علیرضا واسعی دبیر “هیئت حمایت از کرسیهای نظریهپردازی، نقد و مناظره” از تعطیلی این هیئت به دستور دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی خبر داد. (فارس ۲۶ تیر ۱۳۹۲) این تعطیلی به معنای پایان عمر کرسیهای نظریهپردازی است. در یک سال گذشته نهادی که قرار بوده این کرسیها را اداره کند عملاً تعطیل بوده است. حدود یک سال پیش، پس از دستور دبیر شورا، ۱۲ کارمند دبیرخانه را با وجه اندکی بازخرید کردند و ساختمانی که در رهن این نهاد بود گرفته شد.
این کرسیها چرا تشکیل و چرا تعطیل شد؟ تعطیلی این نهاد که به دستور خامنهای تشکیل شد، چه معنایی برای سیاستهای فرهنگی و دانشگاهی حکومت دارد؟
تریبونهای آزاد دانشجویی و مشت آهنین برادر بزرگ
نیمهی دوم دههی ۷۰ خورشیدی دوران بهار فعالیتهای دانشجویی در دانشگاهها بود. انجمنهای اسلامی دانشجویان داشتند پوست میانداختند و اسلامگرایی را با گرایش به مردمسالاری و لیبرالیسم جایگزین میکردند، انجمنهای فرهنگی و هنری دانشجویی مستقل شکوفا میشدند، صدها نشریهی دانشجویی منتشر میشد، و نیروهای سیاسی از شاخههای مختلف هر روز در یک دانشگاه میزگرد و مناظره داشتند.
نهاد حمایت از کرسیهای نظریهپردازی تقریباً هیچ دستاوردی نداشته و صرفاً منبعی برای بسط دیوانسالاری حکومتی، تحقیق در چارچوب ایدئولوژی اسلامگرایی و حفظ ظواهر برای خوشایند مقام ولایت بوده است.
انجمنها و دیگر نهادها مجبور بودند محدودیتهای اعمال شده از سوی نهاد نمایندگی رهبری و مدیران دانشگاهها را در انتخاب سخنرانان رعایت کنند، اما تریبونهای آزاد جایی بود که کنترل آن توسط مقامات دولتی و حکومتی دشوار بود. در این دوره حتی انجمنهای چپ و لیبرال نیز (بدون اعلام اینگونه اسامی) شکل گرفته و به طور محدود فعالیت داشتند.
خامنهای کسی نبود که این شرایط را تحمل کند. اولین مشت آهنین وی و حکومتش سرکوب جنبش دانشجویی ۱۸ تیر ۱۳۷۸ بود. پس از آن بازداشتهای گستردهی دانشجویان آغاز شد و بهتدریج تمام تریبونهای دانشجویی از جمله نشریات دانشجویی و تریبونهای آزاد از آنها گرفته شد.
مهندسی فرهنگ به سبک خامنهای
در سال ۱۳۸۲ نهادی با عنوان “هيئت حمايت از كرسیهای نظريهپردازی، نقد و مناظره” در شورای عالی انقلاب فرهنگی تأسيس شد. در حالی که حکومت صدای غیر خودیها را خاموش میکرد قرار بود نهادی برای افراد نزدیک به حکومت و انعکاس تکصدایی حکومت و نمایش حیات فکری دانشگاهها تأسیس شود.
