«حسن روحانی:  مرحله دوم یارانه را هم دولت مصمم است سال آینده عملیاتی و اجرایی کند نه امسال. می‌خواهیم اول تورم را تاحدی مهار کنیم، سیستم بانکی را تا حدی اصلاح کنیم و همزمان می‌رویم بحث دوم در بخش یارانه. البته اقدامکی هم دولت امسال برای اقشار کم‌درآمد انجام خواهد داد، در حد توان این دولت که به هر حال آغاز کار است و مشکلاتی که دولت دارد، انشاءالله به اقشار کم درآمد جامعه تا پایان سال دو بسته کالایی تقدیم خواهیم کرد.

مجری صدا و سیما: گروه‌هایی که تحت پوشش هستند یا شیوه‌های دیگری هم است؟

– کارمندان دولت، اقشار کم‌درآمد، تا پایان سال البته یارانه را دست نمی‌زنیم، در کنار آن برای اقشار کم درآمد در دو نوبت دو بسته کالایی مد نظر قرار می‌گیرد.» منبع

 بیکاری فقر افسردگی


بررسی وضعیت حقوق بشر در یک جامعه، بدون توجه به مسئله فقر، همه‌جانبه و دقیق نیست. وجود فقر نه تنها در ایران، بلکه در سراسر جهان یکی از پیامدهای مهم بی‌اعتنایی به حقوق بشر است.  انباشت سرمایه در دست سرمایه‌داران بزرگ جهانی، باعث گسترش فقر شده است و جهان روز به روز بیش از پیش در نابرابری غرق می‌شود.

در ایران حکومت اسلامی اگرچه از فردای به قدرت رسیدن، از حکومت پابرهنه‌ها سخن گفت و وعده داد که «پول نفت را سر سفره مردم» می‌آورد و به مدد این درآمد ملی، برق را مجانی و بیمه تامین اجتماعی را همگانی می‌کند، خود، سرکرده‌ سرمایه‌داری، دلالی و واسطه‌گری شد و جامعه را به سمت فقر بیشتر هل داد؛ فقری که در سایه آن ابتدایی‌ترین حقوق انسانی نیز پایمال می شود: سفره‌ها کوچک و آموزش و تحصیل به کالایی گران تبدیل شده است.

در همین زمینه بخوانید: ده پرسش اساسی در مورد حقوق بشر

بخشی از جامعه حالا دلخوش وعده‌هاست و یکی از جدیدترین وعده‌ها، تحویل یک سبد کالایی به اقشار کم‌درآمد است.

با وجود وعده حسن روحانی در صدا و سیمای جمهوری اسلامی در مورد تحویل این سبد کالایی به “اقشار کم درآمد” جامعه، هنوز به صورت دقیق مشخص نیست این طرح، چه کالاهایی را در برمی گیرد و قرار است به چه افرادی داده شود.

وزارت صنعت، معدن و تجارت به عنوان مجری این طرح اعلام کرده است اطلاعات چندانی از این طرح ندارد و سخنگوی اقتصادی دولت را مسئول پاسخگویی به سئوالات معرفی کرده است. محمدباقر نوبخت نیز بدون اعلام جزئیات این طرح همچنان پاسخگویی درباره آن را بر عهده وزارت صنعت، معدن و تجارت گذاشته است. مطابق خبرهای نیمه رسمی سبد کالایی شامل پنج قلم کالای اساسی برنج، روغن، تخم مرغ، پنیر و گوشت مرغ اعلام شده که قرار است همزمان با سالروز جمهوری اسلامی، در بین افراد تحت پوشش کمیته امداد، سازمان بهزیستی، روستاییان، عشایر، کارگران و کارمندان توزیع شود.

با وجود وعده حسن روحانی در صدا و سیمای جمهوری اسلامی در مورد تحویل یک سبد کالایی به «اقشار کم درآمد» جامعه هنوز به صورت دقیق مشخص نیست این سبد کالایی شامل چه کالاهایی است و قرار است به چه افرادی داده شود.

