از چند سال پیش بود که گزارشهای رسانهای درباره «گورخوابی» و «کارتنخوابی» و «جویخوابی» هرازگاهی توجه مخاطبان عمدتاً طبقهمتوسطی را به خود جلب میکرد و در شبکههای اجتماعی داغ میشد. این پدیدهها از قبل انقلاب ۱۳۵۷ و با رشد شتابان شهرنشینی و صنعتیسازی بروز کرده بودند. مخاطبان طبقهمتوسطی اما شاید گمان نمیکردند که معضل مسکن و سرپناه چند سال بعدتر عنوانهایی مرتبطتر با آنها پیدا کند و مسأله از زاغه و حاشیههای همیشه فراموششده، به قلب شهرها بیاید: حالا پشتبامخوابی، ماشینخوابی، کیوسکخوابی، کانکسخوابی و خانههای شراکتی «داغ» شده اند.
«زمانه» در نظرسنجی هفدهم خود که ۲۳ تیر به پایان رسید، از مخاطبان خود در ایران خواست تا تجربه زیستهشان از معضل مسکن در این ماههای اخیر، همزمان با شدتگرفتن بحران اقتصادی را در چند جمله بنویسند. فشار روانی و استرس از یک سو، و حس رهاشدگی از سوی دیگر، در بسیاری از روایتهای آنها تکرار شده است. یکی از مخاطبان همین مضمون را چنین خلاصه میکند:
«هر زمان که به انتهای قرارداد اجاره نزدیک میشوم تا ماهها این سه حس را دارم: استرس، بیپناهی و بیارزشی»
مردی ۳۵ ساله نیز از ایران مینویسد:
«آوارگی، نگرانی، بی پناهی و دربدری. این تجربه منه.»
یکی از مخاطبان حتی از فرط استیصال شماره تلفناش را برای کمک در انتهای این پیام گذاشته: «بنده ۳۷ سالمه کسی را ندارم کمکم کنه هر وقت یک مقدار وجه جمع کردم برای خانه چند برابر گران شد. الان هم صاحب خانه بیرون کرده لطفا اگر میتونید کاری کنید.»
حق برخورداری از مسکن مناسب یکی از حقهای بنیادین بشری است و در ماده ۲۵ اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز به آن اشاره شده. در اصل ۳۱ قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز میخوانیم:
«داشتن مسکن متناسب با نیاز، حق هر فرد و خانواده ایرانی است. دولت موظف است با رعایت اولویت برای آنها که نیازمندترند به خصوص روستانشینان و کارگران زمینه اجرای این اصل را فراهم کند.»
اما روایتهایی که در زیر میخوانید، گواهی است بر شکست حکومت ایران در فراهمکردن این حق بنیادین برای شهرونداناش.
- نتیجه نظرسنجی را بخوانید: افزایش سرسامآور اجارهبها، نومیدی از خانهدارشدن در آینده
افزایش دائمی اجارهبها و نبود حمایت از مستأجر در برابر مالک
بسیاری از مخاطبان زمانه میگویند که یک سال اخیر سال سختی به لحاظ مسکن برای آنها بوده است. از یک سو افزایش قیمت اجارهبها دردسرساز است و از سوی دیگر، نبود قوانین حامی مستأجران و مرجعی که بتوان شکایت از زیادهخواهیهای صاحبخانه را به آنجا برد.
یک زن جوان ۳۰ ساله مینویسد:
«از نوجوانی آرزوی مستقل زندگی کردن داشتم. از سال ۸۴ تا ۹۳ کار کردم و حاصل آن شرایطی بود که توانستم خانه مستقلی رهن و اجاره کنم. از سال ۹۳ تا ۹۶ در یک خانه بودم که هر سال مقداری کرایه آن افزایش می یافت. سال ۹۶ با دوست دیگری همخانه شدم و ماهیانه یک میلیون تومان اجاره می دادیم. بعد از یک سال یعنی سال ۹۷ صاحبخانه قیمت اجاره را دوبرابر کرد. ادامه زندگی مستقل غیرممکن شد و پیش خانواده برگشتم. هنگام پس گرفتن پول پیش از آخرین صاحبخانه، به بهانه هایی عجیب سی میلیون از آنچه باید می داد کمتر داد. البته قراردادی هم که بسته بودیم قرارداردر فرمت پیشنهادی/تحمیلی خود صاحبخانه بود (مالک چندین ساختمان و ده ها واحد که درآمد عمده اش ار اجاره همین خانه هاست)… مباشر صاحبخانه می گفت اگر دوست دارید می توانید شکایتتان را به شورای حق اختلاف ببرید. جایی که آنها نفوذ بسیاری داشتند… بنگاه مشاور املاک هم تماماً پیگیر منافع صاحبخانه بود.»
