فرهاد، آخرین باری که صدایش شنیده شد، ۲۵ سال داشت. صدای او در ۲۵ سالگی در تابستان سال ۱۴۰۰ از منطقه مرزی شهر وان ترکیه شنیده شد. وقتی که گفته بود: «تازه به ترکیه رسیده‌ایم».

رنج فرهاد

دانش‌آموخته دانشگاه تبریز بود و اهل مریوان. فرزند اول یک معلم بازنشسته از منطقه اورامان. درسش را تمام کرده بود. چند سالی منتظر کار و استخدام ماند اما وضعیت کار و استخدامی به کلی امیدش را از او گرفت. موجی از مهاجرت در منطقه اورامان شهر مریوان به راه افتاده است. فرهاد هم خود را به جریان موج سپرد و راهی شد. گفته بود، کار قاچاق‌چی‌اش درست است. مقصدش بریتانیا بود. از شهر ماکو به طرف ترکیه رفته بودند. اما پس از شلیک هوایی مرزبانی ترکیه به سمت شهر وان تغییر مسیر داده بودند. فرهاد بعد از ساعتها پیاده‌روی خسته شده بود. به دوستانش گفته بود که دیگر نمی‌تواند ادامه دهد. بهتر است آن‌ها بروند. او هم بعد از استراحت دنبالشان می‌رود. اما فرهاد پس از آن هرگز به دوستانش ملحق نشد. بیشتر از دو سال است که هیچ خبری از سرنوشت او در دست نیست. پیگیری‌های خانواده‌اش هم بی‌فایده بود. پلیس ترکیه گفته هیچ اطلاعی از او ندارد و اگر هم داشته باشد به آن‌ها نمی‌گوید.

دو سال است که هیچ رد و نشانی از زنده و مرده فرهاد در دست نیست. دو سال است که مادرش گریه می‌کند. نمی‌داند باید برای از دست دادنش بگرید یا سرگردانی و گرسنگی‌اش. خانواده‌اش هنوز هم چشم‌انتظارند. نمی‌خواهند باور کنند ممکن است او را برای همیشه از دست داده باشند. اگر هم چنین باشد، دست‌کم باید شواهدی وجود داشته باشد. حداقل باید پیکر بی‌جان فرهاد را ببینند تا قانع شوند، شیون کنند و بلکه بعدها آرام بگیرند.

عواملی که مردم پا نهاده در راه مهاجرت غیرقانونی را از دیارشان می‌راند آن‌قدر زیاد و متنوع‌اند که دیگر کسی نمی‌تواند آن‌ها را به ماندن اقناع کند: از نبود کسب و کار گرفته، تا ناامیدی از خانه‌دار شدن و ناتوانی در ازدواج تا طالبانیزه شدن بیشتر زندگی در ایران.

سرنوشت فرهاد از طریق رسانه‌های کُردزبان داخل و اقلیم کردستان به گوش همگان رسید. اما این سرنوشت تلخ او هم مانع تمایل عمومی دیگر جوانان منطقه اورامان نشده. همشهری‌ها و هم‌محلی‌هایش همچنان پا در راهی می‌گذارند که او را بلعید و سرنوشتش را برای همیشه به یک سؤال و معمای بزرگ تبدیل کرد.

Ad placeholder

موج‌های مهاجرت

هر ساله فصل تابستان، موجی از مهاجرت در روستاهای منطقه به راه می‌افتد. آرام بودن دریاها و آب و هوای پایدار این فصل دلیل اصلی شکل‌گیری مهاجرتهای غیرقانونی دسته‌ای در این منطقه به سمت بریتانیا است. موج مهاجرت در این منطقه حدود ۵ سال پیش از روستاهای دزلی و دمه‌یو آغاز شد و اکنون به سراسر جغرافیای هورامی‌نشین سرایت کرده است.

