مجید محمدی – انتخابات نظام پزشکی و واکنش‌های احمدی نژاد به مرگ چاوز، اعلام عزای عمومی، شهید خواندن وی و اعلام رجعت چاوز با امام دوازدهم شیعیان؛ فصولی تازه در پرونده‌ دولت او گشودند. طرفداران دولتی که به هر بهانه علیه اصلاح‌طلبان با کفن به خیابان‌ها می‌آمدند، یکباره با عکس احمدی‌نژاد در آغوش بانویی ونزوئلایی مواجه شدند.

احمدی‌نژاد که از نظارت استصوابی، رد صلاحیت نامزدها، سانسور، فیلترینگ، پارازیت و دیگر ابزارها و فرایندهای نقض حقوق مردم دفاع همه جانبه می‌کرد یک باره به دلیل رد صلاحیت دوستان تیم دولت در انتخابات نظام پزشکی همه را شگفت‌زده کرد و تا حد تهدید به ابطال انتخابات پیش رفت. او به صراحت نیز از دخالت سپاه و نیروهای اطلاعاتی و امنیتی در انتخابات نظام پزشکی انتقاد کرد. رییس دولتی که طرفدارانش اصلاح‌طلبان را به بهانه‌های مختلف، بی دین و منافق خوانده و کفن پوشیده به خیابان می‌آمدند، در مراسم درگذشت چاوز  رفتار غافلگیرکننده‌ای از خود نشان داد.

سیلی از برچسب‌ها

واکنش حکومت جمهوری اسلامی به مخالفت احمدی‌نژاد با رد صلاحیت‌ها در انتخابات نظام پزشکی تا حدی بود که مشاور نماینده‌ خامنه‌ای در سپاه، وی را منحرف از انقلاب و جوساز علیه سپاه خواند و نماینده‌‌ ولی فقیه در سپاه نیز او را به “همزبانی با جریانات بیگانه” متهم کرد (فارس ۱۶ اسفند ۱۳۹۱).

در موضوع مرگ چاوز نیز رفتارها و سخنان احمدی‌نژاد از سوی کسانی چون مصباح یزدی، دری نجف آبادی، احمد خاتمی، محمد یزدی، محسن قرائتی و بسیاری از ائمه جمعه، اعضای مجلس خبرگان و مجلس شورا، زیاده روی، اختلاف پراکنی و خلاف شئون، و نقض شریعت خوانده شد. چنین حجمی از انتقاد و حمله به احمدی‌نژاد در هشت سال گذشته بی‌سابقه بوده است.

چه اتفاقی افتاده است؟

تنها توضیحی که برای این گونه تحولات می‌توان ارائه کرد، تغییر جهت باد یا تغییر جهت امواج در فرآیندهای سیاسی، گردش قدرت و تغییر نسبت دولت احمدی نژاد با قطب قدرت در ایران یعنی ولایت فقیه است. خامنه‌ای در پی آن است که احمدی‌نژاد و تیم همراه را پس از پایان دوره به خانه هایشان بفرستد و به سر کارهای سابق‌شان بازگرداند، اما تیم احمدی‌نژاد خواهان تداوم قدرت در قوه‌ مجریه است.

هنگامی که احمدی‌نژاد مدعی دیدن هاله نور در سازمان ملل شد، هیچ یک از روحانیان اقتدارگرا و مقامات حکومتی سخنی در انتقاد از او بر زبان نیاوردند. اما چند ماه مانده به انتخابات ۹۲، هر اشتباهی از سوی او با واکنش‌های گسترده همراه بوده است. در عین حال، احمدی‌نژاد و تیم همراهش، دمکرات و آزادیخواه و طرفدار حقوق مدنی و اساسی مردم نشده‌اند، چون اگر چنین بود باید با عذرخواهی از شهروندان از قدرت کنار می‌رفتند. آنها در جایی قرار گرفته‌اند که بسیاری از سیاستمداران ایرانی در سال‌های پیش قرار گرفته بودند و زمان بازنشستگی سیاسی‌شان (از منظر بیت) فرا رسیده بود.

دو نوع سیاستمدار

در ایران، سیاستمدار پایین آمده از برج عاج و فراتر رفته از دست‌بوسی (به معنی سیاستمداری که گهگاه به برخی از حق و حقوق شهروندان اشاره می‌کند و نکاتی می‌گوید یا رفتارهایی می‌کند که خوشایند مرکز ثقل قدرت نیست) نه سیاستمدار مرده، بلکه سیاستمدار تضعیف شده یا سیاستمدار برکنار شده است.

تنها توضیحی که برای این گونه تحولات می‌توان ارائه کرد، تغییر جهت باد یا تغییر جهت امواج در فرآیندهای سیاسی، گردش قدرت و تغییر نسبت دولت احمدی نژاد با قطب قدرت در ایران یعنی ولایت فقیه است. خامنه‌ای در پی آن است که احمدی‌نژاد و تیم همراه را پس از پایان دوره به خانه هایشان بفرستد و به سر کارهای سابق‌شان بازگرداند، اما تیم احمدی‌نژاد خواهان تداوم قدرت در قوه‌ مجریه است.