مردی تقریباً ۴۰ ساله نیز انتقاد میکند که «قیمت گذاری دلبخواهی و کارشناسینشده توسط صاحبان خانه و ملک» مشکل اصلی او بوده.
یک دانشجوی ساکن ایران نیز توجه را به مشکلات خانهدارشدن برای جوانان، بهویژه زنان جلب میکند:
«با قیمت های اخیر اجاره خانه امکان مستقل شدن برای جوانان و بخصوص زنان به صفر رسیده و امکان ستم بر زنان در خانواده یا محیط کار تشدید خواهد شد.»
مردی چهلساله نیز میگوید که هنوز در خانه پدر و مادرش سکونت دارد:
«به دلیل کم بودن درامد امکان ندارد صاحب خانه بشوم و در مورد آن فکر نمیکنم . در خانه پدری ماندگار هستم.»
مردی ۳۶ ساله هم روایت مشابهی را برای زمانه نوشته است:
«من همراه والدین زندگی میکنم، منتها مطمئن هستم در آینده با توجه به قیمت مسکن کارتنخواب خواهم شد.»
اعیانسازی
بسیاری «اعیانسازی» (Gentrification) محلههای قدیمی و فرودستنشین را یک عامل دیگر بالارفتن اجارهها و قیمت خانهها میدانند. اعیانسازی فرآیندی مشابه در همهجا دارد: ابتدا دانشجویان و هنرمندان به محلههای کمدرآمدنشین اما مرکزیتر شهر میروند چون توان مالی کمی برای اجاره خانه در دیگر محلهها دارند؛ حضور آنها باعث رونقگرفتن کسبوکار این محلهها میشود و سرمایهگذارها را جلب میکند؛ سرمایهگذارها دست به بازسازی خانهها میزنند و دانشجویان و هنرمندان و فرودستان همگی به جای کمدرآمدتری کوچانده میشوند.
بسیاری از دانشجویان و نویسندگان و مترجمان روایت میکنند که در سالهای اخیر از مرکز تهران به حاشیه تهران، سپس به شهرهای حاشیه تهران، و سپس به شهرکهای در حاشیه شهرهای حاشیهای تهران به اجبار نقل مکان کرده اند.
یکی از مخاطبان زن ۳۰ ساله زمانه دراینباره مینویسد:
«من پس از ازدواج از آنجا که همسرم وضعیت مالی خوبی داشت صاحب مسکن شدم. پیش از آن سالها مستاجر بودم. شرایط بسیار سختی بود. مهمترین مسئله نوسازی بافت فرسوده بود زیرا خانههایی که من اجاره میکردم کلنگی بود و پس از نوسازی اجاره آن ۱۰برابر میشد و امکان اجاره برایممیسر نبود.»
یک زن دانشجوی ۲۵ ساله نیز مینویسد:
«هیچ نظارت سفت و سختی وجود داره.فساد در هر حوزه ای بیداد میکنه.طرف یه خونه داره که بیشتر به طویله میخوره اونوقت یک میلیارد قیمت گذاشته.در سایه ی حکومت فاسد مالکین هیولا شدن و به جان مردم بیچاره افتادن.طبقه ی فرودست داره له میشه.داریم له میشیم.»
بدهکار شدهایم
مخاطبان زمانه میگویند که به دلیل گرانشدن اجارهبها، بسیاری مجبور شدهاند که به بدهی تن بدهند:
«قیمت مسکن امسال افزایش ۱۵ تا پنجاه درصدی داشت. افزایش قیمت مسکن و اقلام ضروری چند ۱۸ برابر افزایش حقوق و دستمزد است. بیشتر کسانی که امسال خانه خود را تمدید یا عوض کردن مجبور به گرفتن وام و بدهی شدند. این اوضاع باعث ناامیدتر شدن افراد و سخت شدن خیلی بیشتر زندگی بخصوص در شهرهای بزرگ همچون تهران شد. حداقل قیمت اجاره واحدهای با متراژ پایین و مناطق پایین شهر دو تا سه میلیون تومان شد. وضعیتی که کارگر و کارمند رده پایین را مجبور به تحمل وام و بدهی بیشتر کرد.»
مردی ۶۵ ساله نیز از هزینه کمرشکن مسکن انتقاد میکند:
«افزایش هزینه مسکن رهن/اجاره کمرشکن است.به ناچارازهزینه های بهداشت ودرمان کم میکنیم.هزینه مسافرت که پیشکش!»
مرد جوان ۳۱ سالهای هم مشکل را در این عبارتها خلاصه میکند: «نزولهای کلان به اسم وام مسکن، بیلیاقتی تمام عیار مسئولها».
باید اسبابکشی کنیم
یک مخاطب زن بیست و اندی ساله از داخل ایران برای زمانه مینویسد:
«ما تو ۳ سال اخیر، مجبور شدیم ۳ بار اسبابکشی کنیم. و این کار بسیار سخت است. و وسایل خونه ما هر سال بیشتر خراب میشه.»
