حسن روحانی در مقالهای که در ۱۹ سپتامبر ۲۰۱۳ در سایت روزنامه “واشینگتن پست” و در ۲۰ سپتامبر در روزنامه چاپی آن منتشر کرده، به دو استدلال برای تداوم غنی سازی هستهای و تسلط بر چرخهی سوخت هستهای در ایران متمسک شده است:
۱) تبدیل شدن انرژی هستهای به مسئلهای هویتی برای مردم ایران و تلاش آنها برای کسب احترام و کرامت از این طریق، و
۲) تنوع بخشیدن به منابع انرژی کشور.
این دو نکته در مطلبی آمده که برای کلید زدن به موتور مذاکرات نوشته شده است (تحت عنوان “چرا ایران به دنبال تعامل سازنده است”) و طبعا دیپلماتها میتوانند گفتگو با روحانی را از این متن آغاز کنند.
هر دوی این استدلالها بارها از سوی مقامات پیشین جمهوری اسلامی و بالاخص شخص محمود احمدینژاد (البته با زبانی نارسا) تکرار شدهاند، اما بیان آنها از سوی روحانی با تاکید وی بر دیپلماسی که در دوران کارزار انتخاباتی نیز بدان اشاره شد همخوانی ندارد.
چگونه موضوعی که در رسانههای ایران از سوی شورای امنیت ملی بحث و گفتگو در باب آن ممنوع بوده میتواند بخشی از هویت شهروندان آن بوده باشد؟
عرصه دیپلماسی میدان مقایسه روشها و مسیرهای موجود برای تامین منافع و امنیت ملی است و انتخاب جمعی کم هزینهترین روش برای رسیدن به هدف مشترک و قابل توافق در چارچوب این منافع و امنیت جمعی. بر اساس همین نگاه است که همتایان روحانی میتوانند او را مورد پرسش قرار دهند.
چگونگی استدلالها برای دیپلماتها
یک دیپلمات خبره با هر دو استدلال روحانی در این مقطع نمیتواند کنار بیاید چون اولا در حالی که یکی از پیشرفتهترین کشورهای دنیا (ژاپن) پس از فاجعه اتمی در حال بستن نیروگاههای اتمی خود است و آخرین آنها را چند روز پیش بست؛ کسی به راحتی و به سادگی قبول نمیکند که کشوری در حال توسعه میآید و همه تخممرغ هایش را در سبد هستهای میگذارد.
ثانیا مسئله هویت برای یک دیپلمات عمدتا در چگونگی حفظ منافع و امنیت ملی کشورش بازتاب مییابد تا در آمال و آرزوها و احساسات حاکمان آن کشور. آیا حتی اگر مردم کشوری در حوزههایی حساسیت داشته باشند دیپلمات مورد انتخاب آنها میتواند از آنها پیروی کند؟
آیا بدترین انتخاب میتواند حجت دیپلماسی باشد؟
چگونه دیپلماتهای طرف مذاکره میتوانند از “شیخ دیپلمات ” ما بپذیرند که ملتی با دهها و صدها روش و ابزار برای کسب کرامت و احترام در عرصه بین المللی- از هنر و فرهنگ تا میراث باستانی و از تولیدات و خدمات تا منابع طبیعی و انسانیاش- به مخاطرهانگیزترین روش برای دست یابی به این هدف تمسک جسته باشد؟ غیر از این است که این روش از سوی حاکمان برگرفته شده و اکنون توسط کسی که منتخب شورای نگهبان و بیعت شده از سوی مردم است، از جانب آنها به عنوان وجه کرامت و احترام به دنیا عرضه میشود؟
دیپلماتها میتوانند از روحانی در نیویورک بپرسند که آیا تمسک به زور در عرصه بینالمللی غیرمجاز و در عرصه داخلی مجاز است یا در یکی مجاز و در دیگری غیر مجاز است.
