بعد از حرکت از مونیخ به سمت جنوب رکاب زدم، به سمت دریاچهای به نام «کیمسه»؛ قصد داشتم که شب را آنجا اطراق کنم. وقتی از مونیخ راه افتادم هوا آفتابی بود، ولی حوالی بعد از ظهر ابر سیاهی آمد و باران شدیدی گرفت. وقتی به کمپینگ رسیدم، یک ساعتی بود که توی باران رکاب زده بودم. کمپینگ در کنار این دریاچه بود و قسمتی از آن رفته بود زیر آب و چادر زدن دیگر غیرممکن شده بود. ولی در نهایت یکی از کارکنان این کمپینگ من را به خانهاش دعوت کرد تا جایی برای خواب داشته باشم. فردای آن روز به سمت اتریش حرکت کردم.
سه روز در نزدیکی شهری در کنار «سالزبورگ» ماندم و سپس به سمت جنوب به راه افتادم. باید از میان کوهستان الپ میگذشتم. هرچه بیشتر میرفتم، جادهها کوهستانیتر میشدند. روز اولی که وارد منطقه آلپ شدم، در مجموع باید حدود ۲۵۰۰ متر سربالایی را در مسافتی ۱۱۰ کیلومتری رکاب می زدم. واقعا نفس گیر بود، در ۱۷۰۰ متر بالاتر از سطح دریا، شب را در لابه لای گندمزارها چادر زدم. روز بعد به شهر «ویللا» در جنوب اتریش رسیدم. آن روز هم باید دوباره از میان قسمتی از آلپ رد میشدم. در روز سوم باید مسافت کوتاهتری را رکاب میزدم، اما سربالایی از روزهای قبل بیشتر بود و قله آخرین سر بالایی مرز بین اتریش و اسلونی بود.
آلپ را پشت سر گذاشتم و وارد اسلونی شدم.
[podcast]http://www.zamahang.com/podcast/2010/20130621_Mosafer_22_Germany_Austria_Alps_Human_Rawarpoor.mp3[/podcast]