یکی از الگوهای توسعه در هر جامعهای، میزان آزادی و رفاه زنان آن جامعه است. جامعهی امروز ایران با رشد تجددخواهی که لازمهی آن آزادی زنان است، به لحاظ اجتماعی و فرهنگی گام در مسیر نوینی گذاشته اما قوانین کار، طلاق، سرپرستی، حضانت فرزندان و… هنوز بر اساس محتوای فقهی است. این قوانین کهن مذهبی، همچنان زنان را مطیع و خانهنشین میخواهد. تقابل رشد اجتماعی و فرهنگی زنان با قوانین زن ستیزانهی مذهبی منجر به مبارزهای طولانی بین زنان و حاکمیت شده است که بخشی از این برابریخواهی در جنبش مهسا تجلی یافت.
زنان مجرد مستقل و زنان سرپرست خانواده که بار اقتصادی سنگینی را به دوش میکشند بیش از دیگران نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی را متحمل میشوند و طبیعی است که برابریخواهی در این زنان که اغلب جز خانواده و فرزندانشان حامی دیگری ندارند، نمود بیشتری دارد. این زنان حتی امکان جمع شدن زیر پوشش نهادی اجتماعی مربوط به مسائل خودشان را ندارند با اینهمه از هر فرصتی برای رساندن صدای اعتراضشان استفاده کردهاند.
مبارزهی نفسگیر زنان با حاکمیت به تربیت نسل تازهای از نوجوانان منجر شده است که بیش از نسلهای پیشین برابریخواه هستند زیرا نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی را شاهد هستند که مادرانشان با میزان کارِ برابر نسبت به دیگر اقشار اجتماعی متحمل میشوند. این مادران ناخودآگاه و بیشتر آگاهانه، اعتراض و مبارزه را به عنوان محملی برای دستیابی به حقوق برابر به فرزندانشان منتقل کردهاند؛ فرزندانی که هم داعیهداران تجددند و هم به برابریهای اقتصادی میاندیشند. برابریخواهی آنان اغلب تبعات سیاسی برایشان به همراه دارد. نمونهی بارز آن را میتوان در زندهیاد ستار بهشتی دید که مادر مبارزش به تنهایی او را بزرگ کرده بود و یا بسیاری دیگر از نوجوانان و جوانانی که در جنبش مهسا آماج ستم و سرکوب و کشتار قرار گرفتند و از تبعیض رنج میبردند.
این یادداشت نگاهی دارد به کار زنان مستقل که در ادبیات رسمی نام زنان سرپرست خانوار به خود گرفته است. آنان در لابهلای قوانین کار ایران رها شدهاند در حالی که تنها طبقه، جنسیت و همراهی جمعهای کوچک چندنفرهشان، آنها را در پافشاری برای رسیدن به حقوقشان مصمم میکند. زنان، جامعهشناسان و حقوقدانان، روزنامهنگاران، روانشناسان اجتماعی و عموم مخاطبان رسانه برای آگاهی از وضعیت زنان و لایههای فرودست اجتماع که موضوع برابری اقتصادی، اجتماعی و جنسیتی، دغدغهی اصلی آنان است به تغییر شرایط میاندیشند. چه با تغییر قوانین و چه با توانمندسازی زنان. زنان سرپرست خانوار با چه مشکلاتی مواجهند و سهم آنان از برابری اجتماعی و برابری در کار چه اندازه است؟
تقسیمِ نامتوازنِ کار
دادن حق سرپرستی خانواده به مردان، به دوران دراز اساطیری برمیگردد این حق گرچه نشانهای از سنگینی بار مسئولیت را متوجه مردان کرده است، از سوی دیگر، در طول تاریخ، باعث سازماندهی قوانین اجتماعی به شکلی شده که به سبب این وظیفه مردان دارای حقوقی شوند که دلیلِ آن سرپرستی است. در حالی که وقتی همین مسئولیت به دوش زنان میافتد، دیگر آن قوانین حقوقی حمایتگرانه از زنان وجود ندارد و زنان در عرصههای اجتماعی، عرفی و اقتصادی نمیتوانند به جایگاه همطرازان مرد خود دست یابند و بنابراین مشکلات عاطفی- روانی، اقتصادی و اجتماعی گوناگونی در مسیر آنان قرار میگیرد.