دیپلماتها بالطبع میتوانند از وی بپرسند، چرا ملتی که روحانی مدعی نمایندگی آنهاست دو دهه به پنهانکاری و دروغگویی (که خود وی در اثرش بدان اذعان داشته) دست زده تا از طریق آن به احترام و کرامت دست یابد. آیا حتی اگر هدف دستیابی به چرخه سوخت هستهای بود دیپلماتهای کشور مربوطه نمیتوانستند با هزینه کمتر بدان دست یابند؟
بهترین راه کنار گذاشته نشده است؟
دیپلماتها میتوانند از روحانی بپرسند که آیا استیفای حقوق و مطالبات مردمی که سه میلیون نفر از آنها در خرداد ۸۸ در تهران به خیابان آمدند و رای خود را جستجو کردند بهتر و بیشتر برای آنها کرامت و احترام به بار نمیآورد تا برنامهای که از هیچ کدام از جزئیاتش خبری ندارند و اگر رسانههای بین المللی و فارسی زبان خارج کشور نبودند، در باب آن در تاریکی مطلق به سر میبردند. آنها میتوانند بپرسند که چرا این سادهترین و کم هزینهترین راه برای ارتقای کرامت و احترام شهروندان ایرانی کنار گذاشته شده است.
دیپلماتهای خبره میتوانند از روحانی بپرسند که آیا مردم ایران با برنامه هستهای که هیچ ربطی به زندگی معمول آنها ندارد و معیشت آنها را در یک دهه اخیر بدتر ساخته بیشتر احترام و کرامت کسب میکنند یا این که دولتشان حقوق مدنی و اساسی آنها را به رسمیت بشناسد؛ آیا تحقیر سوار کردن زنان به ونهای گشت ارشاد یا سانسور آثار نویسندگان و هنرمندان یا رد صلاحیت سیاستمداران در انتخابات با برنامهی هستهای جبران میشود؟ زندانی کردن حدود ده هزار نفر پس از اعتراضات مسالمتآمیز به نتایج یک انتخابات چطور؟
آزادی درصد کوچکی از زندانیان سیاسی در ۲۷ شهریور ۱۳۹۲ درست زمانی انجام گرفت که هیئت ایرانی برای مذکرات در نیویورک کشور را ترک میکرد. دیپلماتهای همتای روحانی میتوانند از وی سوال کنند آیا آزادی این افراد بدون شبهه دادن پیام به بیگانگان -این که دوران تازهای در ایران آغاز شده – بیشتر ضامن کرامت انسانی مردم ایران نبود؟
هویت اعطایی
سوال دیگری که دیپلماتها میتوانند از روحانی بپرسند آن است که در نتایج کدام نظرسنجیها در ایران یا خارج کشور از شهروندان ایرانی چنین تصویری از برنامه هستهای در میان مردم ایران یعنی برنامه هستهای به عنوان بخشی از هویت ملی آنها ترسیم شده است.
دیپلماتهای همتای روحانی میتوانند از وی سوال کنند آیا آزادی چند زندانی سیاسی، بدون شبهه دادن پیام به بیگانگان که دوران تازهای در ایران آغاز شده، بیشتر ضامن کرامت انسانی مردم ایران نبود؟
آیا این دولت احمدینژاد نبود که برنامه هستهای را با هویت ملی ایرانیان پیوند زد؟ چگونه موضوعی که در رسانههای ایران از سوی شورای امنیت ملی بحث و گفتگو در باب آن ممنوع بوده میتواند بخشی از هویت شهروندان آن بوده باشد؟ آیا دیپلمات ایرانی فراموش نکرده در کدام کشور زندگی میکند؟
منطق دوگانه
روحانی در این نوشته مکررا استفاده از زور در روابط بینالملل را نفی میکند. در این موضع نیز دیگر دیپلماتها میتوانند از وی بپرسند که آیا تمسک به زور در عرصه بینالمللی غیرمجاز و در عرصه داخلی مجاز است یا در یکی مجاز و در دیگری غیر مجاز است.
