اشباح گذشته بیرحمانه اکنون ما را تسخیر میکنند. سودان پساانقلابی هنوز از ارواح نژادپرستی رژیم سابق خلاص نشده. بله، انقلاب یک رخداد نیست، یک فرآیند است و باید به طور مداوم تکرار شود.
مالکوم ایکس روزی گفت که «نژادپرستی مثل کادیلاک است؛ هرسال یک مدل جدیدش را میسازند.» من هرروز به این سخن میاندیشم زیرا به من توانایی لازم برای فهم واقعیت سودانِ پساانقلابی، محدودیتها و سایر مسائل مربوط به آن را میبخشد.
میراثِ تروماهای پسااستعمارانه سودان و ریاست جمهوری عمر البشیر (۱۹۸۹-۲۰۱۹) زندگی سودانیها را در سطوح گوناگون سخت زیر تأثیر خود قرار داده است- از سلطه تروریسم نژادپرستانه در حکومت پیشین و کنونی در دارفور، کوهستان نوبا، و سودان جنوبی – و همچنین باید اشاره کرد به آوارگی سودانیها.
این وضعیت و پیامدهای آن بهمدت قریب به سیسال ادامه داشته است… و ناگهان امیدهایی جوانه زدند: امیدهایی برای تولد سودانی برآمده از تخیلی جمعی، آزاد از فشار اقدامات ریاضتی و رفتار تبعیضگرایانه نیروهای پلیس و کشتار، و نیز عاری از سرکوب سازماندهیشده افرادی که در چارچوب «جامعه مورد تصور» حکومت نمیگنجیدند.
کشور یکسر دافور است
این سودان «جدید» از دل قیامهای دسامبر ۲۰۱۸ و تحصن در مقابل مقر فرماندهی ارتش (۶آوریل تا ۳ ژوئن، ۲۰۱۹) سربرآورده بود. تصویر این سودان جدید را من شخصاً در برق ایمانی مشاهده کردم که سرانجام در نگاه والدینم و همنسلهایشان میدیدم. اکنون دستگیریها، فعالیتها، و تبعیدهای پدران و مادران ما و استقامت نسلهای بعد از آنها ثمر داده بود… و ثابت شده بود که قدرت یکسر از آن مردم است.
مالکوم ایکس روزی گفت که «نژادپرستی مثل کادیلاک است؛ هرسال یک مدل جدیدش را میسازند.» من هرروز به این سخن میاندیشم زیرا به من توانایی لازم برای فهم واقعیت سودانِ پساانقلابی و محدودیتهای آن را میبخشد.
من در ۲۳ مه ۲۰۱۹ انقلاب را رسماً ملاقات کردم. بعد از هشت سال، درحالی که تازه از کالجی در ساحل شرقی آمریکا فارغالتحصیل شده بودم، به سودان بازگشتم. مشتاق پیوستن به انقلاب بودم. مشتاق بودم که به چشم خود ببینم که این سودان «جدید» متشکل از چهچیز است و چه در بر دارد.
همان اولین لحظهای که پا گذاشتم به خیابان قیاده، مجذوب شعاری شدم که قاطعانه سر داده میشد: «کل البلد دافور» [کشور یکسر دافور است.]
من به روح این شعار باورم داشتم، زیرا میخواستم و این خواست قلبیام بود که باور داشته باشم. سالها سایه سنگین این حقیقت بر من سنگینی میکرد که بهشت من، جایی که خانه مینامیدمش – این سرزمینی که دور از آمریکا و خصومت ریشهای آن نسبت به جان و بدن سیاهان بود— خود گرفتار سیاهپوستستیزی دولتی بود. حالا فرصت اصلاح وجود داشت. از یک شعار شروع شد، اما میشد خوشبین بود و تصور کرد که گفتوگوهای انتقادی اساسی بین بسیاری از ما و خانوادههایمان دربگیرد، گفتگوهایی در مورد سلطه و خشونت عرب علیه مردم غیر«عرب»، در مورد عرببرترپنداریای که به میانجی همدستی ما با هنجارهای اجتماعی تدوام یافته بود.
من چنان مفتون این شور و شوق بودم که حتی متوجه این واقعیت نشدم که خیابان قیاده در محاصره ماشینها و تانکهای نیروهای شبهنظامی جنجاوید قرار داشت. چنان مصمم بودم که به روح انقلاب وفادار بمانم که به خوم گفتم قتل مائده جان، زن ششماهه باردار چایفروش، بهدست نیروهای جنجاوید در تاریخ ۲۹ مه ۲۰۱۹ در نزدیکی خیابان قیاده هزینه دهشتناک و نابهجای این سودان «جدید» بوده است، سودان جدیدی که با تشکیل یک دولت غیرنظامی میرفت که تحقق یابد. بیش از پیش دروغهایی که برای تسکین ترسها و برای اجتناب از رویارویی با واقعیت –آنطور که حقیقتا بود— به خود میگفتم کمتر و کمتر قابل باور بودند.