در موقعیتهای پیشینی، وضعیت بههنجار شرایطی بوده است که مرد در آن جایگاهی بالادست داشته است، از این رو به منظور «مشروعیتبخشی به موقعیتهای خاص دو جنس در تقسیم کار جنسی و، از طریق تقسیمِ جنسی کارِ تولید و بازتولید، در کل نظم اجتماعی و نهایتاً در نظم کیهانی، به نوعی اسطوره خاستگاه متوسل میشود.» بنا بر این اسطوره، «نخستین مرد و نخستین زن در کنار چشمه با یکدیگر روبهرو شدند. زن داشت آب برمیداشت هنگامی که مرد متکبرانه به چشمه نزدیک شد و خواست آب بخورد. ولی زن هم زودتر رسیده بود و هم تشنهتر بود. مرد با عصبانیت او را هل داد. زن سر خورد و به زمین افتاد. آنگاه مرد بدن او را دید و دریافت که با بدن خودش فرق دارد. در حیرت ماند. آنگاه که زن زیرکتر بود به او کارهای زیادی آموخت. به مرد گفت: «بیارام.» از آن پس مرد هر کجا به دنبال زن میرفت تا چنین کند چرا که زن از مرد کارهای بیشتری بلد بود، اینکه چطور آتش روشن کند و چه و چه. روزی مرد به زن گفت:
من هم میخواهم به تو کاری را نشان دهم؛ من هم کارهایی بلدم. این بار زن بر زمین آرمید. آنگاه رو به زن گفت: «تو در کنار چشمه[سلطه داری] و من در خانه.» در ذهن مرد همواره حرف آخر است که اهمیت دارد و از آن موقع به بعد مردان همواره دوست داشتهاند تا بالادست باشند. این چنین شد که مردان رئیس شدند و باید مسئولیت داشته باشند.
سلطهی مذکر. پییر بوردیو. ترجمه محسن ناصریراد. ص ۳۸
این توجیه خاستگاهی که تا همین قرون متأخر شکلدهندهی ساختار اجتماعی تقسیم کار در جهان بوده است، گرچه در بعضی جاها دچار تحول شده است ولی از نظر حقوقی، در بسیاری از جاها و از جمله ایران، همچنان همان ساختار قدیم تقسیم اجتماعی کار حاکم مانده است. امروزه در شرایط عینیِ کار، این ساختارِ اجتماعی معنای خود را از دست داده در حالی که جایگزینی برای چنین خاستگاهی ایجاد نشده است. در چنین شرایطی است که وقتی قرار به تعدیل نیرو در شرکتها، سازمانهای دولتی و خصوصی و… پیش میآید، زنان اولین قربانیان اخراج از کار هستند.
سمیرا ۴۲ ساله، مادر مجرد و مستقل که کارگاه خیاطی کوچکی را در حومهی دورافتادهای از تهران اداره میکند و به کار تعمیر لباس مشغول است، ضمن اینکه اذعان دارد با درآمد اندک کارگاه کوچکش، بهزور از پس اجارهی کارگاه و آپارتمان کرایهایش برمیآید. میگوید چندین سال پیش در یکی از زیرمجموعههای ناجا حسابدار بوده است ولی با وجود رضایت رؤسا از کارش او، مشمول تعدیل نیرویی شده است که زنان را هدف گرفته بود:
سه سال قرارداد کاری داشتم. اگر این سه سال تمام میشد استخدام میشدم و بعد از لحاظ بیمه خیالم راحت بود ولی ناگهان تصمیم گرفتند نیروهای زن را اخراج کنند و با وجود تلاش رئیسم برای حفظ کار من، کاری از پیش نرفت و دست خالی اخراج شدم. بعد شروع کردم ذره ذره برای مردم خیاطی کردن که از نوجوانی از مادرم یاد گرفته بودم و حالا میبینم که از هشت صبح تا ده شب مشغول کارم بدون بیمه و آیندهای در حالی که این همه زحمت تحصیلم در حسابداری به هدر رفت.
نبودِ امنیت اقتصادی، عاطفی و روانی
نظم اجتماعی مبتنی بر مردسالاری نهادینه شده، زنان را مناسب کارهایی میداند که به درون متمایل است، تماشایی یا جلوهکننده نیست و مشاغلی که کار در آن خمیده، پیوسته، درون خانه یا فضایی بسته باشد. این یکی از دلایلی است که اغلب زنان مستقل، (بهخصوص با تحصیلات کمتر) تمایل به مشاغل خانگی دارند چون کار دیگری برای آنها در جامعه وجود ندارد. با این همه در مشاغل خانگی هم، عدم امنیت اقتصادی، امنیت عاطفی و روانی آنان را هدف میگیرد.
