جنگ قدرت در عراق بین مقتدی صدر، روحانی بانفوذ شیعه و رقبای شیعه مورد حمایت ایران با هجوم هواداران وی به پارلمان و آغاز یک تحصن بی پایان تشدید شده است.

کشمکش بر سر اینکه چه کسی دولت بعدی را تشکیل می‌دهد، شکاف در جامعه شیعی عراق را تشدید کرده است. جامعه شیعه که در زمان حکومت صدام حسین، «اکثریت سرکوب‌شده» بود پس از حدود دو دهه دولت‌داری به شدت چندپاره شده است.

دعوا بر سر چیست؟

رقبای شیعه مقتدی صدر، ائتلافی به نام چارچوب هماهنگی شیعیان تشکیل داده‌اند که شامل سیاستمداران همسو با تهران مانند نوری المالکی نخست وزیر سابق و حشد‌الشعبی است.

بسیاری از روابط این گروه‌ها با تهران به جنگ ایران و عراق بازمی گردد، زمانی که ایران از شورشیان شیعه علیه صدام حمایت می‌کرد. هر یک از طرفین طرف دیگر را به فساد متهم می‌کند.

تنش‌ها پس از انتخابات اکتبر که در آن جنبش صدر با ۷۴ کرسی از ۳۲۹ کرسی پارلمان به عنوان بزرگترین بلوک شیعی ظاهر شد و سهم فراکسیون‌ فتح را از ۴۸ کرسی به ۱۷ کرسی کاهش داد، تشدید شده است.

پس از ناکامی در ابطال نتیجه انتخابات در دادگاه، جناح‌ فتح، تلاش‌های صدر را برای تشکیل دولتی که شامل متحدان کرد و عرب سنی او می‌شود، ناکام گذاشتند.

صدر که از بن‌بست پارلمان ناامید شده بود، به قانونگذاران خود دستور داد تا پارلمان را ترک کنند. این اقدام ده‌ها کرسی را به چارچوب هماهنگی شیعیان واگذار کرد. به این معنی که آن‌ها روی کاغذ می‌توانستند برای تشکیل دولتی به انتخاب خود تلاش کنند.

مالکی، رقیب صدر، چشم به راه بازگشت به نخست‌وزیر بود ولی در مجادله با مقتدی صدر ناکام شد و عقب نشست. سپس رقبای صدر نامزد دیگری به نام محمد شیعه السودانی را معرفی کردند که از نظر حامیان صدر به عنوان یک چهره وفادار به مالکی شناخته می‌شود. تسخیر پارلمان، پاسخ صدر به دومین قدم چارچوب هماهنگی شیعیان برای تشکیل دولت بدون جلب نظر او بود.

عراق اکنون بیش از ۹ ماه است که منتظر آغاز به کار دولت جدید است. بن‌بست کنونی به ناکارآمدی سیاسی در کشوری می‌افزاید که خدمات عمومی در آن به شدت ناکارآمد است، فقر و بیکاری گسترده شده است و علی‌رغم ثروت عظیم نفتی مانند یک کشور ورشکسته اداره می‌شود.

در زمانی که افزایش شدید قیمت نفت خام درآمدهای نفتی عراق را به بالاترین حد خود رسانده است، دولت بودجه‌ای برای سال ۲۰۲۲ ندارد و پروژه‌های زیرساختی و اصلاحات اقتصادی به تعویق افتاده است.

در همین حال، مردم عادی عراق از قطعی برق و آب رنج می‌برند. برنامه جهانی غذا می‌گوید ۲٫۴ میلیون نفر از جمعیت ۳۹ میلیونی این کشور نیاز شدید به غذا و کمک‌های معیشتی دارند.

فراخوانی از سوی چارچوب هماهنگی شیعیان برای تجمع در روز یکشنبه، نگرانی‌هایی را در مورد رویارویی دو چریان رقیب در خیابان‌ها ایجاد کرد. این تظاهرات بعدتر لغو شد.

قتل در حرم؛ اولین سفارش کاری به مقتدی

مقتدی صدر، در سال ۲۰۰۳ پا به عرصه سیاست در عراق گذاشت. ورودی خونین و با نقش‌آفرینی در قتل فرزند ابوالقاسم خویی، مرجع بزرگ شیعیان. عبدالمجید خویی، رئیس وقت بنیاد الخویی در لندن، برای احیای سیادت پدرش بر حوزه‌های عراق چند روز پیش از سقوط بغداد و فراری شدن صدام به عراق پا گذاشت.

