همزمان با خیزش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» در ایران، گروهی از زنان بلوچ داخل کشور صفحه‌ای در اینستاگرام برای رساندن صدای خود تأسیس کردند. زنان بلوچ نه تنها با شکل‌های ویژه‌ای از سرکوب و ستم جنسیتی بنا به بستر زندگی‌شان مواجهند، مسأله‌ها و شکل‌های گوناگون و متفاوتی در مبارزه و مقاومت خود دارند.

زنان بلوچ خود را «دسگوھاراں» خوانده اند و تصمیم گرفته اند نمایندگی خودشان را خودشان برعهده داشته باشند و خودآیینی در بازنمایی را به کس دیگری واگذار نکنند. چرا که عموماً این نظرگاه حقوق بشری مرکزگرا است که می‌خواهد «صدای بی‌صدا» باشد و عاملیت سوژه مقابلش را ــ در این نمونه زن بلوچ در حاشیه ــ نادیده می‌گیرد. و از سوی دیگر، جنبش زنانه علیه مردسالاری در بلوچستان با حادثه تجاوز به یک دختر چابهاری گره خورد و ساختارهایی از سلطه و ارتجاع را در بلوچستان عیان کرد که شاید فعالان مرکزنشین از آن بی‌خبر بودند و متن‌های دسگوھاراں به روشنگری دراین‌باره پرداخت.

قتل حکومتی ژینا (مهسا) امینی، شهروند کُرد سقزی و تجاوز به دختر ۱۵ ساله بلوچ به دست سرهنگ ابراهیم کوچک‌زایی فرمانده انتظامی شهرستان چابهار، بلوچستان را خشمگین به خیابان آورد. پس از نماز جمعه ۸ مهر اعتراض مردم زاهدان با شلیک مستقیم گلوله پاسخ داده شد. «جمعه خونین» یکصد کشته و ده‌ها مجروح دیگر برجای گذاشت. جمعه‌های خشم و خون در خاش و زاهدان و ایرانشهر و … تکرار شد.

دسگوھاراں تا کنون چندین متن برای توضیح وضعیت و مبارزه زنان بلوچ منتشر کرده اند. نام آنها برآمده از «دسگوهاری»، یک سنت دیرینه اجتماعی رفیقانه میان زنان بلوچ است برای همدلی، همراهی، یاری و خواهرانگی. آنها در زیر به پرسش‌های زمانه درباره نظرگاه و مسأله‌های زن بلوچ پاسخ داده اند.

صفحه دسگوھاراں در اینستاگرام را اینجا دنبال کنید

Ad placeholder

▪️شما تاکنون چندین متن را با امضای «دسگوھاراں» منتشر کرده‌اید و در آن‌ها به مسأله «زن بلوچ» پرداخته‌اید. آیا می‌توانید تفاوت‌هایی را که شرایط سرکوب و مبارزه بین «زن» و «زن بلوچ» در ایران ایجاد کرده، بیشتر توضیح بدهید؟ آیا به نظرتان جنبش «زن زندگی آزادی» لحظه‌ای است که بالاخره می‌توان به این مسأله پرداخت؟

سلام و ممنون از وقتی که در اختیار ما گذاشتید.

قصد ما از ایجاد این پیج همین بود که بگوییم ما از طرفی خودمان را در پیوند با جنبش «زن زندگی آزادی» می‌بینیم و از طرف دیگر، ما نیز در این بین مسائل خاص خودمان را داریم که مرکز یا کلا از آن‌ها بی‌اطلاع است، یا در مورد آن‌ها دچار کج فهمی است، و یا با یک نگاه بالا به پایین فکر می‌کند فردای انقلاب می‌تواند مسایل و معضلات ما را حل کند. در مقاله‌مان با عنوان «چرا دختر چابهاری اسم رمز ماست؟» اشاره کردیم که ما با نظام‌های در‌هم‌تنیده‌ای مواجهیم که مبارزه‌ ما را از مبارزه مادرانمان بعد از انقلاب ۵۷ سخت‌تر کرده است. به نقش دستگاه دین (روحانیت اهل سنت) و نظام طایفه (سرداری) اشاره کردیم و توضیح دادیم که چگونه بنیادگرایی سنی و شیعه و نیز نظام مردسالار طایفه‌سالار به شدت وابسته به نهادهای نظامی هستند و چگونه این نهادها بنا به ضرورت منافعشان اتحاد و ائتلاف شکل می‌دهند.