خبرگزاری ایسنا به نقل از برخی اظهارات غیر رسمی در وزارت صنعت، معدن و تجارت تعداد افراد مشمول دریافت این سبد کالایی را ۲۱ میلیون نفر عنوان کرده است، اما به نظر می‌رسد بین تعریف مردم از ” اقشار کم درآمد” و تعریف دولت تفاوت وجود دارد. خود مردم اقشار کم درآمد جامعه را چه کسانی می‌دانند؟ چه کسانی به شیوه تخصیص این سبد کالایی اعتراض دارند و علت اعتراض آنان چیست؟

دولت همه چیز را به آدم‌های خودش می‌دهد

یکی از بازنشستگان تامین اجتماعی می‌گوید: «بدبختی بزرگ ما این است که معلوم نیست جزو کجا هستیم. دولت ما را گذاشته کنار و به ما کاری ندارد. همیشه همینطوری است، فکر نکنید فقط این دفعه اینطوری شده است. سر بحث بیمه حساب و کتاب ما فرق دارد. موقع زیاد شدن حقوق‌ها به فکر ما نیستند. فیش حقوقی ما را بانک‌ها قول ندارند؛ یعنی وامی، چیزی بخواهیم بگیریم از ما ضامن نمی‌گیرند. بانک می‌گوید شما پیر هستید و اگر بیفتید و بمیرید ورثه پول بانک را نمی‌دهد.»

این بازنشسته تامین اجتماعی اضافه می‌کند: «دولت همه‌چیز را به آدم‌های خودش می‌دهد. هر چیزی بخواهند بدهند به آدم‌های دولت می‌رسد. خدا وکیلی کارمند دولت قشر کم درآمد است؟ زن و مرد حقوق بگیر دولت هستند و هرکدام‌شان ماهی یک و نیم میلیون، دو میلیون حقوق می‌گیرند. بیمه هم دارند، وام هم دارند. فروشگاه هم دارند که بهترین جنس را قسطی بهشان می‌دهد. وضع کارمند دولت از همه مردم بهتر است. مردم آرزو دارند بچه‌هایشان استخدام دولت بشوند.»

۲۱ سال بیمه داشتم، دستگاه دستم را کشید داخل

یکی از مستمری بگیران به تبعیضی که بین مستمری بگیران و بازنشستگان وجود دارد اعتراض می‌کند و می‌گوید: «۲۱ سال بیمه داشتم. آستین لباسم گیر کرد به دستگاه تراش و دستم را کشید داخل. به موقع مرا رساندند بیمارستان وگرنه از خونریزی می‌مردم. عمل کردند، بخیه زدند. دستم به ظاهر سالم است، اما جان ندارد. پنج ماه و بیست روز استعلاجی دادند. وقتی برگشتم به کار، این دست دیگر دست سابق نبود. زور نمی‌آمد داخلش. نشستند زیر پای من که خودت را بازنشسته کن. کسی را نداشتیم به ما بگوید قانون چطوری است. موقع کار اذیت می‌شدم، دستم درد می‌گرفت، نمی‌توانستم قطعه را ببرم روی دستگاه ولی اگر می‌دانستم مستمری اینقدر بد است دندم نرم، ۹ سال تحمل می‌کردم.»

یک بازنشسته تامین اجتماعی: «موقع زیاد شدن حقوق‌ها به فکر ما نیستند. فیش حقوقی ما را بانک‌ها قول ندارند؛ یعنی وامی، چیزی بخواهیم بگیریم از ما ضامن نمی‌گیرند. بانک می‌گوید شما پیر هستید و اگر بیفتید و بمیرید ورثه پول بانک را نمی‌دهد.»

