در روزهای گذشته اعتراض به سیاستهای سرکوبگرانۀ جمهوری اسلامی در شهرهای مختلف ایران شدت بیشتری به خود گرفته است. اعتراضاتی که به دلیل کشته شدن مهسا(ژینا) امینی، دختر ٢٢ ساله کُرد توسط نیروهای گشت ارشاد حکومت آغاز، و از شهرهای کُردستان، سقز و سنندج به اکثر شهرهای ایران سرایت کرده است. از پیشگامان این جنش اعتراضی، زنان ایرانی و به ویژه زنان کُرد هستند؛ زنانی که شعار چند سالۀ کُردها زن، زندگی، آزادی (به کُردی: ژن، ژیان، ئازادی) را تبدیل به یکی از اصلیترین شعارهای این روزها کردهاند.
نظام جمهوری اسلامی از همان سالهای ابتدایی خود، زنان را از گردونۀ فرهنگ و سیاست به حاشیه رانده و با ایدئولوژی مذهبی خود نفس حضور و پوشش آنها را حرام، منکراتی یا بدور از عرف معرفی کرده است. پروپاگاندای نظام اسلامی در این سالها، استفادۀ زنان ایرانی از حجاب را به فرهنگ ایرانی-اسلامی و خواستۀ خود مردم ربط داده است؛ ادعای که هرگز در میان زنان ایرانی پذیرفته نشده است.
اعتراض به قتل مهسا امینی به دلیل آنچه حکومت اسلامی بدحجابی میخواند، موجی از خشم را درمیان تودههای مردم برانگیخته و از مخالفت با حجاب اجباری به مخالفت با کل نظام جمهوری اسلامی کشیده شده است.
اما مردم کُردستان که اولین قربانیان را در این حرکت جدید، تقدیم مردم ایران کردند، در فرهنگ خود چگونه با مسئله حجاب مواجهه میشوند؟
پرسش را با یک نویسنده و پژوهشگر ادبیات کُردی در میان گذاشتیم و در مورد مسئله حجاب با تعدادی از شهروندان کُرد صحبت کردیم.
زن در فرهنگ و ادبیات کُردی
یکی از واژههای که در زبان کُردی، زن را با آن خطاب میکنند (آفرَت) (به کُردی: ئافرهت) است. برخی از پژوهشگران کُرد این واژه را به (آفریننده) معنی میکنند که اشاره دارد به کسی که دستی در آفرینش و زایندگی دارد. یکی از پژوهشگران ادبیات کُردی در مورد اهمیت جایگاه زن در ادبیات کُردی میگوید:
«در سراسر ادبیات کُردی، چه شفاهی و چه مکتوب، چه کلاسیک و چه معاصر، زن جایگاه ویژه دارد. از جایگاه قدسی گرفته تا مدبر و کاردار بودن. زن برای شاعر کلاسیک کُرد، نماد امر مقدس و زیبایی است. به این خاطر شاعر وقتی از عشق خود به معشوق زن سخن میگوید، انگار دارد در مورد خدا صحبت میکند. حتی در بسیاری شعرها جایگاه زن از جایگاه فرشتگان مقرب بالاتر میرود. به عنوان نمونه شاعر غزلسرای کُرد (حاجی قادر کویی) در یکی از شعرهایش با به کارگیری آرایۀ حسن تعلیل، علت اینکه جبرئیل فرشته در سفر معراج پیامبر تا (درخت سدره) بیشتر پیامبر را همراهی نمیکند، نه به دلیل فرمان الهی، بلکه به این دلیل بود در آن شب جبرئیل قامت سروگونۀ معشوق شاعر را دیده است و با درخت سدره مقایسه کرد و نتیجه آگاه میشود که معشوق شاعر قامتی بس رعناتر و دلرباتر حتی از درخت سدره دارد، ازاین رو ترجیح میدهد بالاتر نرود. نمونههای بسیاری از این مورد در ادبیات کُردی بافت میشود. شما حتی در شعر معاصر هم این بلندمرتبگی زن را در ادبیات کُردی میتوانید ببینید.»
