در ایران وقتی صحبت از زن و حق زنان میشود عموماً به سراغ اظهارات زنان روشنفکر طبقه بالای جامعه میروند.
این گزارش قصد دارد به حق زن، آرزوها و خواستههای زنان ایرانی از چشم دختران دبیرستانی نگاه کند.
جرقه تهیه این گزارش، شنیدن صحبتهای گروهی از دختران دانشآموز بود که برای انجام کارهای اداری خود بعد از تعطیلات مردادماه به مدرسه مراجعه کرده و در راه بازگشت در حال صحبت درباره مسائل مختلف زندگی خود بودند.
این گزارش از صحبتهای دانش آموزان سه دبیرستان دخترانه در شهری با بیش از ۸۰۰ هزار نفر جمعیت تهیه شده است. برای کمک به برداشت صحیحتر از این گزارش، از مصاحبه شوندگان مقطع تحصیلی و شغل سرپرست خانواده سئوال شده است.
اعظم – سوم دبیرستان – شغل پدر: راننده تاکسی
«حق زن یعنی اینکه زن اگر طلاق گرفت مهریهاش را بدهند. دختر خاله من شوهرش دستِ بزن داشت. شکایت کرد برای طلاق. مجبور شد قید مهریه را بزند. زن اگر درخواست طلاق کند مهریهاش را نمیدهند. برای همین خیلی از زنهای بدبختی که شوهرشان دستِ بزن دارند از ترس اینکه مجبورند بروند خانه مادرشان، شکایت نمیکنند. اگر مهریه را بدهند زنها میتوانند بعد از طلاق برای خودشان خانه بگیرند و دیگر نمیترسند.»
ریحانه – پیشدانشگاهی – شغل پدر: فروشنده لوازم ساختمانی
«حق زن؟ دقیقاً نمیدانم منظور شما چیست ولی مثلاً دانشگاه. رشتهها را بومی کردهاند و بعضی رشتهها تک جنسیتی شده است. ظرفیت برای دخترها پایین آمده است. این حق ما دخترها را جلوی پسرها کم میکند. دانشگاه جای کسی است که بیشتر درس بخواند. ببخشید ولی چرا پسرهای خنگ باید جای دخترهای باهوش بروند دانشگاه؟ مسئول آموزش و پرورش منطقه را دعوت کرده بودند به مدرسه برای سخنرانی. آخر جلسه گفتند اگر کسی سوالی دارد، بپرسد. دستم را بالا گرفتم و سئوال کردم چرا سهمیه دخترها را میدهند به پسرها؟ خیلی حرف بدی زد. گفت برای اینکه پسرها باید سربازی بروند و زندگی تشکیل بدهند. اگر پسرها نروند دانشگاه و حقوق نگیرند چه کسی بیاید شما را بگیرد؟ میترشید روی دست پدر و مادرتان.
اینقدر عصبانی شدم که گریهام گرفت. آمدم بیرون. همکلاسیهای عوضی من به جای اینکه اعتراض کنند به خاطر اینکه به ما دخترها توهین کرد، شروع کردند به دست زدن و خندیدن. من تا حالا مصاحبه نکردهام، نمیدانم چطوری باید صحبت کنم. شما هر جوری که بهتر بود درستش کنید. یک سری از دخترها فقط به فکر شوهر کردن هستند. من اعصابم خرد میشود. زودتر قبول شوم دانشگاه از دست این دیوانهها راحت بشوم. هر روز در کلاس صحبت پسرها را میکنند. از برادرهای هم تعریف میکنند. برای برادر یا دوستهای برادرشان به بچههای کلاس پیشنهاد میدهند. از چیزهایی که مادرشان برای جهیزیه برایشان خریده است تعریف میکنند… دانشگاه مهمتر است. فکر میکنند موفقیت در زندگی یعنی شوهرِ خوب پیدا کردن.»
ساقی – دوم دبیرستان – شغل پدر: مربی یاشگاه بدنسازی
«نمیدانم. ماهواره بعضی وقتها پخش میکند. من بلد نیستم. نگاه نمیکنم… حق زن چیزهایی است که ممنوع است. مثل موتورسواری و دوچرخهسواری. من عاشق موتورسواری هستم. در خارج زنها میتوانند موتورسواری کنند. در ایران ممنوع است. موتور مثل ماشین است. نمیدانم چرا به زنها گواهینامه موتور نمیدهند. شاید برای اینکه پای زنها موقع نشستن روی موتور باز میشود و مردها نگاه میکنند. یعنی تخیل میکنند.
