اکبر گنجی – گروهی از چهرههای اصلی اصلاحطلبان با اکثریت آراء توافق کرده اند که در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کنند. دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی رژیم کاملاً از این توافق اطلاع دارند. انتظار و برآورد آنها این بود که اصلاحطلبان در انتخابات هیچ نامزدی معرفی نکنند.
مواضع و توافق اصلاحطلبان را میتوان با رجوع به مقاله در صورت پیروزی در انتخابات، چه کاری از دست اصلاح طلبان بر می آید، پیگیری و بررسی کرد. اما توافق جدید آنها به دلایل زیر میتواند مسئلهساز باشد:
الف- اعلام نامزدی محمد خاتمی، عبدالله نوری، موسوی خوئینیها، هاشمی رفسنجانی، احمد منتظری، محمد نجفی و …”فتنه جدید” به شمار میرود، چرا که رد صلاحیت همه اینها اگر امکانپذیر باشد، پر هزینه خواهد بود. تأیید صلاحیت آنان نیز به معنای تن دادن نظام به حداقلی از اصلاحات است.
ب- اجماع اصلاحطلبان بر سر یک کاندیدا خطر پیروزی آنان را به شدت افزایش خواهد داد. احمد توکلی نیز در ۱۱ اسفند ۱۳۹۱ گفته است: «به نظر من اگر اصلاحطلبان دور یک نفر جمع شوند رقابت با آنها سخت میشود”. پیروزی اصلاحطلبان “فتنه جدید” است. آنان شاید نتوانند نظامیان و امنیتیها را از حضور از همه قلمروها برانند، ولی هموار کننده سیطره نظامیان هم نخواهند بود.
پ- اصلاحطلبان بالقوه میتوانند بخشی از جامعه را علیه رهبر بسیج کنند، کما اینکه در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ کردند. احمد توکلی در همین سخنرانی میگوید: در سال ۸۸ من از سر اضطرار به احمدینژاد رأی دادم، برای این که: «طرفداران موسوی اقشاری از اجتماع هستند که قدرت ایجاد تحرک را مقابل رهبری برای موسوی فراهم می کردند حتی اگر خودش نمیخواست. اما طرفداران احمدینژاد کسانی هستند که قدرت ایجاد قدرت اجتماعی در برابر رهبری را ندارند ولو این که بخواهند. متاسفم که اولی خواست و کرد و دومی خواست و نتوانست… بنابراین توصیه می کنم کسی که میخواهد رئیس جمهور شود ناجوانمردی است که اگر ولایت فقیه را قبول ندارد کاندیدا شود… متاسفانه این دو نفر [موسوی و احمدینژاد] از این جهت لنگ میزدند و لنگ میزنند”.
ت- بازگشت فتنهگران به نظام موجب مسئلهدار شدن “نیروهای خودی هزینه پرداز” خواهد شد. آنان را چگونه میتوان توجیه کرد و متحد نگاه داشت؟
انتخابات رقابتی مطلوب افراطیترین بخشهای رژیم، رقابت میان اصولگرایان سنتی و افراطی (جبهه پایداری) است، نه رقابت میان اصولگرایان متشتت و اصلاحطلبان و سبزهای متحد.
از نظر بخش افراطی نظام، دو رویداد در تصمیم اصلاحطلبان نقش جدی بازی کرده است: اولاً: عملکرد جریان انحرافی به رهبری محمود احمدینژاد و پیامدهای به شدت زیانبار سیاستهایش موجب زبان درازی اصلاحطلبان و طلبکاری آنها شده است. به تعبیر دیگر، اصلاحطلبان دوران ۸ ساله احمدینژاد را دوران ۸ ساله کل اصولگرایان و نظام قلمداد میکنند.
