ناصر کرامتی – این نوشته حاصل شنیدههایی درباره احمدینژاد است و انگیزه گزارش نیز کنجکاوی نسبت به انعکاس سخنان وی در مجلس در میان مردم. او هفته گذشته، پس از مدتی کشمکش بر سر نحوه حضور در مجلس، موفق شد حرف خود را به کرسی بنشاند و پس از ۸۰ دقیقه سخنرانی، آنجا را بدون شنیدن نظر نمایندگان ترک کند.
در کشورهایی که ساختارهای حکومتی به دلیل مبارزات اجتماعی و سیاسی، تا حدودی ملزم به پاسخگویی به مردم هستند، نطقهای سیاسی مقامات دولتی خطاب به شهروندان است. شبکههای رادیو تلویزیونی غیردولتی، روزنامهها، وبسایتها و وبلاگها و محتوای شعارها و پلاکاردها نیز در مقابل، ابزار بیان دیدگاههای جامعه و مردم تلقی میشوند.
در ایران، به دلیل نبود رسانههای مستقل و استقرار سانسور وسیع حکومتی، ارتباط حاکمان و مردم یکطرفه است. حاکمان از رسانهای انحصاری مانند صدا و سیما میتوانند مردم را خطاب قرار دهند اما مخاطبان، راهی برای بیان نظرات و خواستهای خود ندارند. حاکمان ایران هر انتقاد و مخالفتی را اقدام علیه امنیت ملی و تلاش برای براندازی نظامی میدانند که آنرا “مقدس” میانگارند.
گزارش زیر به صورت نوعی گفتوگو و براساس آخرین سخنان احمدینژاد در مجلس تهیه و تنظیم شده است.
«بلوط اصلاً چی هست؟»
محمود احمدینژاد: «ما شش میلیون هکتار جنگل بلوط داریم که رها شده است و دولت برای محافظت از آنها کارمند استخدام میکند، حداقل شش میلیون تن سالانه بلوط تولید میشود که زیر پای درختها از بین میرود. کل علوفه وارداتی کشور هفت میلیون تن است که امروز در مرغ و گوسفند نیز دچار مشکل شدهایم. ما به مردم گفتیم که از جنگلها بیرون بروند تا جنگلها را حفاظت کنیم اما آیا حفظ شدهاند و آیا روند محافظت از آنها رو به بهبود است؟ نه. ما باید تصمیمات را عوض کنیم.»
− قاسم، کشاورز ۵۵ ساله: «قربان بزرگی خدا بروم که هر کاری از دستش ساخته است. کدام آدمی فکرش را میکند یکی که عقلاش پاره سنگ بر میدارد به ریاست برسد. والله نه ما دیدهایم و نه شنیدهایم. پدران ما هم همچین چیزی به ما نگفتهاند. یعنی بلوط را بدهیم به حیوان بخورد؟ جل الخالق! نمیدانم گاو و گوسفند میتواند بلوط بخورد یا نه؟ بلوط اصلاً چی هست. ما اسمش را شنیدهایم اما خودش را ندیدهایم. دانه است؟ اگر دانه باشد شاید مرغ و جوجه بلوط بخورد اما حیوان بعید میدانم.»
− علی، عضو یک “ان.جی.او” مدافع محیط زیست: «مشکل از روحیات فردی آقای احمدینژاد است. فردی که از چیزی اطلاع ندارد معمولاً از افراد مطلع سوال میپرسد و آگاهی کسب میکند. به ظاهر آقای احمدینژاد از آن دسته آدمهایی هستند که خودشان درباره همه امور عالم فکر میکنند و تصمیم میگیرند. من سن و سال زیادی ندارم اما تلاش برای خروج دام از جنگل را به یاد دارم. در همین منطقه درگیریهای زیادی به وجود آمد. دامداران راضی نبودند. نامهنگاری میکردند. به دیدار امام جمعه شهر میرفتند. خروج دام از جنگل یکی از معدود کارهای درست و عقلانی در ایران در حیطه محیط زیست است. چیزی که من به چشم خود دیدم این بود که فردی که گله را به جنگل میبرد، بالای درخت میرفت و همه سرشاخههای تازه را میبرید و پائین می انداخت تا دامها بخورند. این کار رشد درختان را متوقف میکرد و بعد از مدتی باعث ضعف و در آخر، خشک شدن درختان جنگل میشد.