برای هیچ یک از نهادها، اصلا زنان و نقش آن‌ها در امروز و حتی فردا مطرح نیست. تاریخ به ما این را نشان داده است. در مورد مولوی عبدالحمید هم که پیش‌تر نوشتیم و موضع ما مشخص است. توضیح دادیم که اگر او دغدغه نابرابری و بی‌عدالتی نسبت به زن‌ها را دارد، پیش از این اقدامات زیادی می‌توانست انجام دهد. نقش ایشان قطعا نقشی تعیین‌کننده و کلیدی است و نمی‌تواند پشت کلمات زیبا پنهان شود و همه چیز را گردن جمهوری‌اسلامی بیندازد. ما در مقاله آخرمان با عنوان «جریان مسجد مکی و جنبش زن زندگی آزادی» با جزئیات درباره این موضوع توضیح دادیم.

https://www.instagram.com/p/ClHNuentw0l/

فضای استان سیستان و بلوچستان به گونه‌ای است که مخالفان مولوی عبدالحمید جرات بلندکردن صدایشان را ندارند و این در حالی است که بسیاری از فعالان سیاسی و مدنی در این باره سکوت کرده‌اند. برای ما بسیار عجیب است که او در چنین فضایی که توصیف کردیم، از دموکراسی و آزادی صحبت می‌کند، در شرایطی که در عمارتش حکومتی مطلقه برقرار است. البته که ما می‌دانیم که او صدای مردم را شنیده است و حتی برای خارج نشدن اوضاع از چنگ دستگاه مولویان کارهای متهورانه ای نیز کرده است، اما متاسفانه چه اپوزیسیون بومی و چه شبکه‌های خارجی نگاهی تاریخی و ساختارنگر به این صحبت‌ها ندارند و در صدد چسباندن همه ثمره‌ها و مبارزات مردم بلوچ به این نهاد از بیخ و بن ارتجاعی و ضد زن هستند.

فضای استان سیستان و بلوچستان به گونه‌ای است که مخالفان مولوی عبدالحمید جرات بلندکردن صدایشان را ندارند و این در حالی است که بسیاری از فعالان سیاسی و مدنی در این باره سکوت کرده‌اند. برای ما بسیار عجیب است که او در چنین فضایی که توصیف کردیم، از دموکراسی و آزادی صحبت می‌کند.

در چنین شرایطی است که ما فکر می‌کنیم جنبش زن زندگی آزادی همان لحظه تاریخی مهم برای گشایش و علنی کردن مساله زن بلوچ است، به دلیل همین پیچیدگی‌ها و مختصات تاریخی که توضیح دادیم. اگرچه که به کرات در متن‌هایمان توضیح داده‌ایم که زن بلوچ همواره سوژگی داشته و به یکباره به میدان نیامده، اما نیروی آزاد شده در جریان انقلاب زن زندگی آزادی (به عنوان جنبشی که خود از حاشیه و کردستان آغاز شد) این فرصت تاریخی را فراهم کرد که ما نیز زن بلوچ و نسبتش با جنبش‌های کلی‌تر در منطقه بلوچستان و در ایران را مطرح و بازنمایی کنیم.

▪️مبارزه مردم بلوچ در ایران و مبارزه‌ی زنان بلوچ در این مبارزه را در این لحظه چگونه می‌بینید؟ بازنمایی‌اش را چه‌طور؟

در همان دقیقه‌ای که در کردستان فریاد زده شد: زن زندگی آزادی و دو روز بعد این شعار در تهران طنین انداخت، ما به یکباره در آن تسلسل تاریخی خودمان را یکی از حلقه‌های زنجیر دیدیم. باورکردنی نبود که چقدر به وجد آمده بودیم و این وجد و ذوق‌زدگی در بیانیه اول ما هم موج می‌زد. ما تا پیش از آن لحظه تاریخی، مشغول فعالیت در محافل خودمان بودیم، دغدغه‌های زیادی داشتیم و تصور می‌کردیم که در کنار مبارزات تحول‌خواهانه مردان، زنان نیز باید خواسته‌های خود را مطرح کنند. اما آن لحظه تولد شعار زن زندگی آزادی برای ما لحظه یادآوری خاطرات مبارزه و سرکوب بود. با خود گفتیم چرا ما نیز خود را در ابتدای صف مبارزه نبینیم و آن‌چه را که تا آن روز انباشته بودیم برای نابودی کلیه اشکال قیمومیت و سرکوب زندگی و سرنوشت‌هایمان به کار نبریم؟ به عنوان گروهی از زنان فعال با نوشتن بیانیه‌ای پیوند خودمان را با جنبش اخیر اعلام کردیم. می‌خواستیم صدای مستقل‌مان را که همواره مورد بی‌توجهی قرار می‌گرفت، بلند کنیم. دریافته بودیم که یکی از دلایلی که جامعه چیزی از ما نمی‌داند این است که ما تاکنون به صدای مستقل خود باور نداشته و مسائل‌مان را مستقلا تبیین نکرده بودیم. ما همواره مجبور بودیم که انتقادات و مطالبات خود را در فضاهای بسته بیان کنیم. به دلیل شرایط منطقه، تجارب تلخ پیشین و پیامدهایی که فعالیت‌هایمان داشت، از بیان برخی مسائل پرهیز می‌کردیم. 

