هنگامه از دانشجویان خوابگاهی‌ تهران است که تعطیلی خوابگاه‌ها بر اثر کرونا برای او به عنوان یک دختر، بالاجبار سکونت در کنار خانواده را بدل به معظلی عصبی کرده است. تمامی رفتارهایش تحت کنترل است و از اندک آزادی‌های فردی که در هنگام تجربه‌ی زیسته‌ی دانشجویی‌ با دیگر دوستانش داشت محروم شده است. برای او تحقق‌یابی واکسن، نه فقط جستن از خطر مرگ ناشی از بیماری، بلکه بازیابی آزادی‌ای‌ست که برای به‌دست آوردنش همچون دیگر همگنان دختر خوابگاهی مبارزه کرده بود.

احسان، دانشجویی در اهواز تعطیلی ناشی از همه‌گیری کرونای دانشگاه را از حیث تدبیری برای سلامت دانشگاهیان، «ناکارآمد و کاملا طبقاتی» می‌داند. برای او که به منظور تأمین معاش و همین هزینه‌ی اینترنت باید کارگری کند و در جریان آن پای هیچ شکلی از ایمنی سلامت وسط نیست، تعطیلی دانشگاه به خاطر کرونا «شوخی و به منظور رعایت حال از ما بهتران است.»

برای احسان واکسن زدن نجات از شرایطی‌ست که او بیش از آنکه خود را دانشجو بداند، کارگری با سختی کار بالا می‌یابد.

همین ۶ ماه پیش بود که اشکان فتحی، دانشجوی ورودی ۹۷ علوم ارتباطات اجتماعی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران صبح روز پنجشنبه ۲۰ آذرماه ۱۳۹۹ در هنگام بازگشت از محل کارش در رودخانه‌ای فصلی در بوشهر غرق شد. او که زاده و ساکن کهگیلویه و بویراحمد بود، پس از تعطیلی دانشگاه برای کسب درآمد راهی بوشهر شد تا کارگری کند. در آخرین پیامی که به دوستش داده بود، گفته بود: «باید کار کند تا بتواند هزینه‌ی اینترنتِ لازم برای شرکت در کلاس‌ها را تأمین کند».

بهاره از فعالان دانشجویی که خود را بخشی از بدنه جریان صنفی معرفی می‌کند، تعطیلی دانشگاه به عنوان بُنِ مادی فعالیت دانشجویی را در شرایطی که از ابتدای بحث همه‌گیری کرونا، هیچ وحدت رویه‌ای در خصوص پروتکل‌های بهداشتی وجود نداشته، واضح‌ترین دلیل برای «انقلاب فرهنگی» نامیدن این تعطیلی معرفی می‌کند.

او در پاسخ به این چالش که فارغ از تعطیلی کلاس‌ها، دانشگاه برای مراجعان باز بوده است، معتقد است:

«آنچه در فقدان حضور بدنه‌ی مؤثر دانشجویی در جریان فعالیت صنفی حائز اهمیت است تعطیلی خوابگاه‌هاست که مانع حضور دانشجویان شهرستان‌ها به عنوان دغدغه‌مندان اصلی مسائل صنفی شده است.»

 از این منظر او معتقد است تحقق مطالبه‌ی واکسیناسیون برای احیای فعالیت‌های دانشجویی «یک ضرورت مادی غیرقابل انکار است و بدون آن سخت بتوان به برگشتن دوران اوج فعالیت امیدوار بود».

بازگشت به نقطه صفر؟

سعید در اظهارات مشابهی معتقد است مهم‌ترین کاری که حکومت با استفاده از کرونا با محیط دانشگاه کرد این بود که فضای اجتماع را از دانشجویان گرفت. او می‌گوید:

«سلب فضای اجتماع و تعطیلی دانشگاه‌ها موجب از دست رفتن شیوه‌ی اصلی کنش‌گری دانشجویی شد. دانشجویان پیش از این برای کنش‌گری تجمع می‌کردند، نشست برگزار می‌کردند، در انجمن‌های علمی کارگاه می‌گذاشتند، در کانون‌های فرهنگی فیلم نمایش می‌دادند یا حلقه‌های مطالعاتی برگزار می‌کردند و … به یک باره تمام این امکان های کنش‌گری دانشجویان از دست رفت. در ابتدا دانشجویان فعالانه مشارکت کردند، آن‌ها خواستار حفاظت از جان خود بودند و بر مجازی شدن آموزش و امتحانات تاکید می‌کردند. اما متاسفانه این مطالبه بدون لحاظ تبعات و آمادگی برای تحقق‌ش طرح شد. با مجازی شدن کامل آموزش و تعطیلی دانشگاه، دانشجویان اساس بستر فعالیتی خود را از دست دادند و عمدتا با مواجهه‌ی منفعلانه‌ای خود را به مسیر طبیعی اتفاقات سپردند.»

 از نگاه سعید به‌نظر می‌رسد دانشجویان به دلایل متعددی برای احیای فضاهای کنش‌گری دانشجویی به صورت مجازی و  برگزاری نشست‌ها و گفتگوهای مجازی، استفاده از امکانات اینستاگرام، تلگرام، توییتر و کلاب‌هاوس، شکل دادن مجازی جمع‌ها و حلقه‌ها و … اقدام نکردند.

او در باره چرایی این وضعیت می‌گوید:

«شاید در ابتدا چنین مواردی را آن‌چنان حداقلی می‌دانستند در قیاس با سطح فعالیتی که پیش از تعطیلی دانشگاه‌ها پیش می‌بردند، که فایده‌ای در آن نمی‌دیدند. اما زمان ثابت کرد که حفظ همین فضاهای حداقلی چقدر در حفظ کنش‌گری دانشجویان می‌توانست موثر باشد، فرصتی که تا اینجا باید از دست‌رفته بدانیم.»

