پارسا محمدی – خبرگزاری فارس با انتشار نتایج یک نظرسنجی مدعی شده که ۸۱ درصد مردم ایران، این کشور را بهترین جا برای زندگی دانسته‌ و نزدیک ۸۰ درصد نیز با این گزاره موافق بوده‌اند که «آمریکا دشمن اصلی ماست.»

به تازگی خبرگزاری فارس نتایج یک نظرسنجی را منتشر کرده است که مطابق آن «۸۱ درصد مردم ، ایران را بهترین کشور دنیا برای زندگی کردن می‌دانند». بر اساس این نظر سنجی:

− به طور کلی «میزان موافقت مردم با ارزش‌های نظام» ۹۵ درصد بوده است.

− در حالی که ۸۱ درصد از مردم، «ایران را بهترین کشور برای زندگی کردن می‌دانند» و ۱۰ درصد نظری نداشته‌اند، با بهبود ۶,۰ درصدی نسبت به نظر سنجی سال گذشته مخالفان این موضوع به ۸,۸ درصد رسیده‌اند.

− موافقان این گزاره که « حکومت باید بر اساس دین اسلام اداره شود، حتی اگر عده‌ای آن را قبول نداشته باشند.» نسبت به سال گذشته ۳ درصد افزایش یافته و به رقم ۸۴,۱ رسیده است، ۱۰ درصد بی‌نظر و تنها ۸,۵ درصد با این گزاره مخالفت کرده‌اند.

− نسبت به سال گذشته نظر مردم در مورد ضرورت «حمایت جمهوری اسلامی از مردم فلسطین، لبنان و سایر مردم مظلوم جهان» با ۶۸ درصد موافق، ۱۶ درصد بی‌نظر و ۱۶ درصد مخالف تغییری نداشته است.

− در مورد این گزاره که «در نظام جمهوری اسلامی، مبارزه با مستکبران و زورگویان جهانی و در راس آنها آمریکا همواره ضروری است» نظرات موافق مردم با افزایش ۳ درصدی نسبت به سال گذشته، به ۷۷,۴ درصد رسیده است؛ ۱۵ درصد مردم در این خصوص نظری نداشته‌اند و میزان مخالفان این مسئله به ۷,۶ درصد زسیده که نسبت به سال گذشته ۲ درصد کم شده است.

− نزدیک به ۸۰ درصد مردم کشور با این مسئله که «آمریکا، دشمن اصلی ماست» موافق هستند و ۱۳ درصد مردم نیز نظری در این باره ندارند.

− مخالفان گزاره «رژیم صهیونیستی یک رژیم نامشروع است و باید از بین برود » ۰,۳ درصد کاهش یافته و به  ۴,۵ درصد رسیده است، درحالی که ۸۵,۵ درصد مردم با این موضوع کاملا موافق هستند و ۱۰,۵ درصد نیز نظری ندارند.

− با رشد ۳ درصدی موافقان و کاهش ۲ درصدی مخالفان نسبت به سال گذشته تنها ۱۲ درصد از پرسش شوندگان نسبت به این گزاره  ابزار مخالفت کرده‌اند که «به نظر من ملاک مقبولیت افراد و شخصیت‌ها، اطاعت از رهبری است.»

− در مجموع این نظر سنجی با وجود افزایش میزان ضریب ابراز علاقه‌مندی افراد به ارزش‌ها و ولایت‌پذیری در کشور، نظر مردم در مورد «میزان اعتماد مردم به مسئولین کشور» نسبت به سال گذشته به گونه دیگری است و با افزایش ۶ درصدی، عدم اعتماد به مسئولین کشوری به ۲۹ درصد رسیده، که قابل تامل است. (منبع)

سوابق درخشان خبرگزاری وابسته سپاه پاسدارن
 

خبرگزاری فارس که حامی نظام جمهوری اسلامی و دولت احمدی‌نژاد است و در افواه عمومی از وابستگی آن به سپاه پاسداران صحبت می‌شود، سابقه طولانی در دروغ‌پردازی، جعل خبر و جدی گرفتن مطالب طنز رسانه‌های دیگر دارد.

