نام‌گذاری ۲۵ نوامبر به‌عنوان روز جهانی منع خشونت علیه زنان به دوران دیکتاتوری رافائل لئونیداس تروخیو، از خونین‌ترین دیکتاتوری‌های آمریکای لاتین در دومنیکن بر می‌گردد. ربودن، شکنجه و قتل بی‌رحمانه سه خواهر به نام‌های می‌نِربا (مینروا)، ماریا تِرِسا و پاتریا میرابال که آن‌زمان با نام «پروانه‌ها» (las mariposas) شناخته می‌شدند به‌دست حکومتی که ادعا می‌کرد از حقوق زنان حمایت می‌کند، در مبدأ این نامگذاری قرار دارد.

رافائل تروخیو در سال ۱۹۳۰ با کودتای نظامی قدرت را به‌دست گرفت؛ زمانی که پاتریا، بزرگترین خواهر تنها شش سال داشت. تروخیو به نام «ال خِفِه» (رئیس) یا «ال چیوو» (بز) شناخته می‌شد و پیش از آن که در سال ۱۹۳۰ قدرت را به دست گیرد، فرمانده کل ارتش بود. رمان «سور بز»، نوشته ماریو بارگاس یوسا، نویسنده پرویی به دوران دیکتاتوری او اختصاص دارد. «شکوفایی»، مدرن‌سازی و «ثباتی» که رژیم او برای کشور آورد، بهایی سنگین داشت: تروخیو اقتصاد کشور، از جمله تولید کالاهایی مانند نمک، گوشت، تنباکو و برنج را در انحصار گرفت و سود حاصل از آن را به جیب خانواده و حامیان خود ‌ریخت. او با سرکوب و خونریزی و حذف، آزادی‌های مدنی و سیاسی را سلب کرد و تنها به یک حزب سیاسی یعنی حزب دومینیکن اجازه فعالیت داد.

الیزابت منلی، استاد تاریخ در دانشگاه زاویر لوییزیانا و نویسنده کتاب پارادوکسی از پدرسالاری: زنان و سیاست‌های اقتدارگرایانه در جمهوری دومینیکن (۲۰۱۷) می‌گوید:‌ «در آن دوران خطر بزرگی وجود داشت: مردم ناپدید، زندانی و کشته می‌شدند.»

پلیس مخفی مخوف تروخیو، مخالفان را شناسایی و با استفاده از تاکتیک‌های ارعاب، زندانی کردن، شکنجه، آدم‌ربایی، تجاوز جنسی و قتل آن‌ها را سرکوب می‌کرد. رژیم او مسئول مرگ ده‌ها هزار نفر است، از جمله مسئول قتل‌عام نژادی حدود ۲۰هزار هائیتی‌تبار که نزدیکی مرز هائیتی و جمهوری دومینیکن زندگی می‌کردند.

در عین‌حال مقاومت علیه رژیم تروخیو هم در میان گروه‌های تبعیدی خارج از کشور و هم در داخل در حال رشد بود.

سه زن در مقابل یک دیکتاتور

به‌رغم دیکتاتوری تروخیو، خواهران میرابال در شرایط نسبتاً راحتی بزرگ شدند. والدینشان کشاورز و مالک مغازه‌هایی در اوخو د آگوا (چشم آب) در استان سالسیدو بودند. خانواده میرابال جزو خانواده‌هایی بود که در سال ۱۹۴۹ به مهمانی‌ای که خود تروخیلو برگزار کرده بود دعوت شد. می‌نربا در آن‌زمان پس از تحصیل در یک مدرسه شبانه‌روزی کاتولیک در لا وِگا به سانتو دومینگو، پایتخت رفته بود تا در دانشکده حقوق تحصیل کند. در دانشکده او چشمش به‌روی دنیای بیرون و واقعیت دیکتاتوری تروخیو باز شد. در همان مهمانی تروخیو بود که می‌نربا، که آن‌زمان تحت تأثیر روایت‌های یکی از هم‌کلاسی‌هایش قرار گرفته بود، خانواده‌اش را مقابل دیکتاتور قرار داد.

