Opinion-Zamaneh-Small

چند سالی است که هاشمی رفسنجانی تغییراتی از خود بروز داده و می‌دهد. کوبیدن شدید و به حاشیه راندن او توسط بخش مهمی از حکومت که رادیکال‌ترین پیروان آیت‌الله خامنه ای به شمار می روند، در این تحولات نقش مهمی بازی کرده است.

هاشمی اگر خود را برتر از همه زمامداران جمهوری اسلامی نداند، حداقل برابر با خامنه‌ای به شمار می‌آورد. طرح او در سال ۶۸ این بود که قدرت اصلی در دست او باشد و خامنه‌ای نقشی حاشیه‌ای داشته باشد، اما خامنه‌ای صحنه را به مرور معکوس کرد.

هاشمی قالیباف

ریاست جمهوری احمدی‌نژاد اگرچه موقتاً به زیان هاشمی و به سود خامنه‌ای شد، اما خرابکاری‌های عظیم احمدی‌نژاد، در پایان به سود هاشمی و به زیان خامنه‌ای تمام شد. پیروزی حسن روحانی محصول حمایت همه جانبه هاشمی، خاتمی و اصلاح‌طلبان بود. با پیروزی روحانی قدرت هاشمی افزایش بیشتری پیدا کرد. اصلاح‌طلبان همچنان بیرون از حکومت و یا در زندان‌ها قرار دارند.

هاشمی رفسنجانی اگر تغییر کرده است، باید تغییرات خود را در عمل نشان دهد. آدمی در مرز ۸۰ سالگی، باید به فکر “منافع ملی ایران” و راه‌حل هایی برای خروج از بحران باشد، نه افزایش قدرت خود. مشکل ایران و ایرانیان پیدا کردن پست برای محسن هاشمی نیست.

هاشمی رفسنجانی همچنان به دنبال افزایش قدرت خویش در ساختار قدرت است. با این که در انتخابات شورای شهر تهران چهره‌های اصلی اصلاح‌طلبان توسط اصول‌گرایان مجلس رد صلاحیت شدند، اما ترکیب شورای جدید تقریبا نیمی به این طرف و نیمی به آن طرف تعلق گرفته است. نامزد کردن احمد مسجد جامعی در برابر چمران عملی عاقلانه به شمار می‌رفت. مسجد جامعی چهره‌ای فرهنگی و خوشنام است و با یک رأی پیروز شد.

شهرداری تهران یعنی قدرت و ثروت بیکران. همه افراد و گروه‌ها آن را می‌طلبند. رانت‌های عظیمی در آنجا وجود دارد که تاکنون موجب ارتقاء بسیاری شده است. از جمله محمود احمدی‌نژاد که از این طریق به ریاست جمهوری رسید. درباره بودجه شهرداری تهران نوشته‌اند: “بودجه شهرداری تهران در سال جاری حدود ۱۱ هزار میلیارد تومان است که بیشترین بودجه ریالی در کل کشور است و این به معنای آن است که شهرداری تهران، چندین برابر وزارت آموزش وپرورش، قوه قضاییه، سپاه پاسداران، صدا وسیما، وزارت راه و شهرسازی و حتی بودجه ریالی وزارت نفت، از گردش مالی برخوردار است.

در همین بودجه نیز سهم بودجه جاری بالغ بر چهار هزار میلیارد تومان می‌باشد که رقمی بسیار هنگفت و فوق تصور است. از سوی دیگر، سهم بودجه فرهنگی در شهرداری تهران که بخش بسیار کوچکی از کارهای کل شهرداری را تشکیل می‌دهد، حدود هزار میلیارد تومان است که عملا معادل دو برابر بودجه‌ای است که دولت به صداوسیما می‌دهد و بسیار بیشتر از کل بودجه وزارت ارشاد است”.

انتخاب محسن هاشمی به عنوان نامزد شهرداری تهران از سوی اصلاح‌طلبان نه تنها هیچ نشانی از عقلانیت به همراه نداشت، بلکه نشان‌دهنده پیروی کورکورانه از هاشمی رفسنجانی بود که نتایج بدی به بار آورد و می‌تواند باز هم به اشکال متفاوتی تکرار شود.

الف- هاشمی رفسنجانی از خاتمی و اصلاح‌طلبان خواسته بود که حتماً محسن هاشمی را به عنوان شهردار انتخاب کنند.

جنجالی که سر رأی الهه راستگو برپا شد و بهترین خوراک را به اصول‌گرایان و سیمای جمهوری اسلامی داد تا اصلاح‌طلبان فاقد قدرت و زندانی را جماعتی فاشیست قلمداد کنند، بخشی از دنباله‌روی کورکورانه است.

