ویلیام دیل و تیموتی بیل − هایدن وایت (۱۹۲۸ – )، تاریخنگار در حوزه روشنفکری و فرهنگی آمریکا، دیدگاهی روایتباور (narrativist) به تاریخ دارد. او مدرک لیسانساش را از دانشگاه واین استیت گرفت و مدرک دکترایاش را در ۱۹۵۶ از دانشگاه میشیگان. وایت در دانشگاه راچستر، دانشگاه کالیفرنیا در لسآنجلس، و دانشگاه وسلین تدریس کرده است. او در ۱۹۷۸ در دانشگاه کالیفرنیا در سانتا کروز، درس «تاریخِ خودآگاهی» را ارائه داد. وی رئیس و استاد برنامهی مطالعات تاریخی بود و اکنون استاد بازنشسته است.
فلسفهی وایت
وایت از سکوی زبان به تاریخ مینگرد، و میگوید واقعیتِ تاریخی همیشه از طریق روایتهایی برساخته میشود که تاریخدانان بافتهاندشان. پس دانشِ تاریخی صرفا درکِ واقعیتِ خارجی یا حقیقتِ گذشته نیست، بل فرآوردهی گفتمانِ تاریخدان است. آثار وایت نوعا تضادهای دوتاییای را نشانه میگیرد که وانمود میکنند میخواهند بهشیوهای منطقی و عینیْ «واقعیت» را سازماندهی کنند. از دیدگاه وایت، مثلا، تضادِ سنتیِ واقعیتهای تاریخ با قصههای ادبیْ یک تضادِ اشتباهی است. همنوا با این دیدگاه، خودِ آثار وایت نیز در تلاقیگاهِ تاریخنگاری و نظریهی ادبی قرار گرفته و تاثیری مهم بر این دو حوزه گذاشته است.
وایت قبول دارد که جایگاهِ نظریِ او بسیار مدیونِ تاریخدانان و فیلسوفانِ قدیمیتر و همچنین معاصرانی مانند نورتروپ فرای و کنت بروک است. وی ناقدِ دیدگاهِ اثباتپذیری به تاریخ است، دیدگاهی که تاکید دارد مشاهدهی عینیِ گذشته میتواند حقیقتِ تاریخی را افشا سازد. چنین اندیشهای بر تضادهای دوتاییای مانند عینی/ذهنی، حقیقت/کذب، واقعیت/داستان مبتنی است. وایت در عوض میگوید تاریخدانان واقعیت را «در بیرون» کشف نمیکنند، بل «حقیقتها»ی گذشتهی تاریخی را از طریق روایتها و مَجازها (tropes) برمیسازند. پس، واقعیتها و حقیقتها اساسا قلمرویِ زبان هستند، زبانی که در فرهنگهای خاصی وارد شده است. تاریخ از دیدگاه وایت یک اقدامِ گفتمانی و بلاغی است، نه مجموعهی واقعیتهایی حفاریشده و عینی و مسلم. ایدههایی که وایت دربارهی گفتمانِ تاریخی دارد نقطهی مقابلِ دیدگاههای «واقعگرایانه»ی سنتیِ روایت است که میپندارند یک راویِ دانای کلی وجود دارد که داستانی را تعریف میکند که بیوقفه در جریان بوده و هست. تصور وجود این روایتگر آگاه بر کلیت، همانا ماهیتِ معمولا تکهتکهی منابع و شواهدِ تاریخی را پوشیده نگه میدارد. این تصور این گمان را ایجاد میکند که داستانی کامل و بیابهام وجود دارد، امری که واقعیت ندارد.
