چه اتفاقی افتاده است؟

مأموران امنیتی به دلیلی نامشخص زارا اسماعیلی، هنرمند جوان و اجراگر خیابانی را بازداشت کرده‌اند. ۱۰ روز از بازداشت او می‌گذرد و هنوز هیچ اطلاعی از محل نگهداری او در دست نیست. زارا در مکان‌های عمومی به ویژه در باغ فردوس و در شهرک اکباتان یا در مترو، بدون حجاب اجباری آواز می‌خواند و ویدیوهای کوتاهی از این اجراها را در اینستاگرام به اشتراک می‌گذاشت. برخی صدای او را با صدای هایده مقایسه کرده‌اند. در این گزارش هم نام او در کنار نام قمر و دلکش و هایده آمده است. ممکن است برخی خوانندگان مقایسه زارا با قمر و دلکش و هایده را برنتابند. آن‌ها باید توجه کنند که این هنرمندان زیر دست استادانی بسیار بزرگ که همه از چهره‌های ماندگار موسیقی ملی ایران بودند آموزش دیده‌اند و در شرایط کاملا حرفه‌ای و در محیطی امن صدایشان را پرورش داده‌اند. این امکانات از زارا و هم‌نسلان او اما دریغ شده است.
در این گزارش سعی می‌کنیم محیط اجتماعی و فرهنگی هنرمندانی مانند زارا را نشان دهیم.
کاوه، یک هنرمند موسیقی می‌گوید: «خواندن زن‌ها هنوز جزو خط قرمزهاست. اما زن‌ها همچنان فعالیت می‌کنند. فعالیت آن‌ها زیرزمینی و مخفی‌ست. از اجرا در کافه‌ها خبری نیست، مگر با هماهنگی از قبل، در جمع مخاطب دستچین شده و پشت درهای بسته. اگر جز این باشد، قطعاً کافه را پلمب می‌کنند. کنسرت‌هایی هم زنان برگزار می‌کنند. اما مخفیانه و با در نظر گرفتن همه جوانب امنیتی. بلیت‌ هم فقط به کسانی می‌فروشند که آن‌ها را بشناسند. کنسرت هم مخفیانه است و طبعاً اجازه تصویربرداری و ضبط صدا به کسی نمی‌دهند. برای همین رسانه‌ها معمولاً از این کنسرت‌ها با خبر نمی‌شوند و در شبکه‌های اجتماعی هم بازتاب چندانی ندارد. اما این‌طور کنسرت‌ها هست.»
 امکانات دیگری هم البته وجود دارد. برای مثال لیبل‌های خارجی. اما وقتی همه این راه‌ها مسدود باشد، تنها راهی که باقی می‌ماند خیابان است. هنرمندان زن در این میان به مراتب آسیب‌پذیرترند. هم در معرض انواع مزاحمت‌ها و هم در خطر بازداشت قرار دارند. کاوه می‌گوید: «برخورد مردم با موسیقی خیابانی در مجموع بهتر شده. هنرمندان جرأت بیشتری پیدا کرده‌‌اند. اما اگر پلیس ببیند، سعی می‌کند جمع کند. ساز زدن در خیابان در مجموع راحت‌تر است. خواندن سخت‌تر. برای زنان تقریباً محال.»
هدف حکومت این است که هنرمندان سرکش را از همان آغاز، در جوانی فرسوده کند و سایر هنرمندان را هم در چارچوب‌های بسته‌ای قرار دهد چنان‌که هرگز نتوانند جان بگیرند. این راهبرد اصلی‌ست. سند موسیقی و مانند آن، کارکرد تزئیتی دارد.

بیش از ۱۰ روز از بازداشت زارا اسماعیلی، هنرمند خیابانی می‌گذرد و هنوز حتی از محل نگهداری او هم اطلاعی در دست نیست. خیابان عرصه هنرنمایی هنرمندانی مانند زاراست و حکومت آن‌ها را به رسمیت نمی‌شناسد و به همین سبب هم در مقایسه با هنرمندان رسمی آسیب‌پذیرترند.

زارا اسماعیلی سال‌هاست که در اینستاگرام فعالیت دارد. او یک اجراگر است با صدایی قوی که در مکان‌های عمومی به ویژه در باغ فردوس و در شهرک اکباتان یا در مترو، بدون حجاب اجباری آواز می‌خواند. او ویدیوهای کوتاهی از این اجراها را در اینستاگرام به اشتراک می‌گذاشت.

