«شاید هم اسفندیار، اسفندیار رحیم مشایی». باور کنید یا نه، اما این جملهای است که بعضیها در گوشی این روزها در برخی محافل فرهنگی و هنری تهران به هم میگویند. بگذریم از اینکه بسیاری از اهل هنر آرام آرام دارند موتورهای خود را برای حمایت از نامزد مورد نظر اصلاحطلبان گرم میکنند، اما هستند کسان دیگری در میان همین جمع که میپرسند چرا مشایی نه؟
به نظر میرسد هرچه توپخانه سنگین اصولگرایان و جبهه پایداری و مخالفان جریان موسوم به «جریان انحرافی» علیه مشایی کار کرده است، بعضی از این ضد تبلیغات بیشتر به نفع او تمام شده است. نمونه میخواهید؟ سری به برخی جمعهای هنری بزنید و ببینید چهطور این جملات شنیده میشود که او حامی هنرمندان است، به آزادی نسبی در هنر و فرهنگ معتقد است، با نقاشی و مجسمهسازی میانه خوبی دارد و تازه قولهای مساعدی هم به اهل سینما داده است. از آن جالبتر خبرهایی است که این هفته در شهر پیچیده. میگویند مشایی تعدادی مجسمه برهنه زن و مرد را برای یک نمایشگاه به مکزیک فرستاده بود. این خبر آه از نهاد اصولگرایان و حزباللهیها درآورده است، اما راستش را بخواهید هستند کسانی که یواشکی میگویند: جدی؟ چه باحال!
مجسمههای برهنه، ناموس مملکت و فغان کاندیداها
در آخرین روز ثبت نام کاندیداهای ریاست جمهوری در وزارت کشور، یعنی در روزی که هزاران نفر منتظر بودند که تکلیف آمدن هاشمی رفسنجانی و رحیم مشایی مشخص شود، یک کاندیدای عصبانی در سالن وزارت کشور پس از ثبت نام پشت میکرفن رفت و علیه مشایی افشاگری کرد. این شخص کسی نبود جز محمد حسن قدیری ابیانه سفیر سابق ایران در مکزیک. او در سخنان خود در پشت تریبون سالن ثبتنام کاندیداها در وزارت کشور ادعا کرد مشایی مروج برهنگی و بیبند وباری است، سند این حرف هم به گفته قدیری ابیانه، مجسمههای لخت و عوری است که او زمانی برای نمایشگاه به مکزیک فرستاده بود.
قدیری ابیانه، سفیر سابق ایران در مکزیک میگوید در سفری به سنندج مشاهده کرده است در طبقه دوم موزه این شهر مجسمههای معاصر غربی را که چند مرد برهنه و نیمتنه چند زن بوده است به نمایش گذاشتهاند. او فکر میکند این کارها زیر سر رحیم مشایی است و از شواری نگهبان خواسته است به این مسائل رسیدگی کند.
به گفته قدیری ابیانه او نامهای به همراه اسناد و عکسهای لازم را به شواری نگهبان ارسال کرده است. اشاره قدیری ابیانه به نمایشگاهی است که در سال ۱۳۸۶ از طرف ایران در کشور مکزیک برگزار شد. در این نمایشگاه که در موزه مردم شناسی مکزیک برگزار شده بود برخی آثار فرهنگ و تمدن ایرانی به نمایش درآمدند. قدیری ابیانه میگوید رحیم مشایی که آن زمان رییس سازمان میراث فرهنگی کشور بود تعدادی مجسمه لخت زن و مرد را که عورتهایشان نیز دیده میشد به این نمایشگاه ارسال کرده بود.
این آثار ظاهراً آثاری باستانی و مربوط به دوران پیش از اسلام هستند. در عکسی که برخی سایتها از یکی از این مجسمهها منتشر کردهاند، روی بدن زن و مرد با جملهای از قول احمدینژاد در وصف مشایی پوشیده شده است و بنابراین برهنگی آنان کاملاً مشخص نیست. اما کاملاً مشخص است که این یک لوح سنگی بسیار قدیمی است که بخشهای زیادی از آن هم فرسوده شده است. در این لوح باستانی یک زن و مرد برهنه یکدیگر را در آغوش گرفتهاند. قدیری ابیانه در توصیفی که به سال ۱۳۹۰ از این مجسمه در وبسایت شخصی خودش نوشته میگوید: «موردی دیگر یک جفت مجسمه مرد و زن بود. در مجسمه مرد، عورت بزرگ و عمود به اندام او به بزرگی تقریباً یک سوم قد او جلوه میکرد، و زن نیز کاملاً برهنه و عورت او شکل برجستهای داشت.»
او میگوید در پاسخ اعتراضهای شدیدش به او گفته شده است در این مورد سختگیری نکند زیرا این آثار در ایران نمیتوانند نمایش داده شوند بنابراین بهتر است از این راه به دنیا معرفی گردند.
قدیری ابیانه میگوید در سفری به سنندج هم مشاهده کرده است در طبقه دوم موزه این شهر مجسمههای معاصر غربی را که چند مرد برهنه و نیمتنه چند زن بوده است به نمایش گذاشتهاند. او این کارها را زیر سر رحیم مشایی میبیند و از شواری نگهبان خواسته است به این مسائل رسیدگی کند.