او ادامه می‌دهد: «چون بیمه ما تکمیل نیست قدر بقیه به ما حقوق نمی‌دهند. آن موقع نمی‌دانستم. چند سال بعد اعتراض کردم، قبول نکردند. گفتند باید همان وقت بقیه بیمه را می‌ریختی به حساب. بلد نبودیم، فرقی هم نداشت چون اینقدر پول نداشتم. یک حقوق بخور و نمیری به ما می‌دهند و به امان خدا. هر چیزی که می‌خواهند بدهند مستمری بگیران را جدا می‌کنند و می‌گویند مال شما نیست. به شما تعلق نمی‌گیرد. بهزیستی و کمیته امداد نوش جانشان، اما قرآن بگذارید وسط معلوم شود وضع مستمری بگیر بهتر است یا کارمند دولتی‌ها. به تعداد باشد، به سن و سال باشد، به حقوق، به هر چیزی که باشد باید به ما برسند ولی کو انصاف؟»

نه مرغیم و نه شتر، شتر مرغیم

یک نیروی کاری شرکتی که در دانشگاه مشغول به کار است می‌گوید: «استخدام‌ها را دادند به پیمانکار. دولت برای اینکه خودش قرارداد نبندد و از سر خودش باز کند همه چیز را داده به شرکت‌ها. من الان برای دانشگاه کار می‌کنم و سابقه‌ام از خیلی استخدامی‌های رسمی دانشگاه بیشتر است است، ولی قراردادم با شرکت است. اگر اعتراض کنم به شرکت می‌گویند، تا پایان قرارداد مرا می‌فرستند یک جای بد و بعد اخراجم می‌کنند. خیلی از این موارد بوده. ما نه کارمندیم نه کارگر. اسم‌مان توی دفتر نیست. از وکیل شرکت پرسیدم ما چی هستیم؟ گفت شما نه مرغید و نه شتر، شتر مرغید. یک احمدی‌نژاد به فکر ما بود که آن هم رفت. جلوی شرکتی‌ها وایساد. اگر می‌ماند همه ما را استخدام می‌کردند. به کارمند دولت همه چیز می‌دهند. بن، دفترچه، وام، عیدی، پاداش، صرفه‌جویی آخر سال، تشویقی، جنس‌هایی که تعاونی زیر قیمت توزیع می‌کند. احمدی‌نژاد به همه ایران می‌داد به خاطر همین یک ذره پول بیشتر به بدبخت و بیچاره‌ها هم می‌رسید. هر موقع می‌گویند به قشر مستضعف می‌دهیم یعنی به ما نمی‌رسد، فقط دولتی‌ها. پتروشیمی، بانک، دانشگاه، اداره‌ها، کارخانه‌ها و هر جای دیگری را که زورشان رسیده داده‌اند دست شرکت‌هایی که مال فک و فامیل رئیس و روسا است. برای همین نمی‌گذارند ما استخدام شویم و ریشه قرارداد‌های شرکتی خشکانده شود.»

کارگران بدون قرارداد

سجاد، کارگر یک میوه فروشی است. او به ازای هشت ساعت کار در روز ماهیانه ششصد هزار تومان حقوق می‌گیرد و تحت پوشش بیمه نیست. در روزهای شلوغ مانند اعیاد و غیره، این کارگر مجبور است ۱۵ ساعت بدون احتساب اضافه کاری در مغازه بماند.

 او می‌گوید: «کارگر که ما نیستیم. هستیم؟ کارگر یعنی مال خودشان، به ما نمی‌دهند. صاحب مغازه که بیمه نکرد ما را. گفت یک نفر بیمه نمی‌شود. به جایش پول بیمه و حقوق را روی هم ۶۰۰ هزار تومان می‌دهد. من خیلی رفتم دنبال بیمه، گفتم خودم را بیمه کنم. بیمه الان ماهی ۱۵۰ هزار تومان شده است. چیزی برای خودم نمی‌ماند. یک بیمه‌ای هست که خودت بیمه می‌کنی، هفت ماه ریختم به حساب بعد قطع کردم. الکی بود. رفتم بیمارستان همه پول را از خودم گرفتند. فهمیدم این دفترچه‌ها به درد نمی‌خورد. دنبال پول بیمارستان بودم که فهمیدم بازنشستگی هم ندارد. بی خود هفت ماه پول ریختم. از دستم رفت.»