«از آقای احمدینژاد تقاضا میکنم لطفاً محیط زیست زخمی و بحرانی ایران را مانند اقتصاد به دفتر مشق اشتباهات مدیریتی خود تبدیل نکنند. اگر جنگل از بین برود دیگر با هیچ بخشنامه و زیان اقتصادی قابل بازگشت نیست. جنگل در ایران فرصت احیا ندارد. زمینخواران بزرگ که از اعضای سازمانهای نظامی و حکومتی هستند با رانتهایی که دارند محل جنگل را قبل از احیای دوباره تغییر کاربری مسکونی و تجاری خواهند داد.»
از آقای احمدینژاد تقاضا میکنم لطفاً محیط زیست زخمی و بحرانی ایران را مانند اقتصاد به دفتر مشق اشتباهات مدیریتی خود تبدیل نکنند. یک بخشنامه اقتصادی با یک بخشنامه دیگر قابل تعویض است و تاوان آن پول است، اما اگر جنگل از بین برود دیگر با هیچ بخشنامه و زیان اقتصادی قابل بازگشت نیست. جنگل در ایران فرصت احیا ندارد. زمینخواران بزرگ که از اعضای سازمانهای نظامی و حکومتی هستند با رانتهایی که دارند محل جنگل را قبل از احیای دوباره تغییر کاربری مسکونی و تجاری خواهند داد.»
«دنیا کجاست؟»
احمدینژاد: «طرح هدفمندی یارانهها طرح موفقی بود و در این راستا دنیا، ملت ایران را تحسین کرد و موجب افتخار دولت و ملت جمهوری اسلامی شد.»
− «…»، اقتصاددان و منتقد دولت: «از آقای احمدینژاد بپرسید که دنیا کجاست؟ شاید تعریف ایشان از دنیا با تعریف دیگران متفاوت است. البته ما میتوانیم از دنیای علم، دنیای تکنولوژی، دنیای سیاست و البته از دنیای پیرامونی، دنیای سرمایهداری و غیره نام ببریم. دنیائی که سیاستهای اقتصادی آقای احمدینژاد را تحسین میکند کدام دنیاست؟ آیا دنیای او، صندوق جهانی پول است؟
اگر منظور آقای احمدینژاد این است باید بگویم درست میگوید. صندوق بینالمللی پول تا جائی که بنده اطلاع دارم دو مرتبه از اقدامات اقتصادی دولت احمدینژاد حمایت کرده، آن را تحسین و به عنوان الگوئی برای دیگر کشورهای جهان سوم معرفی کرده است.
اقتصاددانانی در دنیا، همنظر صندوق و آقای احمدینژاد هستند. این طرح تاکنون در کشورهایی در آمریکای جنوبی، آفریقا و آسیا اجرا شده است. کسانی که میل به تحقیق و جستجو دارند، میتوانند به نتایج سیاستهای صندوق بینالمللی پول در تجربههای موجود رجوع کنند. همین سیاستهایی که در کشور ما در حال پیادهسازی است.