صدای قدرتمند او و اجراهایش از ترانه‌های هایده، و ایمی واینهاوس، خواننده فقید بریتانیایی با استقبال بسیار مردم همراه می‌شد.‌ صفحه اینستاگرام او همچنان در دسترس است.

https://www.instagram.com/p/C7jp2XWije6/

به جست‌وجوی یک تکه خاک

ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران (هرانا) به نقل از یک منبع نزدیک به خانواده زارا اسماعیلی گزارش داده است که نیروهای امنیتی ۵ مرداد زارا را در منزل شخصی‌اش بازداشت کردند. خانواده هیچ اطلاعی از دلیل بازداشت، اتهام‌ها و حتی محل نگهداری او ندارند.‌

بیش و کم همزمان با این خبر، شروین حاجی‌پور در ویدیویی اعلام کرده بود که دادگاه انقلاب حکم سه سال و هشت ماه زندان او را تأیید کرده است. او در این ویدیو خطاب به مسئولان حکومت می‌گوید:‌

 یک تکه از این خاک را برای ما بگذارید. انتظار ندارم که بگذارید بروم روی استیج یا از پلتفرم‌های شما پولی در بیاورم.

برای هنرمندان خیابانی، به ویژه هنرمندان زن، «استیج‌»‌های رسمی به کنار، حتی گوشه‌ای از خیابان هم باقی نمی‌ماند.

هرانا نوشته است که زارا اسماعیلی هنرمند ۲۹ ساله یک روز پیش از بازداشت تلاش کرده بود از بازداشت یکی از دوستانش توسط پلیس امنیت تهران جلوگیری کند که مأموران با خشونت با او برخورد کردند. روشن نیست این درگیری کجا اتفاق افتاده است. اما دور از انتظار نیست اگر در خیابان اتفاق افتاده باشد.

https://www.instagram.com/p/C8wvh-7i77c/

نبود ساز و کارهای حمایتگر

در ایران، به ویژه بعد از جنبش سبز، معمولاً با اهتمام شخصی ساز و کارهایی برای حمایت از نوازندگی و خوانندگی زنان فراهم آمد. مجید درخشانی با تشکیل دو گروه «ماه» و «ماه بانو» در این زمینه پیشگام بود و سرانجام هم به دلیل این فعالیت‌ها با انواع اتهام‌ها مواجه شد و آلبوم‌هایش از انتشار بازماند و در یک مورد از خروج او از کشور جلوگیری شده بود. اما در مورد هنرمندان خودانگیخته و بااستعداد که به سبک‌های دیگری جز موسیقی پاپ یا موسیقی ملی روی می‌آورند، هیچگونه ساختار، انجمن یا نهاد فرهنگی حمایتگری وجود ندارد. برای هنرمندانی مانند زارا شبکه‌های اجتماعی معمولاً تنها راه ارتباط با مخاطبان گسترده است. کاوه، یک هنرمند موسیقی رپ که در ایران زندگی می‌کند و مایل است نام او پنهان بماند در گفت‌وگو با زمانه می‌گوید:

خواندن زن‌ها هنوز جزو خط قرمزهاست. اما زن‌ها همچنان فعالیت می‌کنند. فعالیت آن‌ها زیرزمینی و مخفی‌ست. از اجرا در کافه‌ها خبری نیست، مگر با هماهنگی از قبل، در جمع مخاطب دستچین شده و پشت درهای بسته. اگر جز این باشد، قطعاً کافه را پلمب می‌کنند. کنسرت‌هایی هم زنان برگزار می‌کنند. اما مخفیانه و با در نظر گرفتن همه جوانب امنیتی. بلیت‌ هم فقط به کسانی می‌فروشند که آن‌ها را بشناسند. کنسرت هم مخفیانه است و طبعاً اجازه تصویربرداری و ضبط صدا به کسی نمی‌دهند. برای همین رسانه‌ها معمولاً از این کنسرت‌ها با خبر نمی‌شوند و در شبکه‌های اجتماعی هم بازتاب چندانی ندارد. اما این‌طور کنسرت‌ها هست.

https://www.instagram.com/p/C7JdHisit75/

در چنین شرایط مخوفی که برگزاری یک کنسرت در حلقه‌ای از آشنایان به عنوان یک اقدام مجرمانه درک می‌شود، طبعاً اینستاگرام بستر خوبی‌ست برای اینکه هنرمند جوانی مانند زارا اسماعیلی هنر خود را عرضه کند. کاوه می‌گوید:

از طریق اینستاگرام نمی‌توان درآمد چندانی به دست آورد. بیشتر کسانی که دنبال کسب درآمدند سعی می‌کنند از طریق تبلیغات به درآمد برسند.