یکی از مقاصد تهیه فیلمهایی چون “مستند مثلث”، وادار کردن موسوی و کروبی به واکنش است. دستگاه امنیتی آگاهانه به سوی عصبانی کردن موسوی و کروبی پیش میرود. واکنش مطلوب بخشهای افراطی نظام، نفی شرکت در انتخابات است. اگر موسوی و کروبی شرکت در انتخابات را فاقد مشروعیت بدانند، کار اصلاحطلبان بسیار دشوار میشود و آنها نمیتوانند با معرفی نامزد، خود را در برابر رهبران زندانی قرار دهند.
ثانیاً: برخی از اصولگرایان سنتی- به رهبری حبیبالله عسکراولادی- چندین بار تأکید کرده اند که موسوی و کروبی “سران فتنه” یا “فتنهگر” نیستند. یعنی به جای آن که آن دو و بقیه اصلاحطلبان توبه کنند، عسگراولادی به نوعی مدعیات نظام را پس گرفت و گروه دیگری از اصولگرایان هم مشی او را تأیید کردند. به تعبیر دیگر، گویی موسوی و کروبی مرتکب هیچ خطایی نشدهاند، خطا از نظام بوده است.
با توجه به این مقدمات، اقدام پیشگیرانه ضروری است. برای حذف اصلاحطلبان، جریان انحرافی و نفی طرح عسگراولادی چه باید کرد؟
یکم- قطبی سازی جامعه: نیروهای سیاسی را باید در دو قطب قرار داد: طرفداران جمهوری اسلامی و دشمنان جمهوری اسلامی. علی سعیدی- نماینده ولی فقیه در سپاه گفته است: “عوامل پشت صحنه به دلایلی از قبیل این که بنیانگذار فتنه بوده و سند از خود به جای نمیگذارند و حریم دارند و نمیتوان به راحتی آنها را دید، قابل معرفی نیستند و باید این افراد را با کد شناخت. فتنه قابل تکرار است؛ چرا که نه جریان داخلی دستبردار است نه نظام استکبار. و در فتنه آینده، رکن اصلی نظام سلطه وارد کار میشود. در زیر مجموعه این نظام، ضد انقلاب خارجی و قدرتطلبان داخلی قرار دارند”.
دوم- مخالفان وابسته: باید همچنان تأکید کرد که مخالفان و منتقدان و اصلاحطلبان وابسته به آمریکا، انگلیس، اسرائیل و عربستان سعودی هستند. فیلم به اصطلاح مستند “مثلث“، کوشش افراطیترین بخشهای امنیتی رژیم برای اثبات این مدعاست.
مدعای اصلی “مستند مثلث” این است: نماینده مهدی کروبی نه تنها با دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی آمریکا و انگلیس و اسرائیل در ارتباط قرار میگیرد، بلکه کمک مالی برای مهدی کروبی از “ضدانقلاب وابسته به اسرائیل” درخواست میکند: “در ملاقاتهايی که با آقای کروبی داشتم ايشون دوبار تقاضای درخواست پول برای کمک به سيستم و دفترش داشت و میگفت که اين کمک را صرفاً من از شما میخواهم”.
عضو جمعیت ایثارگران در گفتوگو با خبرگزاری فارس به خوبی رابطه مستند مثلث با طرح عسگراولادی را برملا ساخته و میگوید: “این اقدام وزارت اطلاعات برای کسانی که فتنهگران را در حد یک مفتون تنزل دادند نیز جای تأمل دارد. با توجه به نزدیک شدن انتخابات ریاستجمهوری یازدهم و شرایط فعلی کشور، افشای این نوع ارتباطات بسیار مؤثر است چرا که برای افراد خوشبینی که ادلهای برای وابستگی جریان فتنه به نظام سلطه نداشتند، درسآموز است. نیروهای امنیتی و اطلاعاتی باید با شناسایی به موقع کاری کنند که دیگر فتنه جدیدی در انتخابات شکل نگیرد”.