عدهای میگویند این سیاستها در ایران به این دلیل موجب شوک و ویرانی شده است که ایران رابطه بینالمللی و اقتصادی خوبی با جهان ندارد. این حرف البته درست است. رکود، بحران، تحریم و عواملی از این دست اثرات پیادهسازی سیاستهای صندوق را تشدید کرده است اما در سایر کشورها، که همگی روابط عادی و بعضا روابط استراتژیک با کشورهای سرمایهداری دارند دلیل شکست این سیاستها چه بوده است؟
صندوق بینالمللی پول نه یک نهاد جهانی اقتصادی که یک ابزار جهانی در دست کشورهای طلبکار جهان برای نقد کردن بدهی کشورهای فقیر و در حال توسعه است. متاسفانه فعالان سیاسی ایران با عینک ایدئولوژی به این سیاستها نگاه میکنند. برای عدهای این سیاستها مورد قبول است و بدون آگاهی از حتی یک بند این سیاستها و تبعات آن، این را تبلیغ میکنند. هیچ انسانی فاقد جهانبینی نیست. داشتن یک نگاه کلی و نظاممند به جهان منطقی است. مشکل فعالان سیاسی ایران نگاه متعصبانه به اصولی است که هیچ درکی از آن ندارند یا درک اندکی از آن دارند. جزمیاتی که آنرا ثابت میپندارند و به آنها اصالت محض میدهند.
آقای احمدینژاد میگوید یکی از مشکلات ایران عدم اتکاء برنامهریزیهای اقتصادی کشور به منابع بومی و سرزمینی است و برنامهریزیهای اقتصادی ما نزدیک مدلهای اقتباسی سرمایهداری یا سوسیالیستی است. آقای احمدینژاد بفرمایند تفکر حاکم بر صندوق بینالمللی پول چه تفکری است؟
«میگوید حرفهای نگفته دارد که میخواهد بزند. فعلاٌ که نزده. به قول قدیمیها خود گوئی و خود خندی، عجب مرد هنرمندی! بگو ببینیم حرف درست حسابی میزنی یا نه. دولت همهش محرمانه کاری میکند. مگر دلار را که کردند۳۶۰۰ تومان به مردم گفتند؟ اخبار تلویزیون از دزدیها میگوید ولی اسم نمیبرد. عکس نشان نمیدهد. علامت سوال میگذارد. حرف اول اسمشان را میگویند. چه فایدهای دارد؟ ما مردم از همه چیز این حکومت بی خبریم. خودشان بین خودشان تصمیم میگیرند. فقط موقع انتخابات و راهپیمائی یاد مردم میافتند.»
اگر دنیای مورد نظر آقای احمدینژاد، کشورهای بزرگ سرمایهداری و صندوق بینالمللی پول است که دولت او به تحسین و تایید آنها دلخوش کرده است و برای توجیه طرح هدفمندی یارانهها به گزارشات صندوق استناد میکند، دیگر نباید از تفکر بومی و منابع بومی صحبت کرد.
سازمان تجارت جهانی میگوید درهای کشور خود را باز کنید تا کشورهای قدرتمند بازارهای شما را پر از کالا کنند. در مقابل شما نیز هر چه را توانستید صادر کنید. صنایع عقب افتاده ایران قرار است به کدام یک از کشورهای جهان کالا صادر کنند.
تمام اجناس ما از چین وارد میشود. گندم ما از آمریکا وارد میشود. ما به جر نفت چه چیزی برای صادر کردن داریم؟ طرح هدفمندی یارانهها که در علم اقتصاد به آن سیاستهای تعدیل ساختاری میگویند بنا به آمار رسمی حکومت تا به امروز بین ۵۰ تا ۸۰ درصد صنایع ایران را به تعطیلی کشانده است. آمار بیکاران ایران نیز تایید کننده ادعای بنده است. مرحله دوم این طرح اجرا شود، اثری از صنایع ایران باقی نخواهد ماند.»
«هنر این است که عمل کنند»
احمدینژاد: «نمیشود که اصل اقتصاد کشور دست سه چهار هزار نفر باشد و بقیه تابع و یا عنصر فرعی قلمداد شوند.»
− غلام، میوه فروش: «حرف درستی است. حرف مردم است. حرف همه است. مردم همیشه میگویند که اینطوری است و نباید باشد. خوب حالا چکار کنیم؟ چکار میشود کرد؟ از دست مردم که کاری ساخته نیست. رئیس جمهور که در راس کار است باید کاری کند. خوب میخواهد چکار کند؟ تا وقتی بوده همیشه اینها که دارند سواره بودهاند و مردم پیاده! هر وقت هم از دست کسی گرفتهاند یک نفر دیگر جایش را گرفته است. دست این باشد یا دست آن، فرقی ندارد. اگر قدرت توپ فوتبال یک عدهای نشد، آن شرط است. همه حرف میزنند. هنر این است که عمل کنند.»
