ریشهکنی بیسوادی و ارتقای سطح سواد و آگاهیهای مردم جامعه، سنگ بنای ایجاد تغییرات اساسی و ماندگار در جوامع است. نیل به دموکراسی و حکومت قانون در گرو آموزشهای مدنی به شهروندان از سنین پایین است. انسانهای باسواد میتوانند درکی عمیقتر از جهان پیرامون خود داشته باشند و در سیر تحولات اجتماعی شریک شوند. از این رو روز هشتم سپتامبر (۱۸ شهریور ۹۹) از طرف یونسکو به عنوان روز جهانی سوادآموزی نامگذاری شده است تا بار دیگر این ضرورت مهم به دولتها یادآوری شود که در جوامعی با خیل عظیم بیسوادان، رسیدن به اهداف توسعه از جمله دموکراسی در تمامی ابعاد آن -چنانکه غیرممکن نباشد- بسیار دشوار و زمانبر خواهد بود.
سوادآموزی در اسناد حقوق بشری
ماده ۲۶ اعلامیه جهانی حقوق بشر درباره حق آموزش چنین مقرر میدارد:
«هرکس حق دارد از آموزش و پرورش بهرهمند شود. آموزش و پرورش لااقل تا حدودی که مربوط به تعلیمات ابتدایی و اساسی است باید مجانی باشد. آموزش ابتدایی اجباری است. آموزش حرفهای باید عمومیت پیدا کند و آموزش عالی باید با شرایط تساوی کامل به روی همه باز باشد تا همه، بنا به استعداد خود بتوانند از آن بهرهمند شوند.»
آموزش و پرورش خوب سبب رشد شخصیت انسانی و تقویت احترام به حقوق و آزادیهای بشری در جامعه میشود. آموزش و پرورش باید حسن تفاهم، گذشت و احترام به عقاید مخالف و دوستی بین تمام ملل و جمعیتهای نژادی یا مذهبی و همچنین توسعه فعالیتهای ملل متحد را در راه حفظ صلح تسهیل کند.
در نقطه مقابل، نبود سیستم آموزش پرورش همگانی و عدالتمحور برای شهروندان یک جامعه سدی محکم در برابر توسعه شاخصهای انسانی و دموکراسی است.
مطابق ماده ۲۸ کنوانسیون حقوق کودک که ایران از متعاهدان آن است، کشورهای عضو باید حق کودک برای دسترسی به آموزش و پرورش رایگان را به رسمیت شناخته و زمینههای دستیابی به آن را برای تمام کودکان به صورت مساوی فراهم کنند. بنابراین حق بر آموزش و فراگیری مهارتهای یادگیری در اسناد بینالمللی مهم و در قوانین داخلی کشورها به درستی تضمین شده است اما اینکه کشورها به چه میزان در عمل به آن دست یافتهاند محل بحث و بررسی است.
وضعیت سوادآموزی در ایران
بر اساس آمارهای سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد (یونسکو) تا سال ۲۰۱۶، ۷۵۸ میلیون بیسواد مطلق در سراسر جهان وجود داشته است. در ایران بر اساس آمارهای رسمی بیش از ۹ میلیون بیسواد مطلق وجود دارند. ایران از نظر نرخ باسوادان تا سال ۲۰۱۵ در رتبه ۱۲۰ جهان قرار داشته است. این آمار بدین معناست که ۱۶ درصد از جمعیت ایران بیسواد هستند.
بنا به گفته مسئولان نهضت سوادآموزی این سازمان تا به حال تنها توانسته است ۵۰ درصد جمعیت بیسواد را به خود جذب کند. به این آمارها باید میزان کمسوادان را هم اضافه کرد چرا که بر اساس معیارهای جدید داشتن سواد تنها به توانایی خواندن و نوشتن اطلاق نمیشود بلکه یونسکو تعریف زیر را از باسوادی ارائه کرده است:
«باسوادی توانایی شناخت، درک، تفسیر، ساخت، برقراری ارتباط و محاسبه در استفاده از مواد چاپ و نوشته شده مربوط به زمینههای گوناگون است. باسوادی زنجیره آموزشی را که توانایی رسیدن به اهداف، توسعه دانش و پتانسیل و شرکت کامل در جامعهای بزرگتر را برای یک فرد فراهم میکند، در بر دارد.»