شواهد می‌گویند تروخیو آن‌جا به می‌نربا علاقه‌مند شد و چندین بار با او رقصید. این زن پس از آن بارها پیشنهادهای جنسی تروخیو را رد کرد. تروخیو کینه می‌نربا را به‌دل گرفت و به تلافی، او و خانواده‌اش را دستگیر و اموالشان را مصادره کرد. پس از مدتی خانواده میرابال‌ آزاد شدند. می‌نربا به دانشگاه برگشت. در دانشگاه سانتو دومینگو، او با فعال سیاسی دیگری به نام مانوئل تاوارز خوست آشنا شد و آنها در سال ۱۹۵۵ ازدواج کردند. می‌نربا میرابال در سال ۱۹۵۷ فارغ‌التحصیل شد. او در زمره یکی از اولین زنان دومنیکن بود که مدرک حقوق می‌گرفت اما هرگز به‌عنوان وکیل فعالیت نکرد چون «احتمالاً به دلیل مخالفت با دیکتاتوری» حتی به او مجوز دولتی برای فعالیت در این حرفه را ندادند. به‌علاوه خود او هم شخصاً علیه تروخیو موضع گرفته بود.

می‌نربا و همسرش، و همچنین پاتریا و ماریا ترسا و همسرانشان به مبارزه علیه رژیم تروخیو ادامه دادند. آن‌ها در ژانویه ۱۹۵۹ به اتفاق جمعی از فعالان نخبه «کمپینی برای پایان دادن به دیکتاتوری» را راه‌اندازی کردند. در همین زمان، در تاریخ ۱۴ ژوئن دومینیکن‌های تبعیدی که از حمایت دولت کوبا برخوردار بودند، تلاش کردند تا یک عملیات مسلحانه به داخل کشور انجام دهند. این عملیات شکست خورد و تبعیدی‌هایی که از حمله‌های اولیه جان سالم به در بردند، «به‌شدت شکنجه و کشته شدند». پس از شکست این حمله، سازمانی که خواهران میرابال تأسیس کرده بودند، نام جنبش «چهاردهم ژوئن» را به یاد آن حادثه به خود گرفت.

سه تندیس سنگی روی یک باغچه
تندیس‌های خواهران میرابال در موزه‌ یادبودشان واقع در روستای سالسدو، ۱۵۰ کیلومتری شمال سانتو دومینگو. تاریخ عکس ۱۰ ژوئن ۲۰۰۸. (عکس از ریکاردو هرناندز / AFP)

سرکوب وحشیانه عملیات شکست‌خورده یک نقطه عطف بزرگ در مقاومت علیه رژیم تروخیو بود. با افزایش فشارها، دولت تعداد زیادی از معترضان و مخالفان رژیم را دستگیر کرد. این بازداشت‌ها شامل می‌نربا، ماریا ترسا و همسرانشان ‌شد، هرچند خواهران میرابال پس از اینکه تروخیو دستور آزادی زندانیان زن را به‌عنوان «گامی در جهت نرمش» صادر کرد، آزاد شدند.

زندان و زندانی‌ماندن همسرانشان نتوانست جلوی فعالیت و مقاومت خواهران میرابال را بگیرد. آن‌ها همچنان «تهدیدی برای ثبات رژیم دیکتاتور و همچنین عزت نفس او» باقی ماندند. سرانجام، تروخیو با کینه‌ای که از این زنان داشت دیگر نتوانست این وضعیت را تحمل کند و دستور داد تا این سه خواهر را به قتل برسانند.

در آن‌زمان به‌دنبال تلاش برای ترور رومولو بتانکورت، رئیس‌جمهوری ونزوئلا که با پشتیبانی تروخیو انجام شد، سازمان کشورهای آمریکایی (OAS) روابط دیپلماتیک خود را با جمهوری دومینیکن قطع و تحریم‌هایی را علیه این کشور اعمال کرد. ایالات متحده آمریکا هم حمایت خود از رژیم تروخیو را پس گرفت. تروخیو در داخل کشور هم وضعیت مناسبی نداشت و از طرف کلیسا محکوم شد.

رژیم او که به طور سیستماتیک مخالفان خود را از میان برمی‌داشت در ابتدای نوامبر اعلام کرده بود که دو مشکل اصلی‌اش کلیسا و خواهران میرابال اند.

Ad placeholder

چگونه مبارزه و مرگ «پروانه‌ها» در نهایت حکومت تروخیو را برانداخت

در تاریخ ۲۵ نوامبر ۱۹۶۰، «پروانه‌ها» برای ملاقات شوهران می‌نربا و ماریا ترسا به زندان پورتو پلاتا رفتند. در راه بازگشت، گروهی از مردان مسلح خودروی آن‌ها را در یک جاده کوهستانی متوقف کردند. آن‌ها راننده را به قتل رساندند و خواهران میرابال را در یک مزرعه‌ نیشکر به ضرب شلاق کشتند. سپس اجساد هر چهار نفر را به داخل ماشین برگرداندند و آن را از یک پرتگاه به پایین پرتاب کردند تا یک تصادف جاده‌ای به نظر برسد.