وایت «واقعیت» را «رخدادی توصیفشده» میداند. منظور وایت آن است که تاریخنگاران واقعیتمندیِ تاریخی را در زبان برساختهاند. واقعیت نمیتواند از توصیفِ زبانیاش جدا شود. از دید وایت، رخدادهای تاریخی متعلق به قلمروی واقعیت هستند، اما واقعیتها متعلق به گفتمانِ تاریخی. وایتْ واقعیتِ رخدادهای گذشته را انکار نمیکند، بل میگوید هر اظهاری که دربارهی اتفاقاتِ «واقعی» (یا واقعیتها) بشود همانا در روایتهای آن رخداد ساخته شدهاند. تاریخدان به واقعیتِ گذشته دسترسی ندارد، بل فقط به گفتمانهایی دسترسی دارد که واقعیتهایی دربارهی گذشته را ادعا میکنند. از این منظر، تاریخ اساسا کنشی متنی است. وقتی تاریخدانها رخدادهای گذشته را توصیف میکنند، در واقع دارند دربارهی این حرف میزنند که روایتهای دیگر چهطور داستانِ گذشته را تعریف کردهاند.
اینجاست که وایتْ یکی از مهمترین اظهاراتاش را مطرح میکند، اینکه گذشته مستقل از بازنمایی تاریخیاش وجود ندارد، و این بازنماییهای تاریخی (متون تاریخی) خودشان «فرآوردههایی ادبی» هستند، یعنی بازنماییهای تاریخی بخشی از تاریخ هستند (نک به «متن تاریخی بهمثابهی فرآوردهی ادبی» در «مَجازهای گفتمان»). این مدعا تا اندازهای مبتنی بر این ایده است که رخدادهای گذشته نمیتوانند تأیید یا «واقعیتیابی» شوند. تفاسیر متفاوتی از رخدادهای گذشته را میتوان با هم مقایسه کرد و نقدشان کرد تا نیرومندترین روایت را مشخص کرد؛ اما به خودِ رخدادها نمیتوان دسترسی پیدا کرد. بر این اساس، وایت معتقد است که تاریخ باید به زبان و بهویژه به روایتهای تاریخی و سنتهای نوشتار تاریخی و ژانرهایی که برای روایتِ گفتمانِ قانعکنندهی تاریخی استفاده میشود و دیگر جنبههای زبانشناختی و متنیِ تاریخگویی توجه کند. به زبانِ دیگر، تاریخ باید فراتاریخ (metahistory) نیز باشد. یعنی، تاریخ باید از پیشفرضها و راهبردهایی آگاه باشد که از آنها جهتِ معنیبخشی به گذشته استفاده میکند.
یکی از پیشفرضهای اثرگذارِ وایت این است که هر نوع تحقیقِ انسانیای (شامل پژوهش تاریخی) دلالتهای سیاسی یا ایدئولوژیک دارد. وایت در «محتوایِ فُرم» مینویسد که «روایت صرفا یک فُرمِ گفتمانی و بیطرف نیست که بشود استفادهاش کرد تا رخدادهای واقعی را همانطور که در فرآیندِ پیشرفتشان دیده میشوند بازنمایی کرد، بل مستلزمِ گزینههای هستیشناختی و معرفتشناختیای است که دلالتهای ایدئولوژیک و حتی سیاسیِ مشخصی دارند» («محتوای فرم» ص، ix). روایتهای تاریخی و بازنماییهای دیگری که از گذشته میشود همگی ایدئولوژیک هستند زیرا ترویجدهندهی دیدگاهی به گذشته هستند که نمیتواند مطابقِ همان «حقیقت» یا «عینیت»ی باشد که در ماهیتِ متنیِ اقدامِ تاریخنگارانه مفروض است.
عمرِ درازِ فعالیتهای حرفهای وایت مراحلِ گوناگونی از علایقِ روشنفکری را پشت سر گذاشته است. از میان این علایق میتوان به روایتِ تاریخی (که بیشک مهمترین ایدهی وایت برای دینپژوهی محسوب میشود) اشاره کرد که در کتابهایی مانند «فراتاریخ: انگارهی تاریخی در اروپای سدهی نوزدهم» (۱۹۷۳)، «مَجازهای گفتمان: مقالاتی دربارهی نقد فرهنگی» (۱۹۷۸)، و «محتوای فُرم: گفتمانِ روایتی و بازنماییهای تاریخی» (۱۹۸۷) توضیح داده شده است. کتابهای اول و دوم به بحثِ روایتِ تاریخی و گفتمان و مَجازهای ادبی میپردازند، و کتاب سوم به مسائلِ بازنمایی تاریخی و گفتمانِ روایتی.