خبرگزاری فارس که به محافل امنیتی نزدیک است، سابقه طولانی در دروغ‌پردازی، جعل خبر و جدی گرفتن مطالب طنز رسانه‌های دیگر دارد. گاف‌های این خبرگزاری غالبا موجی از انتقاد و استهزا به دنبال داشته و فارس را مجبور به حذف مطالب کرده ست.

فارس در یکی از جدی‌ترین دروغپردازی‌ها، مصاحبه‌ای با محمد مرسی، رئیس جمهور مصر منتشر کرد که از جانب مقامات مصری تکذیب شد و مشکلات دیپلماتیک فراوانی برای ایران به وجود آورد.

در این مصاحبه اعلام شده بود که مرسی سفر به ایران را به عنوان اولین سفر خارجی خود انتخاب کرده است و  دولت مصر عزم بهبود روابط برادرانه با ایران را دارد. البته مرسی بعدها یک دیدار کوتاه ۴ ساعته از ایران داشت و در یک سخنرانی عمومی، سخنان تندی علیه مواضع جمهوری اسلامی نسبت به سوریه بر زبان آورد.

به دفعات اخبار طنز رسانه‌های دیگر توسط این خبرگزاری به عنوان اخباری جدی منتشر شده است. هر بار این عمل موجی از انتقاد و استهزا به دنبال داشته و فارس مجبور به حذف این مطالب شده است. افکار عمومی دیگر به گاف‌های گاه و بیگاه این خبرگزاری عادت کرده‌ است.

فارس در یک مورد جنجالی دیگر با انتشار خبری «بدون منبع» گزارش داد «اکثریت رای‌دهندگان روستایی آمریکایی محمود احمدی‌نژاد، رئیس جمهور ایران را به باراک اوباما، رئیس‌جمهور آمریکا ترجیح می‌دهند». خبرگزاری فارس این خبر را در بخش انگلیسی خود نیز منتشر کرد. این خبر بعدا حذف شد اما عکس‌ها و شواهد متعدی از آن باقی مانده است.

خبرگزاری فارس نوشته بود: «بر اساس نظرسنجی موسسه معتبر گالوپ اکثریت قاطع روستاییان سفیدپوست در آمریکا گفته‌اند که آنها ترجیح می‌دهند به جای رای به اوباما به احمدی‌نژاد رای دهند. این خبرگزاری به نقل از “دیل سویدرسکی، از ساکنان ویریجینای غربی”نوشت: «من احمدی‌نژاد را بیشتر دوست دارم. ترجیح می‌دهم با او بیسبال بازی کنم تا اینکه وقت خود را با اوباما سپری کنم». در مطلب طنز نشریه “آنیون” این شهروند فرضی آمریکایی می‌گوید ترجیح می‌دهد با احمدی‌نژاد برای تماشای بیسبال به ورزشگاه برود! (منبع: روزنامه انتخاب)

سایت خبرگزاری فارس در تاریخ سه شنبه ۲۹ خردادماه با یک خبر نظامی جهان را شوکه کرد. در این خبر آمده بود: «بزرگترین رزمایش مشترک خاورمیانه با حضور ۹۰ هزار نیرو از چهار کشور روسیه، ایران، چین و سوریه به‏ زودی در خاک و آب‌های سوریه آغاز می‌شود». تبعات سیاسی این خبر دروغین به حدی بود که حتی مورد انتقاد خبرگزاری رسمی دولت (ایرنا) قرار گرفت. روزنامه اعتدال نیز مطلب مفصلی با موضوع واکنش‌های جهانی به گاف خبرگزاری فارس منتشر کرد.