هیچ‌کس این داستان را باور نکرد. آن‌چه غالب مردم باور داشتند این بود که سه زن به‌خاطر زن بودن و مقاومت، بدون محاکمه اعدام شده اند. ترور سه خواهر خشم عمومی را برانگیخت.

الیزابت منلی، تاریخ‌نگار و استاد دانشگاه می‌گوید:‌ تروخیو خود را به عنوان حامی زنان و مادران معرفی می‌کرد. او در سال ۱۹۴۲ حق رأی کامل را به زنان اعطا کرد و در اقدامی کم‌سابقه در میان کشورهای جهان یک زن را در سال ۱۹۴۵ به‌عنوان نماینده به سازمان ملل فرستاد. «او این مسائل را تبلیغ می‌کرد و می‌گفت که اینها بخشی از برنامه او برای پیشرفت‌ و تجددند» به همین خاطر قتل سه زن برخلاف سیاستی که ادعا می‌کرد در پیش گرفته است، ضربه‌ای جدی بود.

از پس این جنایت زن‌ستیزانه، مقاومت علیه تروخیلو در داخل و خارج از کشور تقویت شد. تروخیو که با فشارهای فزاینده‌ای از همه طرف روبه‌رو بود، حمایت ارتش را از دست داد و خود در تاریخ ۳۰ مه ۱۹۶۱، کمتر از هفت ماه پس از مرگ خواهران میرابال، به قتل رسید. در این تاریخ هفت نفر از جمله اعضای سابق نیروهای مسلح در یک جاده ساحلی کمین کرده و ماشین دیکتاتور را متوقف کردند و او را به قتل رساندند. گرچه مرگ تروخیو بلافاصله دموکراسی را به جمهوری دومینیکن بازنگرداند — خواکین بالاگر، جانشین او سنت دیکتاتوری را تا اواخر دهه ۱۹۷۰ ادامه داد — اما کشور دیگر به سطح سرکوب وحشیانه‌ای که در دوران حکومت او تجربه کرده بود، بازنگشت.

از خانواده میرابال یک خواهر باقی ماند. دِدِه میرابال که تا آن‌جا «بیشتر از بقیه از مقاومت فاصله گرفته بود» زندگیش را وقف بزرگ‌کردن شش فرزند خواهرانش کرد و میراث آن‌ها را ترویج داد. امروز خانه کودکی آن‌ها به یک موزه تبدیل شده است: «موزه خانه خواهران میرابال» که محل دفن آن‌هاست.

یک زن حدودا ۷۰ ساله با پیراهن صورتی و موهای سسفید و مشکی در یک خانه با دیوارهای زرد که روی دیوارش قاب عکس زن‌های دیگر به‌چشم می‌خورد.
دده میرابال، در موزه‌ای که به سه خواهرش اختصاص داده شده است، در روستای سالسدو، ۱۵۰ کیلومتری شمال سانتو دومینگو. تاریخ عکس: ۱۰ ژوئن ۲۰۰۸ (عکس از ریکاردو هرناندز / AFP)

از شش فرزند خواهران میرابال مینُو تاوارز میرا بال، دختر می‌نِربا از سال ۲۰۰۲ به‌عنوان نماینده منطقه ملی در مجلس سفلی‌ است. از سه فرزند دِدِه هم، هایمی داوید فرناندز میرا بال وزیر کنونی محیط زیست و منابع طبیعی و معاون رئیس‌جمهوری سابق جمهوری دومینیکن است.

«چرا تو را نکشتند؟» این سوالی بود که دِدِه میرا بال به طور مداوم با آن مواجه می‌شد. او پاسخ می‌داد: «من زنده مانده‌ام تا داستان آن‌ها را برایتان بگویم.»

در سال ۱۹۹۲، او بنیاد خواهران میرا بال را تأسیس کرد و در سال ۱۹۹۴ موزه خواهران میرا بال را در زادگاهش سالسیدو افتتاح کرد. او در ۲۵ آگوست ۲۰۰۹ کتابی تحت عنوان «زنده در باغشان» نوشت. دِدِه تا زمان مرگش در سال ۲۰۱۴، در سن ۸۸ سالگی در خانه‌ای در سالسیدو که همگی در آن به‌دنیا آمده بودند، زندگی می‌کرد.

