جواد مجابی، شاعر، نویسنده، نمایشنامهنویس و پژوهشگر از نویسندگانی است که در سالهای گذشته، بیشترین ضربه را از سانسور دولتی متحمل شده است. تاکنون نزدیک به شش هزار صفحه از آثار او در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در انتظار دریافت مجوز انتشار است، و با اینحال او نه نوشتن را رها کرده، نه از انتشار کتابهایش نومید شده.
دهمین رمان او را انتشارات «اچ اند اس مدیا» در آغاز تابستان ۹۲ در شهر لندن منتشر کرده: «در طویله دنیا»، نوشته جواد مجابی رمانی است در ۳۵۰ صفحه و نسخه چاپی آن بر اساس سفارش خریدار به بهای ۲۵ دلار منتشر میشود و با پرداخت ۹ دلار میتوان نسخه الکترونیک این کتاب را دریافت کرد و خواند.
در طویله دنیا
یکی از مضامین «در طویله دنیا» سانسور است. اداره سانسور در این رمان به شکل سازمانی مخوف و بیدر و پیکر جلوه میکند که از برخی لحاظ یادآور وزارتخانهها و دیوانسالاری اداری در رمانهای فرانتس کافکا است. در اینجا اما راوی داستان موفق میشود اجازه خروج از کشور را به شکلی قانونی از این سازمان بگیرد. «سازمان» اما او را به همکاری دعوت میکند، در ابتدا نامش را تغییر میدهند و بعد هویتی سازمانی برایش مشخص میکنند و در همه حال تعریف مشخصی از خود این سازمان وجود ندارد.
«در طویله دنیا» روایتی است داستانی آمیخته با بریدههای تاریخ – از حمله مغول تا جنگ خلیج فارس، همراه با تصویرهایی از تاریخ معاصر ایران که اکنون فراموش شده است.
در میانه رمان با این حقیقت روبهرو میشویم که «سازمان» تلاش کرده است بر ذهن راوی اثر بگذارد و حتی دستگاههایی را نیز در بدن او کار گذاشتهاند تا تلاش و ثمره کار او را در جهت منافع و اهدافشان به کار بگیرند. راوی که از این مسائل بیاطلاع است، گمان میکند انسانی است آزاد و میتواند بر پایه اراده شخصی و فردیاش زندگی کند. او در این میان حتی به عنوان فردی که در تنگنا قرار گرفته و به عنوان یکی از مخالفان «سازمان» معرفی میشود.
مجابی اما داستان را به بازآفرینی ساز و کار اداره سانسور و رویکردهای امنیتی در یک جامعه توتالیتر محدود نمیکند. او از همان ابتدا، رها از بندها و مرزهای سانسور، در آغاز داستان از زنی سخن میگوید که اعتقادی به سنتها ندارد و هرچند در بافت روستایی ایرانی پرورش یافته، اما انسانی است آزاده و برهنه:
«اینجا، حالا، با خیال راحت میبینم پیکره آن دوشیزه شیرینعقل را، که بارها کنار چشمه و حاشیه بیشه، به زور جامه بر تنش میپوشاندیم و بیشتر از همه من میکوشیدم. با کمترین ستایشی از اندامش، از جا میپرید و با شتابی حیرتآور، جامه بر تن میدرید. چه پرشباهت است به نقش برجستهاش بر این دیوار.»
راوی به این «دوشیزه شیرینعقل» دل میبازد و با او ازدواج میکند. چنین است که در کنار بازنمایی ساز و کار اداره سانسور، داستان این خانواده هم در رمان روایت میشود.
نشر اچ اند اس درباره این رمان میگوید:« “در طویله دنیا” نوشته جواد مجابی با بیانی طنزآمیز، مسائل انسانهای دوران معاصر را به چالش میکشد و بستر این روایت هم یک خانواده است. دهمین رمان جواد مجابی ماجرای فردی است که از بررسی زندگی خود و خانوادهاش به بررسی جامعه و سرزمینش و بعد دنیای خودش میرسد، از بررسی خانهاش به بررسی جهان میرسد و در این رمان، نوعی رفت وبرگشت بین گذشته و حال دیده میشود.»
کلاژهای گذشته در امروز
هر انسانی یک چمدان نامرئی با خود حمل میکند؛ چمدانی حاوی گذشتهاش که همواره، در طول زندگی با اوست. در چمدان را که بازمیکند، لبریز است از تصویرهایی تکهتکه، نامهها و یادداشتها، عکسها، خاطرهها و جزئیاتی گنگ و زرد و خاکگرفته.
جواد مجابی: «مهمترین حرکت ما از آغاز تا پایان همین بود. پیچیدن یا نپیچیده شدن. برهنگی جنین به هنگام دنیا آمدن، چند دقیقه بیشتر نمیپاید، پیچیده میشود در لباسهائی که برای او تهیه کردهاند و بعد در قنداق یا گهواره پیچیده میشود در پارچهها و بندهای محافظ. پوشیده میشود در محبتها و مراقبتها.»
