در میان گروههای متفاوت انسانی که در جهان گروهی زندگی میکنند با معروفترین نامشان یعنی کولی شناخته میشوند. امروزه کولیها با پشت سر گذاشتن قرنها زندگی سخت بیابانگردی و آوارگی در قرن بیست و یکم در هرکجای جهان که بیتوته کردهاند حال و روز خوشی ندارند و از کمترین حقوق انسانی خود محرومند و نیاز به توجه و دستگیری جدی دارند.
گروه انسانی با جمعیت قابل توجهی که از همهى حقوق مادی و معنوی محرومند. از نکات مهم زندگی آنها این است که طی سالیان دراز زندگی پر رنج و مشقت بار نه خودشان کمترین اعتراض و تلاشی در جهت احقاق حقوق اولیه خود کردهاند و نه هیچ ارگان و نهادی آنها را به حساب آورده و مدعی حق طبیعی حیاتشان شده است.
از آن میان فیوجها که بعضا آنها را با نام قرچی میشناسند وضعی به مراتب اسفبارتر از کولیها در جهان دارند تا جایی که کولیها هم آنها را از خود ندانسته و طرد و تحقیرشان میکنند! این گروه انسانی به سان حلقهای میمانند که از زنجیرهی انسانی گم شدهاند. کولیها با نامهای دیگری چون قرشمال، سوزمانی، غربتی، لوری و ….. نیز شناخته میشوند. بعضیها آنها را بیوطن و عدهای هم از آنان با عنوان جهان وطنی نام بردهاند.
کولیها امروز در هر کجای جهان که باشند به جز عدهای انگشت شمار از آنها، اکثریت در وضع فلاکتباری گرفتارند و بیبهره از تمامی حقوق مادی و معنویشان، دولتها و ملتها آنها را از خود رانده و به خود راه نمیدهند و واکنش آنها به این ستم تاریخی پنهان نگه داشتن خود در هر کجایی که زندگی میکنند است و بس!
آنها هر کجا باشند و با هر نامی که شناخته شوند از هویتی فراموش شده و سرزمینی در ابهام رنج میبرند و این امر باعت شده اکثریت آنها در هر کجای این کره خاکی که زندگی میکنند با اندک تفاوتی از یکدیگر از بدیهیترین و پیش پا افتادهترین حقوق انسانیشان محروم بمانند.
در این خصوص که کولیها از کدام نژاد و تیره و تباری هستند و زادگاه و سرزمین واقعی آنها کجاست اطلاعات دقیق و مشخصی در دست نیست. در رابطه با سایر مشخصههای آنها تنها اشارههای کوتاه و مختصری در برخی کتب و نشریات چون «ماهنامه پیام» به میان آمده است.
زاهارا یاسکی، نویسندهی انگلیسی تبار، رمانی با نام کولیها دارد که در آن به زندگی گروهی کولی پرداخته است که سربازهای آلمان نازی در جنگ جهانی دوم آنها را به گوشهای پرت و دور افتاده تبعیده کردهاند تا در انزوا با مرگ تدریجی نابود شوند.
برخی اسناد دلالت بر آن دارند که در جنگ جهانی دوم بیش از نیم میلیون کولی توسط نازیها به جرم اصیل نبودن نژادشان و به گفتهى دیگر به دلیل این که آلمانیها آنها را متهم به جاسوسی برای متفقین میکردند قتل عام شدند.
محمود دولت آبادی در رمان پنج جلدی کلیدر به کولیهایی در خراسان که مردم خراسان آنها را با نام قرشمال میشناسند اشارههای کوتاهی دارد.
فردوسی در شاهنامه از کولیها یاد کرده و تعداد آنها را دوازده هزار نفر ذکر میکند که در زمان پادشاهی بهرام گور به جهت رامشگری به ایران آورده شدند.
درباره سابقهی کولیها در ایران اوژن اوبن محقق و نویسنده فرانسوی که در حکومت قاجارها مدتی سفیر فرانسه در ایران بود تحت عنوان بساط سوزمانیها و اصل و تبار کولیها در کرمانشاه مینویسد:
«گاهی اوقات سوزمانیها به نزدیکی دهکده میانکل میآیند و بر لب رود چادر میزنند. زنان سوزمانی برای قاطرچیان و مسافران میخوانند و میرقصند.»