در تاریخ ششم دی‌ماه ۱۳۹۰ نیز خبرگزاری فارس در اقدامی عجیب به انتشار مصاحبه جعلی با محمد البرادعی مدیر کل سابق آژانس بین‌المللی انرژی اتمی دست زد. مصاحبه البرادعی در سایت فارس، شامل اظهارات او در مورد روابط آمریکا و اسرائیل و انتقاد تند از شورای عالی نظامی حاکم بر مصر بود. دو روز بعد دفتر البرادعی با صدور بیانیه‌ای با عنوان «دکتر البرادعی انجام مصاحبه با خبرگزاری ایرانی فارس را تکذیب می‌کند»، گزارش خبرگزاری فارس را نادرست خواند.

آنچه در ادامه خواهید خواند، بخشی از نظراتی است که تعدادی از شهروندان ایرانی درباره نتایج نظر سنجی جدید فارس نیوز بیان کرده‌اند. کسانی که برای این گفتگو انتخاب شده‌اند اهالی روستاهائی از ۴ استان ایران هستند که برای سیاحت و یا زیارت به مشهد سفر کرده‌اند. این فراد مستقیم یا غیر مستقیم به شغل کشاورزی و دامپروری اشتغال دارند و بیشتر از اقوام کرد و لر هستند.

کار باید روی اصول باشد

آقا رحمان می‌گوید: «اینکه مردم دل‌شان برای فلسطین می‌سوزد، راست است. فرق دارد. در شهر و در پایتخت بعضی سرِ لج با رژیم، خوش‌شان از فلسطین نمی‌آید اما بیشتر مردم دوست دارند فلسطینی‌ها نجات پیدا کنند.

«چرا در کردستان و کرمانشاه کار نیست و جوان‌های ما باید خطر کنند برای کاسبی؟ ما راضی نیستیم. چه فایده دارد حکومت بر اساس دین اسلام اداره شود؟ حکومت باید بر پایه سواد و انصاف باشد. بر اصل شادی و امنیت مردم.»

ما کردها می‌دانیم آوارگی و کشته شدن یعنی چه، جنگ یعنی چه! این شهر را ببین. این همه آبادانی برای چه؟ یک شهر بزرگ برای یک قبر. در ولایت ما بهترین آب و هوا، طبیعت، کوه و همه چیز هست. ولی مردم فقط برای قاچاق می‌آیند. برای ال‌ئی‌دی و جنس ارزان.

چرا در کردستان و کرمانشاه کار نیست و جوان‌های ما باید خطر کنند برای کاسبی؟ ما راضی نیستیم. چه فایده دارد حکومت بر اساس دین اسلام اداره شود؟ حکومت باید بر پایه سواد و انصاف باشد. بر اصل شادی و امنیت مردم.

کاش یک آتش پرست رئیس مملکت بود اما مردم مثل آدم زندگی می‌کردند. کافر، یهودی، سنی و … هیچ فرقی ندارند وقتی کار روی اصول باشد. حکومت علی به خاطر اسم علی نبود که حکومت علی شد؛ حکومت علی با کارهای علی، حکومت علی شد. علی سنی بود یا هر دین دیگر، اگر همین کارها را می‌کرد، طرفدار پیدا می‌کرد.»

این شرک است

حاج هیبت می‌گوید: «استغفرالله. ملاک مقبولیت، اطاعت از خداست، نه بنده خدا. رهبر هم یک آخوندی است اما معصوم که نیست. این شرک است. مملکت را به فساد کشیده‌اند. کشاورزی مردم را تباه کرده‌‌اند. یک سال زحمت می‌کشیم و وقتی محصول جمع می‌کنیم بازی دولت به سرمان در می‌آید. نمی‌خرند، به قیمت پائین می‌خرند. اذیت می‌کنند. زحمت کشاورز را بی‌مزد و حاصل می‌کنند.

