در پردهی نخست “خط فرضی”، اولین اثر فرنوش صمدی، چیزهای زیادی دربارهی یک معلم مدرسه به نام سارا (با بازی سحر دولتشاهی) میآموزیم. او محبوب است، و به خوبی مورد توجه معلمان و همینطور دانش آموزان نوجوانش قرار دارد. سارا از آن دسته افرادی است که کارها را به تنهایی انجام میدهند. او برای دختر کوچکش، رها، مادری مهربان است و نقش پر رنگی در خانوادهی پرهیاهو و بزرگش دارد. هر چند رابطهی او با شوهر عصبیاش، حامد (با نقشآفرینی پژمان جمشیدی) متفاوت است. گویا حامد اعتقاد دارد که این رفتار سارا که میخواهد نشان دهد توانایی برآمدن از عهدهی هر کاری را دارد، واقعاً آزاردهنده است. جای تعجب نیست که همدلی عمیق سارا، هرگز در مورد حامد صدق نمیکند.
صمدی در فیلمهای کوتاه قبلیاش، توجه خود را به درامهای دشوار و پر شخصیت که اغلب با سینمای معاصر ایران مرتبط است معطوف کرد (در “خط فرضی”، یافتن سایههایی از “جدایی” اصغر فرهادی سخت نیست.)
صمدی برای اولین فیلم بلند خود، بار دیگر شخصیتهایی که به خوبی طراحی شدهاند را در شرایطی هولناک گرفتار میسازد؛ شرایطی که بسیاری از آنها از تار و پود زندگی ایرانی سرچشمه میگیرند. با این حال، این کارگردان در طول فیلم بلندش (۸۳ دقیقهای که به یک چشم بر هم زدن میگذرد) نمیتواند بازیگر اصلی خود را با یک درام غمانگیز و تقریباً نفرتانگیز پیوند دهد.
با وجود تمام دقتی که صمدی برای ساختن سارا در قالب یک درام خانوادگی طوفانی به خرج میدهد، “خط فرضی” به ظاهرسازی بزرگی تبدیل میشود که باعث ضعیف شدن شخصیتها و همینطور کارگردانی میشود که آنها را ساخته است. آنچه ما از سارا میدانیم به زودی کنار گذاشته میشود تا نقشهای جنون آمیز را اجرا کند که هرگز با شخصیت او مطابقت ندارد، و فقط به زشتیهای افسارگسیختهای تبدیل میشود. صمدی مواد لازم برای تهیهی یک فیلم عالی را دارد (سارا با بازی قوی دولتشاهی، شخصیتی قوی است و مخمصهای که به آن دچار میشود بسیار جذاب است)، اما این بدان معنا نیست که این مواد و مصالح با یکدیگر هم خوانی دارند؛ به خصوص در فیلمی که به نظر میرسد عمداً پارامترهای خودش را نادیده میگیرد تا اثری نفسانی و فراموششدنی بسازد.
علی رغم شخصیت تیپ الف خود، سارا تحت تأثیر انتظارات جامعهی ایرانی است، زیرا شوهرش در هر تصمیمی حرف آخر را میزند. فیلم، یک روز قبل از یک جشن عروسی خانوادگی آغاز میشود که سارا مشتاق شرکت در آن است. حامد خیلی علاقهای به رفتن به عروسی ندارد. او کار دارد و سرش شلوغ است، و از طرف دیگر رها احساس بیماری میکند. همه اینها به کنار، بهانهها واقعاً مهم نیستند، زیرا حامد نمیخواهد برود. بنابراین بقیه هم اجازهی رفتن ندارند. وقتی حامد را برای کار فرامیخوانند و رها ناگهان حالش بهتر میشود، سارا انتخابی میکند که کل زندگی او را تغییر میدهد.
در حالی که صمدی به آن چه قرار است پیش بیاید، اشاراتی میکند، اما با این حال آنچه واقعا اتفاق میافتد وقتی سارا و رها بدون اطلاع حامد برای جشن عروسی به شمال میروند، بسیار تکاندهنده است. جنس پیامدهای این اتفاق نیز، هم شخصیتها و هم مخاطبان فیلم را شگفتزده میکند.
اگر بخواهیم به طور خلاصه بگوییم، تنها کاری که این فیلم انجام میدهد، شوکه کردن مخاطب است. علیرغم شخصیت پردازی دقیق اولیه، صمدی خیلی زود مجبور میشود تا همهی شخصیتهایش را به رازها و دروغهایی تبدیل کند که با چیزی که قبلاً از آنها شناختهایم، مناسبتی ندارد. سارای نترس و حساس، به ابزاری بیصدا از فریبکاری بدل میشود؛ فریبکاریای که تک تک اعضای خانوادهاش را لمس میکند. از طرفی دیگر، حامد، که در ابتدا تنها به عنوان شوهری سرد و سنتی معرفی شده بود، ناگهان به عنوان یک شخصیت بدرفتار شناخته میشود.
فیلم بر اثر سرعت خود کمانه میکند. ابتدا به کشیدن توطئههای پیچیدهای متمایل میشود که دقایقی بعد ریشهکن میشوند (با گریزی سریع به تدابیر قانونی که این احساس را در بیننده ایجاد میکند که گویی از سکانسهای حذف شدهی “جدایی نادر از سیمین” استفاده کردهاند)، و طرح داستانی فرعی درباره یک مادر و فرزند دیگر را مطرح میکند که فقط برای مقایسهای سست و وارفته به وجود آمدهاند.
دولتشاهی حتی با مجموعهای از تصمیمات گیجکننده برای شخصیتش، همچنان نقشآفرینی چشمگیری از خود ارائه میدهد.
در حالی که هرگز آشکارا بیان نشده است، اما عنوان فیلم احتمالاً از یک دستورالعمل فیلمسازی به همین نام الهام گرفته است؛ دستورالعملی که مدتهاست نحوهی فیلمبرداری روابط فضایی را شکل داده است. قانون خط فرضی ۱۸۰ درجه، مستلزم نگه داشتن دوربین در یک طرف از یک محور خیالی است، سمتی که فقط ۱۸۰ درجه را در بر میگیرد و بنابراین جهتگیری قابل فهمی از شخصیتها و اشیاء را در طرف دیگر ایجاد میکند. فیلم “خط فرضی”، از نظر زبان سینمایی، قانونی که الهامبخش نامش بوده را نقض نمیکند، اما به نظر میرسد که صمدی به طور عجیبی اصرار دارد دیگر قوانین فیلم، مانند توسعهی شخصیتها را زیر پا بگذارد. هر چند به نظر میرسد برخی از قوانین برای شکسته شدن ساخته نشدهاند.