در فرهنگ لغات مرحوم حسن عمید کلمهی کولی این گونه معنا شده است: طایفهای از بقایای هندیان رامشگر که در عهد بهرام گور به ایران آمدهاند. مردمی صحرانشین و بیابانگرد هستند و در همه جا گردش میکنند و آنها را لوری، لولی و غریب شمار هم گفتهاند. نصرت نظیفی نویسندهی رمان تاریخی-سیاسیِ دلاور زند به گروهی از کولیها اشاره میکند که دوشادوش لطفعلی خان این شاهزاده زند علیه دشمنانش دلاورانه جنگیدند و کشته شدند. ستاره دختر کولی که عاشق پاک باختهی لطفعلی خان زند است از کاراکترای طراز اول این رمان به شمار میرود.
در جای دیگری درباره آنها گفته شده است کولیها در دورانهایی صنف دوندگان پیشاپیش شاه را تشکیل میدادند. از سوی دیگر عامهی مردم داستانهای جوراجوری در خصوص ریشهی تباری کولیها ذکر میکنند، عدهای کولیها را از نسل جوانانی میدانند که آشپزهای ضحاک آنها را فراری دادند و آنها به اجبار با زندگی دور از چشم مردم بعدها گروهی را تشکیل دادند که نسل کولیها امروزی است.
برخی دیگر کولیها را افغانی میدانند که پیشترها در کابل زندگی میکردند و به مرور زمان کلمه کابلی به کولی تغییر یافت. گروهی هم آنها را از نوادگان زن و مردی میدانند که بدون نکاح و در انظار عموم با هم آمیزش کردند و از فعل حرام آنها نسل کولیها به وجود آمد. این دسته معتقدند زمانی که میخواستند ابراهیم پیغمبر را در آتش بسوزانند هر کاری کردند آتش روشن نشد و با چنین کاری آتش را با دستان آن زن و مرد گناهکار بر افروختند.
دربارهی وضع زندگی کولیها گفته شده است کولیها مردمان سرگردانی هستند که در اکثر نقاط جهان در حال گشت و گذار زندگی سخت و پر مشقتی را میگذرانند و جای ثابتی را برای زندگی برنمیگزینند و تابع هیچ نظم و قانونی جز سنن و آداب قبیله خود نیستند. در درون زندگی کولیها و بر اساس سنن عشیرهای آنها هزاران قصه و حکایت تلخ و شیرین نهفته است که شاید هنوز به صورت رازی پنهان جز خود آنها بر کسی آشکار نشده است.
در اینکه کولیها از قرنها پیش و دستکم از پیش از قرن چهارم هجری میزیستهاند تردیدی نیست و فردوسی شاعر قرن چهارم در شاهنامه به حضورشان دستکم در سرزمین ایران اشاره کرده است.
تا قرنها پیش از این کولیها به صورت دستهها و گروههای کوچک بیابان گرد و صحرا نشین در سراسر اروپا و قاره آسیا پراکنده و در رفت و آمد بودند و از آن جایی که کشورها به شکل امروزی دارای مرزهای محدود و مشخص نبوده و ممنوعیت و سختگیری در مرزها وجود نداشت کولیها هم به راحتی و با بار و بنههای اندکی که تمام داراییشان را بار چند قاطر و الاغ تشکیل میداد سوار بر چهارپایان و یا پای پیاده در حال عبور و مرور بودند و به هر کجا میخواستند آزادانه رفت و آمد میکردند و کسی یا دولتی مانع حرکتشان نمیشد. آنها به میان ایلات و عشایر رفته و سرپناهای خود را برپا کرده و بساط خودشان را چند صباحی در نزدیکی ایلات و روستاها پهن کرده و با ساخت و فروش وسایل اولیه مورد نیاز عشایر و دهقانان و نیز برگزاری مراسمات عروسی و عزای آنها با نواختن موسیقی امرار معاش میکردند. آنها در ساخت و نواختن انواع سازهای موسیقی چون دنبک، تنبور، کمانچه، سرنا، دهل و … استادهای قابلی هستند و ساختن و نواختن این سازها را از اوان کودکی میآموزند و همگی آنها در نواختن انواع سازها تسلط دارند.