شبها دوچرخهسواری میکنم. یکبار ساعت ۱۱ دیدیم یک دختر هم سن و سال خودم با دوچرخه در خیابان اصلی میرود. مردم نگاه میکردند، ولی کسی کاری نداشت. فردا با دوچرخه رفتم مدرسه. مدیر مدرسه به پدرم زنگ زد. پدرم حسابی دعوایم کرد. گفت آبروی مرا در شهر بردهای و همه پشت سرم میگویند بیغیرت هستم. چرا پسرها میتوانند دوچرخه و موتور سوار شوند ولی ما دخترها اجازه نداریم؟
ساقی: حق زن چیزهایی است که ممنوع است. مثل موتورسواری و دوچرخهسواری. من عاشق موتورسواری هستم. در خارج زنها میتوانند موتورسواری کنند. در ایران ممنوع است. موتور مثل ماشین است. نمیدانم چرا به زنها گواهینامه موتور نمیدهند.
یکی از بچهها تعریف میکرد در تهران دوچرخه سواری دخترها آزاد است. اینجا در شهرستان خیلی سختگیری میکنند. برای همه چیز فرق میگذارند بین پسر و دختر، بین تهران و شهرستان. این درست نیست.»
نسرین – سوم دبیرستان – شغل پدر: کارمند
«حق زن یعنی اینکه گشت ارشاد جمع بشود. همیشه گیر میدهند. تا حالا صدبار به مانتوی مدرسه من گیر دادهاند. مانتوی مدرسه ساده است، یک شکل است، نباید گیر بدهند. زنهای عقدهای را میگذارند برای گشت ارشاد. یکبار به خاطر اینکه در خیابان میخندیدم مرا گرفتند. گفتم شما فقط حق دارید به لباس گیر بدهید، گفتند وظیفه ما پیشگیری از فساد است. کی گفته اگر دختر بخندد فساد است؟
پسرها زیر ابرو بر میدارند، مارک میپوشند، از ما دخترها بیشتر تیپ میزنند. چرا فقط به ما دخترها گیر میدهند؟ چه عیبی دارد دختر خوشگل باشد؟ خود شما دوست داری زنت خوشگل باشد یا از این دختر شلختهها باشد؟ فاطی کوماندوها دو دسته هستند. بیشترشان زشت و عقدهای هستند. یک نفرشان که روز چهارشنبه با گشت میآید خوشگل است. باور نمیکنید، میک آپ دارد. خودم دیدم. باور کنید راست میگویم. ابروهای هایلایت. طرح ماهی. خط چشم کشیده بود این هوا. گفتم خانم شما که خودت خوشگل هستی چرا اینقدر بقیه را اذیت میکنی. گفت برای سن شما زود است. وقتی شوهر کردید برای شوهرهایتان خودتان را هرچقدر خواستید درست کنید. یعنی چی که آدم فقط توی خانه آرایش کند؟ »
پرنیان – پیشدانشگاهی – شغل مادر: پزشک
«کمبود حق زن در ایران به دلیل آموزش است. پدر و مادر باید به بچهها نزدیک باشند. همکلاسیهای من سئوالاتشان را میآیند و از مادر یا خاله من میپرسند. خجالت میکشند از مادر خودشان بپرسند. خانواده خوبی دارم. من، خواهرم و برادرم هر چیزی را که اتفاق بیافتد به پدر و مادرم میگوییم. یکی از بچهها وقتی پریود شده بود برادر ۱۴ سالهاش فهمیده بود. همکلاسی مرا کتک زده بود. برادرش به پدرش گفته بود راحله کار بد کرده است. پدرش بدون اینکه بپرسد آمده بود خانه و راحله را زده بود. مادرم به مادر راحله گفت برای پسرش توضیح بدهد، مادر راحله دروغکی گفت چشم، اما مطمئن هستم که نگفته است.