سوم- فیلمهای قریبالوقوع بعدی: “مستند مثلث” با این وعده پایان مییابد: “اين واقعيت که نفر بعدی که در اين اتاق و روی اين مبلمان خواهد نشست و پروژههای ديگر ضد انقلاب را روی دایره خواهد ريخت واقعيتی است که بايد از لفظ قريبالوقوع برای آن استفاده کرد.”
فیلمهای دیگری در راهند. برخی از بازیگران این نوع فیلمها، نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی هستند که در نقش مخالفان ظاهر میشوند. اما برخی دیگر، بازداشتشدگانی خواهند بود که زیر شکنجه مجبور به اعتراف به سناریوهای خیالی دستگاه امنیتی شدهاند. فرض کنید فیلم بعدی، فردی مرتبط با میرحسین موسوی را به دستگاههای اطلاعاتی آمریکا و انگلیس و اسرائیل و ضدانقلاب متصل سازد. یعنی رهبران اصلی حرکت اعتراضی پس از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸، مزدوران سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی بیگانگان هستند.
چهارم- واکنش خشمآلود موسوی و کروبی: دستگاه امنیتی آگاهانه به سوی عصبانی کردن موسوی و کروبی پیش میرود. جعفر شجونی به خبرگزاری فارس گفته است: “مستند مثلت مصداق بارز وطن فروشی و خیانت کروبی بوده است. حکم کروبی و موسوی خیلی فراتر از محدودیت در رفت و آمد است، این افراد باید به سزای اعمال خود برسند”.
یکی از مقاصد آنها از تهیه این نوع فیلمها و وابسته قلمداد کردن آن دو، وادار کردن آنان به واکنش است.
پرسش: چه نوع واکنشی مطلوب بخشهای افراطی نظام است؟ پاسخ: نفی شرکت در انتخابات. به تعبیر دیگر، موسوی و کروبی باید بگویند که شرکت در انتخابات حکومتی که به چنین روشهای کثیفی توسل
میجوید ، فاقد مشروعیت و کارکرد است. اگر موسوی و کروبی مخالفت خود را با شرکت در انتخابات اعلام کنند، کار اصلاحطلبان بسیار دشوار خواهد شد و آنها نمیتوانند با معرفی نامزد خود را در برابر رهبران زندانی قرار دهند.
طبق تحلیل بخش افراطی دستگاههای امنیتی و نظامی، چند ماه خطرناک در پیش است و میانهروها قادر به مدیریت کشور نخواهند بود. پس بهتر است مدیریت امور به بخش تندروی سپاه واگذار شود تا بحرانها دفع شوند. اگر مدیریت بحران به سپاه واگذار شود، جریان انحرافی (احمدینژاد) و فتنهگران (اصلاحطلبان و سبزها) به راحتی حذف خواهند شد. فیلم “مستند مثلث” و اقداماتی نظیر آن، خیز برداشتن در این راستا است.
پنجم- در دست گرفتن مدیریت: احمدینژاد و تحریمهای فلج کننده غرب وضعیت را به جایی کشاندهاند که کنترل اوضاع بسیار دشوار است. احمدینژاد که پیش از این سپاه را “برادران قاچاقچی خودمان” نامیده بود، اینک می گوید: “نهادهای امنیتی، اطلاعاتی سپاه و اطلاعاتی غیر سپاه نمی توانند در آن دخالت کنند، این بد است . این یک تشکل جامعه پزشکی است و باید نمایندگان خودشان باشند تا بتوانند کارها را خودشان اصلاح کنند”
سپاه به سرعت به سخنان احمدینژاد واکنش نشان داد و دخالت خود در انتخابات سازمان نظام پزشکی را قانونی اعلام کرد). پیامد منطقی این سخن این است که نیروهای نظامی و امنیتی به طریق اولی نباید در انتخابات ریاست جمهوری دخالت کنند.