کولیها، این مردان و زنان سیه چرده و بیابانگرد در هر کجا اطراق میکردند و با هر مردمانی همسایه میشدند. ظاهرا خودشان را به دین و آداب و رسوم و آیین آنها نشان میدادند در حالی که آداب و رسوم و حتی زبان خاص خود را حفظ کرده و بر باورهای خودشان پایبند بودند.
امروزه و در عصر حاضر دیگر خبر و اثری از آن گروههای کوچک و بزرگ کولیها، کاروانهایی متشکل از عدهای مردان و زنان بیابانگرد به همراه کودکانی پابرهنه و ژندهپوش با چهرههای لاغر و آفتاب سوخته که آفتاب بیابان رنگ چهرههایشان را سیاهتر کرده و تعدادی الاغ و قاطر که وسایل اندک زندگی کولیها را حمل میکنند، نیست.
در این قرن و دستکم پس از مرزبندیهای میان دول و از سوی دیگر از بین رفتن زندگی کوچروی و بیابانگردی ایلات و عشایر در بسیاری از نقاط جهان، کولیها نیز مانده از زندگی به سبک گذشته به گوشه و کنار شهرها پناه بردند و هر یک با سرنوشتی در گوشه و کنار شهرها بیتوته کردند در حالی که بیشترشان از کمترین حقوق انسانی و امکانات روزمره زندگی محروم و بیبهرهاند و علیرغم اینکه بعضی از کولیها با آمیختن با مردم عادی و وصلتهای زناشویی با برخی عامه توانستهاند نام کولی را از روی خود بردارند و یا بعضا دارای شغلهای عرفی شده و تفاوتی با عامه مردم ندارند اما اکثریت قریب به اتفاق آنها از شهرنشینها روی خوشی ندیده و مردم عادی صمیمیتی به آنها نشان نداده و از پذیرش آنها سرباز زدهاند با فقر و فلاکت توصیفناپدیری در گوشه و کنار برخی از شهرهای جهان در انزوایی جانکاه از همهى حق و حقوق انسانی و امکانات اولیه زندگی محرومند و صدایشان هم به جایی نمیرسد تا جایی که در بعضی کشورها کولیها فاقد شناسنامه و هویت هستند!
در این میان اوضاع گروهی که نام فیوج یا قرچی را با خود یدک میکشند به مراتب بسیار اسفبارتر از گروه کولیهاست. فیوجها که از جانب کولیها نیز طرد شده هستند و کولیها آنها را که گروهی تندروتر و آزادتر از کولیها هستند از خود نمیدانند بلکه از آنها بیزاری میجویند از جانب دولتها نیز از همهى حقوق اولیهی خود محروم هستند.
در حال حاضر اوضاع کولیها در هر کشوری از حیث برخورداری از حقوق انسانیشان متفاوت است و هستند کشورهایی که حتی از دادن شناسنامه به آنها خوداری کرده و اصولا آنها را به عنوان تابع آن کشورها قبول ندارند و حقوقشان را به رسمیت نمیشناسند.
از دیگر مشکلات گریبانگیر کولیها و به ویژه فیوجها آن است که این گروهها در لایههای هزارتوی جوامع گم شدهاند و دربارهی سرنوشت آنها اطلاعاتی در دسترس نیست و هیچ گروه و یا افرادی هم در بارهى این گروه از انسانها که ضروری است از کلیه حقوق انسانی و سیاسی اجتماعی خود برخوردار باشند تحقیق و پژوهشی انجام نداده است که این خود در فراموشی و بیتوجهی به موجودیت آنها به عنوان گروهی انسانی که تمامی حق و حقوقشان پایمال شده بسیار تاثیر داشته و خواهد داشت.