آمار مهاجرت در این منطقه در مقایسه با دیگر نقاط به شدت بالا است. طی هفته گذشته جمعیتی ۱۵۰ نفره تنها از شهر کوچک پاوه در استان کرمانشاه راهی سفر از راه قاچاق شدند. شاهد فیلمی است که این۱۵۰نفر که در یک سالن ورزشی از خود فرستاده‌اند، پس از آنکه در ترکیه بازداشت شدند. آنها اینک در بلاتکلیفی محض به سر می‌برند.

دو هفته قبل‌تر تنها از روستای بلبر، یک دسته ۱۵ نفره از جوانان روستا به قصد مهاجرت به بریتانیا به سوی ترکیه و یونان روان شدند.

دسته‌های چند نفره کوچکتر از دیگر روستاهای منطقه هم کم نیستند. مردم روستاهای منطقه درگیر مسئله مهاجرت‌اند.

هزینه مهاجرت از راه قاچاق نزدیک به ۸۰۰ میلیون تومان است. خانواده‌ها و اطرافیان این هزینه‌ها را با قرض، فروش ماشین، باغ یا زمین تهیه می‌کنند. به امید این که یار سفر کرده به سلامت به مقصد برسد، اقامت بگیرد و کار کند تا هم قرض‌ها را پس دهد و هم سر و سامانی به زندگی‌اش دهد. اما همیشه داستان مهاجرت پایانی به این خوبی ندارد.

عواملی که این جمعیت را از دیارشان می‌راند آن‌قدر زیاد و متنوع‌اند که دیگر کسی نمی‌تواند آن‌ها را به ماندن اقناع کند، از نبود کسب و کار گرفته، تا ناامیدی از خانه‌دار شدن و ناتوانی در ازدواج تا طالبانیزه شدن بیشتر زندگی در ایران.

Ad placeholder

مصیبت مهاجرت

نسل اول مهاجرانی که از منطقه اورامان به بریتانیا رفتند به مراتب شانس بیشتری داشتند. اغلب آن‌ها با خطر کمتری مسیر را طی کردند. بعد از رسیدن به مقصد هم اغلب موفق شدند اقامت بگیرند و کاری دست و پا کنند. دست‌کم توانستند پولی را که برای مهاجرت قرض کرده بودند پس دهند و کمک‌حال خانواده‌هایشان در ایران شوند. اما برای نسلی که به ویژه طی دو سال گذشته از راه غیرقانونی مهاجرت کرده‌اند وضعیت بسیار نگران‌کننده است.

اروپا در دوره‌ی اخیر رویکرد متفاوتی به نسبت مهاجران در پیش گرفته است. مرزها را بسته‌اند و سخت‌گیری می‌کنند. در بریتانیا هم وضعیت به همین صورت است. مهاجرانی که اخیرا در ترکیه گرفتار شده‌اند از پیامد توافقی صحبت می‌کنند که میان اتحادیه اروپا و ترکیه برای جلوگیری از ورود مهاجران انجام شده. دولت ترکیه در قبال کمک‌های مالی اتحادیه اروپا متعهد شده که به هر قیمتی مانع از ورود بیشتر مهاجران به این قاره شود. خشونت‌های بی‌پروای پلیس یونان هم همواره زبانزد مهاجرانی است که از آن‌جا فرار کرده یا گرفتار و دیپورت شده‌اند. لباس‌ها و موبایل‌هایشان را از آن‌ها می‌گیرند و جایی در نزدیکی مرز ترکیه آن‌ها را به حال خود رها می‌کنند.

جهنمِ وطن

این وضعیت در چارچوب مرزهای کشوری در جریان است که به ادعای حکومتش سیاست جوانی و افزایش جمعیت در پیش گرفته است، اما با دست خود، هزاران جوان را وادار به فرار از کشور می‌کند. برای این جوانان باید وضعیت بسیار وخیم باشد که خطر مفقود شدن، مرگ، گرسنگی و تحقیر را به جان می‌خرند تا فقط از زاد‌بوم‌شان بروند. حکومت اسلامی دیار شیرین یاران و عزیزان را به سرزمین یأس و حرمان تبدیل کرده است. شاید چنین تمایلی غیرطبیعی به مهاجرت تنها در کشورهای جنگ‌زده و قحطی‌زده دیده شود.