتباه کرده است و حتی اگر فرضا اشتباه کرد، شما باید به وظیفه خود عمل کنید.» (منبع)

انتزاع از واقعیات اما موجب از میان رفتن آن نخواهد شد و آن امور در نهایت خود را بر ما تحمیل خواهند کرد. تئوریسین‌های مرتجع نمی‌دانند نتیجه فشار آنها بر دانشگاه و صهیونیستی و سکولار خواندن آن از جمله مهم‌ترین عوامل فرار مغزها از کشور بوده است. ايران از نظر فرار مغزها در صدر کشورهای جهان قرار دارد. طبق آمار صندوق بين‌المللی پول، سالانه بين ۱۵۰ تا ۱۸۰ هزار نفر از ايرانيان تحصيل‌کرده برای خروج از ايران اقدام می‌‌کنند و ايران از نظر فرار مغزها در بين ۹۱ کشور در حال توسعه و توسعه نيافته جهان مقام اول را از آن خود کرده است. (منبع)

تئوریسین‌های ارتجاع در حوزه و دانشگاه به عنوان پدران معنوی احمدی‌نژاد (و احمدی‌نژادها) سهم انکارناپذیری در انزاوی کشور، تحریم‌های بین‌المللی، فساد گسترده اقتصادی و دو قطبی شدن جامعه میان اقلیتی مرفه و اکثریتی فقیر دارند.

آنها به جای پاسخ‌گویی در قبال حمایت تئوریک و عملی که از دولت احمدی‌نژاد انجام داده‌اند، کماکان در تخیلات واپسگرایانه خود غرق‌اند. ایدئولوگ‌های ارتجاع که برنامه‌های توسعه و انضباط مالی را توطئه دشمنان اسلام می‌پنداشتند، اکنون در برابر رشد اقتصادی منفی ۶ درصدی، بیکاری ۳۰ (تا ۵۰ درصد در برخی استان‌ها)، تورم بالای ۴۰ درصد چه چیزی برای گفتن دارند؟

صندوق بین‌المللی پول با پیش بینی نرخ تورم ۱۸۸ کشور جهان در سال ۲۰۱۳ اعلام کرد ایران که سال ۲۰۱۲ رتبه چهارم تورم جهان را داشت در سال جاری میلادی با تورم بیش از ۴۲ درصدی در صدر قرار خواهد گرفت (منبع)

نرخ خط فقر یک میلیون و هشتصد هزار تومانی در سال گذشته به این معناست که بیش از نیمی از ایرانی‌ها (در خوشبینانه‌ترین تحلیل) زیر خط فقر زندگی می‌کنند. نکته قابل توجه اینکه در سال ۱۳۹۱ حقوق قانون کار مصوب وزارت کار تنها ۳۸۹ هزار و ۷۰۰ تومان بوده است!

به راستی چه کسی مسئول رنج بی‌پایانی است که سوءتدبیر دولتمردان به مردم تحمیل می‌کند؟ آیا فقط دولت مسئول تورم، بیکاری و فقر و فلاکت جامعه (و ناهنجاری‌های اجتماعی متعاقب آن) است؟

بزرگترین مطالبه کنشگران سیاسی و افکار عمومی محاکمه کسانی مثل بابک زنجانی یا سعید مرتضوی و یا حداکثر محمود احمدی‌نژاد است. اما آیا با محاکمه این چهره‌ها مسئله حل خواهد شد؟

تا وقتی کسانی در حوزه‌های علمیه و دانشگاه‌ها هستند که با علم، توسعه، دموکراسی، آزادی و… سر عناد دارند، و از قدرت رسانه ای، سرمایه هنگفت و حاشیه امن قضایی نیز برخوردار هستند، چگونه می‌توان انتظار داشت که جامعه ایران روی آرامش و رفاه و رونق اقتصادی به خود ببیند؟