فهیمه فرسایی – عنوان و نام شخصیت اصلی فیلم یکی است: هانا آرنت. اما مارگرته فون تروتا، کارگردان فیلم برخلاف انتظاری که عنوان آن در تماشاگر برمی‌انگیزد، به زندگی هانا آرنت، این فیلسوف مشهور یهودی‌ نمی‌پردازد. بلکه تنها برهه‌ای از آن‌ را، هنگامی که در آغاز سال‌های دهه‌ ۱۹۶۰ نظریه‌ جنجال‌برانگیز «ابتذال شرارت» خود را تدوین می‌کرد، به تصویر کشیده است.

زندگی در مهاجرت

در نماهای اول فیلم هانا آرنت غایب است. دوربین کارولین شامپتیه (فیلم‌بردار معروف فرانسوی که در سال ۱۹۸۵ دستیاری کلود لانتسه‌من، کارگردان فرانسوی را هنگام ساختن فیلم «هولوکاست» به عهده داشت) مشغول نمایش شرایط و فضای سیاسی‌ ـ اجتماعی‌ زندگی هانا آرنت در مهاجرت است: آپارتمانی ساده در یکی از محله‌های روشنفکرنشین نیویورک در سال ۱۹۶۱ و در جمع روشنفکران یهودی‌ آلمانی که اغلب در آغاز  سال‌های دهه‌ ۱۹۴۰ از چنگ حکومت هیتلری گریخته‌اند و در آمریکا، زندگی آلمانی‌منشانه‌‌شان را دنبال می‌کنند.

دغدغه‌ اصلی و موضوع بحث‌های بی‌پایان این جماعت، (از جمله هانس یوناس، فیلسوف معروف آلمانی و آورنده «نظریه‌ اصل مسئولیت» و هاینریش بلوشر، استاد دانشگاه نیویورک و همسر دوم هانا آرنت) رویدادهای سیاسی و اجتماعی آلمان است. این «پناهندگان تبعیدی»، به‌طور مرتب در خانه‌ این فیلسوف نام‌آشنا که در آن زمان برای روزنامه‌ معتبر «نیویورکر» مقاله می‌نوشت، گرد هم می‌آیند، می‌خورند، می‌نوشند، سیگار می‌کشند و درباره‌ پیامدهای جنگ، زندگی در آلمان پیش از جنگ و درباره آینده این کشور بعد از جنگ بحث و مجادله می‌کنند.

در یکی از این «دوره‌های خودمانی»، هنگامی که یکی از میهمانان از موضع سیاسی و فعالیت‌های همسر آرنت در آلمان با مسخرگی یاد می‌کند، شخصیت اصلی فیلم وارد می‌شود: «هاینریش؟ هاینریش تا آخر دنباله‌روی روزا لوکزامبورگ بود. هه!»

بر خلاف انتظار تماشاگر، نه هانا آرنت و نه هاینریش بلوشر، در برابر این انتقاد تمسخرآمیز واکنش نشان نمی‌دهند؛ هاینریش با خونسردی می‌گوید: «خب؟» و هانا پاکت سیگار را از روی میز برمی‌دارد، سیگاری آتش می‌زند و در حالی‌که چهره‌اش در دود غلیظ آن محو شده، خود را روی کاناپه می‌اندازد.

سیگار، نماد اندیشه

هانا آرنت، ساخته مارگرتا فن تروتا با بازی باربارا سوکووا در نقش هانا آرنت، سال ۲۰۱۲، آلمان، لوکزامبورگ و اسرائیل

 

●این فیلم نخستین بار در یازدهم سپتامبر ۲۰۱۲ در جشنواره فیلم تورنتو به نمایش درآمد و از دهم ژانویه ۲۰۱۳ در سینماهای آلمان اکران شده است.

 

●موضوع این فیلم زندگی و اندیشه‌های هانا آرنت در فاصله بین سال ۱۹۶۰ تا ۱۹۶۴ در نیویورک است و با ربودن آدولف آیشمن در مه ۱۹۶۰ در آرژانتین توسط موساد آغاز می‌شود.

 

●آرنت در آوریل ۱۹۶۱ از طرف نیویورک تایمز در دادگاه آیشمن شرکت کرد و نظریه جنجال‌برانگیز «ابتذال شرارت»‌اش را تحت تأثیر این واقعه تاریخی نوشت.