«مثلاً چی گفته که پزش را میدهد؟»
احمدینژاد: «به من میگویند چرا با مردم حرف میزنم، همین اواخر ایراد گرفتند که چرا مسائلی را با مردم مطرح کردم. به مردم نگوییم به چه کسی بگوییم؟ دولت کار محرمانهای ندارد.»
− فرهاد، بازنشسته: « کی نمیگذارد حرف بزند؟ کی ایراد میگیرد؟ بگوید ما هم بدانیم. مگر نمیگوید مردم غریبه نیستند؟ باید معلوم شود کی نمیخواهد حرف بزند. حالا مثلا چی گفته که پزش را میدهد. چند بار در شبکهها دیدم که گفته است حرفهای نگفته دارد که میخواهد بزند. فعلاٌ که نزده. بیادبی نباشد به قول قدیمیها خود گوئی و خود خندی، عجب مرد هنرمندی! تو بگو، ببینیم حرف درست حسابی میزنی یا نه.
دولت همهاش محرمانهکاری میکند. دلار را کردند ۳۶۰۰ تومان به مردم گفتند؟ نگفتند و محرمانه کردند. اخبار تلویزیون از دزدیها میگوید ولی اسم نمیبرد. عکس نشان نمیدهند. علامت سوال میگذارد. حرف اول اسمشان را میگویند. چه فایدهای دارد؟ ما مردم از همه چیز این حکومت بی خبریم. خودشان بین خودشان تصمیم میگیرند. فقط موقع انتخابات و راهپیمائی یاد مردم میافتند.»
«خدا یه عقلی به احمدینژاد بدهد، یه پول زیادی به ما!»
احمدینژاد: « ۵/ ۲ میلیون هکتار از این مراتع تحت اشغال مراکز صنعتی، دامی و طیور است اما سوال اینجاست که آیا از این زمینها به درستی استفاده میشود؟ ما حدود ۴۵ میلیون هکتار زمین قابل کشت داریم که تنها ۱۴ میلیون آن کشت میشود و چهار میلیون هم آیش آن است. ۲۷میلیون هکتار زمین قابل کشت وجود دارد و آب هم هست، آب کم است اما هست، مگر میشود خدا زمین حاصلخیز خلق کند و آب ندهد؟ این نشدنی است.»
« زمینهای محله بالا همه از چشمه آب میگرفت. سپاه پادگان زده و چشمه را انداخته به حریم پادگان. آب نمیدهند به مردم. سربازش میگوید استخر درست کردهاند. این همه زمین خشک هست بروید آنجا پادگان درست کنید. این مسلمانی است وسط کشت و کار مردم پادگان میزنند؟ برای آب خدا قانون گذاشتهاند. هر چی دزد گردنه گیر بوده حالا جانماز آب میکشد. شدهاند بسیجی. هر دزدِ مال مردمخوری آمده قاشق داغ زده به پیشانی و ادعای خدا دارد.»
− حاج قربان، کشاورز و دامدار: «این شهریها عادت دارند در کاری که بلد نیستند دخالت کنند. مگر ما به کار دکترها دخالت میکنیم؟ مگر ما برای مهندس تعین تکلیف میکنیم؟ شما کشاورزید؟ پدرهاتان کشاورز بوده؟ بیل دستتان گرفتید تا حالا؟
زمین یا آب دارد یا ندارد. زمینی که آب ندارد، آب ندارد. تو بگو خدا زمین بی آب درست نکرده. مگر خدا از تو اجازه گرفته زمین درست کرده؟ مگر مشاور خدا بودی که خبر داری. “رضا چل” هم در دهات ما میداند زمین حاصلخیز، آب هم دارد. حاصلخیزی به وقتی بود که تراکتور نبود، کود نبود، این چیزها نبود. تو آب جور کن من وسط بیابان برایت درخت گردو میکارم. گلخانه میزنند و با لوله آب میدهند، وسط زمستان، بی خاک زیاد محصول میدهد. اصل آب است.