پول کشاورز همه می‌رود در جیب دلال. مفت از ما می‌خرند و چند برابر می‌فروشند. راهی برای ما نیست دست دلال را قطع کنیم. دلال‌ها از خوشان هستند.

آب نیست، حمایت از قبیل وام و سوخت و کود نیست، جوان‌های ما از بیکاری آواره شهر می‌شوند به بیگاری و فعلگی. هرچه این مردم آبرو دار و نجیب‌اند این حکومت بی آبرو و نانجیب است. ملاک عدل و انصاف است. ملاک، دزد نبودن است. این آخوندها خودشان و پسرهاشان همه دزد هستند.»

تیغ رئیس جمهور به این دزدها قد نمی‌دهد

ولی‌الله می‌گوید: «سری بزنید به دهات ببنید مردم چه حال و روزی دارند. خدا روزی‌اش را از زمین گرفته. بی آبی، کِشتی نگذاشته برای کشاورز. مردم چاره ندارند. دار و ندارشان را می‌فروشند و چاه غیرقانونی می‌زنند. دولت به وقت خشکسالی دست ما را نمی‌گیرد. هیچ کس راهی جلوی پای ما نمی‌گذارد. این چاه‌ها نباشند، علف هرز هم در نمی‌آید چه برسد به گندم.

یگان ویژه را با اسلحه می‌ریزند داخل دهات‌ و چاه‌ها را خشک می‌کنند. مردم با آنهادرگیر می‌شوند اما لشگر می‌آورند. سربازهای آنها از جمعیت ما بیشتر است. موتور را می‌کنند و می‌برند و تنه درخت می‌اندازند در چاه و سیمان می‌کنند. سی میلیون، پنجاه میلیون پول مردم به باد می‌رود.

«پارسال وقتی برای بستن چاه‌ها حمله کردند به ده ما، زن و بچه مردم را زدند. مردها را دستبند زدند. تیر انداختند سمت گله که از صحرا می‌آمد. چند حیوان تلف کردند. خسارت که ندادند هیچ، پول جریمه از ما گرفتند. آخوند ده رفت منبر که آب چاه غیر قانونی حرام است. غصب بیت‌المال است. کشاورز مال چه کسی را گرفته که غصب باشد؟ زمین مال ماست. آب مال ماست.»

پارسال وقتی برای بستن چاه‌ها حمله کردند به ده ما، زن و بچه مردم را زدند. مردها را دستبند زدند. تیر انداختند سمت گله که از صحرا می‌آمد. چند حیوان تلف کردند. خسارت که ندادند هیچ، پول جریمه از ما گرفتند. آخوند ده رفت منبر که آب چاه غیر قانونی حرام است. غصب بیت‌المال است.

کشاورز مال چه کسی را گرفته که غصب باشد؟ زمین مال ماست. آب مال ماست. خودشان مگر دزدی نمی‌کنند؟ احمدی نژاد فیلم دزدی پخش کرد به مجلس، چرا کسی را نگرفتند؟ تیغ رئیس جمهور به این دزدها قد نمی‌دهد، تلافی‌اش را سر مردم در می‌آورند. قشون می‌کشند به آبادی‌ها. خدا ازشان نگذرد.»

رژیم، آخوندی و  احمدی‌نژاد

مشهدی رضا کشاورزی اهل یکی از روستاهای همدان است. مذهبی است اما تقسیم بندی‌های عجیبی از نیروهای سیاسی برای خودش دارد.