خاله من روانپرشک است. من خیلی مدیون خالهام هستم. کتابِ خوب به من میدهد. همیشه با هم حرف میزنیم و همه چیز را توضیح میدهد. هر وقت مشکلی دارم که نمیتوانم به مادرم بگویم به خالهام میگوید. یک دوستی دارم به اسم فرشته. دو تا برادر دارد. برادرهایش چون کرایه خانه را میدهند هر کاری دوست دارند در خانه میکنند. چندبار فرشته تعریف کرده است که وقتی برادرهایش دوست دخترهایشان را به خانه میبرند، او و مادرش باید از خانه بیرون بروند ولی یکبار که پسر همسایه به فرشته متلک انداخته و برادر فرشته فهمیده بود، با اینکه فرشته تقصیری نداشته حسابی او را کتک زده بود.
پرنیان: خالهام همیشه به ما میگوید حق زن یعنی اعتماد، اما مادرم میگوید حق زن یعنی استقلال. مادرم به من میگوید دندان پزشکی بخوانم تا پولدار بشوم. همیشه به من و خواهرم میگوید: پولدار شوید و برای خودتان ماشین و خانه بخرید، آن وقت هرکاری دوست داشتید، بکنید. پدرم غر میزند که این حرفها را جلوی بچهها نزن.
حق زن یعنی اینکه همه انسان هستند. اگر مرد کاری انجام میدهد زن هم باید اجازه داشته باشد که همان کار را انجام دهد. دختر خاله من خوشبختترین دختر روی زمین است. پارسال رشتهای که دوست داشت را انتخاب کرد. هربار که میخواهد دوست پسرش را ببیند، داخل خانه آزاد است. شوهر خالهام مرد خوبی است ولی از دست خالهام شاکی است. دعوایشان شده بود، ولی خالهام محکم ایستاد و گفت اگر دخترم برای دیدن دوستش داخل خانه خودم باشد خیالم راحت است که اتفاقی برایش نمیافتد، اما اگر خانه خودم نباشد، ممکن است هر جایی برود و هزار تا اتفاق برایش بیافتد. به مادرم گفتم من هم بیاورم؟ گفت پدرت این را دیگر قبول نمیکند. به شوخی گفت پدرت هر دوی ما را از خانه بیرون میاندازد. طول میکشد تا جا بیافتد.
خالهام همیشه به ما میگوید حق زن یعنی اعتماد، اما مادرم میگوید حق زن یعنی استقلال. مادرم به من میگوید دندان پزشکی بخوانم تا پولدار بشوم. همیشه به من و خواهرم میگوید: پولدار شوید و برای خودتان ماشین و خانه بخرید، آن وقت هرکاری دوست داشتید، بکنید. پدرم غر میزند که این حرفها را جلوی بچهها نزن.»
پرنیان ادامه میدهد:«به خاطر قیمت دلار، قیمت کاندوم چندبرابر شده است. بچههایی که رابطه دارند، میگویند پسرها به خاطر گرانی دیگر کاندوم نمیخرند. خطرناک است. اگر اتفاقی بیافتد بیشتر به دختر صدمه میزند. دخترها و زنها باید از نظر پزشکی بیشتر حمایت بشوند. این را هم خالهام میگوید و هم مادرم. حق زن این است که اول به دخترها آموزش بدهند. خاله من با اینکه به او مربوط نیست خیلی از مشکلات بچههای مدرسه ما را حل میکند. وقتی یک نفر میتواند این همه کار انجام بدهد باید روانشناس بگذارند برای همه مدرسههای دخترانه که آموزش بدهند. این حق همه دخترهاست که بتوانند مشکلاتشان را با یک آدم خوب و با سواد در میان بگذارند.»
مهین – سوم دبیرستان – شغل پدر: دستفروش
پاسخ مهین به سوال اصلی این گزارش غیر منتظره و نگاه او به مسئله حقوق زنان متفاوت است.
به عنوان یک دختر جوان، تعریف شما از حق زن چیست و به نظر شما چه تلاشهایی باید انجام بشود تا زنان به حقوق خودشان برسند؟
− کاری لازم نیست. قرارداد که باشد دولت خودش میدهد.
چه قراردادی؟ دولت چگونه میتواند این حق را به زنان بدهد؟
− قرارداد کار. دولت روی بقیه چیزها پرداخت میکند.
میشود بیشتر توضیح بدهید؟
− همه میدانند. حق زن پولی است که هر ماه به حساب کارمندان دولت و کسانی که استخدام هستند واریز میشود. روی حقوق مرد ریخته میشود. نمیدانم چطوری باید به خود زنها داد. میشود برای زنها جداگانه کارت عابر بانک صادر کرد.