جمهوری اسلامی ایران همواره به بهانه پاسداری از اسلام، زنان ایرانی را مجبور به پوشش اسلامی کرده است. آخوندهای شیعی در موعظه و سخنرانیهایشان حجاب کامل زن را از ارکان اساسی اسلام میداند. از این پژوهشگر میپرسم چه تفاوتی مابین اسلامی که در فرهنگ و ادبیات کُردی وجود دارد با اسلامی که حکومت ایران از آن دم میزند حس میشود؟ در پاسخ میگوید:
«عمدۀ شاعران کلاسیک کُرد، تحصیلات حجرهای و دینی داشتهاند. از شاعرانی چون ملای جزیری و خانی گرفته تا نالی، محوی، مولوی کُرد و شاعر معاصری مانند هیمن موکریانی. اما در شعر هیچکدام از آنها-که درواقع خودشان از مفسران و عالمان دین بودند- نمیتوان شعری در اجبار به پوشش اسلامی یافت. برعکس شعر این شاعران، اهمیت و برتری زن را نشان دادهاند و آگاهانه در نقد حجاب اسلامی شعر سرودهاند. شاعر معاصر، همین موکریانی(١٣٠٠-١٣٦٥) صراحتاً در چندین شعر در کتابهای (تاریک و روشن) و (نالۀ جدایی) به حجاب و چادر اجباری زن تاخته است. ادبیات کُردی گیسو و بدن زنانه را مانند مقولۀ «زیبا» و خیر توصیف میکند و آن را هرگز به سکسوالیته تقلیل نمیدهد. در واقع توصیفی که شاعر از زن میکند پر از تعابیر زیباییشناسانه و آزادی خواهانه است. هیمن موکریان مستقیماً زن را تشویق به دور انداختن و پاره کردن چادر و روسری میکند و از او میخواهد که برای آزادی خود تلاش کند.»
در مراسم عروسی یا عید نوروز کردستان، عموماً خانمهایی را میبینیم که روسری به سر ندارند. در رقص کُردی (به کُردی: ههلپَهرکِ) زنان و مردانی که هیچ نسبتی خانوادگی یا به تعبیر اسلامی آن، محرمیتی با هم ندارند، دست در دست هم میرقصند. در موسیقی فولکلور کُردستان، خواننده بیمحابا شعرهای میخواند که زیبایی زن را توصیف میکند و هیچ شنوندهای از آن اعلام بیزاری نمیکند. این پژوهشگر و نویسندۀ کُرد در این باره میگوید:
«همانطور که گفتم در ادبیات و فرهنگ کُردی، زن نماد امر خیر و زیبایی ست و هیچ وقت به خاطر عدم حجاب یا نبود پوشش اسلامی سرزنش نمیشود. موسیقی و حکایتهای فولکلور کُردی (که در کُردی به آنها «بیت» میگوییم) سرشار از رشادتهای زن برای معشوق و خاک و آزادی است. در بسیاری از حکایتهای فولکلور، زن بیشتر از مرد آزادی دارد و حتی اوست که در عشق ورزیدن پیش قدم میشود یا مرد را وادار به کُنش یا رفتار خاصی میکند. شما به حکایتهای همچون (سواره، گنج خلیل) یا داستانهای عاشقانۀ چون (مم و زین، خج و سیامند و…) دقت کنید، در همۀ اینها زن با موی افشان و بدون شرم از عشقورزیدن در راه زیبایی و عشق، خود را فدا میکند و حتی برای وصال معشوق مردش، شرطهای چون پیروزی او در جنگ را تعیین میکند. در واقع ادبیات کُردی زن را آدمی آزاد و کنشگر میخواند. بدن زن، موی زن، آواز زن و رقص زن در هیچکدام از این حکایتها و شعرها سانسور نشده، مخاطب و شنوندۀ امروزی در کُردستان بدون شرم به آنها گوش میدهند، چون با این فرهنگ بزرگ شده است. اگر در سطح جامعه به مواردی برخورد میکنیم که نشانۀ نقض آزادی زن است، بخاطر نفوذ عقاید ایدئولوژیک اسلامی است. اصل ماجرا در فرهنگ کُردی آزادی و حرمت زن است. نه سرکوب و نهی کردن از خواستههایش.»
مخالفت با حجاب اجباری
کُردهای ایرانی مانند سایر هموطنان فارس، ترک، لٌر، عرب، گیلکی و… خود برای آنچه حکومت جمهوری اسلامی حجاب میخواند، سرکوب و تنبیه میشوند. یک شهروند سنندجی میگوید:
«هیچ وقت نه خانمم و نه بچههایم را مجبور به پوشیدن روسری یا چادر نکردهام. چادر در فرهنگ ما کلاً یک چیز خندهدار است. اگر دخترم روسری سرش میکند واقعاً از ترس مامورهای جمهوری اسلامیست نه اجبار من. میان دوستان و آشنایانم هیچ کسی را سراغ ندارم که دختر یا خانماش را به روسری یا حجاب مجبور کند. اجبار در روسری سیاست آخوندهاست حتی در اسلام هم وجود ندارد.»
شهروندی دیگر میگوید:
«من همیشه با روسری مشکل داشتم، انگار آدم را خفه میکند. شاید برای بعضیها خوشآیند باشد و این حق خودشونه که روسری یا چادر داشته باشند، ولی من باهاش مشکل دارم، خیلی سخته برام مدام یک تکه پارچه روسرم باشه و مواظبش باشم که نیوفتد. مجبورم سرم کنم وگرنه ازش خوشم نمیآید.»