آیا تنها ایالات متحده نباید در سوریه به زور متوسل شود یا جمهوری اسلامی و حزبالله نیز نباید چنین کنند؟ آیا وقتی تظاهرات معترضان در سال ۸۸ توسط روحانی اردوکشی خیابانی نامیده میشود این به معنای مشروعیت بخشیدن به سرکوب آن توسط عوامل رسمی و غیررسمی حکومت نیست؟
سوالات آسان، سوالات سخت
در نُه باری که احمدی نژاد به نیویورک آمد شبکههای تلویزیونی و روزنامهها مصاحبههای تفصیلی با وی ترتیب دادند اما هیچگاه سوالات سختی از وی نپرسیدند چون رسانههای امریکایی نمیخواهند مصاحبهشوندهای را که میخواهند باز بدو رجوع کنند از خود آزرده سازند.
این بار میتوان منتظر نشست و دید آیا با روحانی نیز همان برخورد را خواهند کرد یا به وظایف حرفهای خود عمل خواهند کرد. سوالاتی که دیپلماتها از روحانی میتوانند بپرسند عینا سوالاتی است که خبرنگاران نیز میتوانند برای افکار عمومی از وی سوال کنند.
با درود فراوان به اقای محمدی
مثل همیشه مقاله زیبا و مستدل همیشه احساس میکنم که حرف دل منو میزنید البته من نمی تونم هیچ وقت به این زیبایی بیان گنم سلامت و موفق باشید
مهرداد / 20 September 2013
دفتر ریاست حهوری فرانسه اعلام کرده است که اورلاند با روحانی ملاقات خواهدداشت وسخنگوی کاخ سفید هم از
احتمال ملاقات اوباما با روحانی سخن داشته است.
حق اینستکه نویسنده محترم لیست این سوالات را برای این دو رییس جمهور بفرستند ویا بعنوان مشاوردراین گفتگوها شرکت کنند تا حق ملت ایران پایمال نشود.
منوچهر / 20 September 2013
مقالات اقای محمدی همیشه پربار میباشد.
omid / 21 September 2013
کشوریکه که بروی دریای گاز و نفت خوابیده و از انرژی خورشیدی بادی میتوان سیدرصد نیازسوختی برطرف شود چه نیازی به انرژی هسته با الودگی هایش ندارد؟
hamid / 21 September 2013
شعار مقامات کافی است.
تنها راه دست کشی از حمايت از اسد و حزب اله و اجازه بازرسی سازمان ملل از تمام سايتهای اتمی است
darya / 21 September 2013
مثل همیشه مقاله بسیار زیبایی بود با تشکر از آقای محمدی
ali / 21 September 2013
عالی بود.
محسن / 21 September 2013
مثل اين که اين آقاي همه چيز دان (جامعه شناس اقتصاد دان سياست دان و غيره!) دوست نداره سايه نحريم و جنگ از سر مردم ايران دور بشه .آدم کم مياره که به بعضي ها دقيقا چي بايد بگه ……….
یکی از مردم / 21 September 2013
ایا یک مرکزی .سازمانی. چیزی وجمود ندارد که با شکایت از این جنایتکاران خواستار دستگیری و مجازات این
جانیان شود
امیدوارم که یک ایرانی سه کلاس سواد در حقوق پیداشود که حقوق را فقط دستمزد نفهمد
MORTEZA / 21 September 2013
در اینجا نیز بار دیگر مجید محمدی یک رویکرد اصولی به مسائل ایران را ارائه داده است.
در برابر کسان بسیاری هستند که به مسأله هسته ای یا دخالت ایران در سوریه بعنوان موضوعاتی مرتبط با حاکمیت ملی ایران مینگرند و در عمل توجیه گر سیاستهای جمهوری اسلامی شده اند. حاکمیت ملی محصول وفاق ملی و حامی منافع ملی است. جمهوری اسلامی ایران نه مبتنی بر وحدت ملی و نه در راستای منافع ملی ایران است. توجیه سیاستهای نظام تحت این عنوان همانند رویکرد کسانی است که علیرغم بیزاری از هیتلر از وی در جنگ جهانی دوم حمایت میکردند با این توجیه که وی حامی اقتدار آلمان در برابر دشمنان خارجی است. نتیجه نهایی این سیاست نیز مشابه سرانجام آلمان نازی خواهد بود.
سیاوش / 21 September 2013