ب- محسن هاشمی حتی واجد  ۱۰ درصد خوشنامی مسجد جامعی نبود و نیست. درست یا نادرست، پیرامون فرزندان هاشمی رفسنجانی حرف و حدیث فراوانی وجود دارد.

پ- جبهه پایداری و برخی دیگر از اصول‌گرایان مخالف شدید قالیباف بودند. اما وقتی محسن هاشمی رقیب او شد، همگی به صورت جبهه واحد در برابر اکبر هاشمی رفسنجانی به حمایت از قالیباف پرداختند. اگر رقیب قالیباف، محسن هاشمی نبود، احتمالاً چنین اجماعی شکل نمی گرفت. میان قالیباف و اکبر هاشمی رفسنجانی، جبهه پایداری‌ها و دیگر اصول‌گرایان رادیکال، مطابق حکم “دفع افسد به فاسد” عمل می‌کنند. این تصور آنان از این دو است.

ت- اصلاح‌طلبان می‌توانستند چهره ای خوشنام را که بار سنگین اکبر هاشمی رفسنجانی هم بر سرش نباشد، به عنوان نامزد شهرداری تهران مطرح سازند. در آن صورت، شانس پیروزی‌شان افزایش می‌یافت.

راستگو هاشمی
الهه راستگو به دلیل رای دادن به قالیباف، به خیانت علیه اصلاح طلبان متهم شد

ث- جنجال بزرگی که حول رأی الهه راستگو برپا شد و بهترین خوراک را به سیمای جمهوری اسلامی و اصول‌گرایان داد تا اصلاح‌طلبان فاقد قدرت و زندانی را جماعتی فاشیست قلمداد کنند، بخشی از دنباله روی‌ کورکورانه است. پرویز سروری گفت:”برخوردهای فاشیستی به نفع اصلاح‌طلبان نیست“. دو سایت طرفدار تمام عیار هاشمی رفسنجانی آتش به پاکن و بنزین پاش بر آن بودند (از جمله بنگرید به “با “حمید راستگو”، پشت صحنه چهره‌ای به نام الهه “راستگو” آشنا شوید!”)، اما هزینه اعتباری‌اش را اصلاح‌طلبان پرداخت کردند.

ج- این حق طبیعی اصلاح‌طلبان و حزب کار اسلامی است که براساس موازین حزبی و جبهه‌ای ، افرادی که از طریق لیست آنان به شورا راه یافته‌اند، به کاندیدای مورد اجماع آنان رأی دهند. راستگو این اصل را نقض کرده است، اما اشکال اصلی به گروه‌هایی وارد است که او را وارد حزب و لیست اصلاح‌طلبان کردند. وقتی از آغاز، کار آن همه بی‌ضابطه است، نتیجه همان فرایند هم می‌بایست بی‌ضابطه از کار در آید.

قالیباف نیرویی است که حداقل نمی‌خواهد خود را با اصول‌گرایان رادیکال یکی سازد و می‌کوشد تا وسط بازی کرده و همه را داشته باشد. طرفداران هاشمی رفسنجانی با اقداماتی که صورت دادند، می توانند او را کاملاً به جبهه مقابل برانند.

در زمان نطق قبل از دستور الهه راستگو- در اعتراض- تعدادی از اعضای شورای شهر جلسه را ترک کردند. حزب کار اسلامی الهه راستگو را از حزب خود اخراج کرد، اما تأکید کرد که دلیل آن رأی به قالیباف نبوده است، بلکه به دلیل “عدم رعایت موازین تشکیلاتی و اخلاقی” است. الهه راستگو هم طی بیانیه‌ای “دیکتاتورهای مدرن و قیم ماب” قلمداد کرد.

چ- قالیباف نیرویی است که حداقل نمی‌خواهد خود را با اصول‌گرایان رادیکال یکی سازد. او می‌کوشد تا وسط بازی کرده و برای ماندن در قدرت- آن هم در شهری چون تهران- همه را داشته باشد. طرفداران هاشمی رفسنجانی با اقداماتی که صورت دادند، می توانند او را کاملاً به جبهه مقابل برانند. در انتخابات ریاست جمهوری، قالیباف اصول‌گرا، کاندیدای هیچ یک از گروه‌های اصول‌گرا نبود. با همه اینها، به نوشته روزنامه اعتماد- که در سایت‌های اصول‌گرایان بازتاب یافت (از جمله رجانیوز و جهان نیوز)- قالیباف روز بعد از انتخاب مجدد به شهرداری تهران، به دیدار خاتمی رفت.