پدر او یعنی ابوالقاسم خویی را «استاد الفقها» می‌دانستند و تا زمان مرگش در سال ۱۳۷۱، نقشی در حوزه نجف و میان شیعیان عراق داشت که به صورت محدودتر اکنون سیدعلی سیستانی بر عهده دارد.

ابوالقاسم خویی در نقطه مقابل قرائت روح‌الله خمینی از ولایت فقیه قرار داشت و به دست گرفتن حکومت به بهانه ولایت فقیه را تفسیری نادرست می‌دانست. هرچند او هیچ گاه به موضوع «جمهوری اسلامی ایران» و بنای حکومت مذهبی‌ای که خمینی در ایران پایه گذاشت به صورت علنی نپرداخت ولی مجادله فقهی او بر سر «ولایت فقیه» به سردی روابط او با خمینی منجر شد.

پس از مرگ ابوالقاسم خویی، سید محمد صدر تلاش کرد تا نقش او را در حوزه نجف برعهده بگیرد. رقیب محمد صدر، علی سیستانی بود. سید محمد صدر پدر همین روحانی جنجالی یعنی مقتدی صدر است. سید محمد صدر تا زمان قتل مشکوکش در سال ۱۳۷۸ زعامت شیعیان جنوب عراق را برعهده داشت. محمد صدر از مخالفان مشی و منش علی سیستانی بود و او را متهم به محافظه‌کاری و عدم مداخله در سیاست و بی‌تفاوت به رنج شیعیان می‌دانست.

چهار سال بعد از قتل محمد صدر و در آستانه حمله آمریکا به عراق، فرزند ابوالقاسم خویی و محمد صدر، رقابتی برای احیای دستگاه سلطنت پدرشان بر شیعیان عراق آغاز کردند که نهایتاً به کشته شدن فرزند ابوالقاسم خویی منجر شد.

در روز ۲۱ فروردین ۱۳۸۲، یعنی یک روز پس از سقوط بغداد، عبدالمجید خویی به حرم امام اول شیعیان رفته بود تا تکلیف تولیت آن را مشخص کند. در زمان حکومت صدام، حیدر کلیددار الروفای، نماینده وزارت امور دینی و کلیددار حرم بود. عبدالمجید خویی در آن زمان وکالت علی سیستانی را هم برعهده داشت. تعیین تولیت حرم می‌توانست اولین قدرت‌نمایی خانواده خویی در عراق پس از صدام باشد. چند صد متر آن‌طرف‌تر، مقتدی صدر در خانه خود نشسته بود که حدود ۲۰۰ نفر از هوادارنش به دفتر حرم «امام علی» حمله کردند و عبدالمجید خویی و حیدر کلیددار الروفای را کاردآجین کردند. حیدر کلیددار الروفای در دم جان داد. خویی که به شدت مجروح شده بود، بعداً کشته شد.

پاتریک کاکبرن، روزنامه‌نگار بریتانیایی که در سال ۲۰۰۸ نخستین بیوگرافی مقتدی صدر را به صورت کتاب منتشر کرد، گزارش‌های شاهدان عینی از این رویداد را چنین تصویر کرده است: عبدالمجید خویی، خون‌آلود از ضربات چاقو خود را به درب خانه مقتدی صدر رساند و درخواست کمک کرد. مقتدی یادداشتی به بیرون فرستاد که در آن نوشته شده بود: «نگذارید کنار درب خانه من بنشینند». خویی اندکی بعد درگذشت.

فرمان نانوشته تهران

مرگ عبدالمجید خویی در نجف، در تهران خرسندکننده بود. پنج روز قبل از کشته شدن خویی، روزنامه جمهوری اسلامی در مطلبی طولانی در شماره روز ۱۵ فروردین ۱۳۸۲ او را «عاملی برای دامن زدن به جنگ روانی آمریکا و انگلیس علیه عراق» دانست.

در این مطلب حتی روحانی سالخورده‌ای همچون محمد بحرالعلوم در کنار عبدالمجید خویی به عنوان «عامل انگلیس و آمریکا» برای نفوذ در شیعیان عراق نامیده شد. اما با صراحت بیشتری درباره عبدالمجید خویی این عبارت ذکر شده بود که «سید عبدالمجید خویی توسط آمریکایی‌ها به کویت و سپس به نجف برده شد تا مأموریت خود را به نفع آنها انجام دهد… او سال‌ها در لندن با سازمان‌های اطلاعاتی انگلیس و آمریکا همکاری کرده است».

