در دیداری که سرپرست وزارت علوم، تحقیقات و فناوری دولت روحانی با برخی از روحانیون قم- که دیدگاههای اکثر روحانیون را نمایندگی میکنند- برای هموار کردن رأی اعتمادگیری از مجلس داشته آنها سخنانی به زبان آوردهاند که همه متوجه به اسلامی کردن دانش و دانشگاههاست. آنها از اختلاف روحانی و مجلس بر سر تعیین وزیر علوم برای دادن رهنمود به این وزارت استفاده کردهاند. علیرغم گرایشهای سیاسی مختلف همه آنها خواهان دانشگاه اسلامی هستند.
این سخنان مبانی فکری بسیار نزدیکی دارند اما کمتر متوجه بحث نظری یا دینی هستند. انتظاراتی که در این سخنان عرضه میشود همه در چارچوب انتظارات مراجع سنتی شیعه جای نمیگیرند بلکه بیشتر سخن اسلامگرایان مبنی بر در اختیار داشتن قدرت و کنترل دانشگاههاست. اینگونه سخنان خواستههای عملی روشنی دارند که برخی از آنها به صراحت و برخی به دلیل احساس تقابل افکار عمومی به طور ضمنی بیان میشوند.
۳۵ سال است که روحانیون شیعه به تعابیر و لحنهای متفاوت خواستههای خود را از دانشگاهها مطرح کردهاند.
روحانیونی که برخوردی تهاجمی در برابر دانشگاهها دارند خود اکثراً در مقام مدیریت مراکز آموزشی حوزوی یا دوزیست قرار دارند اما آن قلمرو برای آنها کافی نیست. آنها میخواهند حوزه نفوذ و اقتدار خود را به همه محیطهای آموزشی در کشور بسط دهند. محملهای این بسط حوزه اقتدار نیز تبلیغات و اقتدار دینی بلامعارض، غربستیزی، دگرستیزی و زنستیزی است.
از مجموع این سخنان چهار خواسته را میتوان بیرون کشید:
هدایت و کنترل دانشگاهها
برای بسط حیطه اقتدار روحانیون در دانشگاهها، به دو مقدمه تمسک میجویند:
روحانیونی که برخوردی تهاجمی در برابر دانشگاهها دارند خود اکثراً در مقام مدیریت مراکز آموزشی حوزوی یا دوزیست قرار دارند اما آن قلمرو برای آنها کافی نیست. آنها میخواهند حوزه نفوذ و اقتدار خود را به همه محیطهای آموزشی در کشور بسط دهند. محملهای این بسط حوزه اقتدار نیز تبلیغات و اقتدار دینی بلامعارض، غربستیزی، دگرستیزی و زنستیزی است.
۱. اینکه”پیشرفتهای مختلف علمی در کشور مرهون توجه به اسلام و مبانی دینی است.” (جوادی آملی، خبر آنلاین، ۱۱ مهر ۱۳۹۲) این را به عنوان یک واقعیت بیان میکنند. هیچ مشاهده و تحقیقی حاکی از این گزاره نیست.
۲. اینکه “اگر علوم دانشگاهی ما اسلامی باشند، بسیاری از مشکلات ما حل خواهد شد” (جوادی آملی، همانجا) یا “اگر دانشگاه، خدا و امام زمان را داشته باشد، آن دانشگاه سرآمد عالم میشود که امیدوارم به همت شما، مردم و جوانانی که وارد دانشگاه میشوند، اول خدا را بشناسند و بعد امام زمان را؛ بنابراین کلید همه ابواب، معرفت به خدا و امام زمان است.” (وحید خراسانی، همانجا) ۳۵ سال است که چنین سیاستی در ایران دنبال شده و بر مشکلات دانشگاهها اضافه شده است و نه بالعکس.
هدف از بیان این جملات آن است که مدیریت و هدایت امور آموزشی و پژوهشی در دانشگاهها به روحانیون سپرده شود. روحانیون دیگر همانند سال ۵۷ میدانند که فیزیک و ریاضی و شیمی را نمیتوان اسلامی کرد اما در همان قلمروها نیز میخواهند جهتگیری آموزشی و پژوهشی در اختیار آنها باشد. در حوزه علوم انسانی و اجتماعی که همه مدعی تام و تمام هستند.