 زارا و بسیاری دیگر از هنرمندان خیابانی هرچند در شبکه‌های اجتماعی تأثیرگذارند اما «اینفلوئنسر» به شمار نمی‌آیند. کافی است در اینستاگرام زارا چرخی بزنیم. به خوبی می‌بینیم که او فکری جز نشان دادن هنرش ندارد. خیابان تنها صحنه‌ای‌ست که برای او و هنرمندانی مانند او باقی مانده است. اما اجراهای خیابانی در یک فضای خاکستری غیرقانونی‌ست. بنابراین زنان هنرمندی مانند زارا با دو مشکل مواجه‌اند: منع صدای زن و منع موسیقی در خیابان.

Ad placeholder

تمایل به لیبل‌های خارجی

اما مشکل فقط به زنان هنرمند محدود نمی‌شود و کل هنرمندان جوان موسیقی را که به سبک‌هایی غیر از پاپ علاقمندند را در برمی‌گیرد. مدت‌هاست که هنرمندان جوان موسیقی از سلطه تولیدکنندگان بر موسیقی ایران گلایه دارند. تولیدکنندگان با سرمایه و روابطی که در اختیار دارند، هنرمند را مانند یک کالای قابل عرضه، بسته‌بندی می‌کنند و به فروش می‌رسانند. وقتی که تاریخ مصرف او تمام شد، او را به کناری می‌نهند و سراغ یک هنرمند دیگر می‌روند. در این میان هم موسیقی ملی ایران آسیب می‌بیند و هم جریان‌های فرعی موسیقی که در چارچوب‌های مورد پذیرش حاکمیت به سادگی نمی‌گنجند. کاوه در گفت‌وگو با ما می‌گوید:

لیبل‌های موسیقی معمولاً بدون مجوز فعالیت می‌کنند. اگر هم مجوز داشته باشند، برخی سبک‌های موسیقی را نمی‌پذیرند. این لیبل‌ها در انحصار افراد خاصی هستند و در استودیوهاشان کارهای مشخصی را انجام می‌دهند و معمولاً کسی را به جمع خودشان راه نمی‌دهند. مگر آنکه فرد هزینه‌ای بپردازد. کمپانی موسیقی در مفهومی که در غرب وجود دارد نداریم.

مسعود گیتاریست، آهنگساز، تنظیم‌کننده و ترانه‌سرا در رشت فعالیت می‌کند. راک، آلترناتیو راک، بلوز، جَز و هرچند گاه یک بار موسیقی الکترونیک از علایق و آزموده‌های اوست. او در گفت‌وگو با زمانه به جنبه دیگری از فشارهایی که روی هنرمندان موسیقی دور از جریان اصلی‌ست اشاره کرده بود:

 من درآمدم به ریال است و خریدم به دلار. حالا فرض کنید شما می‌خواهید یک آلبوم موسیقی کار کنید، سه سال زحمت می‌کشید، هزینه می‌کنید برای میکس مستر و نوازنده و خواننده و…. اگر بخواهید به قیمت واقعی بفروشید، هر آلبوم درمی‌آید ۱۵ دلار آن‌هم برای یک خواننده یا نوازنده یا یک گروه کمتر شناخته‌شده. یعنی حدود ۷۵۰ هزار تومان. اما شما همین آلبوم را باید ۱۰۰ تا ۲۰۰ هزار تومان قیمت بگذارید، که آن را هم نمی‌خرند. از طرف دیگر نمی‌توان با گروه‌های موسیقی مردم‌پسند که جریان اصلی موسیقی کشور را در دست دارند، رقابت کردد، چون مجوز نمی‌دهند.

