سازمان گزارشگران بدون مرز در تازهترین رتبهبندی سالانۀ خود از وضعیت آزادی رسانهها در جهان (اردیبهشت ١٤٠١)، ایران را از بین ١٨٠ کشور در رتبۀ ١٧٨ قرار داده تا بعد از کره شمالی و اریتره به عنوان ناامنترین کشور برای آزادی بیان به شمار آید. در این گزارش، ایران به نسبت سال گذشته چهار رتبه سقوط کرده است. اما تنها رسانهها نیستند که در کنترل و نظارت حکومت اسلامی قرار دارند.
نمایشِ لمس متقابل زن و مرد، آرایش خانمها، پوشش غیر اسلامی، انتقاد سیاسی به وضعیت کشور، نقد مذهب، بازنمایی مشکلات اقتصادی، آوازخواندن زنها، طراحی حرکت، رقص و… از مواردی ست که باوجود عدم اشارۀ صریح و مستقیم در متن قانون اساسی جمهوری اسلامی، در فضای تئاتر ایران سانسور و حذف میشوند.
افزون بر آن توسعۀ ناموزون فرهنگی همراه با سانسورهای خودسرانه تعدادی از هنرمندان استانی را به حاشیه رانده است. به گفتۀ فعالان این حوزه، تئاتر این روزهای ایران هرگز بازتاب وضعیت اجتماعی مردم نیست بلکه به معنای دیکته کردن و بازنمایی تحریفگرانۀ حکومت از سیاست و فرهنگ کشور است.
سانسور و خودسانسوری
عدم اشارۀ صریح و شفاف قانون اساسی به موارد قابل سانسور، موجب شده شورای نظارت بر تئاتر کشور، برخوردهای سلیقهای با متن نمایشنامهها و اجرای آنها داشته باشد. یک کارگردان تئاتر در این باره میگوید:
«جدای از مواردی مانند حجاب خانمها، نقد سیاسی و مذهبی به وضعیت کشور، لمسکردن زن و مرد و… که همیشه مشمول سانسور میشوند. برداشتهای خودسرانه و اعمال سلیقههای شخصی نیز در عدم ارائۀ مجوز یا لغو مجوز نمایش دخیل هستند. یک بار متن نمایش را بررسی میکنند و مواردی را برای حذف و اصلاح گوش زد میکنند. همین نمایش وقتی تمرین میشود شورای بازبینی، باز یک سری موارد را حذف میکند، حتی وقتی مجوز میگیریم و در حین اجرا، بدون توضیح کافی و مستند، امکان حذف کلی نمایش از صحنه وجود دارد. در واقع مشخص نیست چه چیزی را نباید نمایش بدهیم. سانسور و حذف کاملاً سلیقهای است و بستگی دارد مدیر و مسئول نظارت چه کسی باشد.»
فضای سختگیرانۀ فرهنگی در ایران به اندازهایست که حتی بازبینیهای چند باره هم کفاف آن را نمیدهد. در خرداد سال جاری خبرگزاری تسنیم، از رسانههای نزدیک به سپاه پاسداران، خبر از توقیف نمایش «مخاطب» به کارگردانی جابر رمضانی بعد از گذشت ١٠ شب از اجرای آن، توسط اداره کل هنرهای نمایشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی داد.
این خبرگزاری در توضیح توقیف این اثر در شب دهم نوشت: بررسیها نشان میدهد که این نمایش بهطرز عریانی به ترویج خشونت جنسی میپردازد و در حالتی بسیار وقیحانه تمایلات دیوانهوار جنسی را تصویر میکند. از یک نویسنده و کارگردان تئاتر میپرسم وقتی ده شب از اجرای یک نمایش میگذرد به معنای «بیمورد» بودن آن است، پس چگونه میشود جلوی اجرای آن را گرفت؟ در پاسخ میگوید:
« بازبینی و نظارت در ایران کاملاً سلیقهای است و هیچ وقت تمام نمیشود، یعنی هر لحظه ممکن است اجرایت لغو شود، حتی بعد از اجرا هم باید پاسخگو باشی. به عنوان نمونه از وزارت ارشاد مجوز میگیری، ولی نیروی انتظامی یا اطلاعات یا هر ارگان دیگری میتواند نمایش را متوقف کند. حتی کافیست روسری بازیگر زن اتفاقی در یکی از اجراها پایین بیفتد تا مجوزت برای اجراهای دیگر لغو شود. سانسور و توقیف اثر تنها مختص شورای نظارت نیست، بلکه همۀ ارگانهای انتظامی و امنیتی در آن اعمال نفوذ میکنند.»