 

●فیلمنامه این فیلم در سال ۲۰۰۲ آماده شد، اما در سال ۲۰۱۰ بودجه تولید آن تأمین شد.

 

سیگار و دود آن، در فیلم «هانا آرنت» نقش مهمی بازی می‌کند. بازتصویری سیگار دود کردن در نماهای متعدد فیلم تنها‌ نمایش عادت تازه‌کسب‌شده‌ روشنفکران این دهه در غرب نیست. سیگار در دست هانا آرنت، اغلب و به‌ویژه هنگامی که در حال تفکر درباره‌ نقش آیشمن در جنایات «هولوکاست» و تدوین نظریه‌ «ابتذال شرارت» است، به نمادی از اندیشه‌ و اندیشه‌ورزی بدل می‌شود.

باربارا اسکوا، بازیگر توانای سینمای آلمان، در نقش هانا آرنت، این فیلسوف جسور در حال پک‌زدن به سیگار، مفهوم تجریدی «اندیشه‌» را مجسم می‌کند. او با فرودادن دود غلیظ و فرستادن آن به آخرین سلول‌های ریه‌‌اش، تأمل و تجزیه و تحلیل‌ ایده را نشان می‌دهد و لحظه‌ مکث تنفسی، نقب زدن به ژرفا و درونی‌ کردن این اندیشه را به نمایش می‌گذارد. عصاره‌ این اندیشه‌ورزی خردگرایانه، سرانجام با بیرون فرستادن دود «تجزیه‌ و تحلیل‌شده» به روی کاغذ، پایه‌های نظریه‌ «ابتذال شرارت» را می‌سازد.

مارگرته فون تروتا به این دلیل که روند این «استنشاق فکری متمرکز با سیگار» در فضای بسته و با نوری ضعیف تأثیر بیشتری می‌بخشد، آرنت را به انزوایی مطلق تبعید می‌کند؛ در فیلم می‌بینیم که او هفته‌ها در دو اتاق کوچک آپارتمان‌اش که با نوری کم‌سو روشن می‌شود، بالا و پایین می‌رود، دراز می‌کشد، به نقطه‌ای مبهم خیره می‌ماند و سیگار می‌کشد. نتیجه‌ این تأملات دودآلود، پس از آنکه با عنوان «آیشمن در اورشلیم» در «نیویورکر» منتشر می‌شود، جنجال برمی‌انگیزد.

مارگرته فون تروتا در دوران جوانی متأثر از باورهای جنبش چپ آلمان، از نظریه‌ هانا آرنت به سختی انتقاد می‌کرد. اکنون در نگاه نخست به‌نظر می‌رسد که این کارگردان پرآوازه‌ آلمانی هم‌چنان به باورهای دیرین‌اش پایبند است و با این تصاویر، «ابتذال شرارت» را به عنوان حاصل اندیشه‌های تنگ‌نظرانه و محدود نظریه‌پردازش به تصویر کشیده است.

این برداشت ولی با نمایش واکنش‌های هانا آرنت به اتهامات مغرضانه‌ دوستان و آشنایان و میلیون‌ها خواننده‌ «نیویورکر» رنگ می‌بازد. او که از هر سو با اتهامات مغرضانه‌ «مدافع جنایتکاران نازی بودن» و «خائن به قوم یهود» و… بمباران می‌شود، یک‌بار دیگر به انزوایی داوطلبانه به خانه‌ای ییلاقی در روستایی دورافتاده می‌رود و اوقات خود را با تفکر در این‌باره‌ می‌گذراند – این‌بار ولی در فضاهای باز و درخشان، با گردش در جنگل‌های سرسبز و لذت بردن از نور پرتلالوی خورشید، بدون دود کردن سیگار.

نور‌پردازی این نما‌ها، روشنی اندیشه و باور راسخ فیلسوف جنجال‌برانگیز را به اصول انسانی، به برخورد عادلانه، به مدارامحوری و به منطق خردگرایانه که پایه‌های اصلی نظریه‌ «ابتذال شرارت» او را می‌سازند، برجسته‌تر می‌کند.