متاسفانه کولیهای امروزه هم، بنا به عادت و روش زندگی دیرینهشان از داشتن فرزندان زیاد علیرغم فقر مفرط و دایمی هیچ ابایی ندارند و با کنترل جمعیت بیگانهاند. بیشتر مردان کولی چند همسره هستند. آنها دخترهایشان را به مدرسه نمیفرستند و پسرانشان را در سنهای پایین وادار به ازدواج با دختری کولی میکنند. اکثریت کولیها بیسواد هستند و اصولا با درس خواندن میانهی خوبی ندارند. پدران و مادران کولی اصولا دربارهی سرنوشت و آینده بچههایشان بیتفاوت هستند و کاری برای پیشرفت بچههایشان انجام نمیدهند.
کولیها مردمان مهربان و عاطفی هستند و هر کجا زندگی میکنند تابع قوانین و مقررات همان جا میشوند و هیچ علاقهای به قانونشکنی و کارهای پلید ندارند تنها گناه آنها فقر مدامی است که نسل در نسل گریبانشان را رها نکرده است ولی در ستم به خود یدی طولایی دارند و به همین خاطر جمعیت زیادی از زندانیان در زندان کرمانشاه که در اینجا شاهد آن هستیم زنان و جوانان کولی هستند که به خاطر مصرف و یا خرده فروشی مواد مخدر در زندان به سر میبرند.
از سوی دیگر این خصلت گویی در آنها نهادینه است و آن این که کولیها با اضطراب و پریشانی موجودیت خودشان را وصلهى ناجوری میدانند که بر پیکرهی جامعهی ساکن شهری و روستایی ناموزون و نامتجانسند و هنوز هم از سوی عامهی مردم در انزوا و غربت به سر میبرند.
حال آن که صحبت دل و خواستهى باطنی همه کولیها گویای این مطلب است که به پاس حرمت بشریت به انزوای طولانی و غربتشان خاتمه داده شود و مسئولان آنها را در ادامهی حیات واماندهشان یاری رسانند. بیگمان در اینکه کولیها از سوی عامهی مردم مورد پذیرش قرار نگرفته و رنج انزوا را قرنهاست تحمل میکنند، خود بیشترین تاثیر را داشتهاند.
کولیها در طول قرنها حیاتشان به هیچ مکان خاصی علاقه و تعلق نداشتند و طی این همه سالیان عمرشان در جایی بند نشده و دائم در حال گشت و گذار بودهاند. این گریزانی و حرکت مدام آنها باعث شده تا آنها در چارچوب سنت و هنجارهای رایج هیچ قبیله یا قومی و در نتیجه عامه مردم قرار نگیرند.
این امر باعث شده آنها به صورت گروهی مشخص و متمایز از سایر عامه مردم درآیند و کلیه ارزشها و هنجارها و باید و نبایدهای آنها با ارزش و هنجارها و باید و نبایدهای سایر مردم متفاوت و جدای از هم باشد و این در حالی است که نوع ارایه خدمات گروه کولیها نیز مشخص و جدای از خدمات عامه مردم بوده که خود دلیل عمدهای بر جدایی کولیها با مردم است و در باورهای عموم دربارهی این گروه از انسانها موثر واقع شده است.
واقعیت تلخی را که نمیتوان نادیده گرفت این است که امروز و در قرنی که بشر مدعی رعایت و پاسداشت حقوق بشر است در بسیاری از کشورهای جهان گروهی با نام کولی و قرچی با جمعیت قابل توجهی زندگی میکنند که به دلیل آن چه مختصرا اشاره شد از کمترین حقوق انسانی خود محروم هستند و فریادرسی ندارند.
قصه طولانی و پر رنج کولیها نمیتواند موجب افتخار و سرافرازی بشر متمدن و مدعی حقوق بشر امروزی باشد و حقیقتا باید به داد کولیها و قرچی ها رسید.
به نظر میاد نویسنده ی مطلب به خودش زحمت مطالعه ی تحقیقاتی که توسط کولی ها یا با کولی ها انجام شده رو نداده.
ضمنا نوشته اند “اینجا در کرمانشاه”. ای کاش بیشتر راجع به مشاهده ی مستقیم خودشون از کولی های کرمانشاه می نوشتند.
و اینکه به طور پراکنده از قرچی ها اسم می برند بدون اینکه توضیح بدند چه تفاوت هایی بین این گروه با دیگر کولی ها وجود داره.
کولی / 27 October 2020