در اردیبهشت سال ١٣٩٩، ٢٥٠ هنرمند در نامهای خطاب به سید عباس صالحی، وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت حسن روحانی، نسبت به فضای سانسور و بازبینیهای مکرر اعتراض کردند. در این نامه هنرمندان امضاکننده، صراحتاً اعمال ممیزی از سوی نهادهای نظارتی را قبول کردند. در ابتدای نامه آوردهاند: «ما در همه کارهای خود، پیش از تولید، به این ممیزی فکر میکنیم و رعایتش میکنیم و اگر چیزی از دستمان در برود ممیزان زحمتش را میکشند.»
این نویسنده دربارۀ پذیرش سانسور در بین هنرمندان ایرانی میگوید:
«اعمال سانسورهای چند سویه و سلیقهای، هنرمندان را به خودسانسوری واداشته است. نویسنده یا کارگردان بعد از کار و تلاش زیاد برای خلق اثر، اجرا عمومی آن را حق خودش میداند، ولی وقتی در دالانهای هزارتوی ارشاد و مجوزهای سلیقهای گیر میکند، ناچار است تن به حذف بخشی از کارش بدهد. نامۀ ٢٥٠ هنرمندی که اشاره کردی، نقد و گلایه از بازبینیهای چند باره بود، اینکه چرا باید برای هر نمایش از چندین مرحلۀ بازبینی بگذریم؟ مگر مملکت یک قانون ندارد؟ تئاتری که در فلان ارگان مجوز نمایش گرفته چرا باید توسط ارگانی دیگر و مسئولی دیگر متوقف شود؟ سیاستهای فرهنگی جمهوری اسلامی کار را به جایی کشانده که بیشتر افرادی که در ایران کار میکنند ناگزیرند سانسور را قبول داشته باشند، وگرنه خبری از مجوز اجرا نخواهد بود. امروزه تلاش ما برای محدود کردن سانسور است نه متاسفانه حذف همیشگی آن، چون تا نظام اسلامی وجود داشته باشد سانسور هم است.»
این هنرمند معتقد است سانسور خلاقیت هنرمند را کور، و او را وادار به خودسانسوری میکند. او دربارۀ تئاتر شهرستانها و خانهنشینی برخی از هنرمندان نیز میگوید:
«اعمال این همه ممیزی باعث شده چیزی از تئاتر کشور باقی نماند. هنرمند اساساً در فضای سانسور نمیتواند خلاق باشد، چون همیشه مجبور است حذف کند. بخصوص در شهرستانها که اعمال سلیقههای شخصی بیشتر است، متنی که اجرا میشود چیز خاصی برای مخاطب ندارد. همین باعث شده مخاطب تئاتر خیلی کم شود، چون خلاقیتی در آن مشاهده نمیکنند. نظارتهای شدید باعث شده خودمان به سانسورچی خودمان بدل شویم. هنگام نوشتن یا اجرا قبل از اینکه مامور ممیزی کار را بررسی کند آنقدر حذف و جرح و تعدیل روی اثر انجام میدهیم که چیزی برای مخاطب باقی نمیگذاریم. هنری که انتقادی نباشد دیگر هنر نیست و در بهترین حالت مجیزگوی قدرت و سیاست است. به همین دلیل عدهای از هنرمندان برای همیشه خانهنشین میشوند و دست از کار میکشند.»