باید بگوییم که علی‌رغم فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی، زنان بلوچ همواره با سرکوب‌هایی چندلایه مواجه هستند. طرد و منزوی کردن زنان، یکی از سازوکارهای نهادهای محلی است که همواره به خاموشی صدای زنان بلوچ کمک کرده است. اما اینک، در جنبش زن زندگی آزادی، زنان بلوچ در شهرها و روستاهای مختلف ویدیوهای حمایتی از این قیام منتشر می‌کنند و خط بطلان‌ بر کلیشه‌ها و بازنمایی‌های کهنه از زن بلوچ می‌کشند. اگرچه که مرکز با بی‌خبری از پشت پرده ائتلاف‌ها و اتحادها به استقبال از مولوی عبدالحمید می‌رود، اما مردم بلوچ و زنان بلوچ نمی‌گذارند تاریخ مبارزه و سرکوب در بلوچستان فراموش شود. از همین روست که مسئله بازنمایی اتفاقا یکی از دغدغه‌های مهم این روزهای ماست.

https://www.instagram.com/p/ClRKpIRt7kn/?utm_source=ig_web_copy_link

ما زنان بلوچ حتی پیش از جنبش زن زندگی آزادی نیز با « کلیشه زن بلوچ» روبرو و به آن معترض بودیم. این کلیشه خیلی زمخت است و برانداختن آن زمان می‌برد. ما در یادداشت «چرا زن بلوچ معترض ما را متعجب می‌کند؟» به تفصیل به این کلیشه پرداختیم و تا حدودی به آن پاسخ دادیم. اما هم‌چنان با اتهامات و کلیشه‌های جدیدتری روبرو می‌شویم. در حالی‌که خیزش سراسری هر روز در حال شکل‌گیری و تغییر و تحول است و مردم مدام امکان‌ها و شیوه‌های خلاقانه‌ای از مبارزه را ابداع و ترویج می‌کنند، اما کماکان از زن بلوچ مطالبه می‌شود که تصویر روشنی از خود ارائه دهد و مدام توضیح دهد که در میانه هر اعتراضی کجاست؟ حتی زمانی که او حضور فعال میدانی در تظاهرات سالگرد آبان دارد، عده‌ای پخش تصاویرش را با پخش «تصاویر برهنه» مقایسه می‌کنند و آن را تابویی بزرگ می‌دانند. ما زیر بار این شیوه از بازنمایی احساس فشار می‌کنیم. با هر نوشته خود احساس فشار می‌کنیم که آیا کلمات و متن‌های ما خود مجددا به تقویت این کلیشه‌ها و تبدیل متن‌های ما به چیزی ضد خودشان کمک نمی‌کنند؟ مردم بلوچ و زنان بلوچ مدام برای شکستن این کلیشه‌ها تلاش می‌کنند و می‌خواهند خودشان مطالبات خودشان را نمایندگی و بازنمایی کنند. کافی است از اشکال کلیشه‌ای مبارزه و مقاومت فاصله بگیریم و به تکثر و امکان‌های متنوع مبارزه باور داشته باشیم.

Ad placeholder

▪️چه گفتارهایی را برای جنبش «زن زندگی آزادی» خطرناک می‌دانید و به باورتان، جای چه گفتارهایی خالی است یا کدام‌ها به حد قانع‌کننده‌ای هنوز عمومیت نیافته‌اند؟

مبارزات مردم بلوچ مبارزاتی پر دامنه، تاریخی و غیر قابل تفکیک از مبارزات علیه استعمار هستند. نمی‌توان از سیستان و بلوچستان گفت ولی چنین تاریخی را حذف کرد. اما آن‌چه در نگاه مرکزگرا موج می‌زند، جدا کردن جوامع انسانی از بستر تکامل تاریخی‌شان، با نگاهی فرداستانه و نسخه‌پیچ است. این نوع نگاه تمام نقطه مبدا حرکتش را بر انقلاب ۵۷ متمرکز می‌کند، در حالی که ستم در سیستان بلوچستان نه چهل ساله که حداقل به عهد قاجار برمی گردد و برای شناختش باید به تبارشناسی جریان‌های تاریخی‌اش پرداخت.