موسوی و هاشمی رفسنجانی و خاتمی (این یکی البته کمتر) و احمدی‌نژاد بر سریر قدرت را (جایی که پشتیبانی رهبر را با خود داشتند) با یکدیگر در حال سقوط یا  در زمان برکناری مقایسه کنید.

حداقل موسوی و احمدی‌نژاد بیش از دو تن دیگر پس از تضعیف در حوزه‌ سیاسی زبان باز کرده‌اند. دو تن دیگر روحانی هستند و هنوز احساس می‌کنند که می‌توانند به جایگاه پیشین خود بازگردند. از این جهت بسیار محافظه‌کارانه برخی انتقادات را آن هم نه مستقیما به رهبر بلکه به اعوان و انصار وی نثار می‌کنند.

اگر طیفی میان سیاستمدار کاملا وفادار به خامنه‌ای و منتقد و مخالف وی ترسیم کنیم، ولایتی و حداد در یک سر طیف و زندانیان سیاسی که بیش از پنج سال حکم گرفته‌اند، در سر دیگر طیف قرار می‌گیرند.

یک سر طیف حتی از دربان بیت هم انتقاد نمی‌کند و شان مستقلی برای خود قائل نیست و سر دیگر از قانون اساسی و رهبر و دیگر مبانی رژیم هم انتقاد می‌کند. در یک سر طیف سیاستمداری نشسته که فکر نمی‌کند با وجود خامنه‌ای، هرگز ذره‌ای از موقعیت و ثروتش کم شود و در سر دیگر طیف کسانی هستند که همه چیزشان را در قمار سیاست از کف داده‌اند.

سیاستمدار تراز مکتب

سیاستمدار مورد قبول “نظام” شش ویژگی دارد:

۱. فرافکنی پیشه‌ اوست – نظریه‌ توطئه از مبانی نظری جمهوری اسلامی است و اگر سیاستمداری از آن عدول کند منفور نظام و رهبری می‌شود: «مسئولان و مدیران کشور نیز باید به گونه‌ای رفتار کنند که اگر مشکلاتی وجود دارد، مردم بدانند و تصور کنند که این مشکلات از خارج تحمیل شده است.» (مهدوی کنی، ایسنا، ۱۵ اسفند ۱۳۹۱) مخاطب این سخنان رئیس دولت است. اما احمدی‌نژاد چندی است بخشی از مشکلات کشور را به گردن رقبای سیاسی‌اش بالاخص متحدان جامعه‌ مدرسین و جامعه‌ روحانیت مبارز مثل لاریجانی‌ها می‌اندازد.

۲. تیغ قوای قهریه را تیز می‌کند – سیاستمداران جمهوری اسلامی هنگامی که احساس کنند در صندلی قدرت جا افتاده‌اند و احساس خطر نکنند تیغ سپاه را تیز می‌کنند و آن را در همه‌ امور دخالت می‌دهند. اما این تیغ را هنگامی که در سرازیری قدرت قرار گیرند، کند می‌کنند (تعبیری که عضو هیئت نظارت بر انتخابات نظام پزشکی در مورد اعتراض احمدی‌نژاد به رد صلاحیت‌ها توسط سپاه به کار برد. فارس، ۱۰ اسفند ۱۳۹۱)

۳. موقعیت‌های انسانی را درک نمی‌کند – سیاستمدار تراز مکتب جمهوری اسلامی قرار نیست به احساسات دیگران پاسخ دهد. اگر در مجامع بین‌المللی خانمی دست دراز کرد، باید با بی ادبی دست او را نادیده گرفت، چون این دست در صورت مسلمان بودن فرد، مال نامحرم و در صورت غیرمسلمان بودن، نجس است. اما هنگامی که وقت رفتن این سیاستمدار فرا رسیده باشد، می‌تواند به احساسات انسانی پاسخ دهد و معاونان و ومشاوران روحانی‌اش این کار وی را توجیه می‌کنند.

۴. سهم روحانیت و سپاه را به موقع می‌پردازد – تا زمانی که احمدی‌نژاد بودجه‌های نهادهای دینی و حوزه‌های علمیه را چند برابر می‌کرد، مدارس دولتی را به روحانیان می‌سپرد، در مقیاس‌ ده‌ها هزار نفری به استخدام آنها می‌پرداخت، شرکت‌ها و قراردادهای بزرگ را به سپاه واگذار می‌کرد؛ معجزه‌ هزاره‌ سوم و مورد تایید امام زمان بود. اما هنگامی که این روند اندکی کاهش یافت یا از شتاب آن کاسته شد، گفتند که فاصله‌ وی با مراجع زیاد شده است. (قرائتی، تابناک، ۱۸ اسفند ۱۳۹۱) در یک سال گذشته خبرگزاری فارس بیشترین افشاگری را علیه دولت در موضوع فساد و نقض قانون داشته است.