فعالان این حوزه معتقدند بازیگران زن بیشتر از بازیگران مرد در معرض سانسور و حذف قرار دارند. یک بازیگر زن دربارۀ تجربۀ شخصی خود میگوید:
«وقتی اجرا میکنم بیشتر از اینکه توجهام به اجرا باشد، باید حواسم به روسری یا مانتو و دامنم باشد که باز نشود. در یکی از اجراها وقتی با عجله از صندلی بلند شدم تا به سمت بازیگر مقابلم بروم، دکمۀ مانتوم باز شد، با یک دست آن را گرفته بودم و با دست دیگر بازی میکردم، چون مطمئن بودم اگر باز شود اجرای بعدی را متوقف میکنند و حتی خودم هم باید جوابگو باشم که از عمد نبوده! خیلی سخت بود. حتی راه رفتن و حرکات نمایشی را به قول خودشان “حرکات موزون” تعبیر میکنند و در بازیگری آزادی کامل نداریم.»
به گفتۀ تعدادی از هنرمندان شهرهای کُردنشین، اعمال سانسورهای سلیقهای و سختگیرانه در شهرهای کُردستان به نسبت تهران بیشتر است. از یک کارگردان تئاتر در سنندج میپرسم چه چیزی در نمایشهای کُردی حساسیت ماموران سانسور را برمیانگیزد؟ او در جواب میگوید:
« تمام مواردی که برای ممیزی در فضای کشور وجود دارد در کُردستان هم دیده میشود. اما گویی حساسیت به نمایش کُردی بیشتر است. صرف اجرا با زبان کُردی مسئله را برای ارگانهای دولتی حساس برانگیزتر میکند. جدای از حذفِ نقد سیاست و مذهب و یا آنچه که به قول مسئولان مصداق منکرات و ضدیت با اسلام است، آثاری که دربارۀ تاریخ سیاسی یا تاریخ فرهنگی کُردها باشد همیشه با حذف و سانسور روبرو میشود. یا داستانهای که دربارۀ مبارزات کُردهاست- حتی اگر بازآفرینی قصۀ فولکلور باشد- مشمول ممیزی خواهد شد. به عنوان نمونه اگر جشنوارهای با آثار کُردی برگزار میشود جدای از مسئولین ارشاد، ارگانهای امنیتی چون وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه هم نظارت کاملی بر اجراها دارند. متاسفانه برداشت آنها از نمایشها، سلیقهای و غیرکارشناسانه است. مثلاً خیلی راحت پارچۀ قرمز رنگ در نمایش را به نماد حزب کومله ربط میدهند، یا حضور بازیگرخانم با پوشش نظامی را به زنهای پیشمرگه مرتبط میدانند. همۀ این موارد را در کنار نبود امکان کافی بگذارید تا معلوم شود چرا تئاتر در شهرهای کُردی با وجود این همه علاقمند باز آنگونه که شایسته است پیشرفت ندارد.»
عدم امکانات کافی در شهرستانها
براساس ماده ٢ صورت جلسۀ نشست ٤٥٧ (٢٦ بهمن ماه ١٣٧٨) شورای عالی انقلاب فرهنگی به ریاست محمد خاتمی، رئیس جمهوری وقت، دولت موظف است شرایط مادی و معنوی لازم را برای تولید نمایش و ایجاد اماکن نمایشی در سراسر کشور فراهم آورد و حمایت لازم را برای گسترش و اعتلای هنر تئاتر انجام دهد. اما یکی از کارگردانان تئاتر در سقز میگوید:
«وضعیت سالنهای نمایش در استانها اسفناک است. در بسیاری از شهرها سالن اختصاصی برای اجرای تئاتر وجود ندارد و مجبوریم برای نمایش از سالنهای غیرتخصصی استفاده کنیم. برای اجازه و اجاره هم باید هفت خان رستم را طی کنیم.»