علی اکبر صادقی رشاد، رئيس هيأت حمايت از كرسیهای نظريهپردازی گزارشی از عملکرد این هیئت در شش سال اول فعالیت آن عرضه کرده است: “تاكنون ۱۵ كرسی علمی داوری و حمايت تأسيس شده است. هر كرسی از واحدهايی همچون حلقه علمی متخصصان تشكيل شده است. بنابراين ۱۵ حلقه علمی – تخصصی نيز به موازات كرسیها تشكيل شده است. هر حلقه يك رئيس دارد كه معمولاً از اساتيد و اعضای هيأت علمی دانشگاه هستند حلقههای علمی هر کرسی بین ۸ تا ۱۵ عضو پیوسته دارند که به صورت مستمر در جلسات حاضر میشوند. این حلقهها در حدود ۱۰ عضو ناپیوسته نیز دارند. بیش از ۴۰۰ شخصیت علمی در کرسیهای نظریهپردازی حضور دارند…. «اجلاسیه» هماندیشی علمی با حضور کمیته ناقدان و شورای کرسی [است]…. از مجموع ۵۵ اجلاسیه و کرسی دفاع و داوری، ۲۵ مورد آن در سال جاری رخ داده است. از مجموعه این ۵۵ اجلاسیه، حدود ۱۰ اجلاسیه موفقیتآمیز تعریف شده و سه مورد به عنوان نظریه قلمداد شدهاند. در سال جاری نیز بیش از ۸۷ طرحنامه به این هیأت ارسال شده است. معمولاً بین دو تا هشت جلسه سه ساعته برای هر اجلاسیه زمان صرف میشود. مجموعه کرسیها نیز در سه سطح نظریهپردازی، نوآوری و نقد برگزار میشود.” (فارس ۱۷ بهمن ۱۳۸۸)
هدف از تشکیل کرسیهای نظریهپردازی با رهنمود شخص ولی فقیه: جبران ورشکستگی نظری و ایدئولوژیک حکومت؛ مقابله با نظریههای منتقدان اسلامگرایی و اسلام سیاسی و نمایش فضای باز سیاسی در کشور در فقدان آزادی رسانهها و مجامع و گردهماییهای فرهنگی و علمی.
چنانکه گزارش فوق نشان میدهد به علت حمایت دستگاه رهبری کرسیهای نظریهپردازی در دانشگاهها به سرعت (از نظر سازمانی) رشد بادکنکی یافت. گرچه نهاد حمایت از کرسیها بیش از ۲۰ رشته علوم انسانی را پیگیر بود و ۲۱ رشته نیز کرسی مشخص یافتند تنها ۲۰۰ عضو هیأت علمی (از دهها هزار نفر) و ۱۵ دانشگاه و پژوهشگاه به کرسیهای نظریهپردازی متصل شدند.
کرسیهای نظریهپردازی حدود یک دهه در دانشگاهها فعال بود. حاصل این همه حلقه و کرسی و جلسه در شش سال اول فعالیت تنها چهار مقاله در بخش مقالات وبسایت این هیئت است. در غیر از وبسایت نیز محصولات این کرسیها به عموم عرضه نشده است. آنچه بیش از همه در وبسایت این هیئت به چشم میخورد آییننامه و صورت جلسه است تا نظریه و مطالب علمی. پس از بروز جنبش سبز و سرکوب گستردهی جنبش دانشجویی نیز کرسیها عملاً نتوانستند هیچ فعالیتی داشته باشند. نهاد فوق در طول حیات خود تقریباً هیچ دستاوردی نداشته و صرفاً منبعی برای بسط دیوانسالاری حکومتی تحقیق در چارچوب ایدئولوژی اسلامگرایی و حفظ ظواهر برای خوشایند مقام ولایت بوده است.
چرا این کرسیها؟
این کرسیها که هیچوقت از سوی محافل علمی داخل و خارج کشور جدی گرفته نشد پس از بستن تمام نشریات تئوریک و روشنفکری در اواخر دههی ۱۳۷۰ و تعطیلی تریبونهای آزاد دانشجویی جهت بازسازی نظری مبانی ایدئولوژیک رژیم اسلامی بر روی کاغذ تأسیس شدند و هیچگاه محصولات آنها به جامعه عرضه نشد یا اصولاً محصولی برای عرضه تولید نشد. هدف از تشکیل این کرسیها با رهنمود شخص ولی فقیه آن بود که ۱) ورشکستگی نظری و ایدئولوژیک حکومت را جبران کنند، ۲) به مقابله با نظریههای منتقدان اسلامگرایی و اسلام سیاسی بپردازند، و ۳) به نمایش فضای باز سیاسی در کشور در فقدان آزادی رسانهها و مجامع و گردهماییهای فرهنگی و علمی اقدام کنند. تأسیس این کرسیها یکی از برنامههای مقابله با تهاجم فرهنگی بود که در ادبیات خامنهای و وفاداران به حکومت جایگاهی ویژه داشته است.