از شگفتی‌های مقامات جمهوری اسلامی آن است که نه تنها با سرکوب و تبلیغات مردم را کنترل می‌کنند بلکه خدا را نیز دست آموز ساخته‌اند. اما وقتی از کار برکنار شدند یا تحت فشار قرار گرفتند به او پناه می‌برند، او را داور قرار می‌دهند یا برایش نامه می‌نویسند. نتیجه‌ مستقیم این دیدگاه آن است که سیاستمدار جمهوری اسلامی به مردم پاسخ نمی‌دهد و در برابر آنها پاسخگو نیست؛ او به تکلیف الهی‌اش عمل می‌کند.

۵. به سیاست به عنوان پیشه نمی‌نگرد – در حکومتی که انتخاب معنی ندارد همه منصوب ولی فقیه هستند و به خواست وی باید به کنج خانه پناه ببرند. سیاستمداران محبوب بیت باید درک کنند که در آب نمک خوابیده‌اند تا ولی‌فقیه به آنها نیاز پیدا کند. از همین جهت محبوب‌ترین اصلاح‌طلبان برای حکومت کسانی بوده‌اند که در سال‌های پس از جنبش سبز صدایی از آنها برنخاسته است.

از این جهت آنها نباید به محض وارد شدن فشار از سوی بیت چه در زمان داشتن مقام و چه بعد از آن شکایت کنند که تنها یک تدارکاتچی هستند (محمد خاتمی) یا وقتی دیدند فرماندهان سپاه دارند آنها را دور می‌زنند از آنها با عنوان “برادران قاچاقچی” یاد کنند (احمدی‌نژاد). اگر آنها به سیاست به عنوان یک پیشه نگاه کنند از لوازم و پیامدهای آنها در دوره‌های مختلف شکایت می‌کنند.

نیروهای ملی و مذهبی پس از سقوط دولت بازرگان و بعد از آن که یک به یک از قدرت کنار گذاشته شدند، از این سخن گفتند که انقلاب فرزندانش را می‌خورد. اما تا وقتی در دولت بودند انقلاب فرزندانش را نمی‌خورد. خامنه‌ای، بیت و سپاه چنین سیاستمدارانی را نمی‌خواهند.

۶. خدا در همه حال و بدون قید و شرط با اوست –  تا وقتی که افراد در میان مقامات مورد تایید ولی فقیه جای دارند خدا برای آنها وجودی دست‌آموز است که خواست‌هایشان را انجام می‌دهد. وقتی خمینی می‌گوید “خدا خرمشهر را آزاد کرد” ۳۰ سال بعد یکی از پیروان مکتبش نیز می‌گوید: «رئیس جمهور را در ایران خدا تعیین می‌کند.» (تابناک ۲۵ دی ۱۳۹۱)

از شگفتی‌های مقامات جمهوری اسلامی آن است که نه تنها با سرکوب و تبلیغات مردم را کنترل می‌کنند بلکه خدا را نیز دست آموز ساخته‌اند. اما وقتی از کار برکنار شدند یا تحت فشار قرار گرفتند به او پناه می‌برند، او را داور قرار می‌دهند یا برایش نامه می‌نویسند. نتیجه‌ مستقیم این دیدگاه آن است که سیاستمدار جمهوری اسلامی به مردم پاسخ نمی‌دهد و در برابر آنها پاسخگو نیست؛ او به تکلیف الهی‌اش عمل می‌کند.

وقت رفتن است اما کو گوش شنوا

هنگامی که بر اساس تشخیص بیت و سپاه وقت رفتن سیاستمداری در ایران فرا می‌رسد، نه خدا برای او دست‌آموز است، نه موقعیت انسانی می‌تواند رفتارهایش را توجیه کند و نه واگذاری مسئولیت‌ها به روحانیان و سپاهیان موثر است. چون دیگر تیغ نهادهای انقلابی را مثل گذشته تیز نمی‌کند و همه چیز را به گردن دشمن نمی‌اندازد.

مقامات حکومتی نزدیک به خامنه‌ای با روش‌ها و لحن‌های متفاوت دارند به احمدی نژاد می‌گویند که «دوران تو تمام شده است و تلاش نکن فرد دیگری را که به تو نزدیک است بر سرکار بیاوری». اما او گوشش به این حرف‌ها بدهکار نیست و کارهایی می‌کند که می‌داند حساسیت آنها را بر می‌انگیزاند.

احمدی نژاد با سخنان و اقدامات یادشده، می‌خواهد در نزدیکی انتخابات ۱۳۹۲  خود را به صورت “مخالف ولی فقیه و روحانیت” جلوه دهد تا به این طریق، رای مخالفان حکومت را متوجه فرد مورد نظرش در انتخابات کند. پیش از این هم برخی اعضای تیم وی گفته بودند که بخش قابل توجهی از رای احمدی‌نژاد در سال ۸۸ رای مخالفان روحانیت و ولایت فقیه بوده است.