ببخشید فکر کنم منظورم را اشتباه گفتم. حق زن و حق اولاد منظورم نیست. حق و حقوق زنها در خانواده و جامعه منظورم است.
− من فکر کردم حقوق را میگویید.
خوب حالا اگر ممکن است نظرتان را بگویید.
− من نمیدانم.
یعنی شما به عنوان یک زن احساس نمیکنید در جامعه حقوق برابر با یک مرد ندارید؟
− من زن نیستم. هنوز ازدواج نکردهام.
تفاوتی ندارد. شما به عنوان یک دختر در جامعه احساس میکنید که حقوق برابر با پسرها دارید؟
− نه.
چه حقوقی هستند که پسرها دارند و شما ندارید؟
− میتوانند با دوستانشان بیرون بروند. شب دیر به خانه بیایند. کار پیدا میکنند. کانالهای ماهواره را که قفل است نگاه کنند. هر لباسی دوست دارند بپوشند…
فقط همینها؟
− از همین چیزهاست دیگر.
از دختران یا زنان فامیل شما کسی سر کار میرود؟
− آره
خبر دارید چقدر حقوق میگیرند؟
− صالحه دختر عمویم ۲۵۰ هزار تومان میگیرد. فرزانه عطرفروشی کار میکند ۴۰۰ هزار تومان میگیرد. دختر عموی کوچکترم است. من هم پدرم گفته یکبار میتوانم کنکور بدهم. اگر دانشگاه دولتی قبول بشوم اجازه میدهد دانشگاه بروم، اگر دولتی قبول نشوم باید بروم سر کار.
حقوقی که پسرها و مردها میگیرند با دخترها و زنها مساوی است؟
− حقوق یعنی پول یا از همینها که شما میگویید؟
پول، دستمزد…
− نه. پسرها بیشتر میگیرند. مردها از پسرها هم بیشتر حقوق میگیرند.
این به نظر شما تبعیض نیست؟
− تبعیض…
تبعیض یعنی نابرابری.
− نه. مساوی نیست.
چرا مردها بیشتر از زنها حقوق میگیرند؟
− چون قویتر هستند. کار مردها سخت است
اگر کار زن و مرد مثل هم باشد چطور؟
− مردها، زن دارند. باید کرایه خانه بدهند. برای همین حقوق بیشتر میگیرند.
اگر زن بخواهد برای خودش خانه مستقل بگیرد و کرایه خانه بدهد باید چکار کند؟
− یعنی شوهر داشته باشد ولی بخواهد جدا باشد؟
کلی گفتم. فرض کنید شما قبول بشوید دانشگاه یا قبول نشوید، اما بخواهید جدا از پدر و مادر زندگی کنید.
− زبانتان را گاز بگیرید تو را به خدا.
چرا؟ مگر چیز بدی گفتم.
− نه نگویید. من باید هر طوری شده دانشگاه قبول بشوم.
حتماً. آرزو میکنم در یک رشته خوب در دانشگاه دولتی قبول بشوید.
− مرسی.
اگر بخواهید مستقل شوید…
− نمیشود. پدرم نمیگذارند.
اگر برادرتان بخواهد خانه جدا داشته باشد پدرتان مخالفت میکند؟
− اگر بتواند کرایهاش را بدهد، نه. جای ما باز میشود.
چرا برادرتان میتواند خانه جدا بگیرد ولی شما نمیتوانید؟
− من دخترم.
مگر دختر بودن جرم است؟
− نه ولی زنهایی که طلاق میگیرند، خانه جداگانه کرایه میکنند. خانه دانشجویی شنیدهام میگیرند ولی خانه تنهایی را پدرها و مادرها نمیگذارند. برای دختر حرف در میآورند.
آتوسا – پیشدانشگاهی – شغل مادر: حسابدار یک شرکت خصوصی
«خیلی چیزها حق زن است که در ایران قبول ندارند. مهمترین آن حق طلاق است. پدر من معتاد بود. ما را اذیت میکرد. آبروی ما را برده بود. مادرم چندبار درخواست طلاق کرد. نمیتوانستیم ثابت کنیم معتاد است. قبل از آزمایش قرص ضد حاملگی میخورد و آزمایش منفی میشد. من و خواهرم شهادت دادیم. همسایهها شهادت محلی دادند، اما قاضی قبول نمیکرد. خیلی اذیت شدیم و سختی کشیدیم. الآن من با مادرم زندگی میکنم و زندگی از وقتی که پدرم با ما بود بهتر است. من به خاطر فشارهای موقعی که پدرم بود، دارو مصرف میکنم. هنوز خوب نشدهام.