وایت در «فراتاریخ» از ایدههای ساختارگرایان استفاده میکند تا ماهیت و کارکرد گفتمانهای تاریخی را بفهمد. در همین کتاب است که وایت مهمترین بحثهایش را دربارهی ماهیتِ رواییِ تاریخ مطرح میکند. فلسفهی روایتگرایانهی تاریخِ وایتْ ژانرِ روایتِ ادبی را قلبِ پیشهی تاریخنگاران میداند. وایت برخلاف تمایزِ ارسطویی بین واقعیت و داستان (که بر تاریخنگاری معاصر تسلط یافته است)، تاریخ را تفسیر میداند، تفسیری که فُرمِ روایت به خود گرفته است. وایت در اینجا تمایزی بین علم بهعنوان توضیح و تاریخ بهعنوان تفسیر قائل میشود. وی با گسترشدادن این تمایز میخواهد غرورِ علمیِ تاریخ را افشا سازد، غروری مبتنی بر این که گویا علم تاریخ الگوهای توضیحیای را به کار گرفته و میگیرد که مدعیاند واقعیت و رخدادهای بیرونی را بهطور صحیح و منطقی و عینی توصیف میکنند. وایت علیه این غرور میگوید که تاریخ همانا روایتِ تاریخی است، الگویی از گفتمان است که تفاسیرِ رخدادهای گذشته را بهشیوهای بلاغی مطرح میکند. این دیدگاه میگوید توضیح نمیتواند حقایق تاریخی و عینی را به ما عرضه کند، بل باید توضیح را ابزاری بلاغی دانست که میخواهد خواننده متقاعد شود فلان دیدگاه مشخص به رخدادهای گذشتهْ بهره از حقیقت برده است (به مفهومِ قصهی تاریخی یا emplotment در همین نوشتار نگاه کنید). تمایزی که وایت بین علم و تاریخ میگذارد را میتوان اینگونه جدولبندی کرد:
علم |
تاریخ |
الگوها |
مجازها |
توضیح |
تفسیر |
منطق |
سخنِ بلاغی |
نظریهی وایت دربارهی مَجازها (مَجازشناسی) قلبِ بحثهای وی دربارهی نوشتار تاریخی است (وایت این بحثها را در کتاب «فراتاریخ» آورده). مجاز نوعا همان چهرهبندیِ گفتار دانسته میشود، چیزی مانند استعاره. هرچند، وایت این اصطلاح را به کار میگیرد تا به سبکها یا شیوههای اندیشهای اشاره کند که روایتهای تاریخی آنها را به کار میگیرند تا بحثهای گفتمانیِ خود را برسازند. وایت بهوسیلهی پژوهشِ وسیعی که از تاریخِ تاریخنگاری انجام داده، نشان میدهد که متون تاریخیِ دورههای خاصی چگونه از یک سری مجازهای خاصی استفاده کردهاند. از دید وایت، «مجازیدن (troping) همانا روحِ گفتمان است» («مجازهای گفتمان» ص ۲)، و یکی از وظایفِ اصلیِ تاریخدان نیز این است که مشخص کند چه مجازهایی استفاده شده و پیآمدهای ایدئولوژیکشان چه بوده.
وایت با پیروی از گیامباتیستا ویکو و کنت بروک، مجازشناسیِ پایگانیای را بر اساس چهار مجازِ اصلی طرح میکند: استعاره، کنایه (metonymy)، مجازِ مُرسَل، و طنز (irony). وایت سه مجازِ نخست را مجازهای «بیپیرایه» (naïve) مینامد «چون میتوانند این باور را القا کنند که زبان ظرفیت دارد تا ماهیتِ چیزها را بر حسبِ مجازی و تمثیلی درک کند» («فراتاریخ»، صص ۳۶-۳۷). طنز یا ریشخند اما از مُعضلِ ادعاهای حقیقی و جهانشمول آگاه است و از ماهیتِ مشروطِ زبانْ خبر دارد. پس وایت تاکید دارد که «طنز… مرحلهای از خودآگاهی را بازنمایی میکند که در آن ماهیتِ مشکلخیزِ زبان به رسمیت شناخته میشود. طنز به حماقتِ بالقوهی همهی مشخصههای زبانشناختیِ واقعیت و همچنین به پوچیِ آن باوری که دارد [بهمسخره] تقلیدش میکند اشاره دارد.» («فراتاریخ»، ص ۳۷).