مرد متأهل دیگری ساکن تهران با حدود ۴۵ سال سن میگوید که به اجبار خانوادهاش را به شهرستان فرستاده:
«در سال جاری موفق به اجاره خانه در تهران نشدم وهمسر ودوفرزندم را به شهرستان فرستادم وخودم با اجاره یک اتاق بسختی زندگی میکنم».
مرد شاغل ۴۰ ساله دیگری نیر روایت میکند که چطور او و همسرش در دو شهر جدا در خانه والدینشان، هر یک با یکی از فرزندانشان ساکن شده اند:
«تلخترین اینکه همسرم خانه پدرش در یک استان دیگر همراه یکی از بچهها ساکن است و خودم خانه پدرم در استانی دیگر بهمراه پسرم ساکن هستیم و ماهانه برای مخارج به والدین خود کمک میکنیم و پساندازی نداریم».
مرد بازنشسته ۶۹ سالهای از تهران نیز برای زمانه مینویسد:
«ما در حدود ۱۰ سال پیش در اقدسیه اجاره نشین بودیم، بعد به سعادت آباد آمدیم، از سعادت آباد به اتوبان بابایی رفتیم، و الان برای دو سال هست که به شهرک هشتگرد جدید هجرت کرده ایم.»
یک زن روزنامهنگار جوان هم روایت مشابهی از اجارهنشینی در پایتخت دارد:
«تهیه مسکن برای من به عنوان زنی تنها با درآمد اندک خبرنگاری جدی ترین دغدغه روزمره و در حد یک کابوس است، هر چقد می دوم و تلاش میکنم باز هزینه رهن و اجاره از من جلوتر است، نمی دانم تا کی میتونم در تهران دوام بیاورم و با مدرک دکترا و سالها کار و زندگی مستقل به دلیل عدم توان در تامین مسکن به شهرستان و در نتیجه به ۱۰سال پیش بازنگردم. بسیاری از دوستانم و بچه های دکتری مجبور شده اند به خاطر بالا رفتن هزینه تهیه مسکن کارشان را رها کرده به شهرستان برگردند. آنها هم شدیدا افسرده و درمانده شده اند.»
مخاطب دیگری نیز به همین مشکل و فشارهای روانی ناشی از آن اشاره میکند:
«عده زیادی از جمله خود من مجبور به ترک تهران و زندگی در شهرک های خوابگاهی شدیم. برگشتن به تهران که به هر حال زادگاه و جائیه که هویتمون باهاش شکل گرفته و بهش احساس تعلق میکنیم شبیه یه آرزو شده. ای مساله به لحاظ روانی فشار زیادی روی افرادی مثل ما آورده. احساس یه .فلسطینی رو دارم که آواره ش کردن و محل سکونتش رو به زور غصب کردن.»
بیتوجهی دولتی
دولت حسن روحانی تا کنون چندین بار از برنامهریزی برای حل مشکل مسکن سخن گفته اما این مشکلات حل نشده اند. قیمت مسکن در دوران او روندی صعودی داشت اما این روند صعودی در دو سال اخیر اوج گرفته است.
یکی از مخاطبان مرد ۴۵ ساله زمانه در ایران مینویسد:
«مسکن، به همراه بهداشت و آموزش نیازهای اولیه انسان در جهان مدرن است. دولت در ایران به وظایف خودش در رفع نیازهای مربوط به این سه مورد عمل نکرده است. در واقع پرداخت مردم از جیبشان بابت این موارد زیاد شده است و دولت همچون یک کاسبکار با این نیازهای مردم برخورد می کند و در پی کسب سود است. فساد دولتی ها که دیگر زبانزد است.»
مرد دیگری که بیش از ۵۰ سال دارد، خانهدارشدن را رویایی ناممکن توصیف میکند:
«با این شرایط که قیمتها با تکرار جمله “علی برکت الله” روحانی، لحظه به لحظه به آسمان هفتم! نزدیکتر میشوند ، منِ مستاْجر ایرانی، خانه دار شدن را دیگر حتی در خواب و روْیا هم نمیتوانم ببینم. این حکومت هرآنچه که بعنوان کمک به مردم در هر زمینه ای ، در بوق و کرنا میکند فقط دسیسه ای است برای خالی کردن هرچه بیشتر جیبهای خالی تر از همیشه مردم بدبخت و به اسارت رفته ایران!»
شمار زیادی از مخاطبان نوشتهاند که به حکومت برای حل مشکل امیدی ندارند. شماری از آنها تنها «انقلاب» یا تغییرهای رادیکال در حکومتداری را حلال مشکلاتی همچون مسکن میدانند.
ا لیس صبح بقریب؟ آیا صبح نزدیک نیست؟_ این رژیم یاغی و ستمگر به زودی چونان ضحاک خون خوار به بند کشیده خواهد شد زنده باد ایران آزاد
علی / 21 July 2020