مارگرته فون تروتا، همین‌ شیوه‌ نور‌پردازی را در نشان‌دادن رابطه‌ استاد و دانشجو بین فیلسوف مشهور آلمانی، مارتین هایدگر و هانا آرنت که پس از چندی به رابطه‌ای عاشقانه بدل شد، به‌کار می‌گیرد. در این دوران، این‌دو اغلب یکدیگر را در کلبه‌ای دورافتاده در جنگل‌های جنوب آلمان ملاقات می‌کردند. آرنت، به گفته خودش مصمم بود که در این ملاقات‌ها «شیوه‌ی اندیشیدن» را از این فیلسوف عیالوار و عاشق‌پیشه که بعد‌ها مبلغ نظریه‌های نژادپرستانه‌ نازی‌ها هم شد، بیاموزد.

رد بازی نور و سایه را هم‌چنین در نماهایی که در اورشلیم فیلم‌برداری شده، می‌توان دنبال کرد: در این شهر ‌در سال ۱۹۶۱ دادگاه جنجال‌برانگیز آدولف آیشمن (از سران نازی که یکی از طراحان اصلی پیگرد و کشتار یهودیان در جنگ جهانی دوم در سال‌های ۱۹۳۹ ـ ۱۹۴۵ بود)، بر پا شد و هانا آرنت، پس از شک و تردید‌های بسیار، نخواست «این فرصت بی‌نظیر برای کشف واقعیت» را از دست بدهد و سرانجام به عنوان خبرنگار «نیویورکر» در دادگاه شرکت کرد.

عامل اصلی تفکر؛ آدمی رذل یا دلقک؟

ویدئو: پیش‌پرده «هانا آرنت»

ساخته مارگرتا فن تروتا

 

بدون آیشمن، این نازی دوآتشه‌ و عملیات غیر قانونی سازمان امنیت اسرائیل (موساد) که هم‌چنان نمونه‌ بارز تروریسم دولتی در سطح جهانی‌ست، هانا آرنت به ‌طور قطع نمی‌توانست نظریه‌ خردگرایانه و مداراجویانه‌‌اش را بدین‌گونه بپردازد و کامل کند. در این چارچوب، فعالیت مأموران موساد که نقش اعضای یک تشکیلات کارآمد آدم‌ربایی را به‌عهده داشتند، بسیار تعیین‌کننده بود. مأموران مخفی این سازمان مخوف پس از سال‌ها پی‌گیری رد آیشمن، سرانجام پی‌بردند که او پس از جنگ به آرژانتین گریخته و با هویت غیر واقعی در آنجا زندگی می‌کند. یکی از واحدهای خودسر و ورزیده‌ این سازمان، سرانجام موفق شد این جانی حرفه‌ای را در سال ۱۹۶۰ از روبروی خانه‌ مسکونی خود در بئونوس آیرس برباید و به اسرائیل منتقل کند. آیشمن، در برابر دادگاه مدنی اورشلیم به ۱۵ جرم، از جمله ارتکاب جنایت علیه انسانیت محاکمه ‌شد. او در جریان دادگاه همواره بر بی‌گناهی‌اش پای فشرد و ادعا کرد که شخصاً دست به قتل کسی نزده است و «مأمور و معذور» بوده است.

نظریه‌ «ابتذال شرارت» آنا هارنت، به نوعی بر پایه‌ ادعاهای این جنایتکار مبتکر استوار شده است. هانا آرنت (با بازی باربارا اسکوا) در نمای پایانی فیلم، هنگامی که همه‌ دوستان و خویشانش از او روی گردانده‌اند و کرسی استادی خود را در دانشگاه نیویورک هم از دست داده است، از رییس دانشگاه می‌خواهد که او را از فرصت روشن‌ کردن منطق تئوری خود برای دانشجویانش محروم نکند. معلوم است که رییس خیرخواه دانشگاه با این درخواست موافقت می‌کند و آرنت در حالی که در کلاس درس، سیگار به دست بالا و پایین می‌رود، گوهر تئوری خود را با آنان در میان می‌گذارد: «شرارت نمی‌تواند مبتذل و هم‌زمان رادیکال باشد. شرارت همیشه تنها با افراط همراه است. خوبی اما ژرف و رادیکال است.» او گناه آیشمن را تنها در این می‌دید که «توانایی فکر کردن نداشت». آیشمن در دادگاه مسئول قتل میلیون‌ها کلیمی در اتاق‌های گاز «اردوگاه‌های کار اجباری» شناخته شد و در ۳۱ مه سال ۱۹۶۲ در نزدیکی تل‌آویو به دار آویخته شد.

