[podcast]http://www.zamahang.com/podcast/2010/20130602_Heritage_ElectionHeritage_Rouhani.mp3[/podcast]

در فاصله کمتر از دو هفته مانده به یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، رویکرد دولت آینده ایران به میراث فرهنگی پرسش بسیاری از مردم و فعالان این عرصه است. گرچه موضوعاتی مانند محیط زیست و مشکلات مربوط به آن در برنامه برخی از نامزدها به طور نسبی مورد توجه قرار گرفته، اما همین توجه اندک به میراث فرهنگی ایران نیز در برنامه نامزدهای ریاست جمهوری به چشم نمی‌خورد. نامزدهای انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری در برخی موضع‌گیری‌ها و برنامه‌های خود تنها اشاراتی بسیار کلی و گذرا به میراث فرهنگی داشته‌اند و از ارائه برنامه در زمینه حفظ، معرفی و بهره‌برداری از این آثار خودداری کرده‌اند. تنها زمانی سخن از میراث فرهنگی به میان می‌آید که نامزدها خواسته‌ باشند از قابلیت‌های گردشگری در ایران سخن بگویند. فراتر از این هنوز برنامه‌ای برای این بخش ارائه نشده است.

استفاده ابزاری و سیاسی از میراث فرهنگی در دولت دهم
استفاده ابزاری و سیاسی از میراث فرهنگی در دولت دهم

این درحالی است که وضعیت سازمان میراث فرهنگی طی هشت سال گذشته و نگاه این سازمان به آثار تاریخی و فرهنگی ایران مورد انتقاد شدید طیف وسیعی از فعالان و کارشناسان میراث فرهنگی، استادان دانشگاه، باستان‌شناسان و محققان قرار داشته است. به‌طور کلی استفاده ابزاری و سیاسی از میراث فرهنگی، ضعف‌های بنیادین در مدیریت و عدم ثبات در این حوزه جزو مهم‌ترین مشکلاتی بود که طی سال‌های اخیر گریبان‌گیر میراث فرهنگی ایران شد. اکنون حداقل انتظار فعالان میراث فرهنگی در ایران این است که حتی اگر دولت جدید برنامه ویژه‌ای برای توجه به میراث فرهنگی ندارد، از تکرار این خطاها جلوگیری کند.

بی‌ثباتی در ساختار سازمان میراث فرهنگی

تنها زمانی سخن از میراث فرهنگی به میان می‌آید که نامزدها خواسته‌ باشند از قابلیت‌های گردشگری در ایران سخن بگویند. فراتر از این هنوز برنامه‌ای برای این بخش ارائه نشده است.

در طی مدت هشت سال ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد، پنج نفر بر سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری ایران ریاست کردند. اسفندیار رحیم مشایی، حمید بقایی، روح الله احمد‌زاده کرمانی، سید حسن موسوی و محمد شریف ملک‌زاده که البته هنوز در این سمت باقی است. سازمان میراث فرهنگی که تا پیش از ادغام شدن با گردشگری از ثبات نسبی در امر مدیریت برخوردار بود و معمولاً هر کس در این سمت قرار می‌گرفت حداقل چند سالی فرصت هدایت این دستگاه را می‌یافت، ناگهان با رویکردی جدید روبه‌رو شد؛ رویکردی که در آن افرادی غیر متخصص ریاست سازمان را بر عهده گرفته و به سرعت جای خود را به نفر بعدی می‌دادند. این رویکرد در مقیاسی بسیار گسترده‌تر به مدیران و معاونان بخش‌های مختلف این سازمان نیز تسری پیدا کرد و به این ترتیب جابه‌جایی‌های فراوان توش و توان میراث فرهنگی را گرفت. در همین هفته‌های گذشته و در حالی که عمر دولت دهم در حال پایان است، مسعود علویان صدر، معاون میراث فرهنگی جای خود را به آتوسا مومنی داد. تعویضی که هنوز دلیل اصلی آن مشخص نیست و این سئوال بی‌پاسخ مانده است که در این فاصله اندک تا پایان کار دولت احمدی‌نژاد، معاون جدید قادر به انجام چه کارهایی خواهد بود؟