این کارگر ادامه می‌دهد: «برای گرفتن بن و چیزهایی که اعلام می‌کنند باید از طرف خود دولت بیمه باشی. فقط ما نیستیم. آن طرف خیابان پیرمردی بساط کرده، باور کن ۸۰ یا ۹۰ سال است. زنش توی خانه اسفند نخ می‌کند برای چشم زخم. این می‌آورد کنار خیابان می‌فروشد. یکبار قلبش گرفته بود شاگرد مغازه‌ها جمع شدیم و بردیمش خانه. خانه که چه عرض کنم، خرابه بود. زنش روی پا نیست، چهار دست و پا از پله‌ها بالا و پایین می‌رفت. اینقدر دلم سوخت. بچه ندارند، بیمه ندارند.

سجاد، کارگر یک میوه فروشی است. او به ازای هشت ساعت کار در روز ماهیانه ششصد هزار تومان حقوق می‌گیرد و تحت پوشش بیمه نیست. در روزهای شلوغ مانند اعیاد و غیره، این کارگر مجبور است ۱۵ ساعت بدون احتساب اضافه کاری در مغازه بماند.

گفتم حاجی برو کمیته امداد. گفت: از گرسنگی بمیرم گدایی نمی‌کنم. به حضرت عباس الان دارم تعریف می‌کنم توی دلم داره یه طور بدی می‌شه. فکر کردی به اینها گوشت و مرغ می‌دن؟ دولت اصلاً خبر نداره اینها زنده‌اند. من همیشه می‌گم دنیا اینقدر شلوغ شده که خدا یه سری‌ها را یادش رفته. مادرم میگه کفره اما از روزی که خانه و زندگی این پیرمرد و پیر زن را دیدم دلم سرد شده از خدا.»

کمیته امداد؟

یک زن تقریباً ۵۰ ساله و خانه‌دار درباره درستی یا نادرستی پرداخت سبد کالا به مددجویان تحت پوشش کمیته امداد می‌گوید: « کمیته امداد و بهزیستی… خدایی‌اش اول به اینها می‌رسند بعد کسان دیگر. پول ندارند، بی سرپرست هستند. آدم ناخوش توی خانه دارند. مردم خودشان مشکل دارند، ولی دلشان برای اینها می‌سوزد. کار دنیا اینجوری است، هرکس خودش مشکل دارد بیشتر به بقیه کمک می‌کند. شما مردها اینجوری نیستید. زن‌ها با اینکه خودشان توی خرجی کم می‌آورند به بقیه کمک می‌کنند.

خوب است بدهند به کمیته امدادی ها. اگر پول بدهند خرج می‌شود. قرض دارند بندگان خدا. کاش گوشت و مرغ بدهند تا بدن‌هاشان قوت بگیرد. کاری کنند آبروی این بندگان خدا نریزد. خوب است موقع پخش این کالاها با پرچم و بلندگو نیایند در خانه‌ها. این‌ها آبرودار هستند. دو تا از همسایه‌های ما تحت پوشش کمیته امداد هستند. عید برایشان آجیل آورده بودند. جلوی ماشین پرچم زده بودند. همه فهمیدند اینها تحت پوشش کمیته امداد هستند. زهرا خانم دوست خودم است. دختر دم بخت دارد. بیچاره گریه می‌کرد و می‌گفت دیگر برای دخترم خواستگار نمی‌آید. درست نیست با آبروی مردم بازی کنند. دولت با کمیته امداد شرط کند که کالاهای مورد نیاز افراد تحت پوشش خود را بی سر و صدا پخش کند. توی تلویزیون نشان ندهد. جای کمیته امداد را هم بد درست می‌کنند. جلوی خیابان درست می‌کنند. زن‌ها روی‌شان را با چادر می‌گیرند تا کسی آنان را نشناسد. اینقدر دلم برای‌شان می‌سوزد… خوب است این سبدها را بدهند به کمیته‌امدادی‌ها و کسانی که بچه افلیج و سرطانی دارند. خانواده‌هایی که بچه عقب افتاده‌ دارند مستحق‌تر هستند. خدا نکند کسی این دوره و زمانه کارش به دکتر و بیمارستان بیافتد.»