آب نیست که کشاورزی نیست. زمینهای محله بالا همه از چشمه آب میگرفت. سپاه پادگان زده و چشمه را انداخته به حریم پادگان. آب نمیدهند به مردم. سربازش میگوید استخر درست کردهاند. این همه زمین خشک هست بروید آنجا پادگان درست کنید. این مسلمانی است وسط کشت و کار مردم پادگان میزنند؟
سه سال قبل برای نجات کشتمان چاه زدیم. چند نفر جمع شدیم و پنجاه میلیون خرج کردیم. آمدند چاه را با سیمان پر کردند. گفتند ممنوع است. محمدِ حاج ولیالله چاه دارد. چاه عمیق هم هست. از بسیج نامه گرفته برای مجوز. آبِ خدا برای همه است. برای آب خدا قانون گذاشتهاند. هر چی دزد گردنه گیر بوده حالا جانماز آب میکشد. شدهاند بسیجی. رمضانِ علی کرم به نماز و ایمان، پسر پیغمبر است. حمالی مردم میکند. زمین از خودش ندارد. از آن طرف هر دزدِ مال مردم خوری آمده قاشق داغ زده به پیشانی و ادعای خدا دارد. آب کم چه مدلی است؟ وقتی آب نباشد، پائین دست آب نمی رسد. نیمه شانه به پائین خشک می ماند. دو نوبت آب به زراعت نرسد، خشک می شود.»
دشمن، دشمن، دشمن…
احمدینژاد: «شاید الان نتوان در اراده دشمن برای دشمنی با خود تغییری ایجاد کنیم، گفت: باید بررسی کنیم که چه کار باید انجام دهیم.»
− محسن، دانشجوی جامعهشناسی: «هر بار که تلویزیون را روشن میکنیم یکی از مسئولان کشور در حال سخنرانی است. مدام از دشمن صحبت میکنند. همه مشکلات کشور را به دشمن نسبت میدهند. هر اعتراض و انتقادی را به دشمن نسبت میدهند. هر کسی حرف بزند عامل دشمن است. هر روزنامهای منتشر میشود پشت پرده آن دشمن است. خسته شدهایم. همهاش دشمن، دشمن، دشمن…
چرا نمیفهمند که اوضاع و احوال جهان تغییر کرده است. این همه شبکه ماهوارهای و اینترنت. هر اتفاقی گوشه ایران بیافتد یک هفته بعد بلوتوث آن روی موبایل همه است. سر مردم از این کلاهها نمیرود. دبیرستان که بودم در کمد برادر بزرگم آرشیو چند روزنامه و مجله را پیدا کردم. وقتی بیکار بودم نگاهی میکردم. روزنامهای بود به نام روزنامه “آوا”. سخنرانی احمد خمینی را چاپ کرده بود. گفته بود “وقتی نمیتوانید کشور را اداره کنید چرا همه چیز را گردن دشمن میاندازید؟”
خیلی خوشم آمد. راست گفته! برکناری پشت سر هم وزیران کار دشمن است؟ کتک زدن مردم در خیابان کار دشمن است؟ من دشمنام؟ پنج میلیون نفر مردمی که ۲۵ خرداد به خیابان آمدند، دشمن هستند؟ ۱۳ میلیون رای موسوی، دشمن هستند؟ ۲۰ میلیون رای خاتمی دشمن هستند؟ به نظر من اگر این کلمه را از ادبیات مسئولین کشور حذف کنند نصف مشکلات ایران حل میشود.