پری، ۳۵ ساله و مادر دختربچهای چهارساله، سه سال است که به تنهایی خانوادهی دونفرهشان را اداره میکند و مهمترین دغدغهی او به عنوان مادر مجرد نداشتن امنیت روانی به لحاظ باورهای غلط اجتماعی است:
من در يک شرکتِ خصوصي، مديريت محتواي فضاي مجازي را به عهده دارم و هرچند دريافتيام براي اين کار، ناچيز است اما براي حفظ همين موقعيت، در محيط کار حلقه دست ميکنم و دربارهی شرايط زندگيام با هيچيک از همکارانم حرف نميزنم تا مبادا دچار حاشيه شوم.
گفتوگوی خواندنی با ۴ زن سرپرست خانوار درباره دغدغههایشان/ روزنامه خراسان/ ۱۳۹۷ / آذر صدارت
به نظر پییر بوردیو:
زنان محکومند تا در همه حال هویت تضعیفشدهای را که به لحاظ اجتماعی به آنان ارزانی یافته است دارای مبنایی طبیعی جلوه دهند: زنان کسانیاند که کار وقتگیر، بیاجر و ملالتآور انجام میدهند. زنان کسانیاند که مأمور مشغلههای ذهنی پیشپا افتادهی مدیریت روزمرهی اقتصاد خانگیاند و ظاهراً از محاسبات کماهمیت بدهی و سود که هیچ مرد باشرفی به آن تن نمیدهد، سرخوش میشوند.
سلطه مذکر. ص ۵۱
زینب زن ۵۲ سالهی مجردی که بهخاطر کاریابی پسر جوانش از ایلام به تهران آمده است میگوید که:
پسرش حساب دخل و خرجش را ندارد. وقتی پول دارد بیمحابا خرج میکند و وقتی ندارد قرض میکند. قرضهایش را من باید بدهم. پدرش هم تا وقتی با من زندگی میکرد همینطور بود و من باید حساب ریال به ریال خرجی خانه را میداشتم و همیشه هم مقصر اصلی منم که درست خرج نمیکنم.
او صبحهای زود را به فروش محصولات خانگی کوچکش میگذراند، از ساعت ده صبح تا پنج بعد از ظهر پرستار سالمندی است و در انتظار است تا سالمند دیگری را پیدا کند تا شبها بتواند از او مراقبت کند. میگوید:
حتی حاضرم اگر پیرمردی پیدا شود که بیمه داشته باشد و نیاز به مراقبت، همسرش شوم تا بعدها بتوانم با مستمری دریافتی او گذران زندگی کنم.
یکی از پرچالشترین مسائل کارهای خانگی نبودِ بیمه و امنیت کاری است که اغلب این زنان با آن دست به گریبانند.
گرچه جامعهشناسانی که به مسأله نابرابری بین دو جنس پرداختهاند، پیش از هر چیز اولویت را به نابرابریهای شغلی دادهاند اما تحقیقات همان جامعهشناسان نشان میدهد که:
نابرابری جنسی نسبت به نابرابری شغلی اولویت بیشتر و بنیادیتری دارد. بنابراین سرکوب جنسی را نمیتوان فرع بر سرکوب طبقاتی و به این دلیل کماهمیتتر از آن دانست.
جامعه شناسی زنان. پاملا آبوت و کلر والاس. ترجمه منیژه نجم عراقی. ص ۳۵
زنان شاغل به دلیل اشتغال به نسبت زنان خانهدار دارای تعاملاتی گستردهترند اما این تعاملات به اندازه تعاملات شغلی مردانه نیست و دلیل آن، یا تصور مردانه بودن شغل است که همچنان زنان را در قید و بند تقسیم کار بین خانهداری و نگهداری از فرزندان و سالمندان و محیط اجتماعی کار نگه میدارد و طبیعتاً آنها را دچار کمبود وقت میکند و یا اجرای نقشهای مردانه به عنوان الگوی شغلی آنها را از هویت واقعی خود دور میکند. اغلب زنان مستقل یا مجردند یا مطلقه و یا بیوه.
در بخشی از پژوهش شیرین احمدنیا و آتنا کامل قالیباف در «فصلنامه علمی پژوهشی رفاه اجتماعی زنان سرپرست خانوار در تهران: مطالعه کیفی تجربیات، چالشها و ظرفیتهای آنها» میخوانیم:
مردان به زنان مطلقه یا زنانی که به هر دلیلی مستقل زندگی میکنند به چشم ابژههای جنسی مینگرند. این زنان بیشتر به عنوان شریک جنسی و نه همسر دیده میشوند. الگوی کلی حاکم بر سیاستگذاری در رابطه با اشتغال زنان در ایران، پیروی از الگوی مرد نانآور است. فرض اصلی سیاستگذران این است که مردان بزرگسال باید اشتغال دائم داشته باشند و زنان باید در اصل خانهدار و مراقبتکننده باشند و اینکه ازدواجها پایدار خواهند بود اما جامعهی ایران و خانوادهی ایرانی در طی سالهای اخیر با تغییر و تحولاتی همراه بوده است.