تازه عروس و دامادها

خانم ۲۳ ساله‌ای که تازه ازدواج کرده است می‌گوید: «یک ترم از درسم مانده است. خیلی سختی کشیدیم این هشت ماهی که ازدواج کردیم، اما شوهرم می‌گوید باید مدرک بگیرم تا بتوانم کار پیدا کنم. شوهرم در کارخانه ‌نئوپان‌سازی کار می‌کند. تا حالا مجبور شده‌ام نصف طلاهایی را که موقع عروسی برایم کادو آورده‌اند، بفروشم. همسرم تا هر موقع که اجازه بدهند اضافه کار می‌ماند کارخانه، اما خودتان که بهتر می‌دانید درست نیست. اول ازدواج باید زن و شوهر بیشتر پیش هم باشند.

یک زن کارگر: «گوشت و برنج کوپنی وقتی خوب است که بقیه چیزها را هم داشته باشی. حقوق اداره کار نزدیک ۵۰۰ هزار تومان است، اما چون ما کاغذ (قرارداد) نداریم صدایمان به جایی نمی‌رسد. حقوق قانونی‌مان را به ما بدهند بس است.»

اگر قرار است جمعیت بیشتر شود باید از کسانی که ازدواج می‌کنند حمایت شود. مگر در سال چند نفر عروسی می‌کنند؟ کسانی را که ازدواج می‌کنند حمایت کنند. از روی عقدنامه معلوم است. قانون بگذارند کسانی که تازه ازدواج کرده‌‌اند با عقدنامه کالاهای مورد نیاز خود را بگیرند. تا دو، سه سال اول زندگی خیلی خرج دارد. دولت باید کمک کند.»

حقوق قانونی به ما بدهند بس است

 خانم ۳۵ ساله‌ای که در کارگاه تولید قطعات پلاستیکی مورد استفاده در صنعت برق‌کشی ساختمان کار می‌کند، می‌گوید: «جوری می‌گویید انگار همه حق و حقوق ما را داده‌اند و فقط مانده گوشت و مرغ بدهند. قرارداد ندارم. هیچکدام از ما قرارداد نداریم. حاج آقایی که صاحب دستگاه است می‌گوید اینقدر برایش نمی‌ماند که حقوق کامل به ما بدهد. یک سال گرانی را تحمل کردیم و اینقدر التماس و زاری کردیم و قسم دادیم تا راضی شد حقوق ما را بکند ۲۷۰ هزار تومان. بغل دستی خود من با بخار پلاستیک مسموم شد. عکس گرفتند از سینه‌اش، معلوم شد ریه‌اش خراب شده. رفت شکایت کرد ولی دستش به جایی نرسید. باید حتماً کاغذ و امضا باشد تا قاضی رای بدهد. از ترس بازرسی یک ماه و نیم کارگاه تعطیل بود. حقوق‌ها قطع شد.

شوهرم نتوانست خرج ما را بدهد. دو سال پیش گذاشت و رفت. من ماندم و سه تا بچه. خانه پدرم زندگی می‌کنم. بعضی‌وقت‌ها پدر و مادر شوهرم برایم پول می‌آورند، اما با این پول‌ها که نمی‌شود خرج زندگی داد. سراغ کار بهتر رفتم، ولی نزدیک نیست. به رفت و آمدش نمی‌ارزد. پدرم هم نمی‌گذارد جای دور بروم. می‌گوید چون مرد بالای سرت نیست نباید هرجایی بروی. می‌خواهم چه کنم مرد بالای سرم باشد؟ از آن یکی چه خیری دیدم که از بقیه مردها ببینم؟ پدر و مادر بقیه زن‌هایی که پیش ما کار می‌کنند حاجی را قبول دارند…»

این خانم ادامه می‌دهد: «گوشت و برنج کوپنی وقتی خوب است که بقیه چیزها را هم داشته باشی. حقوق اداره کار نزدیک ۵۰۰ هزار تومان است، اما چون ما کاغذ (قرارداد) نداریم صدایمان به جایی نمی‌رسد. حقوق قانونی‌مان را به ما بدهند بس است. وقتی می‌روم بانک اینقدر حرصم می‌گیرد… زن‌ها با لباس خوشگل برای خودشان پشت میز می‌نشینند و حقوق حسابی می‌گیرند. کار ما خیلی سخت‌تر است. سرطان‌زا است.»