− امیر، کارگر کابینت سازی: «من از سیاست زیاد سرم نمیشود. همیشه میگفتند که تحریمها اثر ندارد و ما به خاطر تحریمها قویتر شدهایم. حالا میگویند تحریمها اثر کرده و ما مشکل داریم. یا تا آلان دروغ میگفتند که اثر ندارد، یا آلان خرابکاری کردند و میخواهند بیاندازند گردن تحریمها.
از زمانی که این آخوندها بودهاند، تحریم هم بوده اما این آشی که اینقدر شور شده کار خودشان است. این احمدینژاد خیلی خراب کرد مملکت را. حالا ببینیم بعد از این نوبت چه کسی است.»
«از آدمهای بیکله و دل و جراتدار خوشم میآید»
احمدینژاد: «ما میخواهیم تا روز آخر کار کنیم، هیچ بحث سیاسی نداریم. ملت ایران بزرگتر از این حرفهاست. هر طرحی که دولت اعلام میکند کمک کنید تا اجرایش را تضمین میکنیم. حرفهایی که میزنم نه گله، نه اعتراض و نه دعوا، بلکه برای اداره بهتر کشور است.»
«من از سیاست زیاد سرم نمیشود. همیشه میگفتند که تحریمها اثر ندارد و ما به خاطر تحریمها قویتر شدهایم. حالا میگویند تحریمها اثر کرده و ما مشکل داریم. یا تا آلان دروغ میگفتند که اثر ندارد، یا الان خرابکاری کردند و میخواهند بیاندازند گردن تحریمها. از زمانی که این آخوندها بودهاند، تحریم هم بوده اما این آشی که اینقدر شور شده کار خودشان است. این احمدینژاد خیلی خراب کرد مملکت را. حالا ببینیم بعد از این نوبت چه کسی است.»
ساسان، پارکبان: «از بالا تا پائین حکومت همه با هم دعوا دارند. خبرها روی آنتن هست. در تلویزیون خودمان اخبار از دعواها میگوید. بین مجلس و دولت دعوا است. خامنهای میخواهد آنها را آشتی دهد ولی دعوا سر ریاست جمهوری است. چند نفر میخواهند رئیس جمهور شوند. اینقدر درآمد دارد که خون همدیگر را هم بریزند، میارزد.
حساب کن اگر آدم رئیس جمهور شود می تواند همه فامیل خودش را ببرد سر کار. من از آدمهای بیکله و دل و جراتدار خوشم میآید. احمدینژاد با کسی شوخی ندارد. اگر میبینید جاهائی کوتاه میآید برای این است که زورش به سپاه و خامنهای نمیرسد. از ترس سپاه است که خیلی حرفها را نمیزند. نگاه کنید یک لشگر نماینده حریف او نمیشوند. درستاش همین است. رئیس جمهور باید دل و جرات داشته باشد.»
«فرزندان پاک دولت دلالها و اختلاسگران هستند»
احمدینژاد: «برخی گفتند دولت مخفیانه ارز فروخته و پول آن را برای یارانهها پنهان کرده است… هفت دستگاه بر دولت نظارت دارند و اینطوری آب خوردن هم برای من سخت است؛ مگر میشود مخفیانه این کار را کرد؟…در مورد بانک تندترین اتهامات را به فرزندان پاک دولت زدند.»
− زینب، کارمند: «فرض کنید قبول کنیم که این حرفها اتهاماتی است که در یک دعوای سیاسی مطرح میشود و صحت ندارد. آقای احمدینژاد چه توضیحی برای افزایش قیمت دلار دارند. تبدیل دلار ۱۲۰۰ تومانی به دلار ۳۶۰۰ تومانی یک واقعیت است. زندگی همه مردم ایران یک شبه زیر و رو شد. در مورد اختلاس ۳۰۰۰ میلیارد تومانی چه توضیحی دارند؟ فرزندان پاک دولت ایشان جلوی چشم هفت دستگاه نظارتی این پول بسیار زیاد را دزدیدند.
