ایران درودی در سال ۱۳۱۵ در مشهد و در خانواده‌ای بازرگان به دنیا آمد. پدرش خراسانی بود و مادرش قفقازی. از پدر نخستین درس نقاشی، یعنی «نگاه» و از مادر پیانو آموخت. پدرش در بندر هامبورگِ آلمان در سال‌های قبل از جنگ جهانی دوم تجارتخانه داشت. با آغاز جنگ اما ناگزیر تجارتخانه را تعطیل کرد و همراه با خانواده‌اش به ایران بازگشت. در آثار درودی جلوه‌هایی از تأثیرپذیری او از جنگ جهانی دوم را می‌توان دید.

ایران درودی در ویدیویی که در اینستاگرام منتشر شده، با اشاره به آن سال‌ها گفته است:

«به مادرم گفتند برای زاییدن این بچه زشت، چرا این همه درد؟ … و این در حافظه‌ خانواده برای همیشه باقی ماند… و من برای این خیلی جنگیدم و از این جا شروع می‌شود مبارزه من و به جایی رسیدم که امروز می‌بالم به خودم. چون به جایی که می‌خواستم رسیدم. و خودم برای خودم کافی‌ام.»

او در دوران تحصیل، به کلاس‌های آزاد طراحی و نقاشی می‌رفت و پس از گرفتن دیپلم، راهی پاریس شد و در دانشگاه «بوزار» به تحصیل در رشته نقاشی پرداخت. با پایان تحصیلات، به تهران بازگشت و در سال ۱۳۳۹، اولین نمایشگاهش در ایران را در تالار فرهنگ برپا کرد. کارهای او پیش‌ از آن در دانشگاه کلمبیا و میامی آمریکا به نمایش گذاشته شده بود.

درودی روابطی گسترده و نزدیک با هنرمندان و نقاشان سر‌شناس جهان داشت و در رویدادهای بین‌المللی حضوری فعال داشت. کتابی از گزیده آثارش را در سال ۱۳۵۲ به سه زبان با مقدمه‌ای از آندره مالرو و ژان کوکتو و شعری از احمد شاملو و پیشگفتاری از «هوشنگ طاهری» منتشر کرد.

در‌‌ همان سال، در نمایشگاه زنان نقاش و مجسمه‌ساز در پاریس، جایزه اول و دیپلم «جامعه زنان مجسمه‌ساز و نقاش» و عنوان «نقاش زن سال ۱۹۷۳» را به‌دست آورد.

چهار مرحله آفرینش هنری درودی

ایران درودی پس از پایان تحصیلات نقاشی در پاریس و بازگشت به ایران، به تأمل در هنرهای سنتی ایران و مؤلفه‌های آن پرداخت و به‌تدریج از آن‌ها در نقاشی خود بهره گرفت. کیانوش فرید در مقاله‌ای در «زمانه» می‌نویسد:

«نقاشی‌های او در آغاز عمدتاً به نقاشی پست‌امپرسیونیست‌ها نزدیک بود با رگه‌هایی از اکسپرسیونیسم. سپس به سوررئالیسم گرایش یافت و شماری از معروف‌ترین تابلوهای خود را در این شیوه آفرید. در دوره سوم کار‌هایش، که متأثر از مصائب زندگی و از دست دادن همسر و خواهرش بود، بر خلاف دوره‌های قبلی که رنگ‌های تند و گرم، مخصوصاً قرمز حضوری پررنگ در تابلو‌ها داشتند، یخ به عنصر مسلط نقاشی‌هایش بدل شد. زمین و آسمان در کار‌هایش منجمد و یخزده شدند و رنگ‌های سرد و تیره تابلو‌ها را پوشاندند.»

فرید در ادامه آن مقاله درباره مهم‌ترین ویژگی آثار درودی در دوره آخر آفرینش هنری‌اش می‌‌نویسد:

«اما در دوره آخر و تازه‌ترین نقاشی‌ها، بار دیگر نور و گرما به کار‌ها بازگشته‌اند. اما این نور و گرما، تفاوتی عمده با کارهای نیمه‌نخست عمر هنری او دارد. تابلوهای جدید ایران درودی، تجریدی از قبل شده‌اند و در کارهایش کویر حضوری ملموس پیدا کرده است و نوری که به خطوط و ترکیب‌بندی‌ها جان می‌بخشد، بن‌مایه‌ای شرقی و طعم و بویی عرفانی یافته است.»

