مجید محمدی − جمهوری اسلامی در طی سالهای پس از اتمام جنگ با عراق در چهار وضعیت به پرتاب موشک اقدام می کرده است:
− سقوط قیمت نفت،
− افزایش فشار تحریمها،
− تحولات امنیتی و سیاسی در منطقه و
− مذاکرات اتمی.
به عنوان نمونه پرتاب موشک جمهوری اسلامی در ۱۳ تیر ۱۳۹۱ هم پاسخی بود به شروع تحریمهای اتحادیهی اروپا و هم کاهش حدود ۳۰ دلاری قیمت نفت در عرض حدود سه هفته در ژوئن سال ۲۰۱۲؛ پرتاب موشک در آبان ماه ۱۳۹۱ هنگامی صورت گرفت که در کنار کاهش صادرات نفت جمهوری اسلامی، قیمتها نیز رو به کاهش بود؛ موشکهای ظفر درست دو روز مانده به مذاکرات جمهوری اسلامی و ۵+۱ در فوریهی ۲۰۱۳ پرتاب شدند.
این پرتابها البته تحت عنوان مانوور یا آزمایش انجام می شدهاند اما انتخاب زمان این مانوورها و آزمایشها الابختکی نبوده است. پرتاب موشک در جمهوری اسلامی نه یک آزمایش فنی یا حرکتی دفاعی و بازدارنده بلکه یک حرکت سیاسی است برای تامین منافع و تحکیم قدرت قشر حاکم. پس از پایان جنگ، موشک پراکنیهای جمهوری اسلامی هیچ ارتباطی با تامین امنیت ملی نداشته است. رهبران جمهوری اسلامی بر اساس تصور خود به عنوان بازیگر اصلی منطقه، مؤلفههای اقتصادی، ژئو- پلیتیک، نظامی و تبلیغاتی را در پرتاب موشکها از نظر دور نمی داشتهاند.
آیا رابطهای معنی دار میان تهدیدهای نظامی ایران و پایین رفتن قیمت نفت وجود دارد؟ اگر نقاط پرتاب موشک توسط جمهوری اسلامی و تهدید به بستن تنگهی هرمز را با نمودار تغییر نفت مقایسه کنیم خواهیم دید که رابطهی معناداری میان پرتاب موشک و تغییر قیمت نفت از سال ۲۰۰۸ یعنی سال سقوط یکبارهی قیمت نفت از ۱۴۰ دلار به حدود ۴۰ دلار وجود داشته است.
افزایش قیمت نفت
درست پس از گذشت یک هفته از سقوط بیست دلاری قیمت یک بشکه نفت در دنیا، مقامات نظامی جمهوری اسلامی ۱۴ موشک را در یک رزمایش نظامی در تیر ۱۳۹۰ شلیک کردند. این کار زمانی انجام شد که هیچ گونه تهدید نظامی علیه ایران وجود نداشت و موشک تازهای نیز در مرحلهی آزمایش قرار نداشت. پس از شلیک موشکها اعلام شد که دست مقامات برای شلیک روی ماشه است. (اصغر قليچ خاني سخنگوي رزمايش پيامبر اعظم، کیهان، ۸ تیر ۱۳۹۰) آنها گفتند که از دامغان یا سمنان می توانند به اسرائیل موشک بزنند (امیرعلی حاجیزاده، فرمانده نیروی هوافضای سپاه پاسداران، ایرنا، ۷ تیر ۱۳۹۰) در حالی که دولت اسرائیل برنامهای را برای حمله به ایران اعلام نکرده بود.
آیا رابطهای معنی دار میان تهدیدهای نظامی ایران و پایین رفتن قیمت نفت وجود دارد؟
اگر نقاط پرتاب موشک توسط جمهوری اسلامی و تهدید به بستن تنگهی هرمز را با نمودار تغییر نفت مقایسه کنیم خواهیم دید که رابطهی معناداری میان پرتاب موشک و تغییر قیمت نفت از سال ۲۰۰۸ یعنی سال سقوط یکبارهی قیمت نفت از ۱۴۰ دلار به حدود ۴۰ دلار وجود داشته است.