علی‌رغم فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی، زنان بلوچ همواره با سرکوب‌هایی چندلایه مواجه هستند. طرد و منزوی کردن زنان، یکی از سازوکارهای نهادهای محلی است که همواره به خاموشی صدای زنان بلوچ کمک کرده است.

هم‌چنین نگاه مرکزگرا، تمام نواحی مختلف شمال تا جنوب سیستان و بلوچستان را یکدست می‌داند، در حالی که این نواحی بسته به ضعف و قدرت نظام‌های پیشامدرن، نفوذ مذهب، نظام سرداری، و نیز سیاست‌گذاری‌های بالادستی دولت مرکزی، یکسان و همگون نیستند. در چنین جغرافیای متکثری طبیعتا باید نگاه متکثری نیز به زن روستایی، زن شهری و زن سیاه داشت. اما متاسفانه نگاه فرادستانه نگاهی یکسان‌نگر به این تکثر دارد. حتی در تحلیل مردسالاری و خشونت نیز، نگاه فرادست و مرکزگرا، آن‌ها را هم‌چون پدیده‌هایی خارج از ساخت اجتماعی، اقتصادی و تاریخی تحلیل می‌کند و از «فرهنگی» خواندن آن‌ها ابایی ندارد. ما چنین نگاهی را خطرناک می‌بینیم.

از سوی دیگر، گفتمان‌های ملی‌گرای بلوچ نیز با تاکید بر امر موهومی به نام «ذات بلوچ»، مساله زن بلوچ را با عباراتی از این دست که «زن بلوچ حرمت دارد» یکسره نادیده می‌گیرند. فقدان برنامه و چشم‌انداز برای آینده نیز سبب شده است که هرچه بیشتر مساله زن برای آنان حاشیه‌ای بماند. از نظر ما آن‌ها نیز یکی دیگر از گفتمان‌های خطرناکی هستند که در قیام زن زندگی آزادی باید درباره‌شان نوشت و نوشت.

همان‌طور که در پاسخ به سوال اول گفتیم جریان مکی نیز نیروی دیگری است که در سرکوب کردن فعالیت‌های مدنی با دولت همدست می‌شود و از مهم‌ترین خطراتی است که به عقیده ما در انقلاب زن زندگی آزادی بیشترین تعارضات را با آن خواهیم داشت.

خطر دیگری که ما را نگران می‌کند، گروه‌های مسلحی هستند که توسط خود سپاه در سیستان و بلوچستان تسلیح شده و می‌توانند منطقه را ناامن کنند. البته هنگام نوشتن از این گروه‌ها باید مراقب باشیم که کلیشه « بلوچ مسلح شرور» را بازتولید نکنیم. همواره حاکمیت مرکزی کوشیده است با توسل به چنین کلیشه‌هایی بلوچ‌ها را سرکوب کند و به حاشیه براند. اما مردم سیستان و بلوچستان در روزهای اخیر، و خصوصا تظاهرات جمعه‌ها ثابت کرده‌اند که چه میزان این سناریوسازی‌ها دروغ است و خون بلوچ‌ها را نمی‌توانند با چنین اتهاماتی بشویند. با این وجود، خطر گروه‌های مسلح حامی دولت در بلوچستان جدی است.

از سوی دیگر، موضوعات بسیاری هم‌چون حقوق اقلیت‌های جنسی و جنسیتی نیز هستند که تا امروز به خاطر خطرات و محدودیت‌ها مسکوت گذاشته شده‌اند. ما فرصتی که در نتیجه انقلاب زن زندگی آزادی به وجود آمده را تاریخی و مهم برای طرح این مطالبات می‌دانیم و با توجه به ظرفیت و توان خودمان به آن‌ها خواهیم پرداخت.

ما در یادداشت‌هایمان نوشتیم که روی زمینی لرزان می‌نویسیم. اما خوشحالیم که پس از سال‌ها سرکوب نیروهای فرادستی، بالاخره تعارضات جامعه ما به سطح آمده، زنان علنی‌تر پا به عرصه گذاشته‌اند و جوانان زیادی از مراجع سنتی گسسته‌اند. این‌ها از پیروزی‌های خیزش اخیر است.

Ad placeholder