جواد مجابی، نویسنده درباره تأثیر نور در آثار درودی نوشته است:

«نقاشی‌های ایران درودی، به نور درخشان ایران وفادار مانده است. خاستگاه این روشنا، گاه جغرافیا است که از زاویۀ تند تابش آفتاب بر این اقلیم برمی‌آید، گاهی نور جنبۀ فرهنگی دارد به ازای روشنی‌اندیشی حکمت عرفانی ما، و از سویی درخششی تاریخی است و نور درونی زندگی جمعی اقوام ایرانی بر این فلات را باز می‌تاباند. در شعاع تابش این مهر فروزان، می‌توان از تابلوهای دوران جدید ایران درودی شناخت بیشتر و لذتی افزونتر اندوخت.»

ایران درودی در بیش از ۵۰ سال فعالیت هنری، کار‌هایش را در بیش از ۵۵ نمایشگا‌ه انفرادی و ۲۰۰ نمایشگاه جمعی در تهران و دیگر شهرهای ایران و نقاط مختلف جهان به نمایش گذاشته است. ده‌ها مقاله تحقیقی و نقد منتشر کرده، ساعت‌ها فیلم مستند درباره هنر تهیه و کارگردانی کرده و در مراکز فرهنگی و هنری متعددی سخنرانی کرده است.

به جای صدور مجوز موزه، مجوز ورود به عرش

ایران درودی در زمان حیاتش ۱۹۵ اثر شاخص خود را به شهرداری تهران بخشیده بود با این امید که در موزه‌ای به نام او به نمایش گذاشته شود، اما  شورای شهر تهران لایحه واگذاری قطعه زمینی در منطقه ۶ تهران برای ساخت «خانه موزه ایران درودی» را از دستور کار خارج کرد. اسفند سه سال قبل این نقاش برجسته در حالی که روی ویلچر نشسته بود به شورای شهر تهران رفت که اعتراض خود را به گوش مسئولان برساند. او با خشم و درد در جمع خبرنگاران گفت من به‌ جای آنها خجالت می‌کشم که اینقدر از هنر متنفرند.

او که در آن زمان از درد کلیوی رنج می‌برد در جمع خبرنگاران گفته بود:

«من ۱۹۵ اثر را بخشیده‌ام و هزینه ساخت ساختمان موزه را متقبل شده‌ام برای چه نمی‌گذارند هنر کشور اشاعه پیدا کند و یک موزه به آن اضافه شود؟ این شهر باید ۱۰ موزه داشته باشد نه فقط یک موزه هنرهای معاصر. من ۴۷ سال کارهایم را نفروختم و امروز جوابم این است؟ آن هم بعد از دو سال انتظار؟ برای چه ارائه مجوز برای ایجاد این موزه را هر روز به تعویق می‌اندازند؟»

درودی بعد از این اعتراض آشکار و خبرساز در مصاحبه‌ای با ایسنا به کنایه گفته بود به جای مجز موزه به او مجوز ورود به عرش را داده‌اند.

درودی پس از انقلاب بیشتر ساکن پاریس بود و در کتابی به نام «در فاصله دو نقطه…» زندگینامه خود را نوشته است.

او در مصاحبه‌ای که در سال‌های آخر زندگی‌اش منتشر شد درباره تهران به عنوان یک شهر متورم و متراکم گفته بود:

«تهران روی من کوچک‌ترین تأثیری نمی‌گذارد و من را عصبانی می‌کند، به‌خصوص ترافیک تهران. این برج‌ها باعث راهبندان شده‌اند. شمیران قبلاً ییلاقات پایتخت بود و حالا جزو شهر شده با برج‌های سربه فلک کشیده. ییلاق و شهر با هم یکی شده‌اند و هیچ چیزی نیست که لحظه‌ای نگاه مرا به خودش جلب کند.»

این هنرمند سرشناس در ادامه افزوده بود:

«من نمی‌دانم چرا میدان‌های شهر ما آثاری از مجسمه‌سازان به نام ایرانی ندارد. شاید به ذهن‌شان نرسیده که با مجسمه هم می‌شود میدان‌ها را آرایش بدهیم و کمی به آدم‌ها فرصت بدهیم که در این هیاهو چیز باارزشی را نگاه کنند.»

نقاشی‌های او همچنین در کتابی دیگر به نام «چشم شنوا» به سه زبان فارسی، انگلیسی و فرانسه منتشر شده است.

ایران درودی برای مال‌اندوزی در حراج‌های هنری شرکت نمی‌کرد. هر چند گاه یک بار آثاری از او اما در حراجی‌ها به فروش رسیده که مبلغ حاصل از آن به خیریه‌ها اهدا شده است.

برخی از آثار ایران درودی