− ادعا می‌کنند ۸۱ درصد از مردم، «ایران را بهترین کشور برای زندگی کردن می‌دانند»، شما از زندگی در ایران راضی هستید؟

−کسی راضی است که با رژیم باشد. کسی که با رژیم نباشد راضی نیست. با رژیم باشی پول و خوشی و راحتی هست. وام می‌دهند. سهمیه کود می‌دهند. آدم رژیم نباشی بدبختی. باید جان بکنی. ۸۱ درصد یعنی ۸۱ نفر از صد نفر؟

−بله

− می‌شود به عبارت ۴۱ نفر و نصفی از ۵۰ نفر! آبادی ما ۵۱۳ نفر جمعیت دارد، ۴۵۰ نفرشان به رژیم فحش می‌دهند. سیزده‌تایش را بگذاریم کنار حالا ۵۰۰ نفر حساب کنیم، می‌شود ۱۰ تا ۵۰ نفر. حالا آن پنج نفرش هم به آن ۱۳ نفر، در! باید ۴۱۰ نفر طرفدار رژیم باشند. ولی برعکس است. از هر ۵۰ نفری ۴۵ نفر مخالف رژیم‌اند. پنج نفر از ۵۰ نفر هم کمیته امدادی هستند. مجبورند.

 − در ده شما مردم در انتخابات ریاست جمهوری به چه کسی رای دادند؟

− نصف احمدی نژادی بودند، نصف طرفدار کروبی. نفر داشتیم به موسوی و رضائی رای دادند اما رای‌ئی نبودند. (کم بودند.)

− این‌طور که می‌گوئید خیلی از افراد رای داده‌اند. چطور مخالف رژیم هستند اما رای می‌دهند؟

− کروبی و موسوی مخالف هستند. از رژیم نیستند.

− آنها قبول. طرفداران احمدی‌نژاد چه؟ آنها که موافق رژیم هستند.
− احمدی نژاد از آخوند‌ها نیست. رژیم، آخوندها هستند. آلان هم احمدی‌نژاد با آخوندها جنگ است. اگر زور شود به آخوندها که هیچ، اگر زور نشود می‌بردنش بغل دست کروبی و موسوی حبس. مثل منتظری یک شبه از رئیسی می‌شود زندانی.

مگر خودشان از خودشان تعریف کنند

شغل اصلی “آسو” کار روی تراکتور است. تراکتور متعلق به فرد دیگری است و او در هنگام رونق کارهای کشاورزی به صورت روزمزد برای صاحب تراکتور کار می‌کند. ظاهراً به قصد سیاحت به مشهد آمده است اما یکی از همراهانش در صحبتی جداگانه می‌گوید که مقداری جنس از بانه با خود آورده است تا در بازار بفروشد و سود کوچکی ببرد.

«چند بار عراق و ترکیه رفته‌ام. ایران چه دارد که مردم راضی باشند؟ مجبوریم و زندگی می‌کنیم بحث‌اش جدا، اما رضایت نیست. مردم برای راحتی چه می‌خواهند؟ کار، پول، تفریح، آزادی و امنیت. هیچ کدام را نداریم. هرکس پولی دارند جمع می‌کند و می‌رود ترکیه. برای تفریح می‌روند. تمام هتل‌ها، کاباره‌ها، همه جا ایرانی هستند. مشروب فروشی‌ها پر ایرانی است. همه دلار می‌برند. این همه دلار.

«مردم در ایران راحتی و آزادی ندارند. ترکیه پر از پناهنده است. بیشتر از تهران. چرا می‌روند؟ کمپ‌های ترکیه پر از پناهنده ایرانی است. کسی که راضی باشد نمی‌رود. ناراضی هم باشد تا وقتی بشود تحمل کرد، می‌ماند. کسی که هم که می‌ماند یا پایبند چیزی است یا پول ندارد. مگر خودشان از خودشان تعریف کنند. اینجا جای زندگی نیست. دروغ که کنتور ندارد! »

مردم در ایران راحتی و آزادی ندارند. مشروب می‌خوری، شلاق می‌زنند. روسری عقب باشد، گشت ارشاد می‌گیرد. ما آزادی بیشتر داریم. ملت ما خوشی می‌کند اما کار ندارد. یا باید با کاسب‌کار‌ها کار کنی یا سرمایه‌ای جور کنی و مقداری جنس بخری و ببری شهرهای اطراف بفروشی.