فصلنامه علمی پژوهشی رفاه اجتماعی، سال هفدهم، تابستان ۹۶ ، شماره ۶۵
بالا رفتن سن ازدواج در مناطق شهری بهخصوص شهرهای بزرگ، زندگی دور از هم زوجها به دلیل مسائل کاری یا خانوادگی، کم شدن تعداد فزرندان به نسبت گذشته و بالارفتن آمار طلاق، بالا رفتن نرخ تحصیلات زنان و طبیعتاً افزایش زنان جویای کار، وضعیت وخیم اقتصادی که زنان غیرسرپرست را نیز به بازار کار کشانده است تا کمکی بر مخارج خانه باشند و… همه و همه نشاندهندهی تغییرات اجتماعی بزرگی است که در سیاستگذاریهای دولتمردان نادیده گرفته شده است. این زنان که وارد بازار کار شدهاند، بادیدن تبعیض و نابرابری در دستمزد، بیمه، تعلیق و تعدیل بیشتر از کار به نسبت مردان و غیره بیش از پیش نابرابری اجتماعی را درک میکنند و بر آن میشورند. تغییر اجباری شغل یکی از نشانههای بارز نابرابری در این زنان است:
من تا حالا همه کار کردم، فقط دزدی و خلاف نکردم. یک مدت در کارخانه لامپسازی کار میکردم. بعد در انبار داروخانه کار کردم، آشپزی برای یک آقای دکتری بود انجام میدادم. در تولیدی کار میکردم. در یک شرکت آبدارچی شدم. چون بچهام مریض بود و همش باید میبردمش دکتر. تا میاومدم بیمه بشم بیرونم میکردند.
شیرین احمدنیا و آتنا کامل قالیباف / فصلنامه علمی پژوهشی رفاه اجتماعی، سال هفدهم، تابستان ۹۶ ، شماره ۶۵
زنان و جستوجوی قدرت برای رسیدن به حقوق برابر در کار
نقل قول معروفی هست که میگوید: «سلاح ضعفا همواره سلاحی ضعیف است.»
زنان به اشکال مختلف و گاه با سلاحهایی ضعیف سعی در کسب برابری دارند. مورد «زینب» که برای رسیدن به حق بیمه دنبال ازدواج با مردی دارای بیمه بود تا به مستمری دست یابد یا زنانی که تن به ازدواجهایی اجباری میدهند تا خود را از وضعیت فلاکتبار اقتصادی رها کنند و در عوض به لحاظ روانی ضربه میخورند، ازین دست است. اما زنان تحصیلکرده مستقل، شهری و اغلب زنانی که به دلیل تحولات اجتماعی به رشد فکری در برابری حقوق خود دست یافتهاند راههای دیگری میروند و سلاح ضعفا بهکارشان نمیآید. گرچه زنان بهطور نمادین به تسلیم محکوم شدهاند اما از دل این تسلیم هوشیارانه به کتمان قدرتی میپردازند که بر آنها اعمال میشود، تنها از دل این کتمان قدرت است که تا اندازهای قادر به به اعمال قدرت میشوند. نمونهی دم دست آن، بار آوردن نسل جدیدی از فرزندان برابریخواه است. اگر زنان وادار به تسلیم در پذیرش نقش شدهاند و کار اجتماعی آنان به اندازه مردان حقوق برابر ندارد، در عوض از دل این تسلیم نقش دیگر خود را به شکلی ایفا کردهاند که در نسل بعدی موضوع برابری نه یک خواسته بلکه حقی مسلم باشد.