اگرچه در بیشتر خانودههای کُرد میلی به حجاب اسلامی وجود ندارد اما در میانشان هستند کسانی که حجاب را همچون مصونیت تعبیر میکنند. یکی از این شهروندان میگوید:
«حجاب برای من مصونیت است، اما هرگز کسی را به داشتن آن ترغیب نمیکنم. خودم وقتی حجاب دارم حس میکنم کمتر مردم نگاهم میکنند. با حجاب اجباری کاملاً مخالف هستم. کسی به جایی کسی جهنم نمیرود. من تنها وظیفه دارم حجاب خودم را نگه دارم، حق دخالت در پوشش کسی را ندارم. اینکه بچۀ مردم را به خاطر نداشتن حجاب میکشند، ضد اسلام و ضد بشریت است. من در خانوادۀ مذهبی بزرگ شدم، پدر مادرم همیشه گفتهاند هرکسی مسئول خوداش است و آن دنیا کسی را به خاطر کسی دیگر محاکمه نمیکنند.»
مقاومت و مخالفت با حجاب اجباری در بین دختران نسل جدید بیشتر از نسلهای پیشن است. آنها میگویند خانوادههایمان اجباری برای پوشش اسلامی برایمان تعیین نکردهاند. یک دختر ٢٠ ساله با اشاره به مرگ مهسا امینی میگوید:
«باورم نمیشود کسی را به خاطر یک تکه پارچه بکشند! از وقتی این را شنیدم از روسری و هرچی اسمش اسلام است متنفر شدم. وقتی پدر مادرم مشکلی با پوشش من ندارند به کسی چه ربطی دارد که چطوری لباس میپوشم؟ اصلاً حجاب نشانۀ پاکدامنی نیست. من میتوانم چادر داشته باشم ولی بیاخلاقترین انسان باشم. اخلاق و پاکدامنی به وجدان انسان ربط دارد نه یک تکه پارچه!»
در اعتراضات اخیر شعار (زن، زندگی، آزادی) میان مردهای کُرد از طنین بالاتری به نسبت سالهای گذشته برخوردار است. یکی از شهروندان سنندج که به گفتۀ خودش همراه با خواهرش در اعتراضات این روزها شرکت داشته، دربارۀ آزادی زن در کُردستان میگوید:
«زنهای کُرد همیشه آزاد بودهاند. من هم قبول دارم کسانی هستند که خواهر یا خانمشان را محدود میکنند، ولی در کل کُردها آزادی زیادی به زن میدهند. اگر زنهای کُرد آزاد نبودند چطوری این آگاهی سیاسی را داشتند که پابهپای مردها و در ضدیت با خرافهپرستی داعش در کوبانی و عفرین و دههای جای دیگر بجنگند؟ در همه احزاب سیاسی کُرد، زنها نقش اساسی دارند. در مبارزه علیه جنگ خونینی که جمهوری اسلامی در سال ١٣٥٨ در کُردستان و در سنندج به راه انداخت، زنها هستۀ اصلی مبازرات بودند. این نشانۀ آزادی و حضور فعال زنها در میان کُردهاست. من هرگز خواهرم را در پوشش یا علاقهای که دارد محدود نکردهام و نمیکنم. اتفاقاً پشتوانهاش هستم.»
یک دختر مریوانی که سابقۀ بازداشت توسط گشت ارشاد جمهوری اسلامی را دارد میگوید:
«من را چند بار به خاطر دوچرخهسواری بازداشت کردهاند. هربار برای تحویل دوچرخهام با پدرم رفتم و روز بعدش باز دوچرخهسواری کردم. هیچ وقت مزاحمتی از سمت مردم برام پیش نیامده، تنها مزاحمهای من گشت ارشاد و نیروی انتظامی بودهاند. با وجود اینکه چند بار بازداشت شدم ولی هرگز پدرم با دوچرخه سواریم مخالفت نکرده و اتفاقاً جلوی مامورهای گشت ارشاد حسابی ازم دفاع کرده. اگر جمهوری اسلامی مزاحمان نشود ما هیچ مشکلی نداریم.»
مردم کُردستان با آنچه حجاب اجباری میخوانند مخالفت میورزند و دخترانشان را به حضور فعال و آزاد ترغیب میکنند. تعدادی از مصاحبهشوندگان میگویند حجاب اجباری در کُردستان ساخته جمهوری اسلامی و دستگاه تبلیغاتی آن است. آنچه در کُردستان شاهد هستیم مقاومت ریشهای فرهنگ و ادبیات با محدود کردن زنهاست. آنها زن را نماد زندگی میدانند، و زندگی را بدون آزادی تصور نمیکنند.