همیشه وقتی دولتها عوض میشوند، مدیران جدید سعی میکنند چهره مدیران قبلی را تخریب کنند. دنبال فساد مالی میگردند. بهانهای پیدا میکنند تا همه مدیران رده پائین را از کار برکنار کنند. دل آنها برای بیتالمال نمیسوزد، میخواهند تیم خودشان را در ادارات روی کار بیاورند. در دولت آقای احمدینژاد میلیاردها تومان به جیب وارد کنندگان خودرو خارجی ریخته شد اما وزیر بهداشت برای اعتراض به پرداخت نشدن ارز برای واردات دارو برکنار شد. در این دولت پاک، سود دلال خودرو از جان بیماران مهمتر است.
فرزندان پاک دولت آقای احمدینژاد دلالها و اختلاسگران هستند. دولت ایشان ضعیفترین و آلودهترین دولتی است که من برای آن کار کردهام. کسانی که از آقای احمدینژاد حمایت کردند باید پاسخگوی عمل خود باشند. در نماز جماعت روحانیونی میآمدند و برای ما سخنرانی میکردند تا دوباره به محمود احمدینژاد رای بدهیم.
این مسائل در جائی گفته نمیشود. امام جماعت ادارات، کارمند دولت هستند یا زیر نظر سازمان ائمه جماعات کشور؟ من باور نمیکنم تا افراد نفعی از انتخاب یک نفر نداشته باشند از او حمایت کنند. روحانیون باید جواب بدهند. وقتی دستگاههای مسئول به فساد دولت رسیدگی نمیکنند خیلی واضح است که دستگاه نظارتی در این فساد شریک است. ما کارمندها هر روز در اداره خودمان همه این مسائل را از نزدیک میبینیم.»
دو گزارش مکمل یکدیگر
مردم و احمدینژاد
رابطه توده مردم با کل نظام حاکم و با عنصری از آن که احمدینژاد باشد، رابطهبسیار پیچیدهای است و نمیتوان آن را با استناد به این یا آن حادثه و یا این یا آن گفته توضیح داد.
در گزارشی که خواندید، پاسخها به احمدینژاد عمدتا انتقادی بودند اما از او جانبداری هم میشود. گزارش منتشر شده در زمانه با عنوان “سپاه یارانهای احمدینژاد” حاوی مجموعهای از گفتههای جانبدارانه بود. آن گزارش مکمل گزارشی است که خواندید.
دولت احمدی نژاد هم مانند دولتهای قبلی میرود و دولت دیگری جانشین آن میشود. آنچه که مهم است این است که در ایران طی 30 سال چندین رئیس جمهور آمدهاند و دولتشان را تشکیل دادهاند: آقایان بنی صدر، رجایی، خامنهای، رفسنجانی، خاتمی و احمدی نژاد. و این روند تا بهحال ادامه داشته است. چنین پدیدهای در هیچ کدام از کشورهای خاورمیانه دیده نشده است. به عقیدهی من با وجود تمام مشکلات بزرگ و کوچکی که در کشور وجود دارد، این وضعیت نشان از یک استحکام سیاسی بسیار قابل قبولی دارد. نباید فراموش کرد که سن جمهوری تاسیس شده در ایران تنها سی سال است. تمام مشکلات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی که شما مینویسید و آگراندیسمان میکنید واقعا در جامعه وجود دارند. ولی رفع این مشکلات نیاز به زمان دارد. اشتباه بزرگی که گروههای مخالف حاکمیت مرتکب میشوند سردادن شعار براندازی است. براندازی بازگشت به نقطهی صفر و حتی زیر صفر است. در تاریخ یک ملت، سی سال یا چهل سال یا حتی صد سال زمان کمی است. به عقیدهی من با گذشت زمان در چارچوب همین حاکمیت حتی مسالهی بزرگ و جای اختلافی مانند مسالهی قومیتها هم قابل حل است. ولی آنچه که شیرازهی مملکت را به هم میریزد رادیکالیسم و افتادن در دام خط براندازی است. فراموش نکنید حاکمیت ایران برابر با دولت احمدی نژاد یا دولت هیچ رئیس جمهور دیگری نیست بلکه فراتر و بزرگتر از این یا آن دولت است. حاکمیت ایران هرچه باشد، یک جمهوری است و براندازی یک جمهوری حرکتی انتحاری و خطرناک با نتایج جبران ناپذیر است.