طبق آخرین تعریفی که یونسکو برای سواد ارائه کرده، توانایی ایجاد تغییرات را نیز بدان افزوده است. با در نظر گرفتن تمام این فاکتورها میتوان گفت بیش از ۲۰ میلیون نفر از مردم ایران درگیر بیسوادی یا کمسوادی هستند.
وظیفه قانونی دولت در زمینه سواد آموزی
مطابق اصل ۳۰ قانون اساسی جمهوری اسلامی، دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سرحد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد.
مطابق ماده ۱۰۴ منشور حقوق شهروندی هم حق آموزش تا پایان دوره متوسطه برای تمامی شهروندان تضمین شده است .
از سوی دیگر، به منظور کمک به ریشهکنی بیسوادی در بزرگسالان و کودکان مناطق محروم، سازمان نهضت سوادآموزی در سال ۱۳۵۸ تشکیل شده است. اگرچه به موجب قانون اساسی و منشور حقوق شهروندی دولت باید امکان دسترسی به آموزش رایگان را برای تمامی شهروندان فراهم آورد اما متأسفانه این حق اساسی به شدت نقض شده و امروزه شهریههای گزاف برای مدارس و هزینههای سنگین ایاب و ذهاب و لوازمالتحریر از خانوادهها درخواست و اخذ میشود. این وضعیت در کنار معضلات اجتماعی و اقتصادی فزاینده دیگر موجب شده است سالانه چندین هزار کودک که اکثرا از مناطق محروم کشور هستند از تحصیل باز بمانند.
اگر دولت بخواهد به صورت جدی برای ریشهکنی بیسوادی تلاش کند، باید باب ورود بیسوادان و کمسوادان جدید به این چرخه را مسدود کند. بنابراین دراین راستا بایستی بسترهای قانونی مناسب و با ضمانت اجرای قوی فراهم شود. بر اساس قوانین موجود به خصوص ماده هفتم قانون حمایت از اطفال و نوجوانان مصوب سال ۹۹، هر یک از والدین، اولیاء یا سرپرستان قانونی طفل و نوجوان و تمام اشخاصی که مسئولیت نگهداری، مراقبت و تربیت طفل را بر عهده دارند، چنانچه بر خلاف مقررات قانون تأمین وسایل و امکانات تحصیل اطفال و جوانان ایرانی مصوب ۳۰ تیر ۱۳۵۳ از ثبتنام و فراهم کردن موجبات تحصیل طفل و نوجوان واجد شرایط تحصیل تا پایان دوره متوسطه امتناع کنند یا به هر نحوی از تحصیل او جلوگیری کنند، به انجام تکلیف یاد شده و جزای نقدی درجه هفت قانون مجازات اسلامی محکوم میشوند و وزارت آموزش و پرورش مکلف است دراین راستا اقدامات زیر را انجام دهد:
۱- اعلام موارد عدم ثبتنام و موارد مشکوک به ترک تحصیل اطفال و نوجوانان تا پایان دوره متوسطه به سازمان بهزیستی کشور یا دفتر حمایت از اطفال و نوجوانان قوه قضاییه، حسب مورد برای انجام اقدامات لازم.
۲- شناسایی، راهنمایی و معرفی اطفال و نوجوانان موضوع این قانون به نهادهای حمایتی و قضایی برای انجام اقدامات حمایتی لازم.
۳- انجام اقدامات لازم برای ثبتنام و پوشش تحصیلی کامل اطفال و نوجوانان موضوع این قانون تا پایان دوره متوسطه.
بنابراین در سایه قوانین جدید شاهد اقدامات مؤثرتری برای جلوگیری از بازماندن کودکان و نوجوانان از تحصیل هستیم اما در عین حال این مجازاتها چندان بازدارنده نیستند و در سیستم جمهوری اسلامی نبود قوانین کارا و مؤثر تنها بخشی از مشکل است: مشکل بزرگتر عدم تخصیص بودجه کافی در برنامه بودجه سالانه برای اجرای این قوانین و عدم نظارت بر اجرای درست آنهاست.