Ad placeholder

میراث می‌نِربا، ماریا ترسا، پاتریا و دده

با الهام از مبارزه‌ دده و خواهرانش، اولین نشست فمینیستی لاتین‌آمریکایی و کارائیب در سال ۱۹۸۱ در بوگوتا برگزار شد. در این نشست پیشنهاد شد ۲۵ نوامبر به عنوان روز مبارزه با خشونت علیه زنان تعیین شود.

در سال ۱۹۹۴ با انتشار رمان «در زمان پروانه‌ها» نوشته جولیا آلبارز شهرت داستان خواهران میرابال وارد مرحله جدیدی شد. آلبارز خود فرزند مهاجران دومینیکنی است و پدرش یکی از اعضای مقاومت بود. این رمان داستان خواهران میرابال را به مخاطبان جدید و نسلی جدید معرفی کرد و وعده می‌نربا را برآورده ساخت که «اگر مرا بکشند، دست‌هایم را از قبرم بیرون می‌آورم و قوی‌تر خواهم شد». این داستان دردناک و در عین‌حال پیروزمندانه همچنین تداعی یک وعده بود: ارزش دارد که تمام توان خود را برای آزادی فدا کنید.

در سال ۱۹۹۹، سازمان ملل متحد ۲۵ نوامبر را در بزرگداشت یاد خواهران میرابال به‌عنوان روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان اعلام کرد که آغاز یک دوره ۱۶ روزه فعالیت برای «افزایش آگاهی جهانی درباره خشونت‌هایی‌ست که زنان و دختران در سراسر جهان تحمل می‌کنند». این دوره روز ۱۰ دسامبر، روز حقوق بشر ختم می‌شود.

یک طرح با پس‌زمینه نارنجی که روی آن صورت کبود یک زن و عبارت ۲۵ نوامبر دیده می‌شود
طرح از شاتراستاک

همچنان در سال ۲۰۲۴ خشونت علیه زنان و دختران همچنان یکی از رایج‌ترین و همه‌گیرترین نقض‌های حقوق بشر در جهان است به نحوی که بسیاری از فمینیست‌ها و فعالان حقوق بشر آن‌را «تروریسم زن‌ستیزی» می‌خوانند. هرچند که مسائلی مانند خشونت مبتنی بر جنسیت بیشتر از زمان خواهران میرابال مورد مطالعه قرار گرفته‌اند، اما باور عمومی در میان فعالان حقوق زنان بر این است که خشونت علیه زنان همچنان امری «همه‌گیر و جهانی» است.

زندگی خواهران میرابال الهام بخش مبارزه با خشونت علیه زنان شد اما آن‌ها به هیچ‌وجه در تاریخ منحصر به فرد نیستند. از نمونه‌های بین‌المللی می‌توان به قیام خواهران ترانگ علیه اشغالگران چینی در شمال ویتنام اشاره کرد که به قرن اول میلادی برمی‌گردد. خواهران گریمکه از پیشگامان دفاع از حقوق زنان و لغو برده‌داری در ایالات متحده بودند. خواهران کوونی برای استقلال ایرلند جنگیدند، حتی در جریان یکشنبه خونین. در همان سالی که خواهران میرابال کشته شدند خواهران لی فعالیت‌های سیاسی‌شان را شروع کردند؛ هفت خواهر از خانواده‌ای که بالاترین تعداد دستگیری‌ها در تاریخ حقوق مدنی آمریکا را دارد.

اگرچه ۶۳ سال از مرگ «پروانه‌ها» می‌گذرد، ۲۵ نوامبر هنوز به‌عنوان نماد اعتراض باقی مانده است. هنوز در گوشه به گوشه جهان زن‌ها قربانی نابرابری‌های جنسیتی می‌شوند. با این‌حال هرکس به نوبه خود می‌تواند سهمی را در کاهش خشونت علیه زنان ایفا کند. اولین گام کسب آگاهی و جدی‌گرفتن خشونت است. می‌توان گام‌هایی هر چند کوچک برداشت؛ «بال‌زدن یک پروانه در این سوی جهان می‌تواند طوفانی در آن‌سوی دیگر جهان ایجاد کند».