توقف اعزام دانشجو به خارج
خواسته دوم عدم تحصیل دانشجویان ایرانی در خارج از کشور بالاخص کشورهای غربی است: “دانشجویان ایرانی و مسلمان نباید در خدمت کشورهای غربی باشند و وزارت علوم باید برای این امر چارهاندیشی کند.” (جوادی آملی، همانجا) هدف این است که مبادله علمی میان ایران و کشورهای غربی متوقف شود تا دانشجویان ایرانی تحت تاثیر فضای آزادی و دمکراسی در غرب قرار نگیرند.
آپارتاید عقیدتی در قلمرو آموزشگران
خواسته سوم حذف همه دگراندیشان و دگرباشان از جمله غیر مسلمانان، غیر شیعیان، و غیر وفاداران به ولایت فقیه از مقام استادی دانشگاه است. روحانیون میخواهند که تنها وفاداران به آنها در دانشگاهها درس بدهند: “باید افرادی در دانشگاه برای تربیت دانشجویان به کار گرفته شوند که خداباور، معادباور دینباور و اخلاقمدار باشند تا بتوانند نسل علمی اخلاقی را به جامعه تحویل دهند.” (شبیری زنجانی، همانجا) طبعاً افراد خداباور و دینباور نیز کسانی هستند که باور خود را از روحانیون شیعه بگیرند.
آپارتاید جنسی
تفکیک جنسی از خواستههای همیشگی روحانیون بوده است. شریعتگرایان خواهان جداسازی کامل هستند یعنی دانشگاههای زنانه و مردانه: “از نظر اسلام زن و مرد کرامت دارند و تفکیک جنسیتی باید با احترام صورت گیرد.” (نوری همدانی، ایسنا ۱۲ مهر ۱۳۹۲) پس از تعیین سرپرست وزارت علوم نیز برخی از روحانیون از تغییر سیاستهای دولت احمدینژاد ابراز نگرانی کرده بودند: “یکی از مسئولین دانشگاه به تفکیک جنسیتی در دانشگاه اشاره کرد و گفت اجرای این طرح پروندههای مربوط به مزاحمتهایی که برای بانوان به وجود میآمد را به صفر رساند و از طرف دیگر باعث افزایش سطح علمی و معدل دانشجویان شد (…) نباید غربزده باشیم و گمان کنیم هرچه از دروازه غرب وارد شد از تمدن و انسانیت نشان دارد” (مکارم شیرازی، رجا نیوز، ۱ شهریور ۱۳۹۲)
اما اسلامگرایان عملگرا و نظامیگرا برای جلب رضایت شریعتگرایان به جداسازی دختران و پسران در کلاس درس و کتابخانه و غذاخوری و دیگر محیطهای بسته اکتفا میکنند. آنها فکر میکنند که بدین ترتیب هم کنترل اعمال میشود و هم شریعتگرایان راضی میشوند. اما تجربه نشان داده که شریعتگرایان بدین راضی نیستند.
سهمیهبندی جنسیتی
در کنار چهار خواسته آشکار و شفاف فوق، اکثریت روحانیون شیعه یک خواسته دیگر هم داشتهاند که کمتر به بیان آمده اما بدان عمل شده است. این خواسته سهمیهبندی جنسیتی است. این سهمیهبندی در دو دوره اعمال شده است: بار اول پس از انقلاب فرهنگی که حضور زنان در بسیاری از رشتههای مهندسی و کشاورزی ممنوع شد و سپس در دوران رفسنجانی و خاتمی برخی از آنها اصلاح شد.
بار دوم نیز هنگامی بود که سهم دختران دانشجو از صندلیهای دانشگاهها در دهه ۱۳۸۰ به حدود ۷۰ درصد رسید. دولت احمدینژاد با هماهنگی حکومت و روحانیونی که از او حمایت میکردند درصد دانشجویان دختر را هرچند در رقابت از پسران جلو میزدند به ۵۰ درصد کاهش دادند (تبعیض منفی علیه دختران و تبعیض مثبت به نفع پسران). این بدین معنی است که دختران نباید مشاغل مردانه را اشغال کنند و نیز در صورت کاهش مشاغل باید به مردان اولویت داده شود چون آنها سرپرست خانوار هستند و نه زنان. همچنین توازن قدرت موجود میان زنان و مردان نباید با بالا رفتن اشتغال زنان بر هم بخورد.