اگر لئوناردو داوینچی بوم نقاشی خود را مقابل زنان زیبای فلورانسی میگذاشت تا سیمای آنها را برای همیشه جاودانه کند، و اگر فریدا کالو، نقاش مکزیکی، چهره خودش را در بیشتر آثارش تصویر میکرد، حالا هنرمند جدیدی پیدا شده که چهره آثارش را بر اساس نقشه ژنتیکی آنها بازسازی میکند.
هیثر دویـهاگبورگ، بانوی هنرمند نیویورکی، نیازی ندارد تا دختران جوان، مردان سیاهپوست یا کودکان مهاجر را به کارگاه هنریاش ببرد و ساعتها به خطوط چهره و انحنای اندام آنها خیره شود تا در نهایت پرتره یا مجسمه آنها را بسازد، همینکه بتواند مقداری مو، ناخن، یا حتی بزاق دهان کسی را داشته باشد، برایش کافیست تا صورت او را بهطور سهبُعدی بازسازی کند.
هیثر دویـهاگبورگ علاقهمند است اطلاعات علمی را به یک اثر هنری تبدیل کند و رابطه انسان، محیط و تکنولوژی را مورد بررسی قرار دهد.
او این شواهد را از مکانهای عمومی مانند خیابان، دستشوییها و رستورانها جمعآوری میکند. تهسیگار، آدامس و یا موهای افراد ناشناسی که در اطراف ما پراکنده شدهاند همگی حاوی اطلاعات ژنتیک و دی.ان.ای انسانهای مختلف هستند. هیثر این اشیاء را به آزمایشگاههای تحلیل و آنالیز دی.ان.ای میفرستد. آنها سپس به او اطلاعاتی در مورد خصوصیات ژنتیک این افراد میدهند؛ اطلاعاتی که او با کمک برنامههای کامپیوتری میتواند آنها را دقیقتر مورد بررسی قرار دهد و بر اساس آن چهره افراد را بازسازی کند. این اطلاعات شامل جنسیت، نژاد، رنگ، فرم صورت، فاصله چشمها، اندازه بینی و اطلاعات دیگری از این قبیل است.
هیثر دویـهاگبورگ فارغالتحصیل رشته ارتباطات از دانشگاه نیویورک است و بیشتر یک «هنرمند دادهها» یا اطلاعات به شمار میآید، یعنی کسی که علاقهمند است اطلاعات علمی را به یک اثر هنری تبدیل کند و رابطه انسان، محیط و تکنولوژی را مورد بررسی قرار دهد.
خودش میگوید فکر این کار در اتاق انتظار یک مشاور روانکاو به ذهنش رسید. در یک بعد از ظهر، زمانی که به انتظار ملاقات با مشاورش نشسته بود، به تابلوی نقاشی اتاق انتظار خیره شد. روی قاب شیشهای ترک و شکستگی کوچکی وجود داشت که لای آن یک تار مو گیر کرده بود. هیثر با خودش فکر کرد که این تار مو مال چه کسی است؟ او چه قیافهای داشته و داستان زندگیاش چه بوده است؟ آیا مانند خود او به این دفتر آمده بود تا از رؤیاها و کابوسهایش صحبت کند و بگوید در قلبش چه میگذرد؟ سپس فکر کرد اگر میتوانست چهره او را بازسازی کند، شاید برای تمام این سئوالها پاسخی مییافت. او بعد از این فکرها بود که مطالعه در مورد یافتههای جدید در مورد دی.ان.ای و نقشه ژنتیک انسانها را آغاز کرد و سپس به این نتیجه رسید که میتواند این را به یک پروژه هنری تبدیل کند. هیثر در اطراف شهر گشت و به طور اتفاقی مو و سایر اشیايی را که دارای بقایای انسانی بودند جمع کرد و به آزمایشگاه ژنتیک فرستاد. حالا نتیجه کار به شکل صورتکهای سهبعدی درآمدهاند.
با اینحال این صورتکها به طور دقیق یا اصطلاحاً مو به مو شبیه خود افراد نیستند و تفاوتهایی دارند. این تفاوتها از آنجا ناشی میشود که هنوز آزمایشهایی علمی نمیتوانند تمام اطلاعات یک فرد را به صورت صد در صد کامل از روی بقایای بدن او استخراج کنند. با اینحال صورتکهای هیثر بسیار جالب و در برخی موارد بسیار شبیه به آن فرد حقیقی هستند.
همانطور که چند قرن پیش هنرمندان دوران رنسانس قواعد «علم مناظر و مرایا» یا همان پرسپکتیو را در آثار هنری خود به کار بردند و درک هنری ما را دگرگون کردند، استفاده از علوم جدید در آثار هنری معاصر نیز ممکن است به این دگرگونی بینجامد.
او نمایشگاهی از آثارش با نام «تصور ناشناسان» در چند شهر از جمله در نیویورک و واشنگتن برگزار کرده و مورد استقبال فراوان نیز قرار گرفته است. کارهای هیثرو دوی هاگبورگ نشان میدهد چگونه یافتههای علمی میتواند در خدمت خلق آثار هنری و همچنین درک بهتری از جهان امروز قرار بگیرد. همانطور که چند قرن پیش هنرمندان دوران رنسانس قواعد «علم مناظر و مرایا» یا همان پرسپکتیو را در آثار هنری خود به کار بردند و درک هنری ما را دگرگون کردند، استفاده از علوم جدید در آثار هنری معاصر نیز ممکن است به این دگرگونی بینجامد.
با اینحال کارهای این هنرمند نیویورکی یک هشدار بزرگ را نیز در خود پنهان دارد: اینکه دیگر هیچ چیز ما در این جهان مخفی نمیماند. وقتی که یک هنرمند به سادگی میتواند چهره افراد ناشناسی را که تهسیگارشان را در خیابان انداختهاند بازسازی کند، به طور حتم این امکانات در اختیار کسانی که به آزمایشگاههای علمی مجهزتر دسترسی دارند نیز قرار دارد. اینها میتوانند شامل پلیس و نیروهای امنیتی یا حتی انواع شرکتهای تجاری و بازرگانی باشند که به دلایل مختلف میخواهند از هویت افراد و نحوه رفتار وطرز زندگی آنها با خبر شوند.
هرچیزی که از ما در دنیای اطراف ما باقی میماند، هر تار مویی که در اتوبوس جا میگذاریم، هر دستمال، تهسیگار یا هر زبالهای که بیرون میاندازیم،حاوی اطلاعات ژنتیک ماست. این اطلاعات نه تنها میتواند به کار بازسازی چهره افراد بیاید بلکه رفتارهای فردی و اجتماعی آنها را نیز مشخص خواهد کرد. انسان مدرن گرچه تنهاتر شده است، اما دیگر هیچ بخشی از زندگی او خصوصی نیست، حتی چهره ناشناسش در یک ایستگاه بزرگ قطار.