وایت همچنین الگوهای قصهی تاریخی را به بحث میگذارد که توسط گفتمان تاریخی استفاده شده است. روایتهای تاریخ، درست مانند روایتهای ادبی، یک ساختارِ پیرنگی (plot) دارند که تاریخدان به کارش میگیرد تا داستانِ رخدادهای گذشته را تعریف کند. وایت مفهوم «قصهی تاریخی» را از فرای میگیرد و چهار شیوهی اصلیِ قصهی تاریخی را مشخص میسازد: رومانس، کمدی، تراژدی، و ساتیر (یا هزل). این شیوههای قصهی تاریخی بهترتیب با شیوههای توضیح و دلالتهای ایدئولوژیک در ارتباط هستند. وایت این لایههای تفسیر در روایتِ تاریخی را «از نظر ساختاری با یکدیگر همسان» میداند («مجازهای گفتمان» ص ۷۰). وی این رابطهی همسانی را اینگونه طرح میکند:
الگوی قصهی تاریخی |
الگوی توضیح |
الگوی دلالت تاریخی |
رومانس |
فردنگار (idiographic) |
آنارشیست |
کمدی |
اُرگانیستی |
محافظهکار |
تراژدی |
مکانیکی |
رادیکال (تندرو) |
ساتیر |
زمینهگرا |
لیبرال |
وایت بهصراحت میگوید که مجازشناسیِ تفسیریِ وی برای این طراحی نشده که بتواند برای هر متنی یک مقولهی مخصوصْ مشخص کند: «من نمیگویم که این ارتباطهای درونی ضرورتا در آثار یک تاریخدانِ مشخص وجود خواهد داشت؛ در واقع، تَنشی که در قلبِ هر اثر برجستهی تاریخی وجود دارد تا اندازهای محصولِ ستیزی است که بین الگوبندیِ قصهی تاریخی یا توضیح و تعهدِ ایدئولوژیکِ نویسندهی متن وجود دارد» («مجازهای گفتمان» ص ۷۰).
وایت و دینپژوهی
روایتی که تاریخدان از گزینههای پیرنگ و توضیح و ایدئولوژی میآفریند، در خدمتِ تفسیرِ رخدادهای گذشته است. وایت میگوید تفسیرِ تاریخی دستکم سه جنبه دارد:
۱) زیباشناختی (انتخابِ راهبرد روایی)
۲) معرفتشناختی (انتخابِ الگوی توضیحی) و
۳) اخلاقی (انتخابِ ایدئولوژیک).
گفتمان تاریخی شامل این سه جنبهی تفسیری است و بنابراین متضمنِ فراتاریخِ خاصی است. «هر [متنِ] تاریخِ شایستهای متضمنِ یک فراتاریخ است و فراتاریخ چیزی نیست مگر شبکهای از تعهدهایی که تاریخدان همزمان با تفسیرنویسیاشْ [آن تعهدها را] در سطوحِ مختلفِ زیباشناختی و شناختی و اخلاقی جاری میکند» («مجازهای گفتمان» ص ۷۱). بنابراین، از دید وایتْ مسئلهی تاریخنگاران (و توسعا مسئلهی تاریخنگاران دین) «این نیست که «واقعیتها چه هستند» بل این است که « واقعیتها چگونه توصیف شدهاند تا یک الگوی توضیحی را بر دیگری ترجیح دهند و تایید کنند» («مجازهای گفتمان» ص ۱۳۴).