او پاسخِ این پرسش را که چرا بدنه‌ی دانشجویی سر واکسیناسیون مطالبه‌گری ندارد، گره خورده به طرح بحث قبلی عنوان می‌کند. از نظر او «بدنه‌ی دانشجویی موجودیت خودش را نتوانست مبتنی بر بحران کرونا و مختصات آموزش مجازی حفظ کند. فضای دانشجویی در شرایط کرونایی از هم پاشید.»

۱۶ آذر ۱۳۹۹ دانشجویان در یک کارزار مجازی در شبکه‌های اجتماعی به تعطیلی و سرکوب دانشگاه و دانشجویان اعتراض کردند.

سعید می‌گوید:

«می‌توانیم امروز به ضرص قاطع بگوییم اساسا بدنه‌ی دانشجویی فعالی باقی نمانده که بخواهد برای واکسیناسیون مطالبه گری کند. متاسفانه امروز هم به‌خاطر بحران کرونا و هم به دلیل سیالیت و نسلی بودن درونی دانشگاه و درنتیجه خروج نسلی از فعالین از آن ما با یک گسست در فعالیت دانشجویی مواجه‌یم.»

او فضا را ناامیدانه تصور می‌کند و بر این باور است که «آنچه در سطح فعالیت دانشجویی در جریان بود تداوم نیافته و باید خاتمه‌اش را اعلام کنیم و امروز در نقطه‌ی صفر هستیم و باید دید آیا گروه‌های فعال جدیدی برای مطالبات جاری و منطبق بر شرایط داده‌شده، در دانشگاه شکل می‌گیرند تا آن را زنده کنند یا نه. البته اگر من از گسست و خاتمه صحبت می‌کنم این گسست در سطح سازما‌ن‌یابی است نه در سطح گفتمانی و بسیار امیدوارم گفتمانی که در دهه‌ی ۹۰ در فعالیت دانشجویی هژمون شد همچنان تداوم یابد.»

«خاتمه» یا «احیاء» جنبش؟

و اما از حیث افق پیشِ‌رو مسأله این است که با فرض پایان کرونا یا دستکم باز شدن دانشگاه‌های از ابتدای سال تحصیلی ۱۴۰۰-۱۴۰۱، شرایط بازسازی فضای دانشجویی چگونه خواهد بود؟ آیا موقعیتِ پیش از کرونا خود تا حد زیادی شکننده نبود که باعث شد با برآمدن کرونا در هیأت یک بحران سیاسی-اجتماعی برای دانشگاه، بدنه‌ی دانشجویی نتواند خلاقیتی برای حفظ شرایط کُنشگری از خود داشته باشد؟

علی و سمانه با رد شکننده بودن جای قبلی کنشگری دانشجویی، موقعیت دهه‌ی ۹۰ جنبش دانشجویی را مثبت ارزیابی می‌کنند. در نظر آنان «جنبش دانشجویی در دهه ۹۰ بدون لکنت و با مواضع مشخص و رادیکال پیش رفته بود.»

هر دو آنها معتقدند اگر وضع با همین ترتیب پیش برود اساسا بعید است دانشگاه در مهرماه بازگشایی شود. اما به هر صورت با چندماه پس و پیش بازگشایی خواهد شد.

به باور این دو فعال دانشجویی اگر وضع [در دانشگاه]به همین منوال باشد دانشگاه به جهت کنشگری «در نقطه‌ی صفر خواهد بود و تا به خودش بیاید، بخواهد فعالیتی در آن شکل بگیرد فرسنگ‌ها از فضای سیاسی جامعه و پیشروی مردم عقب خواهد بود. »

علی و سمانه تنها راه مقابله برای چنین وضعیتی را «نوعی آماده‌سازی» در تابستان جاری می‌دانند و می‌گویند:

«باید فضاهایی مجازی شکل بگیرد تا انتقال تجربه‌ی بین نسلی انجام گیرد و تداوم گفتمانی تثبیت شود. دانشجویان باید از پیش از بازگشایی دانشگاه به نحوی مجتمع شوند، نقد و بازنگری کنند و به ایده‌هایی برای زمان بازگشایی برسند.»

سعید هم با امیدواری نسبت به گشوده بودن راه برای مجتمع شدن دانشجویان، مطالبه محوری ایشان و پیوندشان با سیاست روز جامعه، امکان شکل گیری کارزاری برای واکسیناسیون رایگان و فوری جامعه از سوی دانشجویان را منتفی نمی‌داند. او ویژگی‌های چنین کارزاری را اینطور برمی‌شمارد:

«هم دانشجویان را مجتمع می‌کند، هم مقدمه‌ای برای سازمان‌یابی است به نحوی که با بازگشایی دانشگاه نخواهند از صفر شروع کنند و هم در پیوند با جامعه و مردم تحت ستم خواهد بود.»

به این ترتیب بی‌راه نخواهد بود اگر چنین نتیجه بگیریم که در شرایط حاضر ایجاد فضاهای جمعی دانشجویی در فضای مجازی و شکل‌گیری گفتگوهای انتقادی بر سر مسایل امروز می‌تواند امکانی برای فراروی از انسداد سیاسی باشد. به نظر می‌رسد برای بدنه‌ی دانشجویی صحبت اصلی و کانون بحث «احیا» یا «خاتمه» جنبش دانشجویی است.