گروهی معتقدند که این تهدیدات صرفا ماهیت سیاسی دارند اما ذکر این نکته به طور کلی چیزی را روشن نمی کند چون هر گونه اقدام رژیمهای سیاسی استبدادی “سیاسی” (برای تحکیم قدرت و بقا) است. اما به یک معنای دقیق دیگر این گونه اقدامات از جنس ادارهی اقتصاد سیاسی است چون برای تامین درآمد بیشتر نفت که در دست حکومت متمرکز است این گونه اقدامات انجام می شود، بدون توجه به تاثیرات دراز مدت این گونه رفتارها و مخاطراتی که این رفتارها برای امنیت کشور دارند.
بازار نفت برای مدتی در حدود سه سال به موشک پراکنیهای جمهوری اسلامی عکس العمل نشان می داد (البته دلیل اصلی بالا رفتن قیمت نفت افزایش تقاضا در بازار بوده است) اما به تدریج و با تکرار این عمل، بازار در برابر اقدامات تنش آلود جمهوری اسلامی واکسینه شده و آزمایشهای موشکی انعکاس قابل توجهی در بازار نفت ندارد.
تحولات سیاسی−امنیتی
بلافاصله بعد از خروج نیروهای امریکایی از عراق، جمهوری اسلامی به شلیک موشک در یک مانوور دریایی اقدام کرد و به همسایگان عرب اعلام کرد که به جای اتکا بر ایالات متحده به جمهوری اسلامی اتکا کنند. همچنین به ناوهای امریکایی هشدار داده شد به منطقهی خلیج فارس بازنگردند. این رفتارها مشخصا به معنای تلاش برای پر کردن خلا نیروهای امریکایی در عراق یا احتمالا منطقه بود و شلیک موشک نوعی هشدار به همسایگان به شمار می رفت.
جمهوری اسلامی از برنامهی موشکی خود با بردهای متوسط و دور در دو دههی اخیر برای تهدید همسایگان و نیز اعلام بی نیازی به نیروهای غربی در منطقه (جایگزینی آنها با ایران و نه نیرویی متشکل از همهی کشورهای منطقه) استفاده کرده است و در مواردی که خلایی ایجاد شده (بدون وجود تهدید) با پرتاب موشک تلاش در پر کردن آن خلا کرده است.
افزایش فشار تحریمها
در دورههایی که رژیم مشغول مذاکره با دول غربی یا گروه ۵+۱ است نیز آزمایشهای موشکی انجام می شود تا به طور ضمنی اعلام شود که جمهوری اسلامی می تواند بسیار خطرناک باشد. در این دورهها نه قیمت نفت از موشک پرانیها تاثیر می پذیرد و نه پرتاب موشک و تهدید در برابر دیگر دول موثر واقع می شود اما این موضوع به اعتماد به نفس مقامات و وفاداران حکومت کمک می کند.
در قلمروی سومی که از موشک به عنوان ابزار غیر دفاعی و صرفا اقتصادی- سیاسی استفاده شده پرتاب برای مقابله با تحریمها بوده است. تحریمهای نفتی که در آمد جمهوری اسلامی را کاهش می دادهاند با پرتاب موشک یا تهدید پرتاب مواجه شدهاند تا بالا رفتن قیمت نفت آن کاهش درآمد را جبران کند. اگر نگاهی به زمان اعلام تحریمهای سازمان ملل، ایالات متحده و اتحادیهی اروپا در برابر زمان تهدید یا پرتاب موشک نگاه کنیم رابطهی مستقیم آنها را به وضوح خواهیم دید. جمهوری اسلامی به دلیل انزوای سیاسی و ضعف دیپلماتیک، پاسخ اقدامات دیپلماتیک دول غربی را با تهدیدهای نظامی و پرتاب موشک می دهد تا از این طریق نیروهای داخلی روحیه شان را از دست ندهند و مخالفان نیز احساس نکنند که رژیم آسیب پذیر است.