نظریههای وایت دربارهی تاریخ و روایت دانستنِ تاریخْ پرسشهای جذابی را برای دینپژوهیِ دانشگاهی پیش میکشد تا پاسخ یابند. دینپژوهان تا چه اندازه از پیشفرضها و راهبردهای انتقادیای که پژوهشهایشان مبتنی بر آنهاست آگاه هستند؟ آیا دین (همانند نگاه وایت به روایتکردنِ تاریخ از سوی تاریخدان) اساسا و اولا یک کنشِ متنی است؟ آیا سنتهای دینی برساختهی روایتهایی هستند که عالمان دین به کارشان گرفتند تا دربارهی رخدادهای گذشته بگویند؟ آیا الگوهای قصهی تاریخی و ایدئولوژی در متون دینی وجود دارند، الگوها و ایدئولوژیهایی که در سنتِ دینی تولید شدهاند یا از سوی دینپژوهان نوشته شده باشند؟
وایت تمایزِ بین واقعیتِ تاریخی و داستانِ ادبی را از بین میبرد، و ایدهی ژانرهای متمایزِ متنی را به چالش میکشد. بر همین اساس، چه چیزی یک متن را دینی یا تاریخی یا ادبی میسازد؟ نگاه تئوریکِ وایت ما را به چالش میکشد تا نهتنها به شیوههای انتقادی خود بازنگری داشته باشیم، بل به ابژههای متنی یا آیینی یا تاریخیِ پژوهشمان نیز با دقت بیندیشیم، ابژههایی که ما متعلق به حوزهی دین میشماریمشان. وقتی انجیل را بهعنوان ادبیات و رمانهای جان ایروینگ (John Irving) را بهعنوان متون دینی میتوان تدریس کرد، پس گویا توجه به تاکیداتِ وایت بسیار ضروری میشود.
برای مطالعات بیشتر
از وایت
Metahistory: The Historical Imagination in Nineteenth-Century Europe. Baltimore: Johns Hopkins University Press, 1973
Tropics of Discourse: Essays in Cultural Criticism. Baltimore: Johns Hopkins University Press, 1978
The Content of the Form: Narrative Discourse and Historical Representations. Baltimore: Johns Hopkins University Press, 1987
دربارهی وایت
Bann, Stephen. “Analysing the Discourse of History.” Dalhousie Review 64 (1984): 376–400
Hammond, David M. “Hayden White: Meaning and Truth in History.” Philosophy & Theology 8 (1994): 291–307
Hutcheon, Linda. A Poetics of Postmodernism: History, Theory, Fiction. New York and London: Roudedge, 1988
*Jenkins, Keith. On “What Is History?”: From Carr and Elton to Rorty and White. London and New York: Routledge, 1995
Jenkins, Keith. “A Conversation with Hayden White.” Literature and History 7 (1998): 68–82
Konstan, David. “The Function of Narrative in Hayden White’s Metahistory” CLIO 11, no. 1 (1981): 65–78
LaCapra, Dominick. Rethinking Intellectual History: Texts, Contexts, Language. Ithaca: Cornell University Press, 1983
Rennie, Bryan. “Religion after Religion, History after History: Postmodern Historiography and the Study of Religions.” Method and Theory in the Study of Religion 15, no. 3 (2003): 68–99
◄توضیح مترجم:
آنچه خواندید فصلی از کتاب “نظریه برای پژوهشهای دینی” بود.
این کتاب فصل به فصل به صورتی آزاد (آزاد با هدف فهمپذیری بیشتر) ترجمه شده و در سایت زمانه منتشر میشود.
فصلهای این کتاب مستقل از هم هستند و در نتیجه لازم نیست برای مطالعهی هر کدام از آنها فصلهای پیشین را خوانده باشیم.
مشخصات متن اصلی کتاب چنین است:
William E. Deal & Timothy K. Beal: Theory for religious studies, New York 2004
بخشهای پیشین:
سلام .
چرا بخش اندیشه فایل صوتی نداره؟
کاربر مهمان / 05 January 2013