مجابی در «طویله دنیا» در این چمدان را باز میکند و تصویرها و یادمانهای زندگی راوی داستانش را بیرون میآورد و مقابل دیدگان ما قرار میدهد. راوی این داستان بیشباهت به نویسندهاش نیست: او هم از یکسو نویسنده است، از سویی دیگر پژوهشگر است و سالهایی هم از روزنامهنگاری گذران کرده. او هم درگیر بوده است با رویکردهای امنیتی. در اواخر داستان حتی، روزنامهنگاری از او وقت میگیرد برای یک گفتوگو با این امید که گفتههای راوی را در مجموعه تاریخ شفاهی منتشر کند. میدانیم که بیش از ۳۰ صفحه از گفتههای مجابی در مجموعه تاریخ شفاهی سانسور شد و سرانجام امکان انتشار هم نیافت.
به رغم همه این شباهتها، «در طویله دنیا» داستانی است مستقل از زندگینامه نویسندهاش؛ روایتی است داستانی آمیخته با بریدههای تاریخ – از حمله مغول تا جنگ خلیج فارس (حمله آمریکا به عراق) همراه با تصویرهایی از تاریخ معاصر ایران که اکنون فراموش شده است.
ضعف مجابی در این داستان، ضعف اکثر نویسندههای ایرانی است که از زاویه دید «اول شخص مفرد» برای روایت داستانشان استفاده میکنند و در نتیجه همه وقایع را از دریچه چشم او روایت میکنند. در «طویله دنیا» دیگران در «قالب نامه» یا در یک عکس خاطرهانگیز و گاهی در برخی دیالوگها حضور دارند، اما در همه حال نظر راوی پشتِ سر همه چیز است. درنتیجه توصیفها، فضا و مکان را نمیسازند بلکه خواننده در هذیانهای ذهنی راوی، با آنچه که در مکان و فضای روایت وجود دارد، آشنا میشود. ما نام شهرها و منطقههای مختلف را میشنویم، اما احساسی از تغییر فضا برایمان خلق نمیشود.
هذیانها، اوهام، کابوسها، خاطرهها، وحشتهای گذشته و امروز، در کنار زندگی روزانه، کنار هم قرار میگیرند تا رمان به سه بخش تقسیم شود: ثلث نخست داستان به گذشته راوی و سالهای کودکی و جوانی او اختصاص دارد و کنکاشی است در خانوادهای ایرانی، همراه با تمام سؤالهای بیجواب که هر انسانی در مورد خانواده و خویشاوندانش دارد و راوی رمان هم در این میان طبعاً مستثنی نیست.
هویت انسان ایرانی در این رمان در خردهروایتهای عرفانی، همراه با مایههایی از اندیشه هند جلوهگر شده است.
ثلث دوم کنکاشی است در جامعه ایرانی با تمرکز بر سفر راوی در شهرها و رویارویی او با تاریخ. در اینجا است که حمله مغول کلاژ میشود با یورش آمریکا به عراق.
ثلث پایانی، مخصوصاً در سه فصل آخر به یک سخنرانی طولانی شباهت دارد.
در اینجا است که راوی به نویسندهاش نزدیک میشود تا بیانگر نظر او پیرامون زندگی ایرانیان باشد و بیشتر از همه از نقش دولت و دخالتهای دولت در زندگی خصوصی شکوه کند. این فرازها از برخی لحاظ به داستانهای علمی -تخیلی شباهت دارند. انسانها در نظر راوی داستان تبدیل میشوند به پروندهای درون یک پوشه که آن هم درون حافظه رایانهای قرار دارد، و آن رایانه را دولت هدایت میکند.
پریشانی زندگی اجتماعی و خانوادگی ما در طی چند دهه گذشته، تأثیرش را بر «در طویله دنیا» هم گذاشته است. در این میان هویت انسان ایرانی در این رمان در خردهروایتهای عرفانی، همراه با مایههایی از اندیشه هند جلوهگر شده است. زن برهنه اما از همسرش به شیوه امروزی طلاق میگیرد، و به مصر میرود و از آنجا به هندوستان سفر میکند و سرانجام، شرح آنچه که در هندوستان بر او گذشته، به دست راوی میرسد. چنین است که او در سالخوردگی همسر سابقش را به گونه دیگری بازمیشناسد.
انتشار «در طویله دنیا» بیش از هر چیز نشان میدهد که در نهایت، سانسور هم مثل همه رویدادهای مهم یا بیاهمیت زندگی تنها به سوژهای برای یک داستان تبدیل میشود.
مجابی «در طویله دنیا» را انتهای بهار ۱۳۹۱به پایان رسانده و تنها چند هفته بعد، شاهد انتشار آن در فضایی است که سانسور بر آن تسلط ندارد و مثل همیشه، این ادبیات است که راه خودش را بیاعتناء به همه جزماندیشیها به سوی آینده باز میکند.
مجابی در فصلی از این رمان مینویسد:
«ورقی بودم پیچیده در یک پوشه که خود پوشیده شده بود در یک هارد.
مهمترین حرکت ما از آغاز تا پایان همین بود. پیچیدن یا نپیچیده شدن. جنین در داخل رحم بر خود خمیده، در محفظهای امن و مادرانه پیچیده شده است. برهنگیاش به هنگام دنیا آمدن، چند دقیقه بیشتر نمیپاید، پیچیده میشود در لباسهائی که برای او تهیه کردهاند و بعد در قنداق یا گهواره پیچیده میشود در پارچهها و بندهای محافظ. پوشیده میشود در محبتها و مراقبتها.»
نشانی تهیه کتاب