یک روز پس از انتشار این مطلب، مجددا همین روزنامه در شماره روز ۱۶ فروردین ۱۳۸۲ نوشت: «سید عبدالمجید خویی که اشتهار به همکاری با سازمان‌های اطلاعاتی انگلیس و آمریکا دارد و هم اکنون توسط آمریکا پس از سال‌ها اقامت در لندن به نجف اشرف برده شده است تا مأموریت خود را به نفع آنها انجام دهد با شرکت در برخی اجتماعات داخل عراق به خصوص شهر نجف مردم این کشور را به خودداری از مقاومت در برابر مهاجمان آمریکایی و انگلیسی دعوت می‌کند. وی در سخنان خود ادعا می‌کند نظامیان متجاوز آمریکایی و انگلیسی برای نجات ملت عراق از ظلم صدام وارد این کشور شده‌اند.»

پرونده قتل عبدالمجید خویی هنوز در عراق گشوده است. مقتدی صدر متهم است که قرمان قتل او را صادر کرده است. او زمانی که تحت تعقیب دستگاه قضایی عراق قرار گرفت به ایران پناه برد و چندین سال با تشریفات یک مقام عالی‌رتبه در قم و تهران زندگی کرد. درست در همان سال‌هایی که در راستای منافع جمهوری اسلامی و استراتژی سپاه قدس، گروه هوادارانش را تحت عنوان جیش‌المهدی به جنگ نیروهای بریتانیایی و آمریکایی در عراق می‌فرستاد.

مقتدی صدر علیه ایران است؟

رقابت بر سر زعامت شیعیان عراق برای مقتدی صدر هیچ‌گاه تعطیل نشده است؛ حتی زمانی که تحت‌الحمایه جمهوری اسلامی در ایران زندگی می‌کرد. برخی از خونین‌ترین درگیری‌های فرقه‌ای میان جیش‌المهدی و سپاه بدر، دیگر گروه شیعیان تحت‌الحمایه ایران بعد از سال ۲۰۰۶ یعنی زمانی رخ داد که هم بدری‌ها و هم جیش‌المهدی به عنوان بازوهای سپاه قدس در عراق عمل می‌کردند.

در این سال‌ها هم از بدر و هم گروه هواداران مقتدی صدر، چندین انشعاب شیعی دیگر هم ایجاد شده است. برخی مانند عصائب اهل حق و قیس خزعلی که از جیش المهدی منشعب شدند ابایی ندارند از اینکه خود را تابع مطلق ایران بدانند. مقتدی صدر بازی را به شکل دیگری ادامه می‌دهد. او گرچه حیات سیاسی‌اش به تهران وابسته است در عراق تلاش می‌کند رهبری شیعیان ملی‌گرای ناراضی و خشمگین را در انحصار داشته باشد.

این دعوای سیاسی میان جریان شیعیان که گاهی به تظاهرات علیه جمهوری اسلامی هم ختم می‌شود، مقام‌های تهران را تاکنون نگران نکرده است. بهتر است گفته شود که جمهوری اسلامی خود مشوق چنین انشقاق و درگیری‌هایی است. آن‌ها بر هر دو جریان تسلط نسبی دارند و جدال آن‌ها تاکنون سبب شده جمهوری اسلامی مکانیسمی درونی در شیعیان عراق برای برکشیدن یا سرکوب چهره‌های سیاسی داشته باشد.

هر دو طرف دعوا می‌دانند که بهره بردن از مواهب قدرت و ثروت در عراق به جلب نظر سپاه قدس و روحانیون تهران بستگی دارد. حال چه در قالب سرباز مطیع ولایت که معاودین، بدری‌ها (جریان فتح) و جریان حکیم نمایندگی‌اش می‌کنند و یا چه در قالب ائتلاف شیعیان ملی‌گرای ناراضی که مقتدی صدر آن را رهبری می‌کند. ملی‌گرایی مقتدی صدر شعارش «مقابله با نفوذ آمریکا و ایران در امور عراق و مبارزه با فساد» است. جمهوری اسلامی از این شعارها «مقابله با آمریکا» و رگولاتوری سیاست در عراق با ترساندن چهره‌ها از شعار «مبارزه با فساد» را می‌خواهد. تهران می‌داند که مقتدی صدر «مقابله با ایران» را تنها برای ایجاد توازن و باورپذیرکردن عزم و نیتش برای «استقلال‌طلبی» بیان می‌کند وگرنه اراده و توانایی مقابله با ایران ندارد و هنوز شیشه عمرش در دست سپاه قدس است.