مسابقه برای تقرب و کسب مدیریت دانشگاهها
برگزاری کرسیها آنچنان که سایت این هیئت (در بخش عملکرد) گزارش میدهد به آن دسته از اساتید دانشگاهها واگذار شد که اولاً به بخش اقتدارگرای حکومت و بیت خامنهای وفادار بودهاند و ثانیاً در جریانهای فرهنگی در دوران جمهوری اسلامی از کمترین اقبال در میان دانشجویان و جامعهی دانشگاهی برخوردار بودند. تأسیس هیئت فوق تلاش بیت رهبری برای درست کردن یک پایگاه در دانشگاهها به موازات اساتید عرفیگرا و مذهبی منتقد حکومت بود.
البته در برخی از مجامع به ندرت از اساتیدی که اصولاً رهیافت انتقادی به روالهای جاری در جامعه ندارند یا در برابر ستم حکومت ساکت هستند اما مداح حکومت و رهبری نیز نبودهاند دعوتی صورت میگرفته تا ژست تساهل و باز بودن نیز به مخاطبان عرضه شود.
مرگ قابل انتظار
چرا این کرسیها که مطالبهی رهبر کشور بود، مشکل مالی نداشت، مقامات دانشگاهی برای تقرب به مرکز قدرت انگیزهی کافی برای حمایت از آن را داشتند و هیئت علمی نیز با توجه به قید شدن رسمی همکاری با کرسیها در آییننامه ارتقاء اعضای هیأت علمی دانشگاهها انگیزهی مشارکت داشتند تعطیل شد؟
حکومت و روحانیت در ۳۴ سال گذشته نشان دادهاند که قدرت نظری توجیه مبانی حکومت و توجیه رفتارهای ماشین سرکوب را برای دانشجویان و دانشگاهیان ندارند و تأسیس کرسی نمیتواند این کمبود را جبران کند.
۱. این کرسیها با عدم استقبال عمومی دانشجویان مواجه شد. حتی دانشجویان بسیجی و طرفدار ولایت توجهی به جلسات کرسیها نشان ندادند. وقتی فضای دانشگاه مرده و قرار باشد فقط یک نوع صدا شنیده شود رونق کل بازار ایدهها از میان میرود.
۲. حکومت و روحانیت در ۳۴ سال گذشته نشان دادهاند که قدرت نظری توجیه مبانی حکومت و توجیه رفتارهای ماشین سرکوب را برای دانشجویان و دانشگاهیان ندارند و تأسیس کرسی نمیتواند این کمبود را جبران کند.
۳. پس از بروز جنبش سبز در حالی که اساتید علوم انسانی دگراندیش فوج فوج از دانشگاهها اخراج یا بازنشسته، دانشجویان فوج فوج دستگیر و اکثر مجلات دانشجویی تعطیل میشدند ابداع کلامی و بوروکراتیک رژیم یعنی “كرسیهای نظريهپردازی، نقد و مناظره” میتوانست منشأ تنش بیشتر در دانشگاهها شود. در ضمن، حکومت نیز دانشگاه به کلی مرده را بر دانشگاه تک صدا ترجیح داد.
پذیرش شکست
تعطیلی این کرسیها که حتماً با خامنهای هماهنگ شده است (چون خود وی دستور تشکیل آنها را داده بود) پذیرش رسمی بیحاصل بودن نظریهپردازی حکومتی و کنترل نقد توسط حکومت بوده است. خامنهای تاکنون به این صراحت از برنامهها و سیاستهای فرهنگی خود عقبنشینی نکرده بود. حتی در همین حد محدود از واقعبینی را باید به وی و دفترش تبریک گفت.
حکومتهای خودکامه میخواهند همه ابعاد و شؤون جامعه را “مهندسی” کنند، چرا که خود را “حق مطلق” می پندارند و به زعم خودشان توانسته اند به همه حقایق موجود درباره انسان و سرنوشت و سعادت او دست پیدا کنند.
همه چیز باید تحت سیطره و کنترل آنها باشد و همه امور باید مطابق میل و اراده آنها جریان یابد تا جامعه به سمت مقصدهای آرمانی یی که آنان بدان اعتقاد دارند، روانه شود.
محمد 110 / 19 July 2013