محبوبه: مادرم مریض است. وقتی مدرسه ندارم کمکش میکنم. خیلی مریض است. فشار خون دارد. برای قلبش قرص میخورد. مریضیاش که زیاد میشود چندروز در خانه میخوابد. روزهای اول پدر و برادرم چیزی نمیگویند. از روز سوم به بعد شروع میکنند به بهانه گرفتن. اینقدر اذیت میکنند که مادرم با حال بد، از ترس دعوا مجبور میشود برود توی آشپرخانه. کار کند.
حق زن یعنی اینکه زن بتواند طلاق بگیرد. قانون در ایران طرف مرد را میگیرد. یک مرد معتاد و به دردنخور در دادگاه از زن مهمتر است. چندسال آخر فقط مادرم خرج خانه را میداد، اما دادگاه میگفت مسئول خانواده، مرد است. مردی که فقط زن را میزند، به بچهاش فحش میدهد، همه پولها را میبرد برای مواد مخدر. حق دارد چون مرد است همه را بدبخت کند؟ دخترها الآن حق طلاق میگیرند. بعضیها. قدیمها، زنها نمیدانستند. اگر زن حق طلاق نداشته باشد ممکن است بدبخت بشود و نتواند خودش را نجات بدهد.»
محبوبه – سوم دبیرستان – شغل پدر: مداح
«پدرم میگه حق زن همان حقی است که حضرت محمد و حضرت علی برای حضرت فاطمه قائل بودند. راهنمایی که بودم، مادرم برای بیرون رفتن باید اجازه میگرفت. مادرم قبول نداشت. عمو و پدر بزرگهایم آمدند تا پدر و مادرم را آشتی بدهند. پدر بزرگم میگفت: “این توی اسلام هست که زن باید اجازه بگیره، اما این واسه زمان ما بود که همه چیز قدیمی بود و زنها نمیفهمیدند. الآن مملکت پلیس داره، امنیت هست و زنها راحت میروند بیرون خانه.” خیلی دعوا کردند. یادم نیست چطوری شد که دعواها تمام شد. پدرم پیر که شده خیلی عوض شده.»
از محبوبه درخواست کردم نظر خودش را درباره حقوق زنان بگوید. جواب میدهد که مطلب زیادی در این باره نمیداند و خجالت میکشد مصاحبه کند. از او درخواست کردم بدون خجالت هرچه را که فکر میکند به زبان بیاورد. مجبوبه گفت: «توی خانه وقتی مهمانی است یا غذا میخوریم، فقط من و مادرم ظرف میشوییم. رضا هیچ وقت کمک نمیکند. وقتی غذا را دوست ندارد سر مادرم داد میزند. داد میزند. پدرم هیچ وقت به رضا کار ندارد. به مادرم میگوید وقت جاهلیاش است. چرا وقتی قبل از عروسیها من یه کمی رژ میزنم ار ترس پدرم باید چندبار بشویم تا برود (پاک شود)، اما رضا چون پسر است، جاهلی برایش اشکال ندارد؟
مادرم مریض است. وقتی مدرسه ندارم کمکش میکنم. خیلی مریض است. فشار خون دارد. برای قلبش قرص میخورد. مریضیاش که زیاد میشود چندروز در خانه میخوابد. روزهای اول پدر و برادرم چیزی نمیگویند. از روز سوم به بعد شروع میکنند به بهانه گرفتن. اینقدر اذیت میکنند که مادرم با حال بد، از ترس دعوا مجبور میشود برود توی آشپرخانه و کار کند. دلم برایش میسوزد. حق زن یعنی حق مادرها که همیشه کار میکنند ولی پسرها، شوهرها اذیتشان میکنند. قانون بگذارند مادرها وقتی پیر میشوند دیگر کار نکنند.»
میشه توضیخ بدید دسترسی تون به افراد چگونه است.مثلا با دختر یک مداج چگونه تماس برقرار می کنید.
ترانه / 03 September 2013
آقای رضایی ازخواننده های پروپاقرص مقاله های شماهستم.درودبه شعوروسوادتان.خیلی دوست داشتم افتخارآشنایی با شمارامی داشتم.
