کلمه زندان حتی در لغت طنین محبوس‌کننده‌ای دارد. محبوس شدن در چهاردیواری خارج از اختیار و اراده آدمی برای به انقیاد درآوردن رفتار و منش شخص. زندان برای مجرمان عادی یک معنا دارد و برای افراد سیاسی و وکلا معنایی دیگر  و برای دربندمانده‌هایی که تنها به خاطر طرز تفکر و عقیده به زندان افتاده‌اند معنایی مهیب‌تر از دو دسته‌ی اول. زندان برای افراد سیاسی و وکلا از این نظر با دیگران متفاوت است که آشنایی دورادوری با فضای زندان، قوانین موجود قضایی، حقوق احتمالی و اولیه‌‌ی زندانی دارند و شاید از این روست که در زندان هم می‌توانند تا حدودی تن به شرایط خارج از قانون و قاعده ندهند. این موضوع در مورد زندانیان مشهور بیشتر مشهود است.
در این دوره و زمانه، ما بیش از هر زمان دیگر در تاریخ معاصرمان با زنان زندانی مواجه‌ایم. زنانی که نه فقط به خاطر فعالیت سیاسی بلکه به خاطر طرز فکر و عقیده، حتی نوع پوشش به زندان می‌افتند و حتی وکلایی هم که وکالت آنها را در دفاع از حقوقشان -که در قوانین کیفری تمام دنیا حق متهم است- به عهده می‌گیرند، دستگیر و زندانی می‌شوند. اگر تاکنون مبارزه معنایی مردانه داشته است و در طول قرن‌ها، نویسندگان و ادیبان صفت‌های بارز ایستادگی مثل شهامت، سخت‌کوشی، شجاعت و پایداری را به مردان  نسبت می‌داده‌اند امروزه وقت تجدیدنظر در معانی این لغات است. ما امروز با پدیده‌ای مواجه‌ایم که زنان از تن دادن به اندیشه مردسالار کهنی که زنان را در خانه می‌خواهد سرباز می‌زنند و همین موضوع به تنهایی دریچه‌ای است بر مبارزاتی که فاز تازه‌ای از مقاومت را وارد ادبیات سیاسی جهان کرده است، چیزی شبیه مبارزه با نژادپرستی در قرن‌های پیشتر.

نامه‌های زندان، نسرین ستوده، آسو
نامه‌های زندان، نسرین ستوده، آسو

نوشتار زنانه و خاطرات زنان از زندان

در این میان، آن چیز که سبب تفاوت یکی با دیگری و نیز باعث ماندگاری یک مبارزه می‌شود، بیان و توصیف وضعیتی است که زندانی یا مبارز در آن گرفتار آمده است و از طریق نوشتن، (همچنانکه وضعیت را برای خود روشن می‌کند)، به توصیفی دقیق از آن دست می‌زند تا برای آنان که در بیرون زندان‌اند یا بعدها به دنبال کشف درک آن وضعیت هستند نمایی روشن به دست دهد. و از اینجاست که در بحبوحه‌ی مبارزه‌ی زنان، نوعی نوشتار تازه سربرمی‌آورد که می‌توان به اقتباس از هلن سیکسو از آن به نوشتار زنانه یاد کرد. او می‌گوید:

«زنان باید از چیزی که با دلیلی مشابه، قانونی مشابه و هدف مهلک مشابهی از آن رانده شده‌اند بنویسند، درست به همان خشونت که از تن‌هاشان تبعید شده‌اند. زنان باید با حرکت شخصی‌شان خود را به همان‌گونه که در تاریخ و در جهان می‌نهند، در متن‌ها بگذارند. آینده دیگر نباید به وسیله‌ی گذشته رقم بخورد.[۱]» 

بنابراین وقتی در این نوشته از زن و نوشتار زنانه حرف می‌زنم از کشاکش ناگزیر او با مرد در مفهوم کلی(فرهنگی که مفهوم مرد حامل آن است و زندان یکی از دست ساخته‌های آن برای سرکوب است) حرف می‌زنم؛ مفهومی که به دست و پای مردان آزادیخواه هم بند می‌زند تا مفاهیم عاطفیِ انسانی را در تاریکی نگه دارد تا تنها نقطه‌ی قابل دید وجودِ خودِ قلدرمآبش باشد که دیگران را در مقابلش به دو دسته تقسیم می‌کند: دسته‌ی اول، زنان و مردان آزادیخواهی که از تن دادن به ابزار سلطه‌اش در سرکوب تن می‌زنند و با آن دست و پنجه نرم می‌کنند و دسته‌ی دوم، آنان که یا سر تمکین به آستان طاعتش سوده‌اند و یا مشغول ستایش از اویند. در چنین وضعیتی، نظام سرکوب تمام نگاه‌ها را متوجه خود می‌کند؛ انگار دیگران حول دایره‌ای باشند که او در مرکزش ایستاده است و ستایشگران و  مخالفانش، همه، به یک نقطه نظر دارند؛ به جایی که او ایستاده است.

