از صربستان خارج شدم و به کوزوو وارد شدم، کشوری که خیلی از کشورها آن را به رسمیت نمیشناسند از جمله ایران، ولی اکثر کشورهای اروپایی و آمریکا آن را به عنوان کشور به رسمیت میشناسند. وارد شهری شدم به نام “میترویسا” شهری که توسط یک رودخانه به دو قسمت تقسیم شده، قسمت شمالی که صربها در آنجا زندگی میکنند و قسمت جنوبی مسلمانهای آلبانیایی تبار. وقتی با هر دو دسته مردم صحبت میکردم همگی دیگری را آدمکش و بد خطاب میکرد و دو طرف از همدیگر دل خوشی نداشتند. چند روز را در هر دو قسمت گذراندم و سعی کردم که با مردمان آنجا بیشتر آشنا بشم. در یکی از این روزها، با پسری کولی برخورد کردم که با او به محلهشان رفتم، محله حاشیهنشین، خانههای خرابه و گاهی هم نوساز که بعدا فهمیدم که این خانههای نوساز را دولت برای آنها ساخته، چند ساعتی در آنجا بودم و از آنها عکس و فیلم گرفتم. بعد از شهر «میتریویسا» به سمت پایتخت یعنی «پریشتینا» رفتم، در سفارت هلند در این شهر قرار ملاقات داشتم.
[podcast]http://www.zamahang.com/podcast/2010/20130823_Mosafer_31_Kosovo_Human_Rawarpoor.mp3[/podcast]