براساس تحلیل بخش افراطی دستگاههای امنیتی و نظامی، چند ماه خطرناک در پیش است و میانهروها قادر به مدیریت کشور نخواهند بود. حتی عباس عبدی اصلاحطلب هم در اول اسفند ۱۳۹۱ گفته است: “به گمان من از نيمه دوم فروردين تا اول خرداد در ايران اوضاع عجيبی را شاهد خواهيم بود”.
پس بهتر است که مدیریت امور به سپاه- منظور بخش تندرو سپاه (طائبها، نقدیها و…) و نه نیروهای معتدل آن- واگذار شود تا بحرانها دفع شوند.
اگر مدیریت بحران به سپاه واگذار شود، جریان انحرافی (احمدینژاد) و فتنهگران (اصلاحطلبان و سبزها) به راحتی حذف خواهند شد. فیلم “مستند مثلث” و اقداماتی نظیر آن، خیز برداشتن در این راستا است. حتی به سخنان مهدی طائب- مبنی بر اهمیت سقوط سوریه نسبت به سقوط خوزستان- باید از این منظر نگریست.
آنان چنان وانمود میکنند که سقوط سوریه به معنای سقوط تهران است. پس از طریق مداخله ی مستقیم در جنگ داخلی سوریه باید مانع فروپاشی رژیم بشار اسد شد. اگر قرار بر مداخله مستقیم باشد، کدام نیرو در آن جبهه حضور خواهد یافت؟ همان نیرو باید مدیریت امور را در این شرایط جنگی در دست بگیرد.
آقا تهرانی- از اعضای جبهه پایداری- در ۲۶ بهمن ۱۳۹۱ گفته بود: “ما در راه ولایت سردار نمیخواهیم بلکه نیاز به سرباز داریم”. چند تن از سرداران سپاه در ۷ اسفند ۱۳۹۱ درپاسخ او نوشتند: “امروز چه در قوه قضائیه و چه در دولت و چه در مجلس شورای اسلامی و چه در مدیریت شهری و چه در مرزهای کشور سرداران و امیران مسئولیتهای مهمی را به عهده دارند و همه آنان صادقانه و خالصانه مطیع مقام معظم رهبری و خدمتگذار ملت ایران و مسلمانان جهان هستند. آیا باز هم میتوانیم بگوییم در راه ولایت نیاز به سردار نداریم”. سرداران در ادامه آرزو کردند که در آستانه انتخابات ریاست جمهوری سخنرانان به گونهای سخن نگویند که “خواست دشمن” برآورده شود و موجب “خیانت به ملت بزرگ ایران” شوند.
سردار قاسم سلیمانی- فرمانده نیروی قدس سپاه- نیز در ۱۰ اسفند ۱۳۹۱ به نقش مهم فرماندهان سپاه در حفظ کشور اشاره کرد و گفت: “امروز شهید همت فقط اسوه و محبوب بچههای تهران نیست، او بیش از یک مرجع تقلید در کل کشور محبوب و مورد توجه است… اگر از فرماندهان شهید زنده در لشکر ۲۷ و فرماندهانی که شهید شدند سؤال کنید که در ابعاد، رفتار، دین، معنویت، شجاعت و صبر چه کسی قله شما بود؟ میگویند: “همت بود، قبل از او متوسلیان و بعد از او کریمی، بعد چراغی”؛ بنابراین تأثیر یک انسان صالح در رأس یک ساختار، یک تأثیر اساسی به وجود آورد… اگر کشور و دولت سوریه یک حاج همت، یک حسین خرازی و یک کاظمی از خودشان مثل اینها داشت، این کشور بیمه بود؛ هیچ یک از تهاجمها در آن تأثیر نداشت اما حلقه مفقوده وجود چنین انسانهایی است”.
به نکته اساسی سخن او توجه کنید: محبوبیت فرماندهان سپاه، بیشتر از محبوبیت مراجع تقلید است. سوریه به ویرانهای تبدیل شد، چون فاقد سردارانی چون فرماندهان سپاه پاسداران است. تنها سرداران قادر به حذف فتنهگران و جریان انحرافی هستند.