بر اساس یک پژوهش رسمی، گرچه کشیدن بار مسئولیتهای خانواده توسط زنان بدون قوانین حقوقی حمایتی که برای مردان وجود دارد، سطح استرس و اضطراب زنان مستقل را افزایش میدهد اما «با پذیرش مسئولیت زندگی، اعتماد به نفس آنها نیز روندی صعودی پیدا کرده است. این زنان به مرور، نگاه مثبتتری به خود و تواناییهایشان پیدا کردهاند.» بر اساس همین تحقیق، زنان مستقل مجرد، صرفنظر از موقعیت طبقاتی نگاهی منفی به ازدواج مجدد داشتهاند که نشانهای است بر اینکه داشتن سرپرست مرد منشأ هراس برای این زنان به شمار میآید و به عبارتی نباید از نقش خشونتهای خانگی مردسالارانه در این طرز تلقی غافل شد ضمن اینکه دستیابی به استقلال مادی- علیرغم تمام سختیها- استقلال شخصیتی برای زنان به ارمغان آورده است که از دست دادن آن به معنای پشت پا زدن به هویت بازیافتهی اجتماعی خودشان است. جملاتی مانند «من روی تجربهها و مهارتهای خودم حساب میکنم.» «از لحاظ دانش در کارم چیزی کم ندارم، تازه اگه بهتر از همکاران دیگرم نباشم.» «فقط به خاطر کار نیست که من مستقل شدم، بلکه کارم باعث شده ارتباطات تازهای پیدا کنم و ضمن اینکه دایرهی کاریام را گسترش دادم، دوستان خوبی پیدا کردم و دیگر نیازی به امر و نهیهای فامیل ندارم.» «وقتی برای کنکور میخواندم همسرم مرا دست میانداخت که قبول نمیشوم. حقوق قبول شدم. فکر نمیکرد در آزمون وکالت نمره بیاورم. در استان اول شدم. بعد از طلاق شروع کردم به کار. الان دفتر وکالت خودم را دارم. به نظرم تازه دارم زندگی میکنم.» نمونههایی از این دست در بین زنان شاغل مستقل زیاد است که لزوماً طبقه و تحصیل در آن نقش اول را ندارد، گرچه نقش مهمی دارد.
استقبال زنان از استقلال اقتصادی و دستیابی به هویت اجتماعی مستقل که زن را ذیل مادر، همسر و چنین نقشهای تحمیلی تعریف نمیکند، گرچه خوداتکایی آنان را افزایش داده است اما به این معنا نیست که دولتهای گوناگونی که از پی هم میآیند تلاشی در راستای وضع قوانین برابر داشته باشند. به طور معمول(خارج از استثناها)، زنان مستقل و سرپرست خانوار بیشتر از همگنان مرد خود فقیرند. فقر این زنان:
ناشی از عدم دسترسی آنها به داراییهای مولد و فرصتهای شغلی سودآور است و دولتها باید به ترویج برابری جنسیتی، توانمندی اقتصادی زنان و مشارکت آنها در توسعهی سازمانهای زنان و فشار بر [قانونگذاران] به منظور تدوین و اجرای سیاستهای جنسیتی در خصوص زنان سرپرست خانوار به منزلهی هدف اصلی بپردازند.
آسيبشناسی تعاملات اجتماعی زنان سرپرست خانوار/ حسين افراسيابی ، ساناز جهانگيری
زنان سرپرست خانوار گرچه با مشکلات متعدد اجتماعی و اقتصادی دست به گریبانند ولی بنا به همین تحقیقات رسمی آنها مطلقاً خود را واگذار به شرایط نمیکنند و با گامهایی کوچک و بدون حمایت نه تنها از پس مشکلات خود برمیآیند بلکه در حال حاضر تاثیر آن بر جامعه قابل رؤیت است. این زنان قربانی یا منفعل در برابر شرایط نیستند و این را تجربههای شخصی زنانی که با آنها گفتوگو شد نشان میدهد.
بنا به پژوهش مجله «بررسی مسائل اجتماعی ایران»(۱)، طی پنج دههی گذشته، خانوارهای زن سرپرست در ایران در حال افزایش بودهاند به طوری که سهم این خانوارها از ۶.۵ درصد خانوارهای کشور در سال ۱۳۴۵ (معادل ۳۲۹۰۶۲ خانوار) به ۱۲.۱درصد در سال ۱۳۹۰ (معادل ۲۵۴۸۰۷۲ خانوار) و ۱۲.۷درصد در سال ۱۳۹۵ (معادل ۳۰۶۱۷۵۳ خانوار) افزایش یافته است و دو سوم آن ها در مناطق شهری (معادل ۲۳۰۳۲۹۳ خانوار) سکونت داشتهاند و این آمار مربوط به هشت سال پیش است، طبیعی است که تعداد زنان سرپرست خانوار و به عبارتی زنان مستقل و مجرد در این سالها افزایش چشمگیری داشته است آنقدر که بر مسائل اجتماعی، دادخواهی، برابریخواهی تأثیرگذار است و نیاز به تعریف تازهای از نقش زن در اجتماع را در قواین حقوقی میطلبد که با اسطورهی خاستگاه مرد رئیس در تعارض است.
پانویس:
۱) آسیبپذیری زنان سرپرست خانوار و دلالتهای سیاستگذاری آن در ایران/ فاطمه ترابی و همکاران/ از [مجله] بررسی مسائل اجتماعی ایران/ دوره سیزدهم. شماره اول. بها رو تابستان ۱۴۰۱