سودان: اشباح گذشته و تردیدهای آینده
در روز ۳ ژوئن ۲۰۱۹ رابطه من با انقلاب و خیابان قیاده ناگهان دگرگون شد. درآستانه شبِ قبل از قتل عام، در این فکر بودم که بعد از باز کردن روزهام به تحصن بپیوندم. دو روز بعد عید فطر بود، و انجمن شاغلان سودانی برنامه برگزاری یک نماز جماعت بزرگ در مقابل مقر فرماندهی ارتش را ترتیب داده بود. شور و انرژی برپایی برنامه آن روز مردم را بهتکاپو وا داشته بود. شب درپایان نماز تراویح، باران شروع به باریدن کرد و نیرو و شور مردم به خیابان قیاده سرازیر شد. من اما به آنها ملحق نشدم. با خودم گفتم که فردا خواهم رفت، و اگر فردا نه، روز بعد از آن. تحصن همیشگی بود. همیشه فرصت ملحق شدن به آن وجود داشت.
صبح روز بعد، بیدار شدم و بهیکباره مواجه شدم با شرایطی شبیه به حبس، صدای بیوقفه شلیک گلوله، و قطعی اینترنت. انقلاب، به آن شکلی که من در سر داشتم به پایان خط رسیده بود.
علیرغم وعدههای توخالی دولت جدید سودان— که نزاکت سیاسی پیشتری دارد و در سطح بینالملل «محترم»تر است—، نژادپرستی، همچون سایر تکنولوژیهای قدرت دولتی، جهش کرده و مقاومتر شده و جای پای سفتتری در دولت پیدا کرده است.
یک جایی در وجودم احساس سادهلوحی میکردم از اینکه میپنداشتم چنین انقلابی ممکن بود. بیباکی و شجاعتی که در انقلابیهای خیابان قیاده یا سایر مناطق مشاهده کره بودم مرا مطمئن ساخته بود که تحقق اهداف انقلاب ممکن بود. شاید در یک دنیای دیگر چنین انقلابی ممکن بود: در دنیایی که ساختارهای تحمیلی، عاملیت فردی را مقید و محدود نمیساختند، دنیایی که گذشته، حال، و آینده سودان را چیزهای دیگری رقم میزدند، چیزهایی غیر از نواستعمارگرایی بهشیوه آمریکا، چین، و قطر (و دیگران)، غیر از تهاجم عربستان و امارات متحده عربی به یمن با استفاده از مزدوران جنجاوید، و غیر از پیوند دیرین دولت سودان با نظامیها.
ماه جاری مصادف است با اولین سالگرد «پراکندگی» تحصنها. در طول یک سالی که گذشت، شورایی حاکمیتی شامل یک نفر از عاملان قتل عام خارطوم برای ریاست دولت سودان اعلام شد؛ نیروهای ضربت به کشتار غیر«عرب»ها در دارفور غربی ادامه دادند و حملات ایشان به کمپهای کریندینگ واقع در الجنینه منجر به مرگ ۸۰ نفر و آواردگی ۴۷۰۰۰ تن شد؛ درعین حال، دولت موقت بهدلیل قدغن کردن برش دستگاه تناسلی زنان و رفع برخی از محدودیتهای حکومت «پیشین» در حوزه نشریات و در خصوص آزادی بیان مورد تمجید قرار گرفته است. سودان اکنون بالاترین شمار بیماران مبتلا به ویروس کرونا و نیز بالاترین آمار مرگومیر ناشی از آن را در آفریقای شرقی دارد، و همین منجر شده به قرنطینه شدن کل کشور و ممنوعیت و اعلام جرم در مورد هرگونه سفر بین ایالات سودان. هرچند این تدابیر ضروریاند، اما من نگران هستم که پاندمی تبدیل به ابزاری شود که گذارِ سودان به یک دولت غیرنظامی و مدنی را مختل کند؛ گذری که پیشتر مقرر شده بود در اکتبر ۲۰۲۲ اتفاق بیافتد.
نژادپرستی در روح و جان دولت مدرن سودان رخنه کرده است. تازمانی که ساختارهای «پیشین» از بین نروند و تدام یابند بیابند، نژادپرستی نیز تکرار خواهد شد. این نکته درمورد دولت موقت فعلی نیز صدق میکند. ارواح متعلق به گذشته بیرحمانه حال و اکنونِ ما را تسخیر میکنند. علیرغم وعدههای توخالی دولت جدید سودان— که نزاکت سیاسی پیشتری دارد و در سطح بینالملل «محترم»تر است—، نژادپرستی، همچون سایر تکنولوژیهای قدرت دولتی، جهش کرده و مقاومتر شده و جای پای سفتتری در دولت پیدا کرده است.
بله، انقلاب البته یک فرآیند است، نه یک رخداد.
- منبع: Africa is a country