ح- قالیباف براساس قوانین مصوب مجلس و اظهارنظر صریح قبلی چمران، نمی‌توانست برای بار سوم شهردار شود. اما منابع عظیم شهرداری تهران حتی علی لاریجانی را به آنجا کشاند که بگوید شهردار شدن قالیباف برای بار سوم تعارضی با قانون ندارد. درخواست استفساریه دو فوریتی علی مطهری و عده دیگری از نمایندگان مجلس، وقتی رقیب اصلی به محسن هاشمی تبدیل شد، با پس گرفتن امضاها از دستور کار خارج گردید. اگر قالیباف یکی از اصلاح‌طلبان بود، قطعاً مجلس اصول‌گرا تمام قد در برابر این امر خلاف قانون می‌ایستاد و وزیر کشور و دولت هم جرئت نمی‌کردند تا حکم او را امضا کنند.

داستان پیش آمده می‌تواند درس عبرتی برای اصلاح‌طلبان و هاشمی رفسنجانی باشد. براین اساس:

ائتلاف اصلاح‌طلبان با هاشمی رفسنجانی یک امر است و دنباله‌روی از او، امری دیگر. سوار “کشتی نجات نظام” شدن اصلاح‌طلبان محل نزاع نیست، محل نزاع، توافق بر سر برنامه‌ای است که به بسط دموکراسی و بهبود وضعیت حقوق‌بشر منتهی شود.

یکم- وضعیت کشور به گونه‌ای است که موجودیت ایران و ایرانیان در خطر قرار دارد. حل این خطر عظیم- که تحریم‌های اقتصادی فلج کننده یکی از آنهاست- نیازمند اجماع ملی و عقلانیت است. به شرط اجماع ملی، شاید- فقط شاید- بتوان از این خطر جان سالم برد. مذاکره مستقیم با آمریکا و برقراری رابطه دوستانه با آن کشور نیز به سود منافع ملی ایران بوده و تنها کشورهای دشمن موجودیت ایران مخالف این فرایند هستند.

دوم- هاشمی رفسنجانی اگر تغییر کرده است، باید تغییرات خود را در عمل نشان دهد. آدمی در مرز ۸۰ سالگی، باید به فکر “منافع ملی ایران” و راه‌حل هایی برای خروج از بحران باشد، نه افزایش قدرت خود.

سوم- مشکل ایران و ایرانیان در شرایط کنونی، پست حکومتی پیدا کردن برای محسن هاشمی نیست، کشور از نظر اقتصادی- به گفته حسن روحانی- در شرایط “رکود تورمی” قرار دارد. رشد اقتصادی ایران در سال گذشته حدود منفی ۵ و نیم بوده است. صدها اقتصاددان و کارشناس برجسته بیکار و خانه نشین شده‌اند، هاشمی به جای فرزندان خود، به دفاع از آنان بپردازد.

چهارم- کلیه زندانیان سیاسی و محصورین- زهرا رهنورد، میرحسین موسوی، مهدی کروبی- باید از زندان آزاد شوند. هاشمی رفسنجانی تغییر خود را در اینجا باید نشان دهد. مذاکرات غیرعلنی یک بخش از کار است، دفاع علنی از آزادی کلیه زندانیان سیاسی، بخش دیگری از کار است که فرصت عمل برای حسن روحانی و دیگران پدید می آورد. دفاع علنی دائمی آیت‌الله دسغیب، آیت‌الله صانعی، آیت‌الله بیات، سید محمد خاتمی، عبدالله نوری، و… از آزادی کلیه زندانیان سیاسی را باید هاشمی رفسنجانی، ناطق نوری، سید حسن خمینی و… تکمیل کنند.

پنجم- ائتلاف اصلاح‌طلبان با هاشمی رفسنجانی یک امر است و دنباله‌روی از او، امری دیگر. سوار “کشتی نجات نظام” شدن اصلاح‌طلبان محل نزاع نیست، محل نزاع، توافق بر سر برنامه‌ای است که به بسط دموکراسی و بهبود وضعیت حقوق‌بشر منتهی شود. اگر مردم از طریق نهادهای مدنی و صنفی و سیاسی سازمان نیابند و قدرتمند نشوند، از دموکراسی خبری نخواهد بود. سیاست خارجی ادامه سیاست داخلی است. دولت محصول جامعه مدنی قوی و گسترده قادر خواهد بود تا در سطح بین‌المللی از “منافع ملی” ایران دفاع کند. اصلاح‌طلبان برای چنین ایده‌هایی زندانی شده‌اند و باید بر سر این آرمان ها با افراد ائتلاف کنند.