اهوازی / 05 September 2013
زن و دختر حزب اللهی ها چون بیشتر از بقیه زنها و دخترها اذیت می شوند بیشتر اعتراض دارند. دختر حزب اللهی ها از نوه خمینی کمتر هستند؟ ساپورت پوشیده در کانادا عکس انداخته است.
محسن / 05 September 2013
من این حق طلاق در مورد حقوق زن رو جدا قبول ندارم.من خودم دختر هستم اما خیلی اعتقاد ندارم به حقوق زن.مگر در بعضی موراد.اصلا شرایط جامعه ی ما به شکلی شده که نمیشه در مورد حقوق زن صحبت کرد.یعنی یه مشکلات دیگه ای هست که اگه اون برطرف بشه مسئله ی حقوق زن هم مرتفع میشه.
پانته آ / 06 September 2013
صحبت های زنان بخصوص دختران بهترین مدارک تبعیض و ظلم در خانواده و جامعه است، انچه ممکن است، حتی خیلی از زنان، خود ندانند یا با ان موافق یا مخالف باشند. این گزارش راهیست از جهل و نادانی به سوی عقل و مدنیت. ظاهرا مملکت ما تشنه روشنفکرانی چون شماست.
منصوره زارعی / 08 September 2013
*** البته اگه دبیرستانیها تا این حد هم بفهمند خوبه! ولی در کل من یکی برای حق و حقوقم رو همون روشنفکرها بیشتر حساب میکنم تو همه جوامع همین بوده
هیشکی / 08 September 2013
از مدرسه کدوم شهر؟؟؟؟
چه خوب !!! منم دبیرستانیم…میدونید این دفاع از زنان ، حس فمنیستی ماست!!!
یکی از اقوام دوستام تو ترکیه بوده بعد سر یه اتفاقی همسرش دست روش بلند میکنه …پلیس اون اقای بی فرهنگو بازداشت میکنه و چند سال حبس براش مینویسند
اما زن ایشون چون علاقه شدیدی بهش داشتند هرچی گفتند که من شکایتی ندارم خود پلیس قبول نمیکرد میگفت خانوم شما ازش میگذری اما دولت نه ..ما باید جلوی این کار رو بگیریم ما برای خانوما ارزش قائلیم اجزا نمیدیم کسی بخواهد حقوق شما رو پایمال کنه:)
امیدوارم فیلم هیـس دخترها فریاد نمیزنند !! رو ببینید نمونه بارزشه..اخرش چی میشه دختر بخاطر کشتن مرد متجاوز به دار اویخته میشه…این عدالت اسلامی ما؟؟؟
همین کارا رو میکنند که خیلی از بچه های همسن من به خدا اعتقاد ندارن همین کارا رومیکنند که وقتی میپرسیم از دوستان کشور مورد علاقت؟؟؟اسمی از ایران نمیاد…
من از بقیه کشورا خبر ندارم ادم باید مشکل و از خودش و خانوادش و کشورش حل کنه
همه ی این قوانین برتری مرد که تو مغز ادما فرو رفته از قدیم بخاطر بی سوادی و نفهمی ادمای قدیمه..اخه کی به مکتب ادما اون موقعه اعتماد میکنه..عوض کنید تو رو خداا عوض کنید قوانین و زن=مرد…
محمد تو جاهلیت اعراب ظهورکرد ….ما هم تو جاهلیت و افکار قدیمی گذشتگان ظهور کنیم چی میشه مگه؟؟؟
پیغمبر این ادما به دخترش احترام میذاشته..چرا این چیزارو نمیبینن؟؟؟فقط خدا شده نماز،روز؟؟؟
چند وقت پیش بخاطر چکاپ سنوگرافی رفته بودم یه اقایی که لر بودند اومدن زن بیچاره 12 بار حامله شده بود همه دختر این دفعه دختر بود باز این اقا گفت بریم خونه دارم برات….به معنای واقعی و… ملت بی شعورند
afsoon / 11 September 2013
در حقیقت به نظر من ریشه این مشکل تو جامعه ایران اینه که یه اخوند به اسمه خامنهی همه چیزو گرفته دستش و به اسم اسلام داره هر کاری که میخاد میکنه در واقع اسلامو وسیله قرار داده مردم ایران هم از ترس لشگر مخلص خدا وسپاهیان غیور جرعت ندارن جیک بزنن پس هر روز وضع جامعه بدتر از دیروز میشود
morteza / 05 January 2014
Trackbacks