در این دوران گماردن افرادی با کمترین میزان آشنایی با مقوله میراث فرهنگی در پست‌‌های حساس سازمان نیز مسأله‌ساز شد. شاید مشهورترین نمونه آن انتصاب آزاده اردکانی به سمت ریاست موزه ملی ایران بود؛ موزه‌ای که به عنوان «موزه مادر» جزو کلیدی‌ترین مؤسسات فرهنگی در ایران به‌شمار می‌آید و مکانی است برای نمایش مهم‌ترین گنجینه‌های تاریخی و باستانی کشور. انتصاب خانم اردکانی که فارغ‌التحصیل رشته میکروب‌شناسی بود و آشنایی‌اش با میراث فرهنگی تنها محدود به سردبیری یک وب‌سایت متعلق به این سازمان بود، اعتراض بسیاری را برانگیخت اما این اعتراضات گوش شنوایی پیدا نکرد. او تا زمانی که توسط مقامات قضایی بازداشت شد، در این سمت باقی ماند. در دوره حضور او در موزه ملی ایران برخی از باستان‌شناسان منتقد حتی از ورود به این موزه منع شدند.

چندپارگی سازمان میراث و نامهربانی با رسانه‌ها

سازمان میراث فرهنگی ایران در این دوران هشت‌ساله روابط پر تنشی با رسانه‌ها داشت. در سال ۱۳۸۷، این سازمان مصاحبه باستان‌شناسان با رسانه‌‌های مختلف، حتی رسانه‌های رسمی داخل ایران را نیز ممنوع کرد. سازمان میراث فرهنگی با این اقدام اعلام کرد اطلاع‌رسانی در این حوزه تنها باید از طریق روابط عمومی سازمان صورت بگیرد. با این‌حال این اقدام میراث فرهنگی نتوانست مانع از انتشار دیدگاه‌های انتقادی نسبت به مدیریت این سازمان شود. صدور بیانیه‌های متعدد توسط باستان‌شناسان و درج دیدگاه‌های انتقادی در رسانه‌های مختلف، از ناکارآمدی عمیق مدیران این سازمان پرده برداشت.

موزه ملی ایران که به عنوان «موزه مادر» از کلیدی‌ترین مؤسسات فرهنگی در ایران است.
موزه ملی ایران که به عنوان «موزه مادر» از کلیدی‌ترین مؤسسات فرهنگی در ایران است.

اما یکی از بزرگ‌ترین آسیب‌هایی که طی این مدت به ساختار سازمان میراث فرهنگی ایران وارد شد، چند تکه شدن آن و فرستادن هر کدام از بخش‌ها به یک گوشه کشور بود. طرح تمرکز‌زدایی از ادارات دولتی ابتدا با سازمان میراث فرهنگی شروع شد اما پس از شکست کامل آن، این طرح غیر کارشناسی دولت مسکوت ماند.

سازمان میراث فرهنگی که بخش‌های مختلف آن به شهرهای شیراز و اصفهان فرستاده شده بودند پس از یک دوره رکود و با صرف هزینه‌های فراوان سرانجام در سکوت کامل و بدون ادای هیچ توضیحی دوباره به تهران بازگشت. به اعتقاد بسیاری از کارشناسان باسابقه این سازمان، این طرح یکی از بزرگ‌ترین ضربه‌‌ها را به سازمان میراث فرهنگی وارد کرد. پژوهشکده باستان‌شناسی کشور نیز در این دوران با تغییرات پی در پی مدیریتی و کمبود بودجه توان اصلی خود را از دست داد.