زن در مقام نامه‌نویسی از زندان، از نقش مادری و همسری -که سیطره‌ی نظام حاکم از این نقش به عنوان ابزاری برای سرکوب او بهره می‌برد- سرباز نمی‌زند بلکه همچنان که به مقاومت در برابر سرکوب ایستاده‌ است این نقش‌های طبیعی خود را بازتولید می‌کند و بنابراین از دل آن مفهومِ مبارزه، با زنانگی بازتعریف می‌شود و بدین‌سان ابزار سرکوب حاکم را به ابزار ایستادگی تبدیل می‌کند تا آینده، دیگر، به وسیله‌ی گذشته رقم نخورد.

در وضعیت ایستادگی در مقابل زور، نوشتن تن زدن از این نگاه کردن است. توضیحِ این نکته است که جز او نقاط دیگری هم برای نگریستن هست و مبارزه‌ و ایستادگی در برابر آن به معنای این نیست که دیگر جنبه‌های وجود انسانی نادیده گرفته شود و جز آن هیچ‌چیز در دایره‌ی دید نباشد. نظام سرکوب تمام بارهای عاطفی را از اشخاص و به دنبال آن، از متون می‌گیرد تا همواره خود در دایره‌ی دید بماند. نوشتن زنانه سرپیچی از این قانون است و نامه‌های بیرون آمده از  زندان زنان نمادین‌ترین حالت در این ایستادگی است. چون نویسنده‌ی نامه در موقعیت زندانی و همچنان که در مقابل سرکوب ایستاده است، جهت نگاهش را از او می‌گیرد و به سمت آن روشنایی می‌برد که حامل بار عاطفی انسانی است. زن در مقام نامه‌نویسی از زندان، از نقش مادری و همسری -که سیطره‌ی نظام حاکم از این نقش به عنوان ابزاری برای سرکوب او بهره می‌برد- سرباز نمی‌زند بلکه همچنان که به مقاومت در برابر سرکوب ایستاده‌ است این نقش‌های طبیعی خود را بازتولید می‌کند و بنابراین از دل آن مفهومِ مبارزه، با زنانگی بازتعریف می‌شود و بدین‌سان ابزار سرکوب حاکم را به ابزار ایستادگی تبدیل می‌کند تا آینده، دیگر، به وسیله‌ی گذشته رقم نخورد و در تاریکی محاط دایره، سمت و سوی نگاه به سمت نقطه‌های روشن عاطفه و احساس کشیده شود.    

از این روست که کتاب‌های خاطرات زنان از زندان و نامه‌های زنان از زندان اهمیت می‌یابد هر چند این نامه‌ها فقط در حد احوالپرسی‌های معمول و دلواپسی‌های روزمره یک زن و مادر باشد. از نظر نگارنده، این تلقی است که کتاب نامه‌های زندان نسرین ستوده که به‌تازگی منتشر شده است اهمیت می‌یابد.


«به زنی گوش کنید که در یک اجتماع عمومی صحبت می‌کند(البته اگر به شکل ناراحت کننده‌ای دست و پایش را گم نکرده باشد). او حرف نمی‌زند. تن لرزانش را به پیش می‌اندازد از خویش می‌رود، پرواز می‌کند. همه وجودش در صدایش جمع می‌شود و از خلال صدایش می‌گذرد. با تنش است که اساساً منطق سخنش را حمایت و تحمیل می‌کند. جسمش راست می‌گوید. او را عریان می‌سازد. در واقع او با فیزیکش آنچه را فکر می‌کند جسمیت می‌بخشد. تنش آن را دلالت می‌کند. به شکل خاصی آنچه را می‌گوید آوانویسی می‌کند چون او عزیزانش را به عنوان بخش پرشور و رام‌نشدنی سخنش طرد نمی‌کند. گفتارش حتی وقتی نظری یا سیاسی است، هرگز ساده، خطی یا کلی و ابژکتیو نیست.»