با توجه به آنکه قدیری ابیانه خودش کاندیدای ریاست جمهوری است، اکنون بعضی هنرمندان ومجسمهسازان از خود میپرسند به فرض که ایشان یا افراد مانند ایشان بتوانند بر مسند ریاست جمهوری تکیه بزنند، آنگاه تکلیف آثاری که در گنجینه موزه هنرهای معاصر و موزه ملی ایران است چه خواهد شد؟
مشایی و خانه بهاییها در تهران
اما ظاهراً فهرست گناهان فرهنگی و هنری مشایی که از او به عنوان چشم اسفندیار دولت هم نابرده میشود به اینجا ختم نمیشود. خبرگزاری فارس به تازگی پرده از روی یکی دیگر از «دسته گلهای» فرهنگی مشایی برداشت. خبرگزاری فارس در کشف جدید خود خبر داده است که سازمان میراث فرهنگی ایران در سال ۱۳۸۵، یعنی زمان ریاست رحیم مشایی، خانهای قدیمی را در خیابان پامنار در فهرست آثار ملی ایران ثبت کرده است. این خانه ظاهراً متعلق به میرزا بزرگ نوری و در حقیقت خانه پدری میرزا حسینعلی نوری معروف به بهاالله و بنیانگذار آیین بهایی بوده است. بهاالله ظاهرا در همین خانه به دنیا آمده و فعالیتهایش را نیز از همینجا آغاز کرده است. مالک فعلی خانه به خبرگزاری فارس گفته است که در سال ۱۳۸۴ آن را از سازمان تبلیغات اسلامی خریداری کرده و با هزینه شخصی خودش آن را تعمیر کرده و برای آنکه از ویرانیاش جلوگیری کند آن را به ثبت آثار ملی رسانده است.
در محافلی که علاقهمند تاریخ و فرهنگ ایران هستند، حالا این پچپچهها به گوش میرسد که گیرم مشایی سیاستمدار خوبی نباشد، اما آیا حفظ یکی از آثار تاریخی ایران جرم است؟
اما مدیر مسئول «ماهنامه شفافیت» میگوید این گفته صحت ندارد و خود سازمان میراث فرهنگی در زمان مشایی این خانه را خریداری کرده است.
ماهنامه شفافیت ماهنامهای است که در ایران منتشر میشود و شعار رسمی آن «حمایت از قربانیان فرقه» است. این ماهنامه در حقیقت علیه بهاییت و آیینهای دیگری که در ایران به عنوان «فرقههای انحرافی» نام برده میشود مبارزه میکند.
اتهام حفظ یک خانه تاریخی متعلق به پدر بهاالله در حالی است که در ابتدای انقلاب اسلامی تعدادی از خانههای تاریخی متعلق به بهاییان از جمله خانه تاریخی باب در شیراز تخریب شد. در محافلی که علاقهمند تاریخ و فرهنگ ایران هستند، حالا این پچپچهها به گوش میرسد که گیرم مشایی سیاستمدار خوبی نباشد، اما آیا حفظ یکی از آثار تاریخی ایران جرم است؟
این اخبار را بگذارید در کنار حمایت او از برخی اهالی سینما از جمله هدیه تهرانی بازیگر سرشناس و جذاب سینمای ایران، وعده راهاندازی بنیاد عزتالله انتظامی، قول بازگشایی مجدد خانه سینما و حضور در نمایشگاههای هنری و فرهنگی مختلف. از حضور او در مراسمی در ترکیه که در آن رقص و آواز نیز در جریان بوده به عنوان یکی دیگر از جرمهای فرهنگی او نامبرده میشود.
بحث در مورد مشایی این روزها همه جا در جریان است. از محافظهکاران که او را خطری جدی برای آرمانهای انقلاب قلمداد میکنند تا اصلاحطلبان که معتقدند در پشت این اقدامات به ظاهر لیبرال و آزادمنشانه، مشایی آمده است تا ادامهدهنده راه احمدینژاد باشد. راهی که به اعتقاد اصلاحطلبان به امنیتی شدن فضای سیاسی، رکود شدید اقتصادی و از دست رفتن فرصتها و سرمایههای ملی ایران انجامیده است. اما خب، هستند کسانی که با هرچه بیشتر برملا شدن اقدامات فرهنگی رحیم مشایی توسط سایتهای اصولگرا، بیشتر به او متمایل میشوند. باید دید آیا این نزاعهای سنگین سیاسی به گشوده شدن فضای هنری و فرهنگی در ایران کمکی خواهد کرد، یا آنکه پس از پایان فصل انتخابات این حرفها نیز دوباره فراموش میشود.
خاک بر سر ما که تیر خلاص زن و شکنجه گر جوانان ایران را بت میکنیم ؟!
cyrus / 19 May 2013
گویا ارزش آزادی اجتماعی و هنری بالاتر از جان انسان است.
همه می خواهند که به یاد نیاورند روزهایی که این مردک تیر
خلاص به سر جوانان ازاده ی ایران زمین میزد ه و جزو توابین یا همان قاتلین روانی جمهوری اسلامی بوده.
چرا سابقه این فرد را از زبان پسرعمویش در تلویزیون ملی گوش نمی دهید؟!!!
irani / 20 May 2013
یک مطلب فوق العاده سطحی. یک نگاه معوج و یک جمع بندی کودکانه و کاملا بی ارزش. تاسف بار است که کار روزنامه نگاری ما به اینجا کشیده است که برای انتشار مطلب درباره یکی از مهمترین رویدادهای سیاسی یک کشور نه به منطق نیاز داریم و نه به سند و فاکت روشن. این که بعضی جاها پچپچه هاپی می شود کافی است تا ما چهار صفحه کاغذ را سیاه کنیم و چنین حرف های بی ربطی را به خودر مردم بدهیم. یعنی جامعه هنری ایران همین گروه های رانت خواری هستند که این زمزمه ها را می کنند؟ یعنی این که قول گشایش مجدد خانه هنرمندان را داده اند کافی است تا ما تبلیغ کنیم خیلی ها دارند می گویند چرا این آشغال کله متوهم مملکت بربادده نه؟ تاسف بار است واقعا.
جواد طالعی / 20 May 2013