از استخوان سربازان هخامنشی تا چفیه بر گردن کوروش

استفاده سیاسی از جایگاه سازمان میراث فرهنگی ایران نیز در این دوران مورد انتقاد فراوان قرار داشته است. انتصاب افرادی با کمترین سابقه در زمینه میراث فرهنگی به این برداشت دامن زد که سازمان میراث فرهنگی تنها سکوی پرشی است برای افراد نزدیک به دولت که می‌خواهند برای در دست گرفتن مناصب سیاسی دیگر تلاش کنند، و هدف اصلی آن‌ها خدمت به میراث فرهنگی نیست.

نامزدهای این دوره انتخابات ریاست جمهوری هنوز برنامه‌ای مدون برای چگونگی تعامل با میراث غنی فرهنگی در ایران اعلام نکرده‌اند. مشخص نیست دیدگاه آنها نسبت به حفظ و استفاده از مکان‌‌های باستانی، شهرهای تاریخی، موزه‌‌‌ها، میراث ناملموس و دیگر ثروت‌های فرهنگی در ایران چیست. جایگاه آموزش و ارتقاء توان فنی و علمی برای نگهداری از میراث فرهنگی نیز در برنامه‌های آنان روشن نیست.

به جز این، تلاش برای استفاده از برخی قسمت‌های تاریخ ایران و پیوند زدن آن با پروژه‌های سیاسی دولت نیز به طور گسترده صورت گرفت. اوج این اقدامات تلاش برای استفاده از میراث فرهنگی ایران در جهت تبلیغ ایئولوژی جدیدی به نام «مکتب ایرانی» بود که توسط اسفندیار رحیم مشایی، رییس پیشین سازمان میراث فرهنگی و یار نزدیک احمدی‌نژاد صورت می‌گرفت. مراسم نمادین پیوند استوانه کوروش که از لندن به تهران آمده بود با بسیج و چفیه انداختن بر گردن شخصیتی که معرف کوروش هخامنشی بود مشخصه این دوران است. نامه‌نگاری با سازمان یونسکو برای پس گرفتن استخوان‌هایی که در صحرای مصر یافت شده بودند و به ادعای دو برادر ایتالیایی متعلق به سربازان کمبوجیه بودند نیز برای مدتی نقل محافل باستان‌شناسی بود؛ ماجرایی که مشخص شد هیچ سند و مدرک علمی برای آن وجود ندارد و با تکذیب دانشگاه‌های ایتالیا و همچنین مقامات مصری مواجه شد.

نامزدهای این دوره انتخابات ریاست جمهوری هنوز برنامه‌ای مدون برای چگونگی تعامل با میراث غنی فرهنگی در ایران اعلام نکرده‌اند. مشخص نیست دیدگاه آنها نسبت به حفظ و استفاده از مکان‌‌های باستانی، شهرهای تاریخی، موزه‌‌‌ها، میراث ناملموس و دیگر ثروت‌های فرهنگی در ایران چیست. جایگاه آموزش و ارتقاء توان فنی و علمی برای نگهداری از میراث فرهنگی نیز در برنامه‌های آنان روشن نیست. همچنین مشخص نشده‌ است در جریان برنامه توسعه کشور دیدگاه آن‌‌ها در خصوص میراث فرهنگی چگونه است.

اما حداقل انتظار فعالان میراث فرهنگی از دولت آینده روشن است: تخصصی کردن مدیریت سازمان میراث فرهنگی و ثبات مدیریتی و همچنین دوری کردن از جنجال‌ها و حاشیه‌هایی که هیچ نفعی برای آثار فرهنگی ایران نداشته است. در یک کلام، اگر قرار نیست برنامه‌ای جدید و کارآمد ارائه کنند، حداقل جلوی تکرار خطاهای فعلی را بگیرند. باید دید کدام یک از نامزدها قادر است در این مسیر حرکت کند.

در همین زمینه:

عملکرد رحیم مشایی در میراث فرهنگی

تردید در کشف ارتش کمبوجیه

تغییرات در ساختار باستان‌شناسی کشور

نامه استادان دانشگاه در مورد میراث فرهنگی

پژوهشکده باستانشناسی: زورق بی‌بادبان؟

دانشجویان نگران میراث خوزستان