کاوه در ادامه گفت‌وگو با ما می‌گوید در این میان بسیاری از هنرمندان هم به دلیل انواع محدودیت‌ها و فقدان زیرساخت‌ها و هم به خاطر مشکلات اقتصادی، به لیبل‌های خارجی متمایل شده‌اند:

این لیبل‌ها هزینه تولید را می‌پردازند. آلبوم‌ها و تک‌آهنگ‌ها را هم خوب می‌فروشند. اما نسخه فیزیکالی در کار نیست که مردم بتوانند بخرند.

https://www.instagram.com/p/C5k2qpFibtU/

وقتی همه این راه‌ها مسدود باشد، تنها راهی که باقی می‌ماند خیابان است. هنرمندان زن در این میان به مراتب آسیب‌پذیرترند. هم در معرض انواع مزاحمت‌ها و هم در خطر بازداشت قرار دارند: کاوه می‌گوید:

برخورد مردم با موسیقی خیابانی در مجموع بهتر شده. هنرمندان جرأت بیشتری پیدا کرده‌‌اند. اما اگر پلیس ببیند، سعی می‌کند جمع کند. ساز زدن در خیابان در مجموع راحت‌تر است. خواندن سخت‌تر. برای زنان تقریباً محال.

به این ترتیب تعقیب و گریزی شکل می‌گیرد. از این محل به محل دیگر. از این خیابان به خیابانی دیگر. همواره در جست‌وجوی یک مکان امن. مترو در حرکت است و از ایستگاهی به ایستگاه دیگر شاید بتوان گریخت. مردم هم هستند و دوربین‌های موبایل هم حفاظت خوبی‌ست. اما تا کی می‌توان به این شکل ادامه داد؟

Ad placeholder

گذر شتابنده زمان

در پست‌های اینستاگرامی زارا گذر زمان را به خوبی می‌توان دید. هایده در ۲۶ سالگی با اجرا در برنامه رادیویی گل‌ها آغاز کرد. دلکش، یک نسل عقب‌تر از هایده بود، در هفده سالگی استعداد او شناخته شد و در بیست سالگی در رادیو برنامه اجرا می‌کرد. یک نسل قبل‌تر از دلکش، قمرالملوک در بیست و شش سالگی نخستین کنسرتش را برگزار کرد. ۱۲۹ سال از تولد قمر می‌گذارد و زارا که صدایش از صدای هایده کم‌توان‌تر نیست ۲۹ سال دارد، نه تنها هیچ کنسرتی برگزار نکرده و هیچ آلبومی از او منتشر نشده بلکه در بازداشت است و از محل نگهداری او هم اطلاعی در دست نیست.

https://www.instagram.com/p/C56AdWVCjnL/

ممکن است برخی خوانندگان مقایسه زارا با قمر و دلکش و هایده را برنتابند. آن‌ها باید توجه کنند که این هنرمندان زیر دست استادانی بسیار بزرگ که همه از چهره‌های ماندگار موسیقی ملی ایران بودند آموزش دیده‌اند و در شرایط کاملا حرفه‌ای و در محیطی امن صدایشان را پرورش داده‌اند. این امکانات از زارا و هم‌نسلان او اما دریغ شده است.

بر اساس آمارهای غیررسمی حدود ۳۰۰ هزار مداح در ایران در ۹۸ هزار هیات فعالیت می‌کنند و از سال ۱۳۹۴ هم نخستین دانشگاه مداحی تاسیس شده است. در همان حال از شهریور ۱۴۰۲ سعید حدادیان در دانشگاه تهران استاد مقطع کارشناسی ارشد شده است. بنابراین در چنین حکومتی که صدای زنان را ممنوع می‌کند و بر کرسی مهم‌ترین دانشگاهش یک مداح تکیه داده، بدیهی‌ست که زارا در زندان باشد، توماج صالحی و سامان صیدی (یاسین) حکم اعدام گرفته باشند و مهدی یراحی را به تحمل شلاق و زندان محکوم کرده باشند.

و نه تنها زارا را بازداشت می‌کنند که هنرمندان موفق موسیقی پاپ هم که در همین جمهوری اسلامی و در چارچوب‌های مقرر حکومتی فعالیتشان را آغاز کرده‌اند ایران را ترک می‌کنند. ۱۵ مرداد خبرآنلاین تیتر زد: حامی هم رفت مثل مانی و نیما.

حمیدرضا حامی، خواننده و آهنگساز موسیقی پاپ است که در کنسرتی در کانادا اعلام کرده برای همیشه در کانادا می‌ماند.

در این میان علاوه بر انواع محدودیت‌ها و بحران‌های معیشتی، زمان هم به نفع حکومت عمل می‌کند. روش حکومت این است که هنرمندان سرکش را از همان آغاز، در جوانی فرسوده کند و سایر هنرمندان را هم در چارچوب‌های بسته‌ای قرار دهد چنان‌که هرگز نتوانند جان بگیرند. این راهبرد اصلی‌ست. سند موسیقی و مانند آن، کارکرد تزئیتی دارد.