سالانه جشنوارههای مختلفی در حوزۀ تئاتر در شهرهای کُردستان برگزار میشود. جشنوارۀ تئاتر کُردی سقز و جشنوارۀ بینالمللی تئاتر خیابانی مریوان دو رویداد بزرگ فرهنگی در استان کُردستاناند. اما هنرمندان کُردستانی معتقدند عدم امکانات کافی و نظارت ارگانهای امنیتی فضای تئاتر در شهرستانها را تنگتر کرده است. یک بازیگر مریوانی در این باره میگوید:
«جای بهخصوصی برای تمرین نداریم. هر جا که گیرمان بیاید آنجا تمرین میکنیم. خیلی وقتها میخواهیم، تئاتری با تعداد بازیگر زیاد داشته باشیم، اما امکانش نیست. به همین خاطر مجبوریم نمایشهای کار کنیم که چند بازیگر معدود دارد، اینطوری میتوانیم در کافه کتاب یا سالنهای کوچک هم اجرا داشته باشیم. از سمتی دیگر گرفتن مجوز نمایش همیشه با مشکل روبرو است، حتی وقتی مجوز داریم هر شب با استرس اجرا میکنیم چون احتمال دارد شب بعد را اجازه ندهند.»
بسیاری از این مشکلات را در سایر شهرستانهای دور از «مرکز» میتوان سراغ گرفت. باوجود اینکه جشنوارۀ بینالمللی تئاتر خیابانی، پانزده دوره است که در مریوان برگزار میشود اما هنوز امکانات درخوری در این شهر برای تئاتر وجود ندارد. تعدادی از علاقمندان این حوزه ناچار شدهاند مریوان را به مقصد شهرهای مانند تهران ترک کنند تا بلکه در آنجا حداقل از امکانات صوری تئاتر بهرمند شوند. این بازیگر در این باره توضیح میدهد:
«اگرچه مریوان شهر تئاتر خیابانی کشور است و دبیرخانۀ دائمی برای جشنوارۀ بینالمللی دارد، ولی در حد یک جشنوارۀ استانی هم امکانات هنر نمایش در آن یافت نمیشود! بعد از پانزده دوره برگزاری این جشنواره، به علت عدم امکانات و بوجۀ کافی هنوز خیلی از گروههای تئاتر خیابانی این جشنواره را نمیشناسند. حتی سالن اختتامیه برای جشنواره وجود ندارد و مجبوریم اختتامیه را در سالن کوچک سینما برگزار کنیم. اینکه همچین جشنوارۀ در مریوان برگزار میشود از همت هنرمندان و مردم مریوان است. اگر کمکهای مردمی نبود هرگز این جشنواره به دورۀ دوم هم نمیرسید. دولت با عدم اختصاص بودجۀ کافی، نظارتهای سختگیرانه برگروههای خارجی و ایرانی، میخواهد مردم و هنرمندان را از تئاتر زده کند. هنرمندی که در شهرستان کار میکند، مجبور است برای زندگی معمولیش شغل دیگری هم داشته باشد، چون از راه تئاتر نمیتواند روزیاش را درآورد، تنها همین مورد کافی ست که از تئاتر فاصله بگیرد.»
اعمال سلیقههای شخصی، بازبینیهای چندباره، عدم اختصاص بودجۀ کافی، نظارت سختگیرانه بر محتوا و اجرا، و نیز عدم مجوز به نمایشنامههای انتقادی از مهمترین دلایل عدم توسعۀ هنری در تئاتر کشور است. محدودیتها در تئاتر باعث شده تعدادی از هنرمندان برای همیشه خود را خانه نشین کنند یا در صورت شرایط مناسب، نمایشهایشان را در خارج از کشور به اجرای عمومی بگذارند؛ نمایشهای که باوجود اجرا در خارج از کشور، در صورت نقد صریح به سیاستهای جمهوری اسلامی، در آینده برای هنرمندان آن موانعی را ایجاد میکند، موانعی که کمترین آنها ممنوعالکاری است.