مذاکرات اتمی
در دورههایی که رژیم مشغول مذاکره با دول غربی یا گروه ۵+۱ است نیز آزمایشهای موشکی انجام می شود تا به طور ضمنی اعلام شود که جمهوری اسلامی می تواند بسیار خطرناک باشد. در این دورهها نه قیمت نفت از موشک پرانیها تاثیر می پذیرد و نه پرتاب موشک و تهدید در برابر دیگر دول موثر واقع می شود اما این موضوع به اعتماد به نفس مقامات و وفاداران حکومت کمک می کند.
***
بدین ترتیب، برنامهی موشکی جمهوری اسلامی نه ابزاری برای دفاع و بازدارندگی بلکه کارتی برای شانتاژ دیپلماتیک و ایجاد فشار بر روی طرفهای مورد مذاکره در برنامهی اتمی در شرایطی که نخواهند چهرهی مثبتی از خود در جریان مذاکرات به نمایش بگذارند، افزایش قیمت نفت و ابراز هژمونی در منطقهی خلیج فارس بوده است. امروز جمهوری اسلامی از همان ابزارها و روشهایی استفاده می کند که همیشه تحت عنوان روشهای استکباری قدرتهای بزرگ منتقد آنها بوده است. آزمایشهای موشکی نیز برای افزایش توان دفاعی کشور نیست بلکه اهداف سیاسی مشخصی را دنبال می کنند.
البته این تهدیدات در عین داشتن بهرههایی برای جمهوری اسلامی مخاطراتی نیز برای آن ایجاد کرده است، از سرازیر شدن انبوه سلاح به منطقه از مجرای خریدهای چند ده میلیاردی کشورهای عربی تا برنامههای ایجاد سپر موشکی ناتو در ترکیه و کشورهای جنوب خلیج فارس با همکاری ایالات متحده.
تمام این جملاتی که نویسنده محترم مرقوم فرموده اند،یک طرف سکه است و طرف دیگر سکه را عمدأ سانسور کرده است.
هموطن!هر نظامی در ایران حاکم باشد،امریکا و متحدین اروپایی اش با آن نظام مشکل خواهند داشت ،مگر یک نظام دیکتاتور خودی و متحد غربیها باشد.دو مسئله برای غرب خیلی مهم است،اول اینکه دولت آینده در ایران ضد روسها باشد و دوم اینکه دمکرات نباشد.
چرا ضد روسها؟چون هدف بزرگ آمریکا کنترل و نظارت و نهایتا آشوب و تجزیه روسیه است و چرا نظام ایران نباید از دید استکبار و استعمارگران متحدش یک نظام مردم سالار باشد؟به این خاطر که کشورهای منطقه و تحت سلطه امپریالیزم امریکا خواهان استقرار دمکراسی در کشورشان نشوند و ایران را الگوی سیاسی خود قرار ندهند و دیکتاتورانی چون شاه ملخ خور سعودی را سرنگون نکنند که اختیار چاه های نفت از دست امریکا و استعمارگران اروپایی گرفته شود.
اما سؤال من از شما و دیگر هموطنان گرامی این است که چرا غرب به سرکردگی امریکا روی کسانی در ایران و کشورهای دیگر سرمایه گذاری میکند که جمله مسئله دار هستند،همچون رفسنجانی و موسوی و کروبی؟
چرا زمانی که خاتمی رئیس جمهور بود،آمریکا زیر پای خاتمی را خالی کرد؟؟؟
آقای خاتمی فردی روشنفکر و دمکرات منش است و بعد از آقای خامنه ای ،تنها کسی است که میتواند مردمداری و کشورداری کندو زیر بار زور دولت آمریکا نرود و استقلال سیاسی کشور را هم کاملأ حفظ کند.موفق باشید
کاربر مهمان / 25 February 2013
در جواب کاربر مهمان در تاریخ دوشنبه, 1391-12-07 20:56.: يعني منظورت خاتمي طرفدار روسها و ضد آمريکا بوده ؟!!!….