و از این نظر، چنین نوشتار زنانه‌ای فاصله‌ای میان گفتار شفاهی و منطق متن مکتوب نمی‌گذارد، بلکه اعلام زنده بودن صدای عاشقانه‌ای است که درون اوست.

نامه‌های نسرین ستوده

 نسرین ستوده، وکیل، دو بار به زندان افتاده است: بار اول در شهریور ۸۹ پس از اعتراض به تقلب در انتخابات سال ۸۸ به‌خاطر پذیرش وکالت معترضان زندانی، ابتدا به شش سال حبس محکوم شد و پس از تحمل نیمی از محکومیتش یعنی بعد از سه سال از زندان آزاد شد. بار دوم، در خرداد ۹۷ به خاطر دفاع از پرونده معروف «دختران خیابان انقلاب» به ۲۷ سال حبس محکوم شد که در وهله‌ی اول ۱۰ سال از آن قابل اجرا بود. نسرین ستوده در مقدمه کتابش نوشته است «اکنون سه سال از این زمان حبس سپری شده است» و حالا که در مرخصی و تعویق اجرای حکم به دلایل درمانی است، دست به انتشار نامه‌های زندانش زده است.

نامه‌های زندان نسرین ستوده را می‌توان به دو بخش تقسیم کرد:

  • الف). نامه‌هایی به خانواده و دوستان
  •  ب). نامه‌هایی به مراجع قضایی که تعدادشان زیاد نیست.

نامه به دوستان و خانواده هم خود به چند دسته دیگر قابل تقسیم‌بندی است: نامه‌های عاطفی و آزاد که بنا به یادداشت نویسنده در مقدمه‌، آن‌ها را روی دستمال کاغذی می‌نوشته و به خارج زندان می‌فرستاده است و نامه‌های رسمی‌ که پس از رؤیت بازجو به دست گیرنده می‌رسیده است که حاوی شرح احوالات روزمره و نیازهایی است که در زندان داشته است. این نامه‌ها فضایی از زندان، نیازهای یک فرد در بندمانده و روابط بین زندانیان هم به دست می‌دهد. در نامه‌های غیررسمی او، نامه‌هایی که به دختر یا همسرش نوشته است با نامه‌هایی که به پسر چهارساله‌اش نوشته است متفاوت است. دختر و همسرش مخاطب او در همان لحظه‌اند اما نامه‌هایی را که برای پسرش می‌نویسد نظر به آینده دارد، به وقتی که پسرش بزرگتر شد و از مادرش توضیح خواست که چرا تمام کودکی او را در زندان بوده است. مادرانگی،  از جمله مسائل مهمی است که ستوده در نامه به دختر و پسرش بر آن بسیار تأکید می‌کند و مراقب است که مبادا حق کودکانه‌شان را از آن‌ها سلب کرده باشد. با این همه، نامه‌ها به پسرش از چندان صمیمیتی برخوردار نیست و به نظر می‌رسد که نویسنده برای ثبت در تاریخ نوشته و از پیش گوشه‌چشمی به انتشار آنها داشته است.

«مهراوه و نیمای عزیزم، در ساعت دو بعد از ظهر به من گفتند علاوه بر ملاقات‌های هفتگی، مقامات قضایی با ملاقات‌های حضوری من در روزهای پنجشنبه نیز موافقت کرده‌اند و سپس در ساعت پنج بعد از ظهر گفتند طبق تصمیم مسئولان زندان اوین، به دلیل عدم استفاده از چادر، تنبیه شده‌ام و سه هفته از همان ملاقات کابینی نیز محروم هستم! خانواده ناهماهنگ مسئولان بین خودشان هم به احترام و محبت رفتار نمی‌کنند. نوعی هرج و مرج بر تصمیم‌گیری‌ها حاکم است. به یاد داشته باشید هر طور با دشمنانتان رفتار کنید با دوستانتان رفتار خواهید کرد. دشمنی دشمنان هرگز خشونت رفتاری هیچ انسانی را توجیه نمی‌کند، چه رسد به آنان که دشمن نیستند…» (سال ۱۳۹۰)

کتاب نامه‌های زندان به تازگی توسط نشر آسو منتشر شده است و امید این می‌رود که سرآغازی باشد بر دیگر کتاب‌های نامه و خاطرات زنان از این دوران در زندان که زنان خود آغازگر جنبشی بودند که سکوت در مقابل سرکوب را به چالش طلبید.

[۱] نقل به مضمون از مقاله «خنده مدوسا» نوشته هلن سیکسو

Ad placeholder