جوان کرد یا از ایران می‌رود یا آواره در مرز است یا آواره شهره‌های ایران. بیکاری زیاد است.

فارس‌ها هم می‌روند. ترکیه پر از پناهنده است. بیشتر از تهران. چرا می‌روند؟ کمپ‌های ترکیه پر از پناهنده ایرانی است. کسی که راضی باشد نمی‌رود. ناراضی هم باشد تا وقتی بشود تحمل کرد، می‌ماند. کسی که هم که می‌ماند پایبند چیزی است که نمی‌تواند برود یا پول ندارد. مگر خودشان از خودشان تعریف کنند. اینجا جای زندگی نیست. دروغ که کنتور ندارد! »

حریف نیستی چرا سنگ پرت می‌کنی؟

گفتگو با آقا نعمت کاری با اعمال شاقه است. بی‌وقفه در حال چپق کشیدن است. همیشه هاله‌ای از دود اطراف او را گرفته است. ریش و سبیل سفید او در ناحیه چانه و اطراف دهان کاملاً به رنگ زرد در آمده است.

می‌گوید:« آمریکا، دشمن اصلی ماست، هر غلطی هم دوست داشته باشد می‌کند. ما هیچ غلطی نمی‌توانیم بکنیم جلوشان. قدر قدرت است. هواپیما و موشک دارد. کشتی دارد هر کدام اندازه جزیره. بگو تو که حریف نیستی چرا سنگ پرت می‌کنی طرف اینها؟ می‌زنند دودمانت را بر می‌چینند.

اسرائیل به تو چه؟ فلسطین به شما چه؟ خودشان می‌خواهند صلح کنند، شما چرا می‌خواهید بجنگید؟ این همه فلسطینی‌ها را می‌کشند مگر کسی صدایش در می‌آید؟ آمریکا پشت سر اسرائیل است. حمله کنند به اسرائیل، آمریکا ایران را چنان شخم می‌زند که همه‌‌ ایران بشود کرت انگور.

دنیا سازمان ملل دارد. شورا دارد. جنگ کنند فقط جوان‌های این مملکت را به کشتن می‌دهند. اگر جنگ به نفر بود، یل‌ها را می‌فرستادیم به میدان ولی جنگ به موشک و هواپیمای رادار خاموش (رادار گریز) است. ایران حریف نیست در این جنگ. بازنده است.»

توان خرج دادن ندارم

آقا عباس ۵۱ ساله است. اهل دین است و دلی شکسته دارد.می‌گوید:«امسال شاید آخرین سالی باشد که ما برای زیارت میاییم. قول نداده بودم به زنم، نمی‌آمدم. توان خرج دادن ندارم. گرانی بیداد می‌کند و هر روز از روز قبل بدتر می‌شود. مردم از سیاست حرف می‌زننند اما کاری با سیاست ندارند. سیاست حرفِ پای منقل و زیر کرسی است. فکر مردم خرج و جیب‌شان است.

ریا نباشد، خرج دو خانواده بی‌سرپرست را می‌دادم. یکی ۴ خانوار، یکی ۷ خانوار. ولی به خدا دیگر ندارم. زیر قول زنم بودم، ولی خدای جای حق نشسته است. دروغ چرا، دل خودم هم بود که بیایم. گفتم بروم ]حرم[ امام رضا دعا کنم بلکه خدا گشایشی کند. فرجی دهد. چشم صغیر و یتیم این‌ها (دو خانواده) به دست من بود.

«اسلام این حکومت، اسلام ظاهر است. منبر و عمامه را بهانه قدرت و ثروت کردند و دارائی این مملکت را به آتش کشیده‌اند. نان مردم را از سفره‌شان گرفته‌اند، ایمان مردم را از سینه‌هاشان. جوان‌ها دیگر اعتقادی ندارند. اگر نبود، می‌گفتیم شکر، قسمت است؛ اما این مملک روی ثروت و نعمت است.»