دوستان قدیمی دوره‌های هفتگی آرنت که او را در مبارزه برای آزادی بیان و اندیشه تنها گذاشته و کارزاری نابودکننده علیه این شاگرد و مدافع همیشگی هایدگر (کتاب‌های این فیلسوف برجسته پس از جنگ تنها با پشتیبانی و نفوذ آرنت در آمریکا به چاپ رسیدند) به‌راه انداخته بودند، با شنیدن و خواندن استدلالات این زن ژرف‌اندیش، او را «خائن و وکیل مدافع قاتلان قوم یهود» می‌خواندند و می‌نوشتند: «چی؟ آیشمن فقط یک دلقکه؟ فقط یک آدم رذله؟ نه.»

مارگرته فون تروتا که فیلم‌نامه‌ «هانا آرنت» را با کمک همکار زن خود پاملا کاتس نوشته است، برای حفظ اصالت، از گفت‌وگوهای مندرج در اسناد و مدارک رسمی به‌جا مانده، سود برده است.

پرهیز از ابتذال

به‌طور کلی، فیلم «هانا آرنت» در نمایش رویداد‌ها و رابطه‌های این دوره به واقعیت‌های تاریخی وفادار است. در این رابطه این کارگردان هفتاد و یک‌ساله‌ صاحب سبک سینمای آلمان، نه تنها از فیلم‌های مستند محاکمه‌ آیشمن به خوبی و به اندازه‌ی کافی بهره ‌برده ا‌ست، بلکه هم‌چنین نماهای بحث‌ درباره‌ جنایات نازی و نظریه‌ی «ابتذال شرارت» آرنت را نیز، برای روشن‌ کردن مرزبندی‌های موافقان و مخالفان، به شیوه‌ فیلم‌های مستند در کادر گفت‌وگوهای رویارو و نمای نزدیک فیلم‌برداری کرده است. در این پازل تاریخی، تنها جای فیلم مستند اعدام آیشمن خالی است که فن تروتا از گنجاندن آن در فیلم خود پرهیز کرده است: به ابتذال کشاندن مرگ یک انسان (حتی آیشمن) با نشان‌دادن آن به تماشاگر، تنها برای ارضای احساسات او در قاموس زیبایی‌شناسانه‌ مارگرته فون تروتا جایی ندارد.

نگاه فمینیستی

اکنون نظریه‌ «ابتذال شرارت»، با گذشت پنج دهه از انتشار آن در جامعه‌ آلمان نه تنها مخالفت و انتقاد کسی را برنمی‌انگیزد، بلکه در واقع به گوهر اندیشه‌ کنشگران آزادمنش آن بدل شده است. عقیده‌ روزا لوکزامبورگ، شخصیت تاریخی دیگری که مارگرته فون تروتا، ۲۵ سال پیش با بازی درخشان هنرپیشه‌ آرنت، باربارا اسکوا بر روی پرده‌ی سینما جاودانه کرد، این گوهر را پرجلا‌تر جلوه می‌دهد. او می‌گفت: «آزادی، همیشه آزادی دگراندیشان است.»

این دو جمله‌ دو زن اندیشمند آلمانی، امروزه شعار همه‌ احزاب بزرگ و کوچک و سبز و سرخ و زرد و سیاه آلمانی‌، دست‌کم در حرف است و در واقع به حکمت همگانی بدل شده است. مارگرته فون تروتا با پرداخت‌ سینمایی و فمینستی زندگی این زنان، گه‌گاه تلنگری به حافظه‌ تنبل و واقعیت‌گریز این ملت می‌زند و با جادوی تصاویر متحرک یادآور می‌شود که تثبیت برخی از موازین دموکراسی و خواست‌های آزادی‌خواهانه در این کشور، تا چه اندازه مدیون اندیشه‌های زنان بوده است. اما کو گوش شنوا و چشم بینا؟