به نظر می رسد قدرت غالب در دست سرداران است که به هیچ وجه سر سازگاری با اصلاح طلبان ندارند. خامنه ای هم نمی خواهد/ نمی تواند با سردرانش در افتد . به نظر من ممکن است یکی از کاندیداهای اصلاح طلب از فیلتر شورای نگهبان عبور کند اما مهندسی انتخابات و زمان تجمیع ارا نشانگر رییس جمهور بعدی است نه ارای واقعی همچنین تیم انحرافی به سر کردگی احمدی نژاد را هم نباید دست کم گرفت . در متن فوق نامی از ایشان برده نشده است . ایشان ازهمه مدرک دارد و با خصلت عوام فریبانهای که دارد می تواند اقشار پایین جامعه را با خود هماهنگ کند نگاه کنید به رفتار ایشان در استیضاح وزیر کار که با نوار افشای خود به مجلس رفت
حامد / 02 March 2013
برادر گنجي ، اين حکومت باهمه سرداران فاسدش محکوم به سقوط در زباله دان تاريخ قرون وسطي دارد. مردم را از سرکوب سپاه ميترساني ؟
کاربر مهمان / 02 March 2013
مردم بد بخت ایران سی و پنج سال است که اسیر تحلیلهایی از نوع آقای گنجی شده و در داخل رژیم از دامن این به دامن آن و آز دامن آن به دامن آن یکی پناه برده و از ترس اینکه این یکی پیروز شود به آن یکی روی آورده است. اکنون واقعیت بر اکثر مردم حتی با شعور عادی روشن شده که همه افراد، دستجات، گروهها ی داخل رژیم اعم از اصلاح طلب و اصول گرا و در قدرت و خارج از قدرت و آزاد و زندانی و در قصر و در حصر و همه و همه دنبال حفظ نظام هستند و دعوا آنها یا بر سر سهم از قدرت است و یا برای فریب مردم. نتیجه اینکه بهترین راه خلوت کردن حوزه های انتخاباتی و عدم شرکت در انتخابات نظامی است که مشروعیت و مقبولیتی در بین مردم ندارد.
کاربر مهمان / 02 March 2013
جناب گنجی حماقت محض است برای کسی که خواهان سرنگونی رژیم است با شرکت در انتخاباتی که نتیجه اش را باید به دست شورای نگهبان رژیم سپرد به بقای بیشتر این رژیم با دست خود کمک کنیم. در ضمن جناب گنجی گذار به دموکراسی آنطور که جنابعالی تعریف مینمایید را شاید نوه های نوه های شما شاهد آن باشند.
ali / 03 March 2013
تنها راه مبارزه با این رژیم این هست که اصلا به پای صندوقها در انتخابات نرفت و مشروعیت این رژیم را به چالش کشید. با این کار میشود نشان داد که چند درصد مردم موافق این رژیم اسلامی هستند. تاحالا در هر دورهٔ نشان دادهاند که هر گروهی چه از چپ یا راست که پست ریاست جمهوری را بگیرن عملا هیچ کاره هستند و فقط اینها با این انتخابات میخواهند مهر مردمی بودنشون را بزنند و در مقابل جامعهٔ جهانی سرشان را بلند نگهدارن که ما از پشتیوانی اکثر مردم برخوردار هستیم.
کاربر مهمان / 04 March 2013
شبی هشت سال پیش تحلیلگری از اپوزیسیون چنان از سقوط قریب الوقوع “رژیم” می گفت که فردا طنز نویسی برجسته و مخالف “رژیم” نوشت :دیشب فلانی چنان داد از سرنگونی می داد که ما سر خود را زیر پتو بردیم نکنه سنگی و سقاطی توی سرمان بخورد .
گاهی بعضی سخنان چنان شبیه طنز است که نیازی به طنز نیست.
پیام / 04 March 2013