کاربر مهمان / 26 February 2013
اين رژيم با توافق در پاريس در سال 57 ، مبني برسرکوب نيروهای روشنفکری و کشاندن مملکت به دويست سال قبل ، و سقوط قيمت نفت توانستند بقدرت رسيدند….
تمام افراد گروه مزبور يافراري – بنی صدر- يا درزندان – يزدي- يا کشته شدند – قطبي و سيداحمد……
کاربر مهمان / 26 February 2013
به این میگن آزادی
کاربر مهمان / 26 February 2013
جناب “کاربر مهمان”، این چیزی که شما میگین واقعن خنده داره! همه چی شد تقصیر امریکا و غرب که! پس مردم چی کاره ان؟ ١٤٠٠ سال عرب ها رو مقصر دونستیم حالا نوبت غرب و شرق؟ چی شد شعار های نه غربی نه شرقی؟ الان که شد هم غربی هم شرقی؟ تا وقتی این بیسواد ها کشور های دیگه رو مسوول بدبختی های خودمون بدونیم هیچ وقت به هیچ جا نمیرسیم.
کاربر مهمان / 26 February 2013
مشکل کاربران محترم فوق که به نظر من انتقاد کرده اند این است که مطالعه و اطلاعات کافی در مورد سیاستهای مپریایستی و استماری امریکا ندارند و تمام نیروی خود را با اسبدد داخلی مشغول کرده اند.
هموطنان محترم قبول بفرمایید که امریکا و اروپا از روی بی عقلی ادارات خاص را جهت برسی سیاستهای دیگر کشور ها راه اندازی نکرده و ماهانه به محققین و سیاست دانها حقوق نمی دهند.بدون تحقیق و برسی توسط کارشناسان سیاسی و مامورین سازمان سیا، دولت امریکا قادر به کودتا،برپایی انقلابات رنگین و یا جنگ های نژادی و قومی و مذهبی نخواهد بود.لذا وظیفه مه سیاسیون دمکرات ایرانی است که سیاستهای ضد ایرانی را شناسایی و مردم و دولت خود را از زیانهای احتمالی مطلع نمایند.
اگر فرض کنید که غنی سازی فقط یک بهانه برای آمریکاست،چه تصمیمی شما بعنوان رئیس جمهور،رهبر،شاه،کمیته مرکزی و یا شورا خواهید گرفت؟
هریک از شما منتقدین فوق و نویسنده محترم مقاله توانست ما ایرانیان و دولتیها را راهنمایی و قانع کند،طبعأ دارای شعور سیاسی خوب در زمینه سیاست خارجی است.لذا این گوی و این میدان!
در جواب دوستی که فرموده اند «يعني منظورت خاتمي طرفدار روسها و ضد آمريکا بوده ؟!!!….ارسال شده توسط کاربر مهمان در تاریخ سه شنبه, 1391-12-08 05:11.
عرض میکنم:اگر شما به واژه دمکرات منش که من در متن قبلی خود برای صفت اقای خاتمی به کار برده ام توجه کنید و منظور را هم متوجه شوید،مشکل حل است.ضمنا اقای خاتمی خواهان گفتگوی تمدنها می باشند.لذا بعید است که ایشان ضدیتی با فرهنگ و مردم روسیه داشته باشند.به احتمال قوی ایشان با نیمی از سیاستهای دولت روسیه مخالف هستند ،همانطور که با حد اقل نیمی از سیاستهای دولت آمریکا هم مخالفند و ایهم با توجه به بینش مذهبی ایشان، امری کاملأ طبیعی است.موفق باشید
کاربر مهمان / 01 March 2013