چند وقت است دست خودم بسته است. در خرج زن و بچه خودم دارم کم می‌آورم. می‌ترسم فکر کنند دارم و نمی‌‌دهم. آه یتیم و صغیر خانمانسوز است. از خدا و آه اینها می‌ترسم. حکومت اگر با اسلام محمد اداره می‌شد، اگر با اسلام علی اداره می‌شد، کسی ناراضی نبود.

اسلام این حکومت، اسلام ظاهر است. منبر و عمامه را بهانه قدرت و ثروت کردند و دارائی این مملکت را به آتش کشیده‌اند. نان مردم را از سفره‌شان گرفته‌اند، ایمان مردم را از سینه‌هاشان. جوان‌ها دیگر اعتقادی ندارند. اگر نبود، می‌گفتیم شکر، قسمت است؛ اما این مملک روی ثروت و نعمت است.»

شما شهری‌ها فکر می‌کنید همه چیز در دانشگاه است

آقا کریم اهل شعر است.می‌گوید: «حاکم باید با معرفت باشد. جای علم در مدرسه و دانشگاه است. اما معرفت هم شرط است که در مدرسه و دانشگاه یاد نمی‌دهند. معلم‌اش روزگار است. قدیم در مکتب خانه‌ها گلستان و بوستان می‌خوانند. نوه‌ای دارم که فکر می‌کند ما پیرمرد‌ها از وقتی به دنیا آمده‌ایم موی‌مان سفید بوده! فکر می‌کند پیرمردها هیچ وقت بچه نبوده‌اند! در تلویزیون قهوه‌خانه قدیم و نقال را دیده بود، فکر می‌کرد مکتب خانه است. فکر می‌کرد مکتب خانه جای آدم‌های بیکار است که فقط شعر می‌خوانند. بچه است. نمی‌داند این شعرها رسم ادب و درس معرفت است. حکیم فرق دارد با شاعر.

حکیم فردوسی علیه الرحمه می‌گوید:
 

سپاهی نباید که با پیشه‌ور
به یک روی جویند هر دو هنر

یکی کارورز و یکی گرزدار
سزاوار هر کس پدید است کار

چو این کار آن جوید، آن کار این
سراسر پرآشوب گردد زمین

ما پیر هستیم و دهاتی اما اینقدر می‌فهمیم که در این مملکت سپاهی و تاجر یکی شده‌اند. سپاهی وظیفه‌اش نظم است. گرفتن تاجری است که دغل می‌کند. وقتی سپاهی خودش تاجر باشد، دغلِ سپاهی را در تجارت چه کسی بگیرد؟ خوب گوش کن:
 

چو این کار آن جوید، آن کار این
سراسر پرآشوب گردد زمین

کشور ما آشوب است. این عدد و رقم‌ها هر چقدر زیاد و کم بشوند، فرع است. اصل، زندگی مردم است. ضحاکی که فقط به مار روی شانه نیست. زبانِ بعضی مردم، مار ضحاک است. سیاهی دل ضحاک حکومتش را به درفش کاوه از هم پاشید. مار، قصه تلاطم دل ضحاک است. نشان است. نشان، ضحاکی هر چیز دیگری می‌تواند باشد. عمامه باشد. جای مهر روی پیشانی باشد. نشانه فقط مار نیست. بلاخره یک روز از وسط این مردم کسی صدایش بلند می‌شود که:
 

تو شاهی و گر اژدها پیکری
بباید بدین داستان داوری

که گر هفت کشور به شاهی تراست
چرا رنج و سختی همه بهر ماست؟

روزی که کاوه از ضحاک پرسید ” چرا رنج و سختی همه بهر ماست “، حکومت ضحاک رفتنی شد. به ضحاک گفتند چرا کاوه را نکشتی؟ گفت یک دیوار از آهن بین ما بود، نشد. فریدون اسیرش کرد در دماوند. زنده به لعنت خدا تا روز قیامت.»