هادی / 22 January 2013
تاج زاده:در مورد سوریه هم لفظ آزاد را از انتخابات حذف کرده اند!!
عجیب این که در مورد سوریه هم لفظ آزاد را از انتخابات حذف کرده اند و می گویند راه حل مشکل سوریه «انتخابات» است و توجه ندارند که انتخابات پارلمان و رفراندم قانون اساسی همین چند ماه پیش در سوریه برگزار شد و
فایده نکرد چون آزاد نبود!
پیش از این ایران برای سوریه هم انتخابات آزاد را تجویز می کرد ولی احمدی نژاد از ترسش در دیدار اخیرش با نخست وزیر سوریه دیگر نامی از انتخابات آزاد نبرده است!!.
چرا که در ایران انتخابات آزاد جرم است و نمی شود برای مخالفین اسد این حق نامزد شدن را قائل شوند و برای مخالفان خود حقی قائل نباشند و همگی را رد صلاحیت کنند.
به طور کلی این تناقض برای حکومت وجود دارد که اگر انتخابات آزاد خوب است و برای همسایه ها تجویز می شود چرا برای ایران خوب نیست و این جا جرم محسوب می شود.
پس دیگر باید از آزادی برای انتخابات دنیا فاکتور بگیرند!
کاربر مهمان / 22 January 2013
دوست عزیز جناب هادی، با نظر حضرتعالی مبنی بر اینکه سی سال و صد سال برای تاریخ یک کشور زمان کمی است و یا مخالفتتان با براندازی کاملأ موافقم و عقیده دارم که در هر صورت جمهوریت برای ملتهای آگاه سیر تکاملی خود را طی خواهد کرد. همانطور که خیلی از کشورهای اروپایی مثل انگلستان با تغییرات بسیار اندک در هر قرن و پیگیری لزوم اصلاح طلبی بیش از صد سال، به این روز رسیده و رهبران آنها نیز در این مدت یاد گرفته اند که با عدم دخالت خود و منتصبین خود در کار منتحبین مردم میشود کشور را ساخت و معنای جمهوریت را درک کرد. اما متأسفانه باید خاطر نشان سازم که کشور ما از بسیاری جهات شبیه قرون وسطی است. من نمیدانم منظور شما از جمهوری چیست؟ اما این را میدانم که در کشور ما کسانی که هیچ قدرتی برای تصمیم گیری ندارند منتخبین جمهور مردم هستند. حال کاری ندارم به اینکه جناب احمدی نژاد برای اولین بار بعضی از حرفهای خود را، هرچند اشتباه، با استفاده از شانتاژ به کرسی مینشاند. در کل قدرت عملکرد قابل توجهی را از مسئولینی که با رأی مردم انتخاب میشوند را نمیتوان سراغ داشت. اگر گفته کانت ” مفهوم تاریخ در غایت جهان وطنی” را به عنوان توجیهی برای تنبلی خود “و اینکه بگوییم خواه ناخواه این مسیر بدون ما نیز طی خواهد شد” قرار دهیم هیچ چیز را نمیتوانیم تغییر دهیم و اگر مسئولان رده بالا از انتقاد پایینی ها و ولی نعمت های خود ناراضی باشند علیرغم میل باطنی بنده و حضرتعالی رویکردها به سرعت تغییر مییابد و دیگر کاری از دست اصلاحات برنخواهد آمد و همان اتفاقی میافتد که باعث پسروی چند ده ساله شود. اقتضای جان چو ای دل آگهی است – هرکه آگه تر بود جانش قوی است. به امید روزی که بخش عمده جمعیت کشور عزیزمان به آگاهی و شناخت لازم جهت استقرار جمهوریت دست پیدا کنند.
آشنا / 23 January 2013