بیسوادی مانع نیل به آزادیهای اساسی
برخورداری از توانایی خواندن و نوشتن لازمه کسب دانش و مهارتهای لازم برای مشارکت در امور سیاسی و اجتماعی است. بیسوادان نقش مؤثری در روند سیاسی جامعه ایفا نمیکنند و چنانچه نقشی داشته باشند، بسیار ضعیف و قابل جهتدهی خواهد بود.
یکی از مهمترین مسائل آن است که متأسفانه میزان بیسوادی و کمسوادی در میان زنان جامعه به مراتب بیشتر از مردان است.
برای اینکه شهروندان یک جامعه بتوانند حقوق اولیه و اساسی خود را مطالبه کنند و به آن دست یابند باید ابتدا نسبت به ماهیت این حقوق و نحوه مطالبه آن آگاه باشند. چگونه از کسانی که سواد خواندن و نوشتن و مطالعه کتاب و مجلات را ندارند میتوان انتظار داشت در روند تحولات سیاسی جوامع مشارکت فعال و سازنده داشته و همصدای روشنفکران و مبارزان زمانه خود باشند؟
از سوی دیگر تزریق ترس و وحشت به بدنه جامعه یکی از مهمترین ابزارهای دوام حکومتهای تمامیتخواه است. حکومتهایی که در آنها جان و آزادی معترضان از تعرض مصون نیست و در پی هر اعتراضی به بدترین شکل سرکوب میشوند.
با وجود اینها اما عدهای از مردم جامعه که از طریق مدارس، خانواده و آموزشهای عالی به حقوق انسانی و اساسی خود به عنوان یک شهروند واقف شدهاند، به محضاینکه فرصتی بیابند علیه ظلم و تبعیض حاکم بر جامعه طغیان میکنند. اما وقتی میلیونها نفر از مردم جامعه درگیر بیسوادی هستند و هیچ مجرایی برای دریافت آموزشهای مدنی جز صداوسیما ندارند که آن هم در خدمت دستگاه حاکم است، چگونه ممکن است نسبت به آن دسته از حقوق خود که از سوی حکومت نقض میشوند، واقف شده و برای مطالبه آن علیه حکومت دست به اعتراض بزنند. همچنین اگر هم دست به اعتراض بزنند، به چه نحو میتوانند از خود در مقابل اتهامهایی که به آنان وارد میشود دفاع کنند؟
از دیگر سو فریب افکار عمومی برای حکومت تمامیتگرا در زمانی که عده کثیری از جامعه درگیر جهل و ناآگاهی هستند بسیار آسانتر و سرکوب و قتل عام معترضان کمهزینهتر و بیصداتر است. تلختر آنکه در پارهای از اوقات عدهای از شهروندان بیسواد و کمسواد ممکن است در سایه جهل به حقوق حقه خود و دیگران، ناخواسته به ابزار حکومت برای سرکوب معترضان تبدیل شوند.
بنابراین به شرحی که گذشت برخورداری از سواد و یادگیری مهارتهای لازم برای زیست اجتماعی یکی از ضرورتهای توسعه حقوق و آزادیهای اساسی و پی ریزی دموکراسی در جامعه است و بدون آن بنای دموکراسی یا ساخته نمیشود یا اگر ساخته شود محکم و دیر پا نخواهد بود.
به قول علامه علیاکبر دهخدا تا جهل و بیسوادی هست سایه ظلم و استبداد از سر مردم کم نخواهد شد.
- در همین زمینه
دو کار اساسی باید صورت گیرد تا بیسوادی کمتر شود:
۱- اصلاحاتی ریشهایی در خط فارسی، اینکه تمامی آواها و زیر و زبر آهنگ کلمات در نوشته دیده شود ، خط لاتین بهترین جایگزین این احتیاج است !
۲- داشتن زیرنویس فارسی در برنامههای تلویزیونی ! تماشای تلویزیون یکی از سرگرمیهای محبوب مردم از تمامی اقشار و لایههای اجتماعی در جامعه است که میتواند یک